۳۹ نتیجه برای شعر فارسی
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
عناصر دخیل و مؤثر در شیوایی و زیبایی غزل سعدی شایان بررسی و سنجش با دیگر شعرهاست تا آشکار شود چراکسانی که به هنر شعر علاقه دارند از غزل سعدی لذت بیشتری میبرند. با بررسی ویژگیهای نحوی، نظام تعدی، فرایندهایمعنایی و زوجهای مجاور افعال، میتوان تا حدودی هنر زبانی استاد سخن را نمایاند.
در بررسی نحو غزل سعدی، ملعوم شد در هر بیت بیش از یک فعل و گاه سه فعل هست. افعال وجودی و مادی از بسامدبیشتری برخوردار است، لذا ایجاز بلاغی با پویایی و حرکت همراه است. زوجهای مجاور افعال به صورتهای متضاد، تکرارصیغههای مختلف، تکرار جــزء پیشین فعل و کاربرد بلاغی ترکیبات فعلی، از عناصر مسلط و سبکی غزلهای سعدی است.
از جمله پرکاربردترین شگردهای بلاغی در ترکیبات فعلی، که به ابهام ادبی و تصویر آفرینی کمک کرده و سببغریب سازی و اعجاب هنری و التذاذ عاطفی گشته است، این شگردها را میتوان نام برد: مشاکله، استخدام، ایهام، متناقضنمایی، کنایه، استعاره تبعیه و کنایی، اسناد مجازی.
توازن نحوی با تجانسهای آوایی و سایر تناسبات موسیقایی بین زوجفعلها به توازن سبکی منجر شده است. ترکیبات کنایی از نوع قاموسی، زودیاب و ایما است. بیشتر این ترکیبات با اعضا وجوارح انسانی ساخته شده و در خدمت زمینه غنایی غزل قرار گرفته است.
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
در این پژوهش، نخست بنابر جایگاه و رسالت ادبیّات تطبیقی- بر بنیان دیدگاههای مکتب امریکایی، که تأکید بر مطالعات زیباشناختی، میانرشتهای و بینافرهنگی از ویژگیهای برجستۀ این نظریه است، پیشرفته و با هدف بیان وجوه شباهتها و تفاوتهای شعری و به روش تطبیقی- تحلیلی با استناد به شواهدی از اشعار دو شاعر به بررسی این مضامین پرداخته است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که این دو شاعر دارای مباحث مشترکی همچون انتظار و طول غیبت (مناجات و دعا، بشارت به ظهور و امید به فرج)، برپایی عدالت، از بینبردن ظلم و ستم و... بودهاند؛ در این میان افتراقاتی همچون؛ گریه بر انتظار، امید به فرج و پرچمداری ولایت الهی در زمینۀ مهدویت، جلوهای خاصّ به شعر خوشدل تهرانی بخشیده است. نتایج نشان میدهد که اشعار مهدوی خوشدل به سبب خلق تصاویر ادبی زیبا و مضامین گوناگون، نمود برجستهتری نسبت به اشعار سیّدحسن شیرازی دارد و از تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب برخوردار است.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
در تاریخ مطالعات زبان و ادبیّات فارسی در غرب، یکی از برجستهترین چهرههای ادبی آمریکا رالف والدو امرسن (۱۸۸۲- ۱۸۰۳) است که علاقهاش به شعر و اندیشه شاعران ایرانی، موجب شد علاوه بر ارائه ترجمه از اشعار شاعران ایرانی به زبان انگلیسی، تحتتأثیر شعر فارسی و به خصوص غزلیّات حافظ، شعرهایی با گرایشهای شرقی بسراید.
افزون بر آن، امرسن مقالهای با عنوان «درباره شعر فارسی» نوشته است که اطلاع از محتوای آن در روشنکردن ذهنیت او درباره شعر فارسی و چگونگی شکلگیری شناخت وی از شاعران ایرانی نقش مهمی دارد. این مقاله جایگاه شاعران ایرانی را در نگاه او نمایان کرده و برداشت امرسن را از شخصیت و اندیشه حافظ در مقام شاعری آزاداندیش نشان میدهد.
