۱۲ نتیجه برای شفیعی کدکنی
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسنده توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینه شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمه آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونه برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتاً براساس نظریه بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد ظاهر و تبدیل به یک اندیشه میشود. در عرصه ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسندهای رخ میدهد که پیرو انگیزشهای فردی یا اوضاع اجتماعی- سیاسی پیرامون خود، به نوعی احساس دلزدگی از زمان حاضر دچار میشود و اندیشه بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر میپروراند.
عبدالوهاب بیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی، بهعنوان دو شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی عصر خویش به بازآوری خاطرات گذشته پرداختهاند و فضایی سرشار از دلتنگی و نوستالژی را به تصویر کشیدهاند. نگارندگان در این پژوهش، با تأکید بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد هرمنوتیک، به بررسی و تطبیق چگونگی نمود نوستالژی در شعر این دو شاعر پرداختهاند. برخی از یافتههای پژوهش نشان داد که دو شاعر با توجه به مکتب رمانتیسم، در جلوههای نوستالژیکی مانند دوری از سرزمین، معشوق، کودکی، از دست رفتن ارزشها و اسطورهها اشتراک داشتند.
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده
وزن، که وجود نوعی نظم درکلام است و سبب خیالانگیزی هرچه بیشتر آن میشود از ضروریات شعر است. با وجود کوششی که امروزه برای حذف آن و ترویج شعر منثور صورت گرفتهاست، همچنان ذوق فارسی زبانان تمایل خود را به شعر موزون حفظ کردهاست.
م. سرشک - شفیعی کدکنی - در مباحث نظری معتقد است: «شعر تجلی موسیقایی زبان است.» این گفته بیانگر این است که وزن از ارکان اصلی شعر شفیعی است. با توجه به این فرضیه، هدف مقاله بررسی و تحلیل موسیقی بیرونی یا وزن در اشعار نیمایی او است. برای پژوهش مورد نظر صد نمونه از اشعار نیمایی شاعر به ترتیب از نیمه اول کتاب «هزاره دوم آهوی کوهی» بررسی، و نتایج آن با استفاده از فن تحلیل اطلاعات ارائه شده است. از جمله نتایج به دستآمده این است که شفیعی، به رعایت قواعد و ضوابطی ملزم است که نیما در شعر بنیان نهاد اما در عین حال به ابتکارهایی دست زدهاست. او در انتخاب نوع وزن هیچ تعمدی ندارد. گرایش او غالباً به وزنهای رمل و مضارع است، اوزانی که حافظ و سعدی و مولانا بیشترین و نابترین غزلهای خود را در آن وزنها سرودهاند. وقف و سکونها و استفاده از هجاهای کوتاه و بلند در شعر او بسیار دقیق و حساب شده و دارای تأثیر بسزایی در القای عواطف و معانی است.
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده
هدف این مقاله ، بررسی و تحلیل قافیه در اشعار نیمایی شفیعی کدکنی است. از این رو، اشعار نیمایی ۲۰۰ صفحه از ابتدای کتاب «هزاره دوم آهوی کوهی»، که شامل دفترهای «مرثیههای سرو کاشمر» و «خطی ز دلتنگی» و بخشی از دفتر «غزل برای گل آفتابگردان» است، در محورهای گوناگون قافیهآرایی بررسی میشود.
شفیعی به ویژگیهای اعجازگونه قافیه آگاه است و از انواع امکانات قافیهآرایی برای ایجاد موسیقی، پیوند بین پارههای کلام، القای معانی و مقاصد دیگر در جهت رستاخیز واژهها بهره برده است. قافیه در شعر شفیعی از دیدگاههای گوناگونی قابل بررسی است. جلوههایی از قافیه که در مقاله، مورد بحث قرار گرفته عبارت است از انواع قافیهآرایی(مانند قافیهآرایی مسمطگونه، ترجیعگونه، غزلگونه و تلفیقی)، قافیه درونی، مضاعف، ذوقافیتین و... . بخش عمده زیباشناسی قافیه در شعر شفیعی بر قافیههایی مبتنی است که شاعر در آرایش آنها ابتکاری از خود نشان داده و قافیههایی ساخته که متضمن لطافت و ابداع است؛ مانند قافیههای التزامی، متوازی، متوازن، متجانس و تلقینی. نتیجه بحث گویای این است که از بین انواع قافیههای هنری، توجه شاعر بیشتر به قافیههای متوازن معطوف است.
