جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای عناصر معماری
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
"سهروردی" یکی از فیلسوفان و حکیمان بزرگ مسلمان، فلسفه خویش را بر اساس "نور" استوار کرده است؛ نظریهها و آموزههای شیخ اشراق، تاثیر زیادی بر باور و عملکرد هنرمندان ایرانی داشته است. از این رو پژوهش حاضر، نحوه تلقی سهروردی از نور و مراتب انوار را مورد بررسی قرار داده است و سعی دارد تا نحوه تجلی نور خُرَّه یا نور ملکوتی را که در حکمت اشراقی سهروردی اهمیت زیادی داشته، در این هنر مشخص نموده و به این پرسش پاسخ دهد که کدام عناصر، تجلی نور حکمت اشراق در معماری ایرانی اسلامی هستند. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات به روش اسنادی و روش تحقیق به صورت توصیفی و تجزیه و تحلیل کیفی است. بر اساس نتایج بدست آمده هیچ نماد و مظهری مانند نور، به وحدت الهی نزدیک نیست و بدین جهت معمار ایرانی و مسلمان کوشیده است حتیالامکان در آنچه میآفریند از نور استفاده کند. عناصری چون مناره، محراب، مقرنس، کاشی، طاقهای مسلسل (پیوسته)، شیشههای رنگی و حضور بارز رنگ زرد و طلایی، همگی نمادهایی از نورالانوار هستند؛ و همینطور مفهوم خُرَّه یا نور ایزدی در معماری، به صورت شمسه و بکارگیری سطوح مشبک به شکل هالهای نورانی در زیر گنبد، تجلی پیدا کرده است.
سمانه رفاهی، امیر نصری،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
پژوهش حاضر با رویکردی بینارشتهای به بررسی عناصر معماری در رمان محاکمه میپردازد. هریک از عناصر معماری در ساختمان برای هدف خاصی طراحی و جانمایی میشوند. استفاده از این عناصر بهشیوۀ معمول باعث ایجاد آسایش برای کاربران بنا خواهد شد. کافکا در رمان محاکمه، با استفادههای پارادوکسیکال از این عناصر معماری و با نگاهی اکسپرسیونیستی، سعی در بیان مفاهیم مورد نظر خود دارد. اولین نکتهای که در این میان خودنمایی میکند، بیان مفهوم تناقض است. در این راستا در دنیای محاکمه حتی در، پنجره، دیوار، پله و سایر عناصر نیز کاربریهای معمول خود را ازدست دادهاند. مفهوم دیگری که کافکا به یاری این اجزا بیان میکند، بیگانگی و تنهایی است که در سراسر رمان محاکمه دیده میشود. گویی این عناصر معماری در درجۀ اول برای دیگران ساخته شدهاند و این کاربریهای معمول برای یوزف کا. دربرابر دیگران رنگ میبازد. این بیگانگی یادآور ابعاد مختلف زندگی خود کافکا است. آخرین و شاید مهمترین مفهومی که کافکا به کمک عناصر معماری بیان میکند، تحت کنترل و سلطه بودن است که با ازمیان رفتن فضای خصوصی زندگی یوزف کا. پررنگتر جلوهگر میشود.
دوره ۱۲، شماره ۵۹ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر وجوه عامیانه در نگارۀ بهزاد و داستان گنبد فیروزۀ نظامی، به تبیین معناشناختی عناصر معماری در روایتگری منقوش و منظوم ایرانی بپردازد. برای رسیدن به این هدف، نخست با ارائۀ تعاریف اجمالی و کاربردی از مفاهیم کلیدی مورد نظر ـ مشتمل بر عناصر معماری، روایت، وجوه عامیانه، معناشناسی ـ حدود نظری و محتوایی پژوهش تعیین میشود. سپس با تکیه بر نقاط اشتراک، دو اثر محوری ـ نگارۀ کمالالدین بهزاد و داستان گنبد فیروزۀ نظامی ـ مورد بررسی و بازخوانی قرار خواهد گرفت. در ادامه، نقشۀ راه پژوهش براساس پرسش کلیدی بحث مبنی بر چگونگی یافتن نقش و جایگاه عناصر معماری ـ مشخصاً گنبد و رنگ ـ در فرایند روایتگری ترسیم و برای پاسخ دادن به آن، فرایندی سهمرحلهای، براساس آرای نشانهمعناشناختی شعیری و کوتس، تدوین و اجرایی میشود. در مرحلۀ اول، ادبیات و معماری بهمثابۀ دو دستگاه روایتگر تعریف میشوند. سپس، همزمان با خوانش نگاره و داستان، وجوه عامیانۀ هر اثر استخراج میشود و مورد بررسی قرار میگیرد. در گام سوم، یافتههای پژوهش به صورت موازی بررسی و ارزیابی میشود. نتایج پژوهش شاخصهای دوازدهگانۀ معماری روایی و شاخصهای هشتگانۀ ادبیات عامه را به دست داده است. همچنین، با توجه به محتوای روایی و نمادین، فضا، تداعی، تداعی تخیل، ساختن حال یا خلق اکنون، بهرهمندی از تنش، در سه ساحت زمینه، استفاده و شیوۀ روایت، میتوان وجوه مرتبط با ادبیات عامه را در گسترۀ مورد بررسی پژوهش دریافت و تحلیل کرد.