جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای سهروردی


دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

رسائل رمزی شیخ اشراق حتی امروز هم می‌توانند بسیار برای ما راه‌گشا و پرکاربرد باشند. به این معنا که می‌توانند انسان و زمانه را بسازند و سمت و سوی جهان را به ما نشان دهند، چرا که شیخ در این داستان‌ها به صورت مرتب در پی نمایش مراتب ‌عالم و جایگاه ‌انسان در این مراتب و اثبات این مطلب است که نفس ‌انسانی، نور مجردی بوده که در شرق ‌هستی ریشه داشته است، لیکن به بدن ‌مادی تعلق گرفته، از عالم قدسی به ظلمتکده ناسوت هبوط کرده و در آن اسیر گشته است و آنگاه به سعادت می‌رسد که به منزلگاه اصلی خویش بازگردد. به همین سبب، وی برای شناساندن هر چه بیشتر جایگاه اصلی نفس ‌ناطقه ‌انسانی در این داستان‌های رمزی، مراتب ‌چهارگانه عالم را بر مبنای مسئله قهر و محبت میان انوار در قالب رمز و به صورت مفصل تنظیم نموده است که عبارتند از: عالم انوار‌ قاهره (عقول)، عالم ‌انوار ‌مدبره (نفوس)، عالم اجسام و برازخ و عالم مثال. از میان این عوالم، شیخ اشراق بر عالم مثال یا خیال ‌منفصل تاکید فراوان داشته است؛ عالمی که در واقع صحنه داستان‌سرایی ‌رمزی اوست.

امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.

دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

پاره‌ای از صدراییان مدعی‌اند که سهروردی معقول‌های ثانی فلسفی را با منطقی خلط می‌کند، به این معنا که آنها را وصف اشیای خارجی نمی‌داند. قراین موافق این مدعا را می‌توان در دو دسته جای داد: الف) تصریح سهروردی به اعتباری‌بودن اوصاف فلسفی؛ ب) تاکید او بر فاعلیت ذهن در اتصاف اشیای خارجی به اوصاف فلسفی. اما اولاً، این قراین برای اثبات مدعایشان کافی نیست و ثانیاً، قراین روشنی علیه آن مدعا هست. خود ملاصدرا به شکلی دیگر خلط این دو دسته معقول‌ را به سهروردی نسبت می‌دهد و می‌گوید سهروردی اوصاف منطقی (مثل جزئیت) را با اینکه از مفاهیم منطقی است، همچون اوصاف فلسفی وصف اشیای خارجی دانسته است. این اشکال نیز وارد نیست. مراد سهروردی از «جزئیت» در عبارتِ موردنظر صدرا معنای دیگری است که از مفاهیم فلسفی است. بنابراین سهروردی معقول‌های ثانی فلسفی و منطقی را به هیچ‌یک از دو معنای مذکور با هم خلط نمی‌کند.
 

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

"سهروردی" یکی از فیلسوفان و حکیمان بزرگ مسلمان، فلسفه خویش را بر اساس "نور" استوار کرده است؛ نظریه‌ها و آموزه‌های شیخ اشراق، تاثیر زیادی بر باور و عملکرد هنرمندان ایرانی داشته است. از این رو پژوهش حاضر، نحوه تلقی سهروردی از نور و مراتب انوار را مورد بررسی قرار داده است و سعی دارد تا نحوه تجلی نور خُرَّه یا نور ملکوتی را که در حکمت اشراقی سهروردی اهمیت زیادی داشته، در این هنر مشخص نموده و به این پرسش پاسخ دهد که کدام عناصر، تجلی نور حکمت اشراق در معماری ایرانی اسلامی هستند. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات به روش اسنادی و روش تحقیق به صورت توصیفی و تجزیه و تحلیل کیفی است. بر اساس نتایج بدست آمده هیچ نماد و مظهری مانند نور، به وحدت الهی نزدیک نیست و بدین جهت معمار ایرانی و مسلمان کوشیده است حتی‌الامکان در آنچه می‌آفریند از نور استفاده کند. عناصری چون مناره، محراب، مقرنس، کاشی، طاق‌های مسلسل (پیوسته)، شیشه‌های رنگی و حضور بارز رنگ زرد و طلایی، همگی نمادهایی از نورالانوار هستند؛ و همین‌طور مفهوم خُرَّه یا نور ایزدی در معماری، به صورت شمسه و بکارگیری سطوح مشبک به شکل هاله‌ای نورانی در زیر گنبد، تجلی پیدا کرده است.