هدف این پژوهش واکاوی ذهنیت امرسن بر اساس مقاله «درباره شعر فارسی» است. ابتدا به بررسی منابع شناخت وی از ادب شرق و شعر فارسی میپردازیم، سپس مبانی درک او از افقهای معنایی اشعار عارفانه شاعران ایرانی مطرح میشود و در پایان بررسی نگرش تحسینآمیز وی نسبت به شخصیت و اندیشه حافظ ارائه میشود، از جمله آزاداندیشی، اعتقاد به عشق استعلایی، استفاده از تخلّص، ساختارهای دولایهای شعر حافظ و مواردی از این دست قرار داده که هر یک در جای خود مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
این بررسی نشان میدهد که به دلیل تفاوتهای زبانی و فرهنگی، گاهی خطاهایی در برداشت وی از شعر شاعران ایرانی به چشم میخورد، به همین دلیل موضوع بعدی مورد بحث در این جستار، بررسی خطاهایی است که در ترجمههای امرسن از بعضی از این مفاهیم ایجاد شده است. به احتمال زیاد این خطاها میتوانند ناشی از مراجعه امرسن به ترجمههایی باشد که از تنگنای چند زبان عبور کردهاند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به بررسی مجموعه اشعار فرخزاد و الملائکه برای آشنایی با افکارشان پرداخته میشود. بررسیها نشان میدهد که تعاریف مشابهی درمورد هویت انسان و ماهیت جهان در اشعار این دو شاعر ارائه شده است که میتواند ناشی از قرابت جنسیتی و جغرافیاییآنها باشد. برخی تعاریف فروغ و نازک از هویت شامل شکفتگی و طراوت، اسارت، پژمردگی و خداگونگیاست با این تفاوت که شعر فروغ برخلاف نازک به دو دوره تقسیم میشود. زندگی از نظر فروغ و نازک گاهی زندان است و گاه پوچ و بیارزش. فروغ برخلاف نازک در نهایت با ادعای نامشخصبودن مفهوم زندگی آن را مجموعهای از رفتار روزمره میداند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
این مقاله در پی آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر تعاریف مدرنیسم اجتماعی به این مسئله بپردازد که نوآوریهای اجتماعی در اشعار محود سامی بارودی و فرخی یزدی در چه موضوعاتی نمایان است و وجوه تشابه و تفاوت در هر کدام از موضوعات چیست. تحلیل اشعار بارودی حاکی است که وی با بهرهگیری از ذوق سلیم و استوار و همچنین پیروی از منتقدان غرب به امور مردم و اصلاح عیوب جامعه میپردازد. او به مانند فرخی یزدی مسائلی چون عدالتمحوری، وطن، ترک ذلّت و خواری، توجه به فقر، مخالفت با ظلم و ستم و دعوت به علمآموزی را محوریترین موضوعات اشعار خود قرار میدهد. مهمترین جنبۀ تفاوت اشعار بارودی و فرخی نیز در این است که فرخی چون منتقدی مسئول، بیشتر به اجتماع و مسائل مربوط به آن پرداخته است؛ اما در اشعار بارودی کفه تقلید بر نوگرایی سنگینی میکند حال اینکه با وقوع نهضت عرابی و مسأله تبعید، درون وی منقلب میشود و با چشمی تیزبین و حساسیتی دوچندان مسائل اجتماعی کشورش را دنبال میکند.
