جستجو در مقالات منتشر شده


۶۹ نتیجه برای عرفان


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده

یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره می‌دارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشته‌اند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده‌ است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار می‌دیده‌اند: زندان تن و زندان دنیا. از این رو، همه هم و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است.
به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوست‌ داشتنی بوده است. تأمل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آورده‌اند، نکات و نتایج شگفت‌انگیزی را آشکار می سازد. گروهی از آنان پیش از فرا رسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کرده‌اند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عبرت‌آموزی بیان کرده‌اند.
بی‌گمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگ ستایی مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره ‌مرگ و اسرار آن گفته و سروده، و دیوان غزلیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.
 

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده

اینکه ادبیات کودکان شاهکاری است که با نگاهی به فراسوی آن درمی‌یابیم که با طرح اساسی‌ترین پرسشهای هستی‌شناسانه، فراخوانی به چونان"پدران کودک شده" به باور جلال‌الدین رومی زیستن و همانند آنان دیدن و به ملکوت آسمانها رسیدن، بنیاد این نوشتار است.  دو دیگر اینکه می‌توان میان گزاره‌های به ظاهر خبری امّا پرسشگر این داستانهای به ظاهر ساده و نمادهای آن و حکمتهای قرآنی و آموزه‌های عرفانی پلی زد. از چنین چشم‌اندازی و بر بنیاد نگاهی تحلیل‌گرایانه، این نوشتار تلاشی است که در خلال آن نگارنده به ایجاد پیوند میان داستان "هانسل و گرتل" (از مجموعه داستانهای برادران گریم) و کشف اعماق نمادین به ظاهر کودکانه امّا شگفت‌انگیز و حکمت‌آمیز آن و آموزه‌های قرآن کریم و عرفان جلال‌الدین رومی می‌پردازد.
 

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

ابوسعید ابی‌الخیر یکی از عارفان برجسته ایران در کنار سیر و سلوک عالی عرفانی و ذوق و شم ادبی والا از طنزی لطیف و شیرین در رفتار، گفتار و تعابیر برخوردار بوده که خود در نوع سلوک او، که به عارفان «اهل بسط» متعلق است، ریشه دارد. آنچه از حکایات دلنشین اسرار‌التوحید برمی‌آید، ابوسعید نه تنها خود به آفرینش طنزها و بازیهای زبانی زیبایی دست می‌زده، بلکه از گفتار نمکین دیگران نیز به وجد می‌آمده است. ساختار ذهنی وی همانند سایر عرفا به گونه‌ای شکل گرفته بود که تمامی عناصر هستی را جلوه‌هایی از رموز عرفانی دانسته، بسرعت و حد‌ّت، رفتار، سخنان و گفتار عوامانه را تعبیری عارفانه می‌نمود ‌یا از نامهای اماکن، شهرها و دیه‌ها، آیات قرآن و احادیث، اصطلاحات کلامی و فقهی و ... برداشتی عرفانی ارائه می‌کرد. این برداشتها در عین انتقال بخشی از اندیشه‌های اهل تصوف به دلیل بهره‌‌گیری از مایه‌های طنز، جذابیت‌ و زیبایی خاصی داشت و به ‌رغم زیباییهای فراوان، مورد توجه پژوهشگرانی قرار نگرفته است که درباره سیر تاریخی طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران تحقیق کرده‌اند. این مقاله می‌کوشد برداشتها و تأویلهای عرفانی و حکمت آمیز‌ ابوسعید را از  عناصر یاد شده،  که می‌توان گفت نوعی «بازی زبانی» بوده است، بررسی و تحلیل کند.
 