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

نخستین بار، سهروردی اصطلاح «ناکجاآباد» را در آثارش به کار برد تا «عالم مثال» را که جهانی خارج از ادراک عام آدمی است، توصیف و تصویر کند. نگارنده در این مقاله به بررسی تعبیر «ناکجاآباد» به منزله یک کلان استعاره در دو رساله آواز پرجبرئیل و فی الحقیقةالعشق پرداخته است؛ به این ترتیب که براساس تحلیل نگاشت های استعاریِ ناکجاآباد نشان داده که استعاره های مرکزی «ناکجاآباد مکان است» و «ناکجاآباد لامکان است» درنهایت مؤید کلان این استعاره است: «ناکجاآباد عالم مثال است». به عبارت دیگر، سهروردی بنا بر ذهنیّتی که درباره عالم مثال داشته، تعمیم های معنایی متعددی را در سطح خرده استعاره ها برای توصیف و تصویرسازیِ «ناکجاآباد» به کار برده است. هدف نگارنده این است که برخی از گسترده ترین الگوهای استعاری ناکجاآباد را در دو اثر نام برده نشان دهد و تبیین کند که چگونه سهروردی درون چارچوبی زیبایی شناختی و در عین حال فلسفی و عرفانی، نظر خود را درباره این مکان بیان کرده است.  

دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده

وضوع این مقاله بررسی میزان تأثیر اشعار حدیقه سنایی بر داستانهای رمز سهروردی است. در این مطالعه و بررسی نشان داده می‌شود که چگونه اندیشه‌های فیلسوفانه و تصویرهای شاعرانه سنایی در این کتاب، موجب می‌شود سهروردی در نگارش رساله‌های رمزی خود چون آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، رساله مونس العشاق از آنها سود ببرد و از ابیات حدیقه در میان داستانهایش استفاده کند.
بحث دیگر این مقاله در تفاوت دیدگاه این دو در مصداق پیر است. بخش مرکزی رساله‌های رمزی را ماجرای دیدار با پیر در برمی‌گیرد. در نظام فلسفی سهروردی، پیر، نمایش عقل فعال در حکمت مشاء و جبرئیل در نظرگاه دینی است. در طبقه‌بندی سنایی از عالم، مطابق نظر نوافلاطونیان این نفس کلی است که با سالک دیدار می‌کند و راهنمای او می‌شود. در واقع، سنایی در حدیقه و سیر العباد، نفس کلی را به عنوان واسطه فیض رسانی عقل کل به عالم ماده معرفی کرده است در حالی که سهروردی از نظر حکمای مشّا در این مورد سود می‌جوید.
شیوه‌ مطالعه در این تحقیق، مقایسه تطبیقی است که بین ابیات حدیقه سنایی با داستانهای رمزی سهروردی چوه عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، مونس العشاق صورت می‌گیرد.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده

این پژوهش به بررسی مفهوم عشق از دیدگاه شیخ اشراق در نگاره‌های منطق‌الطیر عطار نیشابوری اثر کمال‌الدین بهزاد می‌پردازد. مفهوم عشق از دیدگاه سهروردی یک دیدگاه منحصر به فرد بوده و به واسطه دیدگاه عقل محور بودن عشق از نگاه شیخ اشراق، این نظریه عشق‌شناسی با رویکردهای عرفانی و زیبایی‌شناسی به عشق تفاوت دارد. هدف از این مقاله کشف و تحلیل عناصر و مؤلفه‌هایی است که بازتاب‌دهنده‌ی دیدگاه عشق‌شناسانه‌ی شیخ اشراق باشد، همچنین مقاله حاضر در پی یافتن پاسخ به این سؤال است: ۱. با توجه به محوریت عقل در نگاه سهروردی به عشق، کدام یک از اجزاء نگارگری آثار کمال­الدین بهزاد در منطق­الطیر را می‌توان از این منظر تحلیل کرد؟ در این پژوهش با بهره‌مندی از شیوه توصیفی-تحلیلی و روش کیفی در تