جستجو در مقالات منتشر شده


۳۳ نتیجه برای طنز


دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

نظریه انگاره معنایی طنز، اولین نظریه کامل زبان‌شناسی در باب طنز است. این نظریه که در واقع حرکتی اساسی در مقابل رویکرد طبقه‌بندی سنتی جناس‌‌ها و طنز بود، در سال ۱۹۸۵ توسط ویکتور راسکین ارائه شد. راسکین اولین زبان‌شناسی بود که ساختار طنز را از لحاظ معنی‌شناسی تحلیل کرد و توانست ساختار دو قطبی لطیفه را شناسایی کند. به عقیده راسکین، یک نظریه معنایی باید شامل دو مقوله انتزاعی باشد؛ مجموع‌های از همه انگاره‌‌های در دسترس سخن‌گویان و مجموع‌های از قواعد ترکیب. هدف این مقاله معرفی این نظریه و پاسخ‌دادن به این پرسش است که بر مبنای داده‌‌های زبان فارسی چه ایراداتی بر این نظریه وارد است. در راستای این هدف به بررسی تعدادی از لطیفه‌های زبان فارسی می‌پردازیم که در مطبوعات طنز منتشر شده‌اند و از طریق این تحلیل‌ها نقاط ضعف نظریه مذکور را نشان می‌دهیم. نتایج این تحلیل‌ها نشان می‌دهد که روش تحلیل نظریه انگاره معنایی طنز راسکین که مبتنی بر فهرست‌کردن همه معانی یا انگاره‌‌های واژه‌های به‌کار رفته در متن طنز است، در تحلیل لطیفه‌‌های زبان فارسی نقاط ضعف و ایراداتی دارد؛ از جمله اینکه پیچیدگی‌های وقت‌گیر و بیهوده دارد و با واقعیت‌های پردازشی زبان هم‌خوانی ندارد و به دلیل همین پیچیدگی‌های بیهوده، قابل اعمال بر لطیفه‌‌های بلند زبان فارسی نمی‌باشد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

پرکاربردترین معنی واژه «طنز» در زبان فارسی طعنه‌زدن، خرده‌گیری، مسخره و انتقاد کردن است.
طنــز یکی از شیوه‌های بیانی است که در زبان فارسی با «هجو»، «هجا»، «هزل» و «فکاهه» و . . . از دیرباز در میان مردم، رواج داشته و بخشی از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است.
پایه طنز در آثار ادبی فارسی،‌بیشتر بر ناسازگاری «لفظ» و »معنی» در کلام بنا شده است و از این رو تا حدودی می‌تواند در مقوله‌ «مجاز» جای گیرد. ولی بیشتر آثار مکتوب طنزآمیز فارسی با «هجو» ، «هزل»، مطایبه و لطیفه ،‌همراه بوده است.
بنابراین ، می‌توان گفت که طنز، نوعی‌ژرفکاوی و غایت‌اندیشی است و بر نوعی دگرگونی و استحاله درونی، دلالت می‌کند . واژه «لطیفه» نیز در فرهنگ و ادب ما ،‌همیشه با گونه‌ای طنز و خوش طبعی همراه بوده است؛ با این تفاوت که روح غالب در «لطیفه»، مضحکه، لذت و تفریح آفرینی است، ولی در «طنز» با اینکه رویه سخن به ظاهر مزاح‌آمیز و غیر جدی است،‌در آخر به «تَعّقّل»، تنبیه و سیاست می‌انجامد . از این روست که می‌تواند «طنز» را در زبان فارسی در قلمرو ادب تعلیمی به حساب آورد.
 

