جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای عدم تقارن


دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

امروزه مسکن تنها مفهوم یک سرپناه را ندارد، بلکه یک کالای اقتصادی و سیاسی نیز محسوب می گردد. علاوه بر اینکه مسکن مهمترین دارایی خانوار به حساب می آید که دارندگان آن به منظورعدم پذیرش ریسکهای بالاتر در سایر بازارهای مالی به نگهداری از آن مبادرت می ورزند، کالایی اساسی و بدون جانشین است، و لذا بررسی بازار آن بسیارحائز اهمیت است. اما این بخش طی دهه‌های اخیر، با دوره‌های رکود و رونق تورمی و افزایش بی‌رویه قیمت‌ها مواجه بوده است. تورم ناشی از افزایش نامناسب نقدینگی که به سبب استفاده بیشتر از دلار‌های نفتی ظهور می‌کند، شاید در اقلام تجاری و مصرفی به وسیله اهرم‌های مختلفی همچون واردات قابل کنترل باشد، اما در کالا‌های غیرمنقول، همچون زمین و ساختمان،قابل کنترل نیست و باعث ایجاد نوسانات شدید و پیش بینی نشده در این بخش حیاتی می گردد. در این مقاله به عوامل تاثیرگذار بر بخش مسکن، با تاکید بر ارتباط شوکهای نفتی و رشد قیمت مسکن، پرداخته شد و نتایج حاکی از آن بود که در طی سالهای ۸۴-۱۳۵۲اثر متغیر های نرخ رشد جمعیت، نرخ رشد نقدینگی، نرخ رشد تسهیلات پرداختی بانک مسکن و شوکهای مثبت و منفی نفتی بر رشد قیمت مسکن،معنی دار و موافق تئوری بوده و همچنین تاثیر نرخ تورم بر رشد قیمت مسکن در دوره مورد بررسی بی معنی بوده است.
فواد مولودی، حامد یزدخواستی، نیلوفر قربانی،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

استعاره ـ در معنای عام خود ـ هرگونه انتقال معنا از چیزی به چیز دیگر است. آشکار است که بخش بزرگی از مطالعات انسانی (از مطالعات حوزۀ زبان و ادبیات تا مطالعات روانشناختی، فلسفی و جامعهشناختی) بررسی شیوههای این انتقال معنا و مطالعۀ چگونگی آن است. در مطالعات زبانی مربوط به استعاره، درباب شیوۀ انتقال معنا از واژه یا عبارت «پایه» به جانب واژه یا عبارت «هدف»، دو رویکرد وجود داشته است: رویکردی که فرایند تشکیل استعاره را متقارن میداند و اصحاب آن معتقدند طرفین استعاره (پایه و هدف) نقش متوازن یا خنثایی را در فرایند استعاره ایفا می‏کنند؛ رویکرد دوم از نظرگاهی مخالف، فرایند استعاری را جهتدار میداند و به‌باور طرفداران آن، در این فرایند واژه یا عبارت پایه نقش بیشتری دارد و معنای خود را به هدف تحمیل میکند. در مقالۀ حاضر، پس از مرور اجمالی آرای اندیشمندان رویکردهای مذکور، به این پرسش اساسی پرداخته شده که چه عواملی بر متقارن یا نامتقارن بودن فرایند استعاره اثر می‌گذارد. برای پاسخ به این پرسش، ضمن پیش چشم نهادن فرضیۀ تأثیر «زمان» و بهرهگیری از برخی مفاهیم نظریۀ نسبیت عام انیشتین (فضا ـ زمان، جهانخط، گرانش و تانسور) کوشیده شد نقش عامل «زمان» در ایجاد نیروی گرانشی در فضا ـ زمانِ ذهن نشان داده شود. کیفیگرایی و سیالیت یافتههای نظریۀ نسبیت درباب «زمان» و سازگاری آن با منظر مطالعاتی مقاله حاضر دربارۀ زبان و ذهن، تنها دلیل انتخاب این نظریه بوده است. درنهایت این نتیجه به‌دست آمد که عامل «زمان» در نامتقارن بودن فرایند استعاره میتواند اثرگذار باشد: هرچه واژه یا عبارت پایه آشناتر باشد (به تعبیر دیگر، قدیمیتر باشد)، نیروی گرانشی بیشتری دارد و بیشتر میتواند معنای خود را بر هدف فرافکند و معنای آن را تحت تأثیر قرار دهد.
 

دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده

دستیابی به رشد اقتصادی نیازمند تجهیز و تخصیص بهینه منابع در سطح اقتصاد ملی است. رسیدن به این هدف بدون وجود بازارهای مالی، بویژه بازار سرمایه شفاف و کارآمد امکان پذیر نیست. بورس اوراق بهادار به‌عنوان بخشی از بازار سرمایه می‌تواند در صورت فراهم بودن شرایط لازم، سرمایه‌های ملی را تجهیز و آن را در جهت رشد اقتصادی هدایت نماید. در بازار سرمایه، اطلاعات گرانبهاترین دارایی تلقی می‌شود. هر چه اطلاعاتدر بازار سرمایه شفاف‌تر باشد، عدم تقارن اطلاعاتی کمتر وبازار کارآتر خواهد بود.      این پژوهش درصدد است که مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر عدم تقارن اطلاعاتی در بازار بورس را مورد بررسی قرار دهد. روش تحلیل این مطالعه که تأثیر عوامل مؤثر - از قبیل مالکیت سرمایه‌گذاران نهادی، اندازه هیأت مدیره، مدیران غیر موظف و تفکیک نقش مدیر عامل از ریاست هیأت مدیره - بر عدم تقارن اطلاعاتی را بررسی می‌کند، برآورد رگرسیونی به وسیله روش داده‌های تابلویی طی برنامه چهارم توسعه در مورد شرکت‌های پذیرفته شده در بازار بورس تهران می‌باشد.      نتایج دلالت بر آن دارد که مالکیت سرمایه‌گذاران نهادی و اندازه هیأت مدیره رابطه منفی با عدم تقارن اطلاعاتی داشته، اما متغیرهای نسبت مدیران غیر موظف به تعداد اعضای هیأت مدیره و تفکیک نقش مدیر عامل از ریاست هیأت مدیره رابطه معنی‌دار با عدم تقارن اطلاعاتی را نشان نمی‌دهد. 

دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۰ )
چکیده

تحقیق حاضر به بررسی بازده کوتاه مدت سهام عرضه های عمومی اولیه در بورس اوراق بهادار ‏تهران و شناسایی عوامل مؤثر بر آن در قلمرو زمانی سال های ۱۳۷۶-۱۳۸۳ پرداخته است. یافته های ‏تحقیق حکایت از این دارد که سهام عرضه های اولیه در بورس اوراق بهادار تهران همانند عرضه های ‏اولیه در سایر کشورها در بازه زمانی چهار هفته بعد از تاریخ عرضه به طور متوسط۸۵/۱۴ درصد ‏بازده اولیه و ۳۹/۱۲ درصد بازده اولیه غیرعادی (بازده تعدیل شده با پرتفوی بازار) ایجاد کرده اند. ‏بررسی بیشتر این پدیده بر اساس سال تقویمی نشانگر این است که سهام عرضه های اولیه سال ۱۳۸۳ ‏بیش ترین بازده اولیه غیرعادی (۷۸/۲۴ درصد) و سال های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۱ کمترین بازده اولیه ‏غیرعادی (۳۹/۱ درصد) را برای خریداران خود ایجاد کرده اند. مطالعه این پدیده در بین صنایع مختلف ‏نشان می دهد که دو صنعت "استخراج ذغال سنگ" و "تصفیه نفت و سوخت هسته ای" بیش ترین بازده ‏اولیه غیرعادی (به ترتیب ۲۴/۷۰ درصد و ۳۱/۶۲ درصد) و صنعت "ساخت وسایل ارتباطی" کمترین ‏بازده اولیه غیرعادی (۱۲/۱ درصد) را ایجاد کرده اند. بررسی عوامل احتمالی مؤثر بر بازده اولیه این ‏سهام نشان می دهد که از بین متغیرهای مورد بررسی (اندازه شرکت، عمر شرکت، اهرم مالی شرکت، ‏درصد عرضه اولیه سهم، ناخالص عایدات حاصل از عرضه، روند عمومی بازار قبل از عرضه و ‏ترکیب سهام داران شرکت در مقطع عرضه اولیه)، تنها دو متغیر "درصد عرضه اولیه سهم" و "اهرم ‏مالی شرکت" در مقطع عرضه اولیه، مهم‏‎‎ترین متغیرهای تأثیرگذار بر بازده کوتاه مدت سهام ‏عرضه های اولیه سال های ۱۳۷۶-۱۳۸۳ در بورس اوراق بهادار تهران بوده اند. در مجموع، یافته های ‏تحقیق پیش بینی تئوری های مبتنی بر عدم تقارن اطلاعات را مورد تأیید قرار می دهد. ‏

صفحه ۱ از ۱