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده
ادبیات غنی فارسی هنوز زمینههای ناگفته بسیاری دارد که شایسته است با دقت و نگرشی تازهتر بحث و بررسی شود. داستان بیت یکی از قالبهای داستانی به کار رفته در شعر فارسی از کهنترین دورهها تا دوره معاصر است. تا جایی که نویسنده اطلاع داد تاکنون به این مقوله پرداخته نشده است و شایسته است که به عنوان یک قالب داستانی که ویژگیهای مستقل دارد، مورد عنایت محققان قرار گیرد. همان گونه که از نامش پیداست، داستان بیت داستان کاملی است که در یک بیت نقل شود و عناصر ضروری و بایسته داستان را داشته باشد. با توجه به این که در یک بیت مجال برای داستانپردازی مفصل نیست باید حداقلهایی که برای داستان شدن یک روایت ضرورت دارند، شناسایی شوند. با توجه به منابع عناصر پیرنگ، شخصیت، عمل، زمان و مکان از شرایط لازم برای پیدایش داستان هستند و هر بیتی که این عناصر را داشته باشد، میتواند داستان بیت به شمار آید. نویسنده ۲۲ بیت که به تنهایی داستان مستقلی را نقل میکنند، به عنوان نمونه از نخستین دوره شعر فارسی تا شعر معاصر استخراج کرده تا هم شواهد بحث باشند و هم ویژگیهای آنها بررسی گردد. پس از آن شیوههای گسترش پیرنگ، شخصیتپردازی، عمل، زمان، مکان و فضاسازی در این قالب کوتاه بررسی شده است. داستان بیت از سویی در ایجاز و اختصار شبیه به هایکوهای ژاپنی است و از سوی دیگر از لحاظ مختصرنویسی، ایجاز و پرهیز از توصیف به مکتب مینیمالیسم آمریکایی ماننده است. قالب پیشنهادی این مقاله بیشتر بر اساس ویژگی شکل (form) مشخص و جدا شده است. داستان بیت نقطه اتصال شعر و داستان در کوتاهترین و موجزترین شکلی است که هر دو را در برداشته باشد.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده
در ابیات و اشعارِ بعضی از شعرا از گذشته تا دورۀ معاصر، اشارههایی به نامها و داستانهایِ ملّی- پهلوانیِ ایران یافته میشود که مأخذِ آنها شاهنامۀ فردوسی، منظومههای پهلوانیِ پس از آن و متونِ ادبی و تاریخیِ رسمی نیست بلکه توضیح و گزارشِ آنها را باید در روایتهای نقّالی (طومارها) و صورتِ شفاهی- عامیانۀ برخی داستانهای شاهنامه جُست. راهیابیِ این گونه تلمیحاتِ حماسی به شعر فارسی به دلیلِ رواجِ فنِّ نقّالی و داستانگزاریِ شفاهی در ادواری از تاریخ اجتماعیِ ایران و علاقۀ همگانی به این روایتها بوده است. در این مقاله بدون اینکه استقصایی تام صورت گرفته باشد، بیست و هفت اشارۀ داستانی به نامها و روایاتِ نقّالی و شفاهی- مردمی در شعرِ سخنورانِ مختلف از سدۀ ششم تا امروز آورده و بررسی شده و یازده تلمیحِ مبهم نیز که احتمالاً برگرفته از این نوع روایتهاست برای توجّه و تحقیقِ پژوهشگران معرّفی شده است.
تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی تلمیحات نقالی
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
عمر خیام در شعر و ادب فارسی مظهر و نماینده جهانبینی ویژه و صدای بسیاری از متفکران و شاعران خاموشی است که دم فرو بستند و سخن خویش را به نام او منتشر ساختند. در این مقاله نگارنده در پی آن است که با بررسی نظام مکتب تفکر خیامی، اصول و ویژگیهای این مکتب را نشان دهد و برای این منظور روش تحقیقی را برگزیده که ترکیبی از شیوههای نقد مبتنی بر مواد مکتوب و رویدادهای تاریخی و روشی پدیدارشناختی است و سعی کرده است که به جای تکیه کردن بر مسائل پایاننیافتهای مانند اصالت شعر خیام و هویت خود او، نظر متعادلتری از پیام وی را ارائه کند و با بیان پیشینه تحقیقات خیامپژوهی، تحقق این مقصود را عملیتر سازد.
به همین منظور تفسیرهای گوناگون – و بعضاً متضادی- که تاکنون از رباعیات خیام صورت گرفته، معرفی، و میزان تطابق این آرا را با اندیشهها و گفتههای خیام بررسی، و سرانجام برای تعیین چارچوب و اصول مکتب فکری خیام، موفق شده است با توجه به مضمون و پیامهای مشترک میان رباعیات، نظام فکری خیامی را به پنج مقوله اصلی تقسیم کند و اصل پیام خیام را در هر مورد با ذکر شواهدی از رباعیات تحلیل کند.
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
متناقضنمایی یکی از جلوههای زیبایی بیان در آثار ادبی است. این هنر ادبی ممکن است به صورت تعبیر یا ترکیب به کار برود. در اشعار صائب هر دو صورت این شگرد ادبی در پیوند با هنرهای بلاغی و زیباییشناختی استعاره، تشبیه، تصویر دووجهی، کنایه، مجاز، ایهام و غلو درآمیخته و زیبایی مضمون و بیان او را دو چندان کرده است. کشف این پیوندها میتواند به فهم مقصود و مرام شاعر کمک شایانی میکند. در این مقاله اقسام متناقضنمایی همراه نمودار در اشعار صائب به دست داده شده و عوامل شکلگیری آن مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( ۳-۱۳۸۸ )
چکیده
این مقاله به تحلیل واژه جان، یکی از رمزهای بزرگ غزلیات شمس، اثر جاودانه مولانا جلالالدین محمد بلخی میپردازد. در این تحلیل با استفاده از کاربردهای گوناگون جان، معانی مختلف آن دریافت، و سیر استعلاعی این مفهوم آشکار میشود. دریافت معانی واژه جان در سه مرحله انجام میشود: مرحله اول: دریافت مفهوم قاموسی جان از طریق رابطههای ترادف، تضاد و با همایی متداعی (مراعات نظیر). مرحله دوم: دریافت مفهوم جان از طریق صفتهای آن و مرحله سوم: دریافت مفهوم جان از طریق صور خیال (تشبیه، استعاره و نماد). نگارندگان از این طریق، واژه جان را در کل دیوان کبیر بررسی، و تلاش کردهاند تا مفاهیم نهفته در ورای این واژه را تصویر و تبیین کنند و نشان دهند که جان چگونه از مرحله کاربرد قاموسی فراتر میرود و سرانجام به مرحله نمادین میرسد و در هر مرحله، چه مفهوم و رگههای معنایی را در بردارد.
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
تصویر و توصیف سیمای معشوق، از مهمترین موضوعهای مطرحشده در شعر فارسی و شعر عامیانه است. تصاویر و توصیفات، هم به ترسیم عینی پیکر معشوق کمک میکنند و هم نگرش شاعر و نگرش کلی جامعه و فرهنگی را که شاعر در آن زیسته است، نشان میدهند. هدف از این پژوهش، بررسی تصاویر و توصیفات پیکر معشوق در اشعار عامیانۀ بختیاری و مقایسۀ آن با تصویر معشوق در شعر فارسی است تا نشان داده شود در اشعار عامیانۀ بختیاری، از چه عناصری برای توصیف پیکر معشوق استفاده و چه صفتهایی برجسته شده است و تفاوت و تشابهات با شعر فارسی در این زمینه در چیست. نتایج پژوهش نشان میدهد در اشعار عامیانۀ بختیاری، تصاویر بیشتر از نوع تشبیه (حسی به حسی، مفرد به مفرد و مفصل) و مشبهبهها اسم نوع و اسم خاص هستند. سرایندگان از آنجا که بیشتر در پی ملموس و مجسم کردن پیکر معشوقاند، از این نوع تشبیهات استفاده کردهاند که در آنها مدلول به مصداق نزدیکتر میشود. زندگی بختیاریها مبتنی بر کوچنشینی و در مرتبۀ بعد، کشاورزی است و برای انجام این امور، به آسمان و صور فلکی توجه بسیار میشود، لذا برای تصویرسازی نیز بیشتر از این عناصر استفاده شده و بدین سبب، رنگ اقلیمی تصاویر بسیار پررنگ است. در مقایسه با شعر فارسی نیز تفاوتها و تشابهاتی دیده میشود که تشابهات بیشتر در زمینۀ توصیفات و تفاوتها در زمینۀ تصویرسازیهاست.