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

ابوسعید ابی‌الخیر یکی از عارفان برجسته ایران در کنار سیر و سلوک عالی عرفانی و ذوق و شم ادبی والا از طنزی لطیف و شیرین در رفتار، گفتار و تعابیر برخوردار بوده که خود در نوع سلوک او، که به عارفان «اهل بسط» متعلق است، ریشه دارد. آنچه از حکایات دلنشین اسرار‌التوحید برمی‌آید، ابوسعید نه تنها خود به آفرینش طنزها و بازیهای زبانی زیبایی دست می‌زده، بلکه از گفتار نمکین دیگران نیز به وجد می‌آمده است. ساختار ذهنی وی همانند سایر عرفا به گونه‌ای شکل گرفته بود که تمامی عناصر هستی را جلوه‌هایی از رموز عرفانی دانسته، بسرعت و حد‌ّت، رفتار، سخنان و گفتار عوامانه را تعبیری عارفانه می‌نمود ‌یا از نامهای اماکن، شهرها و دیه‌ها، آیات قرآن و احادیث، اصطلاحات کلامی و فقهی و ... برداشتی عرفانی ارائه می‌کرد. این برداشتها در عین انتقال بخشی از اندیشه‌های اهل تصوف به دلیل بهره‌‌گیری از مایه‌های طنز، جذابیت‌ و زیبایی خاصی داشت و به ‌رغم زیباییهای فراوان، مورد توجه پژوهشگرانی قرار نگرفته است که درباره سیر تاریخی طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران تحقیق کرده‌اند. این مقاله می‌کوشد برداشتها و تأویلهای عرفانی و حکمت آمیز‌ ابوسعید را از  عناصر یاد شده،  که می‌توان گفت نوعی «بازی زبانی» بوده است، بررسی و تحلیل کند.
 

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده

طنز یکی از انواع ادبی است که در آن طنز‌پرداز، به قصد اصلاح، با سلاح قلم و چاشنی خنده، زبان به انتقاد از معایب و مفاسد موجود در جامعه باز می‌کند. عبدالله ندیم و دهخدا هر دو از طنز‌پردازان زبان فارسی و عربی و زبانزد عالمان اهل قلم هستند. هردو با قلم خود به شیوه‌ای که خواننده را به تفکر وا‌دارد، از معایب جامعه زمان خود انتقاد کرده و آن را مورد تمسخر قرار دادند؛ یکی از آن‌ها در انقلاب عرابی پاشا شرکت کرده و دیگری در نهضت مشروطه نقش بارزی داشت. در مقالات آن‌ها ویژگی‌های مشترک فراوانی، باوجود اختلاف‌های اندکی که از نظر محتوایی و ساختارهای زبانی با هم دارند، وجود دارد و درواقع می‌توان گفت مقالات این دو، زبان حال مردمان آن روزگاران و استعمار‌ستیزی آن‌‌ها است. هر دو از دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورشان شکوه و شکایت کرده‌اند و این مفاهیم را در قالب‌های مختص خو، بیان می‌کنند. محدود‌بودن دوره انتشار این مقالات، خود مؤید جو خفقان و اختناق‌آور آن دوره است. از دیگر ویژگی‌های مشترک آن‌ها متأثر بود آن‌ها به‌‌صورت مستقیم و غیر‌مستقیم از آموزه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی است که اعتقاد داشت نشریه باید میدانی برای افکار متعالی و دفاع از وطن باشد. هدف از این پژوهش بررسی بیان طنزهای ندیم و دهخدا در زمینه استبداد‌ستیزی و تأثیر آموزه‌های سید جمال‌الدین اسد‌آبادی بر این دو ادیب، با وجود اختلاف محیطی است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

در این پژوهش دو داستان « علویه خانم » و «حاجی آقا» از هدایت و « ویولن روتچیلد » و «بانو و سگ ملوس» چخوف از دیدگاه طنز اجتماعی مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته‌اند. درون‌مایه این داستان‌ها نابسامانی‌هایی است که به صورت طنز‌گونه و خنده‌دار به تصویر کشیده شده‌اند. هریک از شخصیت‌ها نماینده قشر خاصی هستند. شباهت‌های اخلاقی و شخصیتی خاصی بین شخصیت‌های داستان‌ها از جمله حاجی آقا و یاکوف و همچنین آنا بانوی داستان چخوف و علویه خانم وجود دارد. اما آنچه در آثار این دو نویسنده متفاوت است نوع نگرش آن‌ها است؛ چخوف با لحنی امیدوارانه انتقاد می‌کند، حال آنکه یأس و ناامیدی در داستان‌های هدایت به افراط دیده می‌شود. مهم‌ترین موضوعاتی که در آثار مورد بررسی این دو نویسنده قابل توجه است عبارت‌اند از معضلات اجتماعی، بی‌عدالتی، وجود فساد در بین طبقات مختلف جامعه و همدردی با انسان‌ها، که همه این موارد با طنزی گزنده بیان شده‌اند و مخاطب را به ابراز همدردی وا می‌دار‌ند. هدف در این پژوهش بررسی مشترکات این دو نویسنده در شیوه پرداختن به طنز اجتماعی و مقایسه آن دو با یکدیگر است.
حبیب‌الله عباسی، فرزاد بالو،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

نظریه پردازان ادبی معاصر، از چشم انداز های مختلفی ژانرهای ادبی را نقد و بررسی کرده اند. در این میان میخاییل باختین۲، نظریه پرداز بزرگ روس، جایگاه ویژه ای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی «منطق مکالمه»۳ در میان انواع ادبی، به ویژه رمان و آن هم رمان های داستایفسکی، آن ها را واجد ماهیت گفت وگویی و چندآوایی می داند. در چنین رمان هایی، صدای راوی بر فراز صداهای دیگر قرار نمی گیرد، بلکه صدایی در کنار صداهای دیگر به شمار می آید. در میان متون کلاسیک ادب فارسی، مثنوی معنوی از معدود آثاری است که مناظرات و گفت وگوهای شخصیت های داستانی – تمثیلی آن با مؤلفه هایی که باختین برای منطق مکالمه ای برمی شمرد به طور تأمل برانگیزی مطابقت و همخوانی دارد. این مقاله طرح و شرح این موضوع خواهد بود.

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

بررسی زبان شناختی طنز از دیرباز مورد توجه بوده و از زمان طرح نظریه معناشناختی تولید طنزِ راسکین (۱۹۸۵) انسجام روش شناختی بیشتری یافته است. در کنار عواملی مانند عدم تجانس، ابهام و اغراق، نقض اصل همیاری مکالمه ای گرایس (۱۹۷۵) و اصول چهارگانه آن یکی از مهم ترین عواملی است که به ایجاد موقعیت طنز می انجامد. تأثیر نقض اصولی مانند اصل ارتباط و کیفیت بر ایجاد لطیفه و موقعیت طنز بارها از رویکردهای مختلف مطالعه شده است. هدف این پژوهش، بررسی نقض اصول همیاری مکالمه ای گرایس و نقش آن در تولید لطیفه های موسوم به «پَ نه پَ» است که به تازگی در فضای اینترنت و پس از آن در گفت وگوهای روزمره گویشوران بسیار رواج پیدا کرده است. در این پژوهش، سازکار تولید این گونه لطیفه ها در قالب روند نمایی سه مرحله ای نمایش داده می شود. پرسش اصلی پژوهش این است که نقض اصول گرایس چگونه به خلق موقعیت طنز می انجامد و سازکار زبانی تولید این گونه از لطیفه ها چگونه است. چارچوب نظری پژوهش، اصل همیاری گرایس است و داده ها به صورت تصادفی از میان لطیفه های منتشر شده در فضای مجازی انتخاب شده اند. این نسل جدید از لطیفه های ایرانی از آنجا که ضعف های ارتباطی و اجتماعی جامعه را دست مایه طنز قرار می دهند، می­توانند موضوع پژوهش­های بیشتری به لحاظ زبان شناسی و جامعه شناسی باشند؛ زیرا علاوه بر ویژگی های زبانی درخور توجه آن ها، عدم تمرکز این دسته از طنزها بر لهجه ها و اقوام، ویژگی جامعه شناختی مهمی به شمار می آید که از تغییر الگوی طنزهای ایرانی به سمت وسویی فارغ از توهین به خرده فرهنگ ها و اقوام کشور خبر می دهد.

دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده

مطالعه در عناصر سازندۀ هر اثر ادبی و کشف قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت ساختارهای درونیِ متن و تعیین عنصرهای سازندۀ آن یاری می‌‌دهد. در این مقاله با نگاهی ساختارگرایانه به مثنوی، عناصر سازندۀ طنزهای آن بررسی، و نشان داده می‌شود که کدام یک از این عناصر، عنصری کارا‌تر در شکل‌گیری طنزهای این کتاب به شمار می‌رود. به علاوه با کشف عامل یا عوامل اصلی زیبایی طنزهای مثنوی، مشخّص می‌گردد که هنر مولانا در آفرینش طنز در کدام گستره از ساحتهای چهارگانۀ زبانی، محتوایی، ساختاری و بلاغی، قویتر ‌است.
 