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۱۲-۱۳۸۴ )
چکیده
موضوع این مقاله بررسی تمثیل شعر معاصر ایران است. در این بررسی، نخست، تمثیل رویا به عنوان یکی از انواع ادبیات خیالی معرفی میشود و سپس، به پیشینه کاربرد آن در اساطیر و ادبیات به اجمال اشاره میگردد. در گذشته، این شکل تمثیلی اغلب نوعی سیرو سلوک معنوی را در ساختاری از سفر خیالی بازگو میکرده است. اما در سدههای اخیر، غیر از آن مضمون سنتی، مضامین تازهتری نیز در قالب آن بیان شده است. بررسی این نوع تمثیل در شعر معاصر ایران میتواند چند و چون آن مضامین را نشان بدهد. نمونههای برجسته تمثیل رویا را در شعر معاصر، در سرودههای عشقی، نیما، شهریار، سپهری، و شفیعی کدکنی میتوان یافت.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
این مقاله به بررسی نظام عاطفی گفتمان در شعر «سفربهخیر» از شفیعی کدکنی میپردازد. دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معنا شناختی، تولیدات زبانی را تابع فرآیندی پیچیده میداند که عوامل نشانه-معنایی بسیار در آن دخیلاند. آنچه دارای اهمیت است، نوعی موضع گفتمانی است که به دلیل پویایی، ما را با نوعی جهتگیری گفتمانی، بسط روابط و تعامل بین نیروهای همسو یا ناهمسو مواجه میسازد. گفتمان ادبی، جریانی سیال است که تعامل دو گونه شناختی و عاطفی در آن سبب تولید معنا میشود که عدم قطعیت معنا و سیر تکاملی آن مدیون فرآیند تنشی گفتمان است. این شکلگیری تابع نوعی حضور نشانه- معناشناختی است. هدف ما در این مقاله، بررسی شعر «سفربهخیر» از نظر سازوکار تولید و دریافت معنا با تکیه بر شرایط پیوستار و گسست گفتمانی و تأثیرگذاری آن در درک مفهوم شعر است. از طرفی فضای تنشی، محلی برای بروز احساسات در گفتمان است. بدین جهت ما رویکردهایی چون «روند شکلگیری معنا»، «شاخصها»، «انفصال و اتصال گفتمانی»، «تأثیر افعال»، «دورنماسازی» و «گونه القا» را برای نشان دادن عمق عاطفه در شعر بررسی کردهایم. بدینترتیب گونههای تقابلیِ شناختهشده و دخیل در تولید معنا، به گونههایی سیال و ناپایدار تغییر مییابند. استفاده از این نشانه- معناها باعث افزایش عاطفه در کلام، دستیابی زبان به ناممکنترین زمانها و مکانها و درنتیجه، اثرگذاری بیشتر بر خواننده میشود. این پژوهش به شیوه کتابخانهای و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است و براساس نتایج بهدستآمده میتوان گفت غلبه فضای گفتمانی عاطفی در شعر ذکرشده شفیعی کدکنی بسیار بارز است.
مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
جستجو در آراء معرفت شناسیک متفکرین اسلامی حکایت از آن دارد که شناخت آدمی از سه راه امکان پذیر است: ۱- معرفت حسی ۲- معرفت عقلی ۳- معرفت شهودی. صوفیه معرفت شهودی را بالاتر از دو سطح دیگر می دانند. متکلمین اسلامی از واژه ای مشابه سود می جویند که به، اصطلاح معرفت در نزد صوفیه بسیار نزدیک است. این اصطلاح، «الهام» نام دارد. آیا می توان ادعا کرد عطار نیشابوری به عنوان یک صوفی، صاحب نظریه معرفت شناختی بدیعی باشد که قدما از آن بی بهره بوده اند؟ شفیعی کدکنی بر اساس تفسیر بیتی از عطار چنین باوری دارد. عطار در کتاب الهی نامه چنین می گوید: زبان علم می جوشد چو خورشید زبان مکعرفت گنگ است جاوید شفیعی کدکنی معتقد است در این بیت «زبان علم» یعنی زبانی که روشن و بی ابهام است در حالیکه «زبان معرفت» واجد ابهام است. بر این اساس این دو اصطلاح عطار با دو اصطلاح «زبان ارجاعی» و «زبان عاطفی» ریچاردز، منتقد انگلیسی قابل مقایسه است. در این مقاله نشان داده خواهد شد که: ۱- شارح محترم بیت عطار را اشتباه معنا کرده اند. ۲- این اشتباه مبنای مقایسه ای نامتناسب با آراء ریچاردز شده است ۳- اگر بیت عطار مطابق با نظر شارح محترم تفسیر شود ادعای دست یابی عطار به نظریه ای بدیع در حوزه معرفت شناسی منتفی خواهد بود چرا که پیش از او این حوزه شناخته شده بوده است. شرح هر کدام از این موضوعات در مقاله آمده است.
دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
در این مقاله نحوۀ شکلگیری فرآیند عاطفی گفتمان در شعر «غزل برای گل آفتابگردان»۱، سرودۀ شفیعی کدکنی، بررسی و ارزیابی میشود تا نشان داده شود که چگونه فرآیند عاطفی شرایط گفتمانی جدید ایجاد میکند، این شرایط کداماند و چه معنایی تولید میکنند. در واقع، هدف این مقاله آن است که نشان دهد چگونه گل آفتابگردان، بهمنزله «منِ» خردگرا، از طریق رابطۀ عاطفی، احساسی، تنشی و پدیدارشناختی در گسست با خود قرار میگیرد، سپس از مرزهای «منِ» خردگرا فراتر میرود و در پیوند با «منِ» استعلایی به شوِشگر ممتاز تبدیل میشود. نشانه- معناشناسی بهمنزله یکی از شیوههای نقد ادبی نو، در قالب فرایندها و ابعاد مختلفی مطرح میشود که بعد عاطفی یکی از آنهاست. اساس بحث و بررسی هر گفتمان عاطفی را صورتهای بیان (دال) و صورتهای محتوا (مدلول) تشکیل میدهند، یعنی از رابطۀ تعاملی بین صورتهای بیان و محتواست که نظام عاطفی گفتمان شکل میگیرد و امکان مطالعه و بررسی منطقی میان آنها تحقق مییابد. مطالعۀ جریان عاطفی گفتمان، به معنای بررسی شرایط شکلگیری و تولید نظام عاطفی، و چگونگی ایجاد معنا از طریق آن است. در واقع، هدف این مقاله بررسی کارکرد گفتمان عاطفی در استعلای معنا و تغییر آن به فرآیندی نو و ممتاز است.
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
زبان و بیان بخشی از اعجاز آفرینش و یکی از مهارتهای ارزشمند هستند که از دنیای پیچیده و پر رمزوراز آدمی آشکار میشود. صرف نظر از کارکرد ارتباطیِ زبان، کارکردهای دیگر همچون عاطفی، ارجاعی، اندیشگانی و ادبی و هنری، ضرورت تولید شیوههای متفاوتِ بهکارگیری زبان را برای دستیابی به مقاصد گوناگون تبیین میکنند. «پرسش» نیز با لحنهای متفاوت، به خلق دلالتهای ثانویه منجر میشود که از دیرباز، همواره یکی از مباحث علم معانی در حوزۀ بلاغت بوده است. در نگرش نوین نشانهشناسی، یعنی نشانه ـ معناشناسی، شناخت با اهمیت دادن به کارکردهای دیگر زبان، حالت فعالتری بهخود میگیرد. طرح «پرسش» افزون بر ترغیب مخاطب به جستوجوی لایههای پنهان معنایی متن، بهکارگیری لحنهای متفاوت در طرح آن، امکان تولید معناهای فراوان را ایجاد میکند. از این رو، علامت پرسش «؟» بهعنوان یک نشانۀ ظاهری و لحن پرسشی در جایگاه یک نشانۀ پنهان، در تولید معناهای متفاوت نقش دارد. هدف اصلی این پژوهش، تحلیل نشانه ـ معناشناختی آن دسته از شعرهای شفیعی کدکنی است که حاوی پرسش هستند؛ ازجمله نتایج بهدست آمده این است که سرودهها بیشتر با تکیه بر حس دیداری و شنیداری، زمینۀ حضور و اتصال گفتمانی با مخاطب را فراهم میکند و با ایجاد فضاهایی همچون حاضرسازی غایب و غایبسازی غایب، زمینۀ تعامل گفتمانی و رسیدن به «منِ متعالی» را ممکن میسازد. این مقاله به شیوۀ تحلیل محتوای کیفیِ متن، با گزینش بعضی از شعرهای حاوی «پرسش» به انجام رسیده است.