دوره ۱، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۸۳ )
چکیده

یکی از مفاهیم مشترک که در تمام جوامع و فرهنگها بر ضرورت پذیرش آن تأکید شده، گفتگو و نقش آن در تقریب اقوام و ملل است. گفتگو به عنوان یکی از عناصر تعامل فرهنگی ملتها و در سطح کلان در بسترهای گوناگون تجلی می‏یابد که امکان بالقوه و شرایط ظهور آن, پذیرش مؤلفه‏های مشترک جهانی است. یکی از این بسترها ـ در حوزه ارتباط کلامی- مکاشفه‏های اسطوره‏ای و دینی است که خود به عنوان یکی از ابعاد هفتگانه دین تلقی می‏شود.
 این جستار پژوهشی در عرصه مکاشفات جهانی (زرتشتی، عهد قدیم و جدید) از یک سو و مکاشفه های عرفانی مندرج در آثار ادبی از سویی دیگر است که ضمن توجه به معنای نخستین مکاشفه (Revelation) به معنای ثانوی آن نیز (Apocalypse) می‏پردازد و آنگاه پیوند آن را با برخی مقولات مشابه نظیر اسطوره(Myth) رستاخیز و نشوز(Eschatology) هزاره‏گرایی (Millennium) نشان می‏دهد. نگارنده همچنین در این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل زیرساخت‏ مکاشفه ها در غرب و شرق به این مسأله می‏پردازد که مکاشفه‌ها  نزد حکما و عرفا به عنوان صاحبان آثار ناب عرفانی - ادبی و در کتابهای مقدس و ادیان توحیدی از  بنمایه و جریان ثابتی پیروی می‏کند و آن ویژگی منحصر به فرد مکاشفه ها با توجه به ساختار فکری، قومی و فرهنگی ملتها و فرهنگها است.
 

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

‌اسطوره و کهن‌الگوها بیانگر آمال و اندیشه‌های جهان‌شمول انسانی‌اند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربۀ دینی و رویارویی آدمی با امر قدسی‌اند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونی‌های گونا‌گون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهن‌الگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایت‌های عرفانی یکی از اساسی‌ترین محمل‌ها برای بروز کهن‌الگو و اسطوره‌هاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایت‌های عرفانی و لزوم تفسیر آن‌ها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطوره‌ای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف‌المحجوب، رسالۀ قشیریه و تذکرةالاولیا پرداخته است. از آن جا که روایت‌های عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشۀ بشری به‌خصوص کهن‌الگوها سود می‌برند، عناصر اسطوره‌ای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگ‌ها، دور و مرکز، نام‌ها و اعداد در سه اثر مذکور دسته‌بندی و بررسی و لایه‌های پنهان دلالت‌های این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان می‌دهد روایت‌های عرفانی همچون دیگر حوزه‌های تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهن‌الگو به‌عنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره می‌برند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایت‌های عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده می‌کنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ ‌عامه نزدیک می‌شوند. در روایت‌های عرفانی کهن‌الگو و اسطوره‌ها به ‌بیان و توضیح تجربه‌های دینی در قالب نمادین و پوشیده می‌پردازند. هرچند عناصر اسطوره‌ای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایت‌های عرفانی رنگ و بویی متمایزتر می‌گیرند و به‌ بیان اندیشه‌هایی چون مراحل سه‌گانۀ تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهۀ آدمی با امر قدسی می‌پردازند.

دوره ۲، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده

مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، نوش ته عزالدین محمود کاشانی یکی از آثار گرانبهای
عرفانی منثور فارسی در موضوع تصوف واخلاق است که در میان آثار فارسی قرن هفتم به بعد
کم نظیر است . دوستان و مریدان کاشانی ، پیوسته از او می خواستند تا عوارف المعارف شیخ
شهاب الدین عمر سهروردی قدس الله روحه را به فارسی ترجمه کند و او به عللی تن به این
کار نمی داد تا سرانجام در برابر درخواست دوستان سرتسلیم فرود آورد و تصمیم گرفت
کتابی به فارسی نویسد که افزون بر مطالب عوارف ، مضامین بکر و نو دیگری را نیز در برداشته
باشد. این کتاب حاصل این تلاش است.
مصباح الهدایه را اولین بار در سال ۱۳۲۵ شمسی، استاد فرزانه روانشاد جناب آقای جلال
الدین همایی رضوان الله تعالی علیه با افزودن تعلیقات و مقدمه ای بی بدیل - که به نظر
اینجانب ارزشی همسنگ بل بیش از خود کتاب دارد - تصحیح ، و به شیفتگان متون عرفانی
عرضه کرد.
با اینکه روانشاد در ترجمه و تعیین مستندات بیتهای عربی عنایت و استقصای فراوان نمود،
ترجمه و تعیین مستندات برخی ازب یتها خواسته یا ناخواسته از نگاه تیزبین آن زنده یاد به دور
ماند.
نگارنده در این مقاله سر آن دارد که با بضاعت مزجاه خود به منظور تجدید نام و یاد آن
فقید سعید در حد امکان به ترجمه و تعیین مستندات این بیتها بپردازد . امید است قبول افتد و
در نظر آید.