 

دوره ۵، شماره ۱۳ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده

تعزیه به نمایش‌­های آیینی منظوم، محزون‌ و عامیانه­‌ای گفته می‌­شود که بیانگر واقعۀ شهادت امام حسین(ع) و یارانش در سال ۶۱ق در صحرای کربلاست. معمولاً دو اصطلاح «تعزیه» و «شبیه» را به جای یکدیگر به کار می‌برند؛ درحالی­که آن دو
متفاوت­اند
. با تکامل این گونۀ عامیانه، طنز و مطایبه به شبیه­‌نامه­‌ها وارد شد. همچنین گونه­‌ای نمایش تعلیمی به وجود آمد که افزون­بر غم­‌انگیزی، خنده‌­آور و مضحک بود و تعزیه یا شبیه «مضحک» نام گرفت. طنز و مطایبه در تعزیه و شبیه­‌نامه­‌ها، کارکردهایی مانند تحقیر اشقیا، تشفی خاطر شیعیان عزادار و تمسخر مظاهر قدرت دارد.برخی ویژگی­‌های زبان طنز و مطایبه در شبیه و تعزیه­‌ها عبارت­اند از: تضاد، بزرگ‌­نمایی، کوچک­‌نمایی و به کارگیری گفتاری عامیانه. این پژوهش با روشی توصیفی - تحلیلی، ضمن بیان پیشینۀ طنز در این گونه، نشان می‌­دهد که بیان طنز­آمیز به همراه شگردهایش در آثار نمایشی حزن­انگیز نیز وجود دارد.

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده کلیله‌ودمنه در ادبیات فارسی و افسانه‌های ازوپ در یونان باستان، دو نمونه از آثار کهن ادبیات جهان، در حیطه «افسانه‌های تمثیلی حیوانات» یا «فابل» هستند. در مقالۀ حاضر، کاربرد «طنز» به عنوان یکی از انواع سخن غیرجد و نیز یکی از ابعاد هنری این دو اثر، مورد توجه قرار گرفته است. از این رو حکایت‌های تمثیلی این دو کتاب، از حیث شگردهای گوناگون ایجاد طنز نظیر: پیام اخلاقی- انتقادی، طنزکلامی، طنز موقعیت، مضامین خاص، شخصیت پردازی و... بررسی و با یکدیگر مقایسه شد و مشخص شد که طنز به کار رفته در افسانه‌های ازوپ بیشتر منحصر در به رخ کشیدن تناقض‌های اخلاقی و اجتماعی موجود در جامعه، با بهره‌گیری از کنایه و تعریض در طنزکلامی و طنزموقعیت است؛ البته کوتاهی طول افسانه‌ها و کاربرد صنعت ایجاز و اختصار به رسایی و خنده‌انگیزی این نوع طنز کمک شایانی کرده است. در کلیله‌ودمنه نیز تناقض‌های اخلاقی و اجتماعی با بیان طنزآمیز مورد توجه بوده است و قوت طنز حکایات آن برخاسته از مضامین متفاوت وتابو و شخصیت‌پردازی‌ها و طنز موقعیت در کنار طنز کلامی است. با این تفاوت که در کلیله‌ودمنه با انشای نصرالله منشی، کاربرد شیوۀ حکایت در حکایت به همراه توصیفات و تشبیهات و آن دسته از آرایش‌های ادبی که ویژه نگارش نثر فنی است، سبب طولانی شدن حکایت گردیده و از تأثیر طنز در آن کاسته است.

دوره ۶، شماره ۱۹ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده

طنز یکی از مهم­ترین شیوه‌های بیان مفاهیم در گونه‌های ادب عامیانه است. همان گونه که طنز در ارزش‌گذاری‌ هنر رسمی در پوشش خنده هدف‌های جدی را دنبال می‌کند و قلمرو آن در مسائل اجتماعی بسیار گسترده‌ است، در فرهنگ عامه نیز جدی و قابل تأمل است. ادبیات عامیانۀ جنوب نیز بخشی از گنجینۀ ارزشمند فرهنگ عامه است که بازتاب شیوۀ زندگی، اندیشه، باورها وآداب و رسوم مردم جنوب است. این پژوهش می‌کوشد که زمینه‌های جامعه­شناختی طنز و شگردهای ایجاد آن را در اشعار عامیانۀ جنوب بررسی کند. به منظور بررسی طنز در اشعار عامیانۀ جنوب، ابتدا شواهد شعری مورد نظر از منابع مکتوب استخراج شد. پس از دسته­بندی به عناصر معنوی و مادی و نظام اجتماعی، نمونه‌هایی برای جلوگیری از بسط کلام انتخاب شد. زمینه‌های اجتماعی طنز مطرح­شده در اشعار عامیانۀ جنوب عبارت است از: شکایت و اعتراض، ستم‌ستیزی، نظام اجتماعی، شرایط زندگی و ازدواج. طنز در اشعار عامیانۀ جنوب با شگردهای اغراق، مناظره، مقایسه، تهکم تشبیه به حیوان، تحقیر، طنز رفتاری و مهمل‌گویی ایجاد می‌شود. طنز در اشعار عامیانۀ جنوب به­صورت طنز موقعیت، طنز آیینی و طنز گفتاری جلوه‌ می‌کند.