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
اهی رخدادهای تلخ زندگی، روح انسان و به ویژه روح لطیف شاعران را که عاطفهای به شدت شکننده دارند، به اندازهای مکدر میکند که پدیدهها و اشیای زیبای طبیعت، در چشم و دل آنها به کلی، رنگ می- بازد و شکلی کابوسگونه به خود میگیرد. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مقایسه، این رویکرد را در نمونه اشعاری، از دو شاعر برجسته معاصر، شفیعی کدکنی و امل دنقل بررسی نموده و کوشیده به این پرسش، پاسخ گوید که کابوسگونگی در شعر این دو شاعر، چگونه نمود پیدا کرده و چه تأثیری بر زبان و تصویرهای شعری آنها گذاشته است. یافتههای پژوهش نشان میدهدکه در شعر این دو شاعر دغدغهمند معاصر، کابوسهای شعری ترسناک بسیاری یافت میشود و در بسیاری از اوقات، رخدادهای ناگوار زندگی، شاعر را مجبور به انتخاب درونمایهای خشن و زمخت و به تبع آن، نواختن نغمه- هایی ناهمسو با لطافت ذاتی شعر سوق داده است در این نمونه اشعار، بیرحمی و تلخی حوادث، احساس شاعر را به گونهای ناگوار ساخته که وصف دلپذیر پدیدههای زیبای طبیعت و لطافت زندگی که ویژگی اتی شعر است، جای خود را به توصیف رخدادهای دلخراش داده و در پی آن، لطافت زبان و خیال شاعرانه، دستخوش یک نوع دگردیسی بنیانی شده است.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
شعر بهعلت برخورداری از زبان ضمنی، وزن، قافیه و آمیختگی عناصر تشکیلدهنده آن با احساسات شاعرانه از سخن عادی فراتر است و ازهمینرو، ترجمه آن نیز دشوار و گاهی ناشدنی است. دغدغه اصلی مترجم شعر آن است که مشخصههای ویژه متن اصلی را تا حد امکان توضیح دهد و متنی شعری را در زبان مقصد بیافریند که تأثیری مشابه متن اصلی بر خوانندگان ترجمه داشته باشد. ازآنجاکه واژگان و عناصر دو زبان کاملاً معادل هم نیستند، بهناچار در ترجمه شعر، افت معنی رخ میدهد و مترجم باید بهنوعی این افت را جبران کند. این مقاله درصدد است با رویکرد توصیفیتحلیلی به بررسی جایگاههای افت معنی و مکانیسمهای جبران آن در ترجمه شعر معاصر عربی به فارسی بپردازد. به این منظور با بررسی آرای گروهی از صاحبنظران حوزه ترجمه درباره افت معنی در ترجمه و راهکارهای جبران آن، به جایگاههای افت معنی در ترجمه شعر عربی به فارسی، در سطح آوایی، واژگانی، سبکی و فرهنگی میپردازد. برای نمونه ترجمه تعدادی از اشعار معاصر عربی از کتاب شعر معاصر عرب شفیعی کدکنی انتخاب شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است مترجم که خود، شاعر و ناقد است، در رویارویی با افت معنی در سطح آوایی، واژگانی، سبکی و فرهنگی کوشیده است با استفاده از راهکار جبران، لحن کلی متن اصلی را حفظ کند و در این راستا از جبران در محل و جبران در نوع بهره گرفته است.
دوره ۱۷، شماره ۶۸ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
الهینامه یکی از منظومههای عارفانه عطار است که در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری قرار گرفته و چندین مرتبه تصحیح شده است. لازم به ذکر است که نسخههای تصحیح شده آن نیز بارها تجدید چاپ شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفتهاست. این مطالعه با استفاده از روش اسنادی-کتابخانهای و با هدف بررسی تصحیحات الهی نامۀ عطار توسط ریتر، روحانی و شفیعی کدکنی انجام گرفته است. نظر به اینکه در این پژوهش هر یک از این تصحیحات با توجه به سه اصل مآخذ و نسخ، اهلیت پژوهشگر و روش تصحیح مورد بررسی قرار گرفت، یافتههای پژوهش نشان میدهد که تصحیح ریتر از لحاظ اهلیت مصحح و شیوه کار در مقایسه با دیگر تصحیحات اهمیت بیشتری دارد و مشکل اصلی کار او عدم دسترسی به نسخههای معتبر بوده و روحانی بهرغم در اختیار داشتن بیست و دو نسخه به دلیل نادرست بودن روش کار و نداشتن تجربۀ لازم در ارائۀ تصحیحی جامع و مانع ناکام، بوده است. در این میان تصحیح شفیعی کدکنی در مقایسه با دو تصحیح دیگر به دلیل دارا بودن اهلیت، دسترسی به نسخههای معتبر و بهرهگیری از علم سبکشناسی برتری دارد.