دوره ۲، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده

شعوانه ابلیه پارسا زن ایرانی از اهالی بصره است که تذکره نویسان ، سخنان عالی و احوالی
شگفت از وی روایت کرده اند . وقایع زندگی او و دیگر زنان ع ارف در لا به لای اوراق کتابهای
صوفیه گم شده، و اطلاعات ناچیزی از آن در دست است.
این مقاله به مطالعه دوره زندگی، شرح احوال و آثار وی پرداخته است . شعوانه در قرن
دوم هجری می زیسته است . او در میان دسته ای از زنان اهل بصره جای دارد که همگی طریق
زهد و ریاضت ر ا پیموده و در طریق فقر و تصوف سلوک کرده اند . از جمله ویژگیهای این
گروه بانوان عارف ، خوف و حزن دائم است . شعوانه نیز روزگار را به عبادت و حزن و گریه
دائم می گذراند . وی صدای خوشی داشت و در مجلس وی ، زنان و مردان حضور می یافتند و
وی اشعاری را برای ایشان می خواند و مستمعان با وی می گریستند . زندگی فقیرانه وی
نشاندهنده عدم وابستگی و تعلق مادی این زن به دنیا و مافیهاست . با فضیل عیاض ، صوفی
مشهور خراسانی دیدار داشته و او را پند داده است. مناجاتهایی هم از وی باقی مانده است.
امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

سهراب سپهری و میخائیل نعیمه، دو شاعر معاصر ایرانی و لبنانی، در اشعار خود لایه‌های نازکی از عرفان و تصوف دارند که توانسته‌اند با آن‌ها، صرف‌نظر از خاستگاه شرقی یا اسلامی‌شان، میراث ادبیات صوفیانه و عرفانی را در دوره معاصر و در دو ادبیات فارسی و عربی احیا کنند و به خواسته‌ها و دغدغه‌های انسان معاصر توجه کنند که در گرداب مسائل اجتماعی و سیاسی، خود را درمانده می‌بیند. در پژوهش حاضر، در پی شناساندن درون‌مایه‌هایی از تصوف و عرفان در شعر این دو شاعر هستیم که شعرشان را به هم نزدیک کرده و آن‌ها را بین شاعران معاصر دیگر متمایز ساخته‌اند. از درون‌مایه‌های صوفیانه در شعر این دو شاعر می­توانیم به مواردی چون تجلی خداوند بر پدیده­های عالم (وحدت شهود)، اتحاد نفس با عالم، عزلت و تنهایی صوفیانه، عشق و تقابل آن با عقل، طبیعت­گرایی، خوشبینی عارفانه، تبیین نظام احسن، مرگ‌دوستی عارفانه و دم را غنیمت شمردن اشاره کنیم. هدف از انجام این پژوهش، تبیین اندیشه­های مشترک دو شاعر، نحوه برخورد آن‌ها با عرفان در دوره معاصر و آبشخورهای عرفانی آن‌ها است.

دوره ۳، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده

این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی بنمایه­ «غم غربت» بهعنوان یکی از مهمترین بنمایه‌های عرفانی در شعر ابن فارض و حافظ دو نماینده­ بزرگ شعر عرفانی ادبیات فارسی و عربی پرداخته و کوشیده است تا پاسخ درخوری به چگونگی حضور این غم و واکنش این دو شاعر به‌ موضوع بیابد. یافتههای پژوهش حاکی ­است که در اندیشه­ عارفانه­ دو شاعر، جدایی روح از مصدر و قرار گرفتن در کالبد خاکی جسم و هبوط انسان از بهشت به این جهان، نمودهای غریبی او است. در‌‌مقابل واکنش عارف برای فرار از غربت روح در بدن، یاد مرگ و رسیدن به فناست و برای رهایی از غربت در این جهان و دوری از معشوق حقیقی به جلوه‌های آن عشق که در این جهان تجلی یافته است و از آن به عشق‌ زمینی یا مجازی تعبیر می‌شود، روی آورده است. عشق زمینی در شعر دو شاعر ترجمانی از عشق ‌الهی و انعکاسی از آن عهد روز نخست است که عارفان برای مجسم کردن آن عشق ‌الهی و کاستن آلام حسرت دوری معشوق حقیقی به آن توسل جُسته­اند. خواب و رؤیا و خلوت‌گزینی نیز دیگر ساختارهای دو شاعر به این غربت است.

دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده

نهج‌الخاص اثر ابومنصور معمربن احمد بن محمدبن زیاد اصفهانی (متوفی ۴۱۸) کتابی مختصر و موجز در شرح اصطلاحات عرفانی است.
هدف مؤلف از تألیف این کتاب، بیان مراتب احوال و مقامات است تا احوال سالکان و یا به تعبیر خود او «سایرین الی‌ الله» و درجات ایشان در هر مقام آشکارگردد. اگرچه کتاب، مختصات یک فرهنگ تمام عیار را دارا نیست، باتوجه به اینکه مؤلف، مفهوم بیش از ۱۲۰ اصطلاح‌عرفانی را با روشی‌تازه و بدیع برای مخاطبان شرح داده است، یکی از اولین فرهنگهای تخصصی عرفانی به شمارمی‌آید. این‌کتاب با اینکه از لحاظ قدمت زمانی بر بسیاری از فرهنگها پیشی جسته، متأسفانه هنوز برای بسیاری از پژوهشگران ناشناخته مانده است.
پژوهشگردر این تحقیق کوشیده است تا براساس معیارهای سنجش فرهنگها از نظر یاکوف مالکیل با سه‌سنجهگسترهواژگانی، دیدگاه نویسنده، شیوه عرضه اطلاعات، روش فرهنگ‌نویسی را در این کتاب بررسی کند.
 