دوره ۶، شماره ۲۰ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

این مقاله قصه‌های عامیانۀ طنزآمیز ایرانی را بر اساس دو الگو بررسی و تحلیل می‌کند: الگوی نقش معرف کارکرد و کارکرد موجد نقش که عمدتاً مأخوذ از رویکردها و الگوهای ساختارنگرانه به­ویژه الگوی برمون محسوب می‌شوند. همۀ بحث این است که الگوهای سنتی در مطالعۀ قصه‌های عامیانه و به­ویژه شاخص تیپ و موتیف در طبقه‌بندی آرنه ـ تامپسون نمی‌تواند به تمامی وجوه، این قصه‌ها را نشان بدهد و لازم است از الگوهای عمدتاً ساختارنگرانه‌ای دیگر سراغ گرفت که در این میان الگوی نقش معرف کارکرد و کارکردِ معرف نقش پیشنهادی برمون به تأسی از رویکرد پراپ (۱۹۲۸/۱۹۶۱)، کارآمدتر می‌تواند وجوه مضمونی و ساختاری قصه‌های عامیانۀ طنزآمیز ایرانی را نشان بدهد. از این رو، این مقاله از رهگذر روش مفهومی ـ تجربی و با توسل به تحلیل یک نمونه از قصه‌های طنزآمیز، تلاش می‌کند ضمن بازتعریف برخی مفاهیم اصلی مانند لطیفه، جوک، قصه و مرور طبقه‌بندی آرنه ـ تامپسون ـ مارزلف، قصه‌های طنزآمیز ایرانی و به­ویژه قصه‌های احمقان را از منظر الگوی نقش معرف کارکرد طنزآمیز و کارکرد طنزآمیر موجد نقش طنزآمیز بررسی کند. بر این اساس، قصۀ عامیانۀ طنزآمیز واحد روایی خودبنیادی تعریف می‌شود که یک فرد یا عده‌ای از افراد به واسطۀ کنش‌های احمقانه/ زیرکانه‌ای که انجام می‌دهند، واجد نقش احمق/ زیرک می‌شوند.درواقع نقش احمقان معرف کارکرد آن­ها و کارکرد آن­ها در داستان، معرف نقش آن­هاست.

سیما رحمانی فر، روح الله هادی،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده

زبان مجازی به‌وسیله حذف ارجاع، استعاره، کنایه، رمز و غیره همواره مرجع سخن و مدلول خود را پنهان و نفی می‌کند؛ در نتیجه عناصر متن با یکدیگر تنش پیدا می‌کنند. یکی از ابزارهای کارآمد برای گریز از شفاف‌گویی آیرونی است. این صنعت همواره یکی از شیوه-های برخورد انسان با جهان بوده است و بالطبع در بیان نیز ویژگی‌های خاصی را پدید می‌آورد. هدف از نوشتن این مقاله نقد و تحلیل ۹ مقالۀ موجود به زبان فارسی (بر حسب جست‌وجوی نگارنده) در زمینۀ آیرونی به منظور رفع هرچه بیشتر ابهام معنایی این اصطلاح است. روش این تحقیق توصیفی_تحلیلی و ابزارگردآوری اطلاعات برگه‌نویسی و حوزۀ مطالعات کتابخانه‌ای است. طبق یافته‌های این تحقیق آیرونی شگردی است که نویسنده با پنهان‌کاری و بی‌طرف نشان دادن خود، کلام یا موقعیتی دارای دو مفهوم معتبر و دوگانه خلق می‌کند که مفهومی غیر از ظاهر و نمود آن و معمولاً خلافش موردنظر است، به‌نوعی که دریافت خواننده با توجه به بافت کلام یا موقعیت و اغلب با غافلگیری و ریشخند همراه است. مقاله‌های مورد بررسی گذشته از ارزش و جایگاهی که در شناساندن آیرونی دارند، به علت غربی بودن این اصطلاح، و تعدد و ابهام معنایی آن از نقایص و خطاهای علمی نیز برکنار نیستند. نگارندگان این مقاله‌ها اغلب تعریفی نهایی از آیرونی با توجه به نظر منتقدین غربی و داخلی ارائه نکرده و به نقل قول‌ها بسنده نموده‌اند. نکتۀ دیگر اینکه ضعف اساسی این مقاله‌ها بیشتر در ذکر نمونه‌های آیرونی در ادب فارسی است و پژوهشگران گاه در این زمینه دچار اشتباه شده‌اند.