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده
اثیرالدین اخسیکتی، شاعر پارسیگوی اواخر قرن ششم هجری و از شاعران ورزیده طبع و چیرهزبان در ایجاد معانی و مضامین نو و از قصیدهسرایان معروف زبان فارسی است که در اخسیکت از محال فرغانه ماورالنهر میزیسته است. دیوان این شاعر، تنها یک بار، آن هم در مرداد ماه ۱۳۷۷، توسط استاد رکنالدین همایونفرخ، تصحیح شده و به چاپ رسیده است. این چاپ شامل مقدمهای در شرح احوال شاعر، روش تصحیح و بازنویسی مطالب تذکرهنویسان درباره اثیر اخسیکتی است. با اینکه مصحّح چند نسخه خطی را با یکدیگر مقابله و مقایسه کرده و در تصحیح آن زحمات فراوانی کشیده است به دلیل تأخیر نسخههای مقابله شده و نیز بدخوانیها و ناخوانیهای متعدد مصحّح از نسخه اساس و نیز حذف و جابهجایی مصاریع، بسیاری از ابیات این دیوان، همچنان مبهم و مشکوک باقی مانده است و بسیاری از اشعار نیز کاستیهای فراوانی دارد. نگارنده با دسترسی به چند نسخه کهن از دیوان این شاعر و مطابقه و مقایسه آن نسخ با نسخه چاپی، شمار فراوانی از تحریفات، تصحیفات، اغلاط، ابهامات، تعقیدات و اختلالات وزنی این دیوان را تصحیح، و برخی از آن ابیات را در این مقاله ارائه کرده است؛ کلماتی چون «مضا»، «وغا»، «غریم»، «اسل»، «نعیب» و «اوبار» که با تحریف و تبدیل به صورت «قضا»، «دغا»، «عظیم»، «عسل»، «به عیب» و «ادبار» درآمده است.
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
در این مقاله عناصرطبیعت دراشعار دو تن از شاعران مهم سبک خراسانی، عنصری بلخی و منوچهری دامغانی بررسی شده است. برای این کار ابتدا این عناصر در اشعار عنصری، براساس ده مدخل و با تاکید بر عنصرگیاهان وجانوران، تعریف، و براساس نرم افزار آماری spss استخراج وتحلیل آماری، و سپس این عناصر با اشعار منوچهری مقایسه شده است. نتایج بررسی نشان میدهد که تقریبا در همه ابیات منوچهری و عمده ابیات عنصری دست کم یکی از عناصر طبیعت هست و این امر اهتمام ویژه این شاعران را به طبیعت و محیطزیست نشان میدهد. گلها و گیاهان و پرندگان و جانوران نیز بازتاب گستردهای در شعر این شاعران دارد. در میان پرندگان، بلبل در شعر هر دو شاعر بسامد بیشتری دارد ولی پرندگان در شعر منوچهری از تنوع بیشتری برخوردار است. در میان حیوانات اهلی نیز اسب و پیل و شتر و در میان حیوانات غیر اهلی شیر، بیشترین کاربرد را دارد که در متن مقاله به تحلیل این کاربردها پرداخته شده است.
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
شعر فارسی محملی برای بازتاب نمایش و بازیهای نمایشی بوده است. بستری که اگر نبود، چهبسا تصور میشد در زمینۀ هنرهای نمایشی تهیدستیم. بر این اساس، در این تحقیق سعی شده است که نشان داده شود، کدام مضامین و خصایص نمایشها در گسترۀ اشعار فارسی بیشتر نمود یافته است و در این ارتباط متقابل، شعر چه بهرهای از نمایش برده و چه مضامین و تصاویری را از دنیای نمایش برگرفته و پرورش داده است. روش تحقیق، تحلیلی ـ توصیفی و مبتنی بر بررسی کتابخانهای و مراجعه به متون بوده و از دو نرمافزار عرفان نور و دُرج نیز بهره برده شده است. این تحقیق نشان میدهد که شعر فارسی بخشی از خصایص بازیهای نمایشی را حفظ و بهویژه به دو بازی رسنبازی و شببازی توجه بیشتری کرده است. شعرا در عین اینکه مضامین نمایشی را منعکس کردهاند، مضمونسازی و خیال شاعرانه برایشان مهمتر بوده است بهطوری که تخیلات مبتنی بر بازیهای نمایشی بسیار شگفتانگیزند. نخستین شاعران فارسی دری تا شاعران معاصر، مضامین نمایشی را در اشعارشان منعکس کردهاند، از فردوسی و منوچهری تا قاآنی و فراهانی. در این میان، نظامی بیش از دیگران به نمایش توجه داشته است. همچنین، در این پژوهش برای نخستینبار نگرش عرفا نسبتبه نمایش بررسی شده است. آنها بیشتر بهشکل تمثیلی از نمایش بهره بردهاند. تمثیل عرفا بیشتر رمزی است و بیشباهت به تمثیل فلسفیِ خیام نیست که با مضمون پردهبازی ساخته شده است. از نظر ادبی، بیشترین تصاویر بهکمک استعاره، تشبیه، تمثیل و تمثیل رمزی ایجاد شده است.
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
مفهوم «مضمون» در زبان فارسی مانند بسیاری از مفاهیم ادبی دیگر مفهومی سهل و ممتنع است؛ در نگاه نخست چنان به نظر میرسد که این مفهوم چندان روشن است که نیازی به اندیشیدن از دیدگاهی نظری درباره آن وجود ندارد و بهاصطلاح از بدیهیات حوزه ادبیات فارسی است؛ درحالیکه مضمون یکی از مهمترین مفاهیم انتقادی و مرکزی ادبیات در جهان است. دستیابی به مضامین آثار ادبی در دنیا کاری بسیار تخصصی و دشوار و درعین حال، بنیادی شناخته میشود. ارتباط مضمون با کار نظریه و نقد ادبی نیز بر کسی پوشیده نیست، بهگونهای که برخی یکی از مهمترین رسالتهای نقد ادبی را دستیابی به مضمون میدانند؛ از چنین دیدگاهی مضمونیابی کاری انتقادی است که ضرورتاً باید ذیل نظریهای ادبی صورت گیرد. معنای چنین رویکردی در وهله اول آن است که مضمونیابی کاری بسیار تخصصی است؛ درحالیکه در جامعه ادبی ما بیشتر با ویژگی آماری تعریف شده است. جستن مضامین در آثار ادبی به هیچ روی کاری صرفا آماری نیست؛ بلکه در بهترین حالت، آمار شاید بتواند آن را عینی نماید و به دستیابی به آن کمک کند. در این زمینه با یقین میتوان گفت، با وجود اینکه مضمون، موضوع اندیشه بسیاری از صاحبنظران زبان و ادبیات فارسی بوده است، هرگز حدود آن مشخص نشده است و بهویژه عملاً کار مضمونیابی براساس تعریف علمی آن صورت نگرفته است. مانند بسیاری دیگر از موضوعهای ادبی، مضمون نیز مبتلا به ساماننیافتگی نظری است.
دشواری دیگر در پرداختن به این موضوع، مربوط به ویژگی چندمعنایی کلمه مضمون در زبان فارسی هم هست. در این زمینه بهویژه اختلاط آن با «موضوع» منشأ بسیاری از تشتتها بوده است و به سردرگمیها و گاه انحرافها از معنای علمی آن افزوده است. با عنایت به دشواریهای ماهوی موضوع و نیز دشواری های ناشی از گستردگی حوزۀ تحقیق، در این پژوهش کوشیده شده است در حد توان تصویری از چگونگی دستیابی و مطالعۀ مضمون در شعر برخی شاعران نشان داده شود.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
در شعر فارسی گاه دو قالب، در هم آمیخته میشود که در این پژوهش، مقصود از «درهمآیی قالبها» آمیختگی بین دو قالب و منظور از «تعاملات بیناگونهای» میزان اثربخشی اقناعی است که از این درهم آمیختگی به دست میآید. این تلفیق قالبها بر سه الگوی کلی مبتنی است: ۱. دگرسازی قالب در بستر شعر، بدون تغییر وزن ۲. دگرسازی وزن در بستر قالب ۳. دگرسازی وزن و قالب در پیکره شعر. مسئله بنیادی این مقاله، تحلیل و بیان چرایی این نوع بازی با گونهها، بایستگی این درهمآیی، تأثیر متقابل دو گونه بر یکدیگر و نقش اقناعی آن در بافت اثر است؛ برای این منظور با بررسی آثاری که در تاریخ ادب فارسی به صورت قالب تلفیقی موجود و نمونههایی از آن با تلخیص و به تناسب مجال، در طول مقاله آورده شده است، نتایج قابل توجّهی از چگونگی، چندی و چرایی تعامل متعادل بعضی شعرهای مرکّب و ناهمگونی بعضی دیگر به دست آمد که بدنه اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. مقاله در راستای اثبات فرضیه به این نتیجه ختم میشود که هنر شاعر در شناخت توان عاطفی هر قالب و بستری که پیش از آوردن گونهای دیگر در پیکره هر قالب فراهم میکند بر پذیرش قالب جدید و اثربخشی اقناعی آن تأثیر مستقیم دارد.
دوره ۸، شماره ۳۵ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
امروزه غالب محققان بر این باورند که منشأ وزن رباعی را باید در وزن اشعار پیش از اسلام، و یا وزن اشعار عامیانه و شفاهی و محلی ایران که در وزنهای پیش از اسلام ریشه دارد،
جستوجو کرد. در این میان تنها کسی که عملاً به تحلیل جزئیات و چگونگی شباهت وزنِ عروضی رباعی به وزنِ غیرعروضی اشعار شفاهی و عامیانه پرداخته ژیلبر لازار فرانسوی است. در این مقاله بحث میکنیم که اشعار تکیهای و یا نیمهعروضیِ فراوانی در میان اشعار شفاهی و عامیانۀ ایرانی وجود دارند که ریتم یا ضربآهنگشان کاملاً شبیه به ضربآهنگ رباعی است، اما از حیث تقطیع عروضی ربط چندانی به وزن رباعی ندارند. نگارنده نیز همچون لازار معتقد است که وزن رباعی دارای نیای مشترکی با وزن اشعار تکیهای و یا نیمهعروضیِ محلی است، اما برای اثبات این امر از شیوهای متفاوت با شیوۀ ناصحیح لازار استفاده کرده است. در این مقاله بحث کردهایم که اولاً هجاهای بیتکیه و باتکیه (اتانین) در اشعار تکیهای بهترتیب به کمّیتهای کوتاه و بلند (افاعیل) در اشعار عروضی مبدل شدهاند، و ثانیاً میزانهای آناکروز و هجاهای سکوت که پس از هجاهای باتکیه یا گاه در پایان مصراع قرار دارند، در اشعار عروضی ازمیان رفتهاند. به این ترتیب، وزنِ زمانیِ تکیهای ابتدا به وزنِ آمیختۀ نیمهعروضی و سپس به وزن تثبیتشدۀ زبانی و کمّی مبدل شده است.