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

درک زیبایی در شعر عربی دوره پیش از اسلام اگر با شناخت عناصر فرهنگی همراه نشود در فرم و تصویر محدود خواهد شد. در باب اشعاری که از ویژگی، سبک­ها و معانی این اشعار تقلید کرده و بر همان منوال پیش رفته است نیز وضع چنین است. درک زیبایی­شناسی فارسی­زبانان از چنین اشعاری در صورتی که با دانش پیش­زمینه­ی فرهنگی همراه نباشد، سطحی و در حد همان وزن و قافیه خواهد بود. از دیدگاه رویکرد هرمنوتیک فلسفی در باب اشعار عربی معناگرا، حکمت‌آمیز و عرفانی، همانند اشعار فارسی همسان، شناختِ متناسب فرهنگی و همچنین جنبه­های فرازمانی و قابلیت اطلاق در معنا باعث می­شود تا خواننده، از زیبایی­های نهفته در عالم معنایی شاعر نیز بهره­مند شود. در این اشعار به دلیل اشتراک فرهنگی موجود، خواننده درک زیبایی­شناسی کاملی دارد؛ زیرا عناصر فرهنگی همسان به عنوان عامل جهت‌دهنده­ی پویا، حضور فرازمانی داشته و خواننده می­تواند با حاضرسازی این عناصر، درک زیبایی­شناسی عمیق‌تری داشته باشد. در این حالت اشعار عربی مورد نظر در حقیقت تفاوتی جز زبان ظاهر با اشعار فارسی ندارند.
ابوالفضل حُرّی،
دوره ۴، شماره ۱۳ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله، کتاب ساختار داستانی حکایت‌های عرفانی را از دیدگاه رهیافت روایت‌شناختی بررسی و نقد می‌کند. ابتدا به سنت تبدیل رساله‌های دانشگاهی به کتاب اشاره می‌شود که در سالیان گذشته رشد فزاینده و البته پذیرفتنی داشته است. سپس، از سازگان کتاب که در نه فصل تنظیم شده، ذکر به میان می‌آید و آنگاه، هر فصل و به ویژه مباحث مربوط به دستور زبان روایت، به تفصیل مرور و بررسی می‌شود. از آن جمله است مباحث مربوط به روایت، پی‌رنگ، زاویه دید، شخصیت‌پردازی، زمان و الخ. البته، نقطه ضعف کتاب این است که این مباحث را از دیدگاه نظریه‌های سنتی روایت‌پردازی بحث کرده و از منابه جدید کمک نگرفته است. این مفاهیم همگی در فصل دوم کتاب بحث شده‌اند. بخشی دیگر از مقاله، مسایل مربوط به بینامتنیت را بررسی می‌کند که اساس فصل سوم کتاب است. از جمله مهم‌ترین نتایج، یکی این است که گرچه کتاب نثری روان و سلیس دارد، به مسایل فنی روایت‌شناسی و بینامتنیت کم‌تر توجه کرده و عمده دلیل این امر نیز فقدان منابع کارآمد و روزآمد است.

دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۲-۱۳۸۵ )
چکیده

قرآن کریم از آن هنگام که از طرف حضرت باری بر قلب رسول خویش نازل گردید، به دلیل ساخت زبانی، بافت معنایی و ویژگیهای بلاغی بی‌مانندش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت؛ به گونه‌ای که حتی سؤالات متعددی را برای اصحاب پیامبر اکرم (ص) به وجود می‌آورد و آن حضرت به فراخور درک و آگاهیشان به رموز معنایی پاره‌ای از آیات اشاره می‌کردند. بنابراین، می‌توان گفت تفسیر قرآن از بدو نزول آیات آغاز گردید و با گسترش اسلام و افزایش تعداد مخاطبان و رشد آگاهیهای دینی پیروان آن، وسعت و عمق بیشتری یافت. به طوری که رویکردهای متفاوتی در تفسیر قرآن اعم از بررسی اختلاف قرائتها، تفسیر لغوی و نحوی، تاریخی، کلامی، سیاسی و عرفانی در میان مسلمانان به وجود آمد و مفسران اسلامی در هر یک از حوزه‌ها، آثار پرشمار و ارزشمندی خلق کردند. تفسیرهای عارفانه نیز در کنار سایر تفاسیر از قرون اولیه مورد اهتمام قرار گرفت و آثار مدونی در این زمنیه نگاشته شد. اما عارفانی بودند که به صورت پراکنده و در لابه‌لای آثار خویش بعضی از آیات قرآن را تفسیر یا تأویل می‌نمودند. جستجو، یافتن و تحلیل این تفسیرها کمک شایانی به تبیین سنت تفسیرنویسی عارفانه خواهد نمود. شمس‌الدین محمد تبریزی در تنها اثر خویش؛ یعنی «مقالات» نظریه‌های جالب تفسیری و تأویلات بدیعی از پاره‌ای از آیات قرآن دارد و خود ادعا می‌کند از هیچ مفسر پیش از خود تأثیر نپذیرفته است. در این مقاله ضمن تشریح نظریه و رویکردهای وی به علم تفسیر، نمونه‌هایی از تفسیرهای او را آورده و با تفسیرهای عرفانی پیش از وی مقایسه کرده‌ایم. شمس تبریزی در تفسیرهای معدود خویش، تفسیر واژگانی، تاریخی و کلامی را نادیده می‌گیرد و به تفسیر تخیلی متکی بر اسطوره­های مذهبی نیز توجهی نمی‌کند. بلکه براساس «تجربه­ عارفانه­شخصی» خویش، آیات را تفسیر و تأویل می‌کند.با مقایسه تفسیرهای وی با آثار پیشینیان، به این نتیجه رسیدیم که شمس، هرچند نتوانسته است خود را یکسره از سیطره سنت تفسیرنویسی عرفانی قبل از خود خارج کند، در تفسیرهای معدود خود رهیافتهای کاملاً‌بدیع و تازه‌ای دارد و به دلیل اصالت دریافت و تأویلات وی، نمی‌توان در سنت تفسیرنویسی عرفانی آنها را نادیده گرفت.  
 