دوره ۸، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

گِرمَس در نشانه­شناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامه­مدار» و «مُجابی» را مطرح می­کند. لاندوفسکی، علاوه­بر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی­ ـ تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظام­های چهارگانۀ مذکور (برنامه­مدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) به­ترتیب مبتنی بر نظم، نیت­مندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه ـ معناشناسی اجتماعی نظریۀ تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِ­رو بر آن است که در چارچوب نظام­های چهارگانۀ لاندوفسکی، با شیوۀ تحلیلی­ ـ توصیفی نشان دهد که قصه­های طنز کودکِ معاصر به­مثابۀ خرده­بافت­های موقعیتیِ خنده­داری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژه­ایِ خود را از کلان­بافت­های تاریخی ـ فرهنگی­ای مانند قصه­ها، مثل­ها و لطیفه­ها به ارث می­برند. مسئلۀ پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژه­ای (روابط میان شخصیت­ها) در تسرّی این شگردهای خنده­معنایی است. منظور از «شگردهای خنده­معنایی» راهبردهای شکل­گیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستین­بار نظام­های معنایی طنز را معرفی و رده­بندی می­کند.


دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

هدف این مقاله پیادهسازی روش نشانهمعناشناسی برای دستیابی به الگو یا الگوهای حاکم بر فرایندهای معنایی کنشی و تنشی و نشان دادنِ تأثیر جریان زیباییشناختی بر فرایندهای مذکور در بستر گفتمان طنز باب اول گلستان سعدی است واز این جهت، نخستین کوشش به­شمار میآید. مقصود از طنز، سخن مطایبهآمیزِ انتقادی است که با هدف اصلاح اجتماعی و به کمک جریان زیباییشناختی در زبان شکل
می
گیرد و با هزل و هجو فرق دارد.
روش نشانه­معناشناسی در پی تجزیه و تحلیل گفتمان برای پی بردن به شرایط تولید و دریافت آن است. نشانه­معناشناس با مجموعهای معنادار روبهروست که در مرحله نخست فرضیههای معنایی و نوع ارتباط آن­ها با یکدیگر را در  نظر میگیرد. سپس، به جستوجوی صورتهایی که با این فرضیههای معنایی مطابقت دارند، میپردازد تا اثبات آن فرضیهها میسر شود. فرضیه پژوهش حاضر این است که فرایند معنایی در گفتمان طنز نظام کنشی را به تنشی تبدیل میکند و با برقراری تعامل بین ابعاد فشارهای (عاطفی، درونی) و گسترهای (شناختی، بیرونی) فضایی سیال را میآفریند که خلق معنایی بدیع را ممکن میسازد. در طنز حضور حسی ـ ادراکی کنشگر و در مرحله بالاتر گفتهپرداز به تنش بین ابعاد فشارهای و گسترهای نیرویی میبخشد که برونههای زبان را از درونههای رایج، تهی میکند و به جای آن درونههایی متفاوت قرار میدهد. دگرگونی در رابطه درونه ـ برونه زبانی از ویژگیهای طنز است که بهوسیله جریان زیباییشناختی، سبب تغییر ازرشهای همهباور و خلق ارزشهای نو در این گفتمان میشود.
 

