جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱ نتیجه برای شعر معاصر ایران


دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادله تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعه تطبیقی باشد. در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.  

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

این جستار طی خوانش تطبیقی با در پیش گرفتن روشی توصیفی تحلیلی به دنبال بررسی همسانیها و ناهمگونیهای این دو متن از دو فرهنگ و زبان متفاوت از حیث نوع تصویر شخصیت‌هاست.
ترسیم بعد حماسی و انقلابی شخصیت امام در دودفتر، نگاه فرازمانی دو شاعر به ایشان وپیوند با عصر و جامعه حاضر، گرایش به پیچیدگی و پرهیز از صراحت گویی از اشتراکات دو دفتر بوده،در عین حال، تنوع و گستردگی ابعاد شخصیت، آمیختگی تصویر برخی شخصیتها با مفاهیم حزن و اندوه وتعدد از ویژگیهای دفتر شعر عربی  است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی، رویکرد­ها­ی مشترک معروف رصافی و فرخی یزدی را درباره‌ آزادی سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات، آزادی کارگران و دهقانان مورد بررسی قرار می‌دهد. از مهمترین نتایج این نوشتار این است که هر دو شاعر، شعر خود را وقف آزادی و رهایی مردم از جور استبداد کرده و در این زمینه مسائل اخلاقی را رعایت کرده‌اند؛گرچه پافشاری فرخی یزدی بر آزادی بیش از معروف رصافی است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

این پژوهش به شیوۀ تطبیقی و بر اساس رویکرد اسلاوی به تبیین ویژگیهای آرمانشهر در شعر سهراب سپهری و نازک الملائکه دو شاعر فارسی و عرب زبان پرداخته و وجوه اشتراک و تفاوت آنها را با توجه توصیف‌های دو شاعر در سطح  محتوایی بررسی و تحلیل کرده است.
 نتایج پژوهش گویا است که هر دو شاعر برای گریز از واقعیت جامعۀ خویش به آرمانشهر تخیلی و شاعرانۀ خود پناه برده‌اند و به سبب اینکه گرایشهای رمانتیستی و اوضاع اجتماعی مشابهی داشته‌اند در آرمانشهر هر دو درونمایه‌های مشترکی چون گریز از فقر و ظلم و توجه به دنیای کودکی، طبیعت و روستا دیده می‌شود؛ اما گرایشها و تجربه فردی متفاوت دو شاعر، آرمانشهر نازک را نزدیکتر به واقعیت کرده و به آن جنبۀ ملی و اجتماعی- اخلاقی بخشده و آرمانشهر سهراب را بیشتر رمزگونه، عرفانی- اخلاقی و فرا ملی و جهانی کرده است.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده

این جستار در صدد تبیین مضامین مشترک اشعار شهریار و فوزی معلوف است با طرح این پرسش، که مضامین مشترک اشعار آنها درباره طبیعت چه بوده است. برای پاسخ‌گفتن به این پرسش در فرایند تحقیق از شیوه تحلیلی‌ـ توصیفی با تکیه بر مطالعات کتابخانه­ای و تحلیل محتوایی داده­ها بهره گرفته شده است. یافته­های این جستار بیانگر این است که شهریار به‌دلیل سپری‌کردن مقطعی از عمر خویش در دامان طبیعت و فوزی با توجه به گرایشهای رومانتیکش در طبیعت تأملات خاصی کردهاند. نگرش شهریار نسبت به طبیعت حاصل تجربیات و دریافتهای شخصی وی است در حالی‌که در نگاه فوزی، طبیعت منشأ الهام مفاهیم فراوانی است. توصیف شهریار از طبیعت، بیشتر جنبه رئالیستی دارد در صورتی‌که در شعر فوزی رنگ آرمانگرایی به‌خود می‌گیرد.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده

در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به بررسی مجموعه اشعار فرخزاد و الملائکه برای آشنایی با افکارشان پرداخته می‌شود. بررسیها نشان می‌دهد که تعاریف مشابهی درمورد هویت انسان و ماهیت جهان در اشعار این دو شاعر ارائه شده ‌است که می‌تواند ناشی از قرابت جنسیتی و جغرافیایی‌آنها باشد. برخی تعاریف فروغ و نازک از هویت شامل شکفتگی و طراوت، اسارت، پژمردگی و خداگونگی‌است با این تفاوت که شعر فروغ برخلاف نازک به دو دوره تقسیم می‌شود. زندگی از نظر فروغ و نازک گاهی زندان ‌است و گاه پوچ و بی‌ارزش. فروغ برخلاف نازک در نهایت با ادعای نامشخص‌بودن مفهوم زندگی آن را مجموعه‌ای از رفتار روزمره می‌داند.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده

در فراز و نشیب‌های زندگی اجتماعی و ادبی نزار قبانی شاعر عرب و احمد شاملو شاعر ایرانی، وجوه اشتراک متعدّدی وجود دارد که این نوشتار به شیوه «ادبیات مقایسه‌ای» موضوع آزادی را در اشعار این دو شاعر بررسی می‌کند تا تفاوت و شباهت فکری آن دو در این موضوع به‌تصویرکشیده شود. مردم و حکّام در کسب و حفظ آزادی سهیم هستند که این دو شاعر به این دو مورد توجّه کرده و با استفاده از نماد و درهم‌آمیختن تغزل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی، مفهوم موردنظر خود را ارائه کرده‌اند. شاملو، مردمِ آزادیخواه را ستوده است و فقر را نداشتن آزادی معرفی می‌کند. قبانی هم سعی می‌کند مردم سرزمینهای عربی را به اصلاح کارها خود فرا بخواند و بیشتر، سران کشورهای عربی را مقصر می‌داند ولی از فرد خاصی نام نمی‌برد و خطر یهود را هم متذکّر می‌شود. احمد شاملو و نزار قبانی، استبداد را محکوم می‌کنند و مبارزه مسلّحانه را یکی از راه‌های رسیدن به آزادی می‌دانند. هر دو از سکوت مردم در برابر ظلم، استبداد و بی‌عدالتی بیزارند و به همین دلیل، گاهی با سرزنش، گلایه، عتاب و تحقیر با مردم، سخن می‌گویند. صراحت، شفافیّت و سادگی اشعار قبانی و دیریابی شعر شاملو و بیان رمزآلود وی از جمله ویژگیهای این دو شاعر در ارائه مفهوم آزادی است.

دوره ۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

ژولیا کریستوا نخستین ­بار در جستاری در مورد آرای باختین، نظیر «منطق گفت‌وگومندی» و کاربست برخی از آن­ها در نمونه­هایی از متون ادبی، اصطلاح «بینامتنیت» را مطرح کرد. او مناسبات و ملاحظات بینامتنی را قبل از هر چیز موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان، نظیر رولان بارت، بسیاری از انگاره­های مرتبط با مفهوم گفت‌وگومندی را گسترش دادند و هر متن ادبی را در پیوند مستمر و وثیق با متن­های دیگر و درهم­آمیخته با آن­ها دانستند. از این منظر، هیچ متنی یکه و نوظهور نیست؛ بلکه حاصل نوشتارهایی است که از خاستگاه­های فرهنگی متفاوت و متکثر برآمده است. ما در این نوشتار برای کاربست دیدگاه بینامتنی بر شعر معاصر ایران، اشعار قیصر امین­پور را برگزیده­ایم و باور داریم که اشارات و مناسبات بینامتنی در شعر او به نهادینه‌شدن خصلت گفت‌وگومندی در شعر او منجر شده‌اند و به‌طور چشمگیری در تکمیل معنای اشعار او نقش دارند؛ به سخن دیگر، باور داریم که ملاحظات و مناسبات بینامتنی در شعر امین­پور دو کارکرد عمده «ایجاد خصلت گفت‌وگومندی» و «مساعدت در تکمیل دلالت­های مبنایی متن» را دارند. در این مقاله علاوه بر تبیین نتایج بدیعی که در پرتو خوانش بینامتنی شعر امین­پور حاصل می­شود، امکان کاربست این نظریه را در شعر و به‌ویژه شعر معاصر ایران خواهیم آزمود.  

دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

این مقاله با توجه به مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی به  همسانیهای محتوایی اشعار علیرضا قزوه (تولد۱۳۴۲) و سمیح القاسم(۲۰۱۴-۱۹۳۹) دو شاعر معاصر ایرانی و فلسطینی در سه حوزه­ عشق؛ اعتراض و طنز  پرداخته است و نشان می دهد  به‌رغم تفاوتهایی که در دیدگاه‌های این دو شاعر هست، به دلیل تجربه­ شرایطی همگون چون درگیر بودن وطن آنها با جنگ و برخی از مصائب آن، نگاهشان به عشق، اعتراض  و طنز  قابل توجه و تأمل است؛ چنانکه  این نگاه در عشق به دگردیسی معشوق از معشوق  شعر غنایی به  معشوقی که شهید و مبارز است تحول می یابد؛  در اعتراض به اعتراض به خود و همنوعان و در سطح بالاتر به مجامع حقوق بشری متمایل می­شود و در طنز از طنزی گزنده و عمیق در سه سطح  واژگانی، جمله یا بند، و کلیت شعر  بهره می برد.
مهدی دادخواه تهرانی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

«خواندیدنی» شعری است که با هنرهای تجسمی و گرافیک پیوندی جدانشدنی دارد. مهرداد فلاح، شاعر معاصر، به‌جای وجه بیانی/ گفتاری در این شعر، برآن بوده است وجه نوشتاری/ اجراییِ شعر را کانون توجه خود قرار دهد. این توجه ویژه که از نوعی هدفمندی یا نیتمندی بیرون می‌آید، درنهایت در خود شعر و فرم اجرامحورِ آن تجلی و بروز بیرونی می‌یابد. فلاح «خواندیدنی» را «کشف مجدد نوشتار و علائم نوشتاری» در شعر دانسته‌ است که در فرایند خواندن و دیدن شعر، به شعر «صحنه‌ای» تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، برهم‌کنش زبان و تصویر طی مناسباتی پیش‌اندیشیده، اجرای نهایی شعر را بر کاغذ یا صفحۀ نوری رقم می‌زند. فرض بنیادین مقالۀ حاضر این است که ایدۀ اولیۀ شعر «خواندیدنی» تحت تأثیر شعر جهانی و به‌ویژه شاعری همچون گیوم آپولینر بوده که به شکل نوشتاری شعر و هنرهایی همچون نقاشی و سبک کوبیسم توجهی ویژه داشته است. گذشته از این، اگر در شعر کلاسیک فارسی بنگریم، برخی از شگردهای شعر «خواندیدنی» در صنعت توشیح مسبوق به سابقه است. در این مقاله، نسبت‌های هنری، بینامتونیِ تأثیری و تطبیقی‌ای که منجر به شکل‌گیری ایدۀ شعر «خواندیدنی» در ذهن مهرداد فلاح گردیده، تحلیل و روشن شده است که فرایند خواندن و دیدن در هر دو قطب شاعر/ خواننده چگونه است و شعر در چه فرایندی خوانده و دیده (خواندیده) می‌شود.
سجاد صادق‌وند، قدرت الله طاهری،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

اگزیستانسیالیسم از گرایش‏های فلسفی مهم معاصر است که به‌طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت‏های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس ‌لنگرودی بررسی شده‌ است. نتایج و شواهدِ مثالِ متعدد حاکی از آن است که اولاً، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته‏اند؛ ثانیاً، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثاً، رویکردهایی در این میان پررنگ‏تر بوده‏اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعارِ منعکس‏کننده مرگ می‏توان بازشناخت که به ترتیبِ بسامد بیشتر عبارت‌اند از: ۱. مرگ فروپاشنده، پایان‏دهنده و نابودگر؛ ۲. مرگ، یک واقع‌بودگی و یک وضعیت مرزی؛ ۳. مرگ و دل‌شوره آن؛ ۴. مرگ و بیهودگی و یأس. در میان وضعیت‏های مرزی، وضعیتِ رنج ‏بردن حضوری قابل‌توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه‏های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.


صفحه ۱ از ۱