 
داوود پورمظفری،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

چکیده بخش زیادی ازمیراث مکتوب تصوف صورت نوشته شده مجالس درس، وعظ و حکایاتی است که در افواه رواج داشته است. به تعبیر دیگر بخشی از متون صوفیانه در اصل انتقال و ثبت گفتار به صورت نوشتار است. از این رو عناصری از هر دو بافت در آن ها قابل مطالعه و شناسایی است. رده بندی متون صوفیان برپایه بافت های شکل دهنده آن ها یعنی گفتار و نوشتار، به پیوستاری در میانه این دو بافت می انجامد. آن¬چه در این پژوهش «گفتارنوشت» گفته می شود، عنوانی است برای نامگذاری پیوستار گفتار و نوشتار که مولود آمیزش این دو بافت است و درون خود گونه های کوچک تری چون مقامات، مقالات، مناقب، مجالس، سیر و امالی دارد. زیرگونه های مورد بحث نیز به دلیل دوری یا نزدیکی به هر یک از دوسوی پیوستار گفتار ـ نوشتار ویژگی های متفاوتی دارند که هر یک به صورت جداگانه قابل سنجش و مطالعه است. نویسنده کوشیده است با بهره¬گیری از علم زبان¬شناسی تفاوت¬های گفتارنوشت¬های صوفیان را با انواع دیگر نوشتار در سطوح آوایی، صرفی، نحوی و گفتمانی نشان داده و سرانجام گفتارنوشت را به عنوان یک ژانر در نوشتار صوفیانه تبیین نماید.

دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

ظهور رئالیسم جادویی در آلمان و موفقیت آن در آمریکای لاتین بیانگر آن است که بومی‌سازیِ هر شیوه، پیش‌شرط اساسیِ استفاده از آن است؛ بخصوص در رئالیسم جادویی که بدون بومی‌سازی و انطباق آن با شرایط فرهنگی نویسنده، نتیجه‌بخش نخواهد بود. جالب اینکه، بیشترین مشابهت‌ها میان این شیوه و متون تذکره صوفیان، همچون تذکرهالاولیای عطار وجود دارد. این نوشتار گامی است در ارائه یک الگوی بومی‌شده از رئالیسم جادویی مبتنی بر فرهنگ داستانی- عرفانیِ ایران. دست‌یابی به یک الگوی ادبی تحت عنوان رئالیسم جادویی بومی‌شده با متون داستانی تصوف، می‌تواند آغاز خوبی باشد برای بروز و ظهور یک مکتب ایرانی- اسلامی، تحت عنوان «رئالیسم صوفیانه» یا «رئالیسم عرفانی». گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسه‌ایِ شاخصه‌ها در دو زمینه ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صدسال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز برترین نماینده آن می‌باشد، با متون به جا مانده از حکایات و تذکره‌های تصوف که تذکرهالاولیا نوشته عطار نیشابوری برترین نماینده آن است. پس از بازشناسی مهم‌ترین شاخصه‌ها و تفاوت‌ها، در گام بعدی می‌توان به ارائه تعریفی برای رئالیسم عرفانی اندیشید.

دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

تطبیق آرای اندیشمندان سبب می‌شود تا به درک مشترکی از نوع بینش آنان برسیم. در این پژوهش با روش تطبیقی، مراتب انسانی را از منظر جلال الدین محمد مولوی (۶۰۴ ـ ۶۷۲ه.ق)، عارف و شاعر شرقی و سورن کی‌یرکگارد (۱۸۵۵ ـ ۱۸۱۳م)، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم بررسی کرده‌ایم. مولوی و سورن کی‌یرکگارد، دو تن از متفکران تاریخ بشرند که به دلیل اشتراک و همگونی نوع نگاهشان به هستی، آرای مشترکی داشته‌اند و این اشتراک آرا به‌ویژه درباره انسان و مراتب انسانی جای تأمل دارد. آنان در مقام متفکران دینی، از دو سوی عالم و در دو زمان ناهمگن، فرد را مسئول سرنوشت خود می‌دانند. هر دو برای کمال انسانی مراتب و مراحلی قائل‌اند؛ مولوی برای تبدیل شدن به انسان کامل که مقام والای انسانی است عبور از دو مرحله‌ی انسان ناقص و مجاهد را متذکر می‌شود و کی‌یرکگارد نظر خود را در قالب سه سپهر زیباشناسانه، اخلاقی و دینی مطرح می‌کند. این مراحل و مراتب، قرابت زیادی با هم دارند که به شرح آن پرداخته‌ایم.
علیرضا اسدی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده

این مقاله با ادامه دادن بحث ناتمام تزوتان تودورف در تقسیم­بندی انواع داستان­های فراواقعی در ادبیات غرب آغاز می شود و در ابتدا می­کوشد با اتساع ایدۀ تودورف و با استفاده از ملاک های طبقه­بندی او، ژانر داستان سوررئالیستی و نظریۀ داستان سوررئالیستی را- در معنای عام و کلی آن- به عنوان یکی از انواع فراواقعی معرفی و تشریح کند. پس از تعریف داستان یا روایت سوررئالیستی- به معنای عام- نگارندگان با این فرضیه که نظریه داستان سوررئالیستی نظریه­ای کهن است و در مورد شماری از حکایت­های منثور عرفانی ما نیز صدق می کند، برگزیده ای از این حکایت­ها را در کنار آثار متأخری که نام­بردار به داستان های سوررئالیستی اند، به لحاظ عناصر و اجزاء و کلیت فضا تحلیل می­ کنند؛ تا سرانجام نشان دهند آثار سوررئالیستی در غرب و شرق و از زمان کهن تاکنون، بر اساس نظریۀ یکسان شکل گرفته و در اجزاء نیز قابل قیاس اند.

دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده

این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانه‌ای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه‌بندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. براساس یافته‌های این گفتار در مثنوی از ۳۰ پرنده با نام و صدها پرنده بی‌نام سخن به میان آمده که گوشه‌ای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سرگذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو می‌کنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگان با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزه‌های دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژه‌ای که مولانا از آنها ارائه می‌کند، نقش و تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد. در مجموع می‌توان گفت پاره‌ای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملاً ابداعی و بی‌سابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکل‌گیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهان‌بینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
 

دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله با هدف تبیین شیوه تفسیری میبدی و با تمرکز بر داستان زندگی موسی(ع) در قرآن و کشف‌الاسرار به تقسیم‌بندی نوبت ثالثه تفسیر عرفانی او به دو بخش تأویل‌گونه‌ها و نکات و لطایف عرفانی می‌پردازد و سعی دارد با تکیه بر تحلیل شیوه میبدی در تفسیر و تأویل قرآن، دریچه‌ای را به‌سوی فهمی عمیق از تفاسیر عرفانی بویژه کشف‌الاسرار بگشاید. تفسیری که گونه‌ای ناقص از تأویل به میزانی محدود در آن موجود است. از سوی دیگر حجمی قابل توجه از لطایف و نکات عرفانی را مؤلف به شیوه‌های گوناگون بویژه با تکیه بر دو مفهوم محبت و عنایت کشف و بیان می‌کند و در غالب موارد، لطیفه‌گویی را به اثبات فضیلت محمد (ص) و امتش می‌کشاند.
 

 

صفحه ۱ از ۴    
اولین
قبلی
۱