 

دوره ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

این جستار منتخبی از حکایات رسالۀ دلگشا اثر عبید زاکانی را از منظر نظریۀ معنایی انگاره ـ بنیاد پیشنهادی راسکین (۱۹۸۵) تحلیل و بررسی میکند. راسکین تلاش می‌کند ساز و کارهای حاکم بر تولید و درک متون طنزآمیزِ کوتاه به­ویژه جوک‌های تک‌خطی و ساده را توصیف و تبیین کند. بر اساس این نظریه، هر متن مطایبه‌آمیز، ۱) دو انگاره دارد؛ ۲) متن با هر دو انگاره، هم­پوشانی دارد، و ۳) دو انگارۀ هم­پوشان متضاد یکدیگرند. راسکین متن واجد این شرایط را طنزآمیز و فاقد آن را غیرطنزآمیز معرفی می‌کند. پس از تبیین نظریۀ معنایی، از مجموع ۲۵۴ حکایتِ رسالۀ دلگشا به تصحیح محجوب (۱۹۹۹)، ۱۶ حکایت به­مثابۀ طنز اقلیمی و به طریق اولی، طنز اهالی قزوین در مقام پیکرۀ دادگانی انتخاب شد. سپس، پنج نمونه از این حکایات از منظر نظریۀ معنایی به تفصیل تبیین شد و باقی حکایات نیز به طور کلی بررسی شدند. آنگاه، به تبعییت از دستوریانِ روایت به­ویژه پراپ (۱۹۲۸) و برمون (۱۹۷۳)، طرز رفتار اهالی قزوین در این حکایات در سه کارکرد اصلی قرار گرفت و این الگوی کلی حاصل شد که نقش قزوینی می‌تواند معرف کنش‌های سفاهت و بلاهت، و کنش‌های سفاهت و بلاهت می‌تواند معرف نقش ابلهانه باشد. برخی یافته‌ها نشان می‌دهند که طنزهای اقلیمی در حکایات بسامد بالا دارند. این طنزهای اقلیمی ویشکاری قزوینیان را نشان می‌دهند. درمجموع، کاربست این نظریۀ در طنزهای اقلیمی رسالۀ دلگشا نشان می‌دهد که همۀ طنزها به تمامی از شروط نظریۀ معنایی تبعیت می‌کنند و با آن سازگاری دارند.
cript-based semantic theory


دوره ۹، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از نویسندگان حوزۀ کودک و نوجوان ایران، هوشنگ مرادی کرمانی است که بیش از دیگر نویسندگان به فرهنگ مردم در آثارش توجه آگاهانه داشته است. وی در بیشتر آثارش از انواع ادبیات عامه ازجمله اشعار عامه بهره گرفته است؛ به‌گونه‌ای که کاربرد اشعار عامه و طنز از ویژگی‌های مهم سبک این نویسنده است و بازتاب این اشعار در هر کدام از داستان‌های طنزآمیز وی نیز به‌گونه‌ای خاص است؛ با توجه به این امر در پژوهش حاضر بازنمایی اشعار عامه در شش اثر داستانی طنزآمیز هوشنگ مرادی کرمانی برمبنای نظریۀ تحلیل گفتمانی ون لیوون کانون توجه بوده و از روش توصیفی ـ تحلیلی برای بررسی و تحلیل استفاده‌ شده است. دیدگاه ون لیوون برپایۀ بررسی کنشگران اجتماعی شکل ‌گرفته است. وی مؤلفه‌های مختلفی را برای بررسی این کنشگران ارائه می‌دهد. در این جستار با توجه مؤلفه‌های حذف و ذکر مشخص شد کنشگران اصلی اشعار عامه در آثار داستانی طنز هوشنگ مرادی کرمانی، معمولاً ذکر می‌شوند و در بیشتر موارد روستاییان کنشگر فعال هستند و افرادی با اصالت شهری بیشتر نقش پذیرنده و منفعل را دارند. همچنین کودکان و نوجوانان نیز معمولاً در نقش پذیرنده و منفعل ظاهر می‌شوند. زنان در برخی موارد نقش منفعل و در برخی موارد نقش فعال را بر دوش می‌کشند. مؤلفۀ تشخص‌زدایی و تشخص‌بخشی و تعیین ماهیت نیز در بازنمایی کنشگران اشعار عامه دیده می‌شود که تأکید نویسنده بر نقش روستاییان در حفظ اشعار عامه را نشان می‌دهد.