دوره ۹، شماره ۳۸ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
فرایند اقتباس ادبی۱ در سینمای داستانگو پرسابقه است و بسیاری از منتقدان سینمایی به مقایسۀ فیلم اقتباسی با منبع ادبی پرداختهاند. نمونه این پژوهشها در تحقیقات دانشگاهی ایران نیز انجام شده است. در دهۀ اخیر برخی محققان این موضوع را با یک نگاه ماقبلی پی گرفتهاند؛ یعنی پیش از اینکه اثر به فیلم تبدیل شود، قابلیتهای تبدیل آن را به فیلم موضوع تحقیق قرار دادهاند. با اتخاذ این رویکرد میتوان کارکرد سینمایی استعاره در تصویرهای شعر فارسی را بازجست. بلاغت سنتی با تبعیت از دیدگاه ارسطویی، استعاره را کلمهای میداند که بر اساس رابطۀ مشابهت به جای کلمه دیگری مینشیند. این تعریف که به واژه، و در نهایت، به جمله نظر دارد، با تعریفهای پس از آن که از دیدگاه رمانتیک افلاطونی برآمدهاند، تفاوت دارد؛ زیرا از دیدگاههای اخیر استعاره با کل زبان رابطهای سازمند دارد و زاییدۀ تخیل فعالی است که باید معنایی را از یک شیء به یک شیء دیگر انتقال دهد. با توسعۀ این دیدگاه در قرن بیستم و صورتبندی دقیق آن در یافتههای زبانشناسان ساختگرا، استعاره اصلاً فرایندی است که در زبان محقق میشود و نه تنها عامل انتقال معنا، که آفرینندۀ معناست، آن هم از طریق ایجاد کنش و واکنش میان دو امر که امر سوم را ایجاد میکند. برهمسنجی استعارۀ ادبی با استعارۀ سینمایی بر اساس دیدگاه کلاسیک ارسطویی دشوار است؛ زیرا از این دیدگاه استعاره بر واژه استوار است و واژه بنیان رسانۀ کلامی است که ذاتاً با رسانه سمعی- بصری سینما متفاوت است. اگر استعاره را بهطور کلی و بهمنزله عنصر بنیادین فکر در نظر بگیریم، زبانِ کلامی و غیرکلامی میتوانند برخی مناسبات خود را با یکدیگر بازیابند. از این دیدگاه، تعامل استعارههای ادبی شعر فارسی و سینما در «دگردیسی عناصر زیباییشناسانه» و با «معادلیابی عناصر سبکی» در دو رسانه تبیین میشود
علی اکبر احمدی دارانی،
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
شاعران به مناسبت پیروزی سلاطین و امیران بر دشمنان و در تهنیت فتح و ظفر، «شعر فتح» میسرودهاند. این نوع شعر که در قالب قصیده رواج داشته است، در دیوانهای شعر و گاهی متون منثور، از آغاز تا دوران معاصر قابل ردیابی است. با آنکه ترکیب «شعرِ فتح» در متون منثور و منظوم به کار رفته است و نشانههایی برای تشخیص آن، از دیگر اشعار وجود دارد؛ اما تاکنون پژوهشی درباره این نوع شعر، منتشر نشده است و در فرهنگهای لغت، دانشنامهها و دایرهالمعارفها نیز از «شعر فتح»، نمونهها و ویژگیهای آن، سخنی در میان نیست. در این مقاله نمونههای فراوانی از شعر فتح، سروده معروفترین شاعران زبان فارسی،گردآوری و به ترتیب تاریخی، تنظیم شده است تا به این پرسشها، پاسخ داده شود که ویژگیهای این نوع شعر چیست؟ در چه قالب و ساختاری نمود پیدا کرده، چه محتوایی را در بر داشته است و مناسبات آن با نوعهای دیگر چون فتحنامه، ظفرنامه و جنگنامه و تأثیر و تأثّر شاعران، در این نوع شعر از یکدیگر چه و چگونه بوده است.
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
سعدی در کاربرد تخلص بسیار جدی است بهطوری که حدود نود و هفت درصد از غزلهای او تخلص دارد. تخلص معمولاً به صورت سوم شخص مفرد و دوم شخص مفرد (منادا) به کار رفته است. ابیات تخلص معمولاً خبری است یا پند و پیام در آن مطرح شده است. در این مقاله تخلص در غزل سعدی از نظر شخص دستوری یعنی سوم شخص مفرد و دوم شخص مفرد (منادا) و خطاب و فراوانی نسبی خبر و پیام و حالتهای دیگر در بیت تخلص بررسی شده، موضوع و جایگاه تخلص در ابیات غزل سعدی نشان داده شده است؛ در پایان نیز کمیت آماری موضوعات یاد شده طبق جدولهای فراوانی نسبی و درصد تقریبی و نمودار درصد دایرهای دادههای آماری عرضه شده است.