دوره ۹، شماره ۴۲ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

این مقاله روایت‌گری طنزآمیز لطیفه‌های داستانی و غیرداستانی یا مصنوع و محاوره‌ای را در پرتو گذار از لطیفۀ غیرداستانی به لطیفۀ داستانی و با اشاره به برخی نمونه‌ها، بررسی می‌کند. ابتدا، کلیاتی درباره روایت طنزآمیز بیان می‌شود. سپس، روایت طنزآمیز غیرداستانی در تقابل با روایت طنزآمیز داستانی بحث و گفته می‌شود روایت غیرداستانی، بافت‌وابسته، خلق‌الساعه و محاوره‌ای است که در تبادل کلامی شکل می‌گیرد و به داستان و راوی نیاز ندارد. درعوض، روایت طنزآمیز به بافت وابستگی ندارد؛ از‌پیش‌ساخته و مصنوع است و به داستان و راوی نیاز دارد. لطیفۀ غیرداستانی نوعاً شامل سه مرحله است: سرآغاز، تناقض، گره‌گشایی. به‌نظر می‌رسد در متون طنزآمیز روایی طولانی‌تر نه لُب‌مطلب که چندین جب‌لاین رخ می‌دهد که لزوماً در پایان متن نمی‌آید و در سرتاسر متن پراکنده است. در این مقاله، گذار از لطیفه داستانی کوتاه به لطیفۀ داستانی بلند در پرتو منتخبی از حکایات جوحی در مصادر مختلف بررسی می‌شود. یافته‌ها نشان می‌دهند تغییر لُب‌مطلب، به‌ویژه در حکایات منتخب جوحی، نقش چندانی در تبدیل لطیفۀ غیرداستانی به داستانی ندارد، اما لطیفه داستانی کوتاه به‌سبب پراکندگی لُب‌مطلب به لطیفۀ داستانی حجیم‌تر بدل می‌شود.

دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

با وجود بازتاب  زیاد حکایات عقلای مجانین در ادبیات فارسی بویژه آثار عطار نیشابوری، تحلیل ویژگیهای ذهنی و زبانیِ آنان از مباحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است این پژوهش تلاشی است برای دست یافتن به تبیینی علمی در مورد رابطه‌ رفتارهای ذهنی و زبانی عقلای مجانین و کشف منطق حاکم بر آنها از طریق تحلیل حکایات عقلای مجانین در آثار نویسندگان اسلامی بویژه مثنویهای عطار نیشابوری. بر این اساس با تحلیل محتوای چهار پیش‌نمونه از حکایات مجانین، فرضیه‌ای برای تحلیل حالات ذهنی و رابطه آن با رفتارهای زبانی ایشان ازجمله طنز، شطح و پارادوکس مطرح شد؛ فرضیه‌ای که در این پژوهش «برخورد جهانهای ذهنی» نامیده شده که خود به دو گونه «لاهوت در ناسوت» و «ناسوت در لاهوت» قابل تقسیم است

دوره ۱۰، شماره ۴۷ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده

جِل جِلانی آیینی کهن با بن‌مایه‌های ایرانی است که در روستای کوهستانی طامۀ شهرستان نطنز برگزار می‌شود. بدین ترتیب که در سه شب منتهی به نوزدهم دی‌ماه، جوانان آبادی در شامگاهان آتشی می‌افروزند، آنگاه به در خانه‌ها می‌روند و با خواندن اشعاری برای اهل خانه آرزوی برکت و سلامتی می‌کنند، سپس صاحب‌خانه با رغبت و احترام هدایایی خوراکی از نوع میوه و خشکبار در سینی می‌نهد و به گروه می‌دهد، گروه آن را در خورجین الاغ خود می‌ریزد و سراغ خانه‌ای دیگر می‌رود، در پایان در مسجدی کوچک جمع می‌شوند و هدایا را بین خود تقسیم می‌کنند. این آیین کمی با گذشته تفاوت دارد، زیرا پیش‌تر بر گلوگاه درختان سنگ می‌گذاشتند و آتش را در بالای کوهی می‌افروختند تا نور آن به همۀ باغات برسد. داده‌های این پژوهش که به‌صورت میدانی و اسنادی گردآوری شده و از جهت دینی و آیینی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج مقاله نشان می‌دهد آیین جل جلانی برگرفته از آیین‌های دی‌ماهی ایرانی است که شباهت‌های زیادی با جشن‌های سده و هیرومبا زرتشتی و آیین نیمۀ ماه رمضان مسلمانی دارد، اما به‌عکس آیین نیمۀ ماه رمضان بن‌مایه و اصالت ایرانی خود را تا حدود زیادی حفظ کرده و متناسب با حوایج روستاییان باغ‌دار که با مشکل سرمای کوهستان و یخ‌زدگی درختان مواجه هستند، به حیات خود ادامه داده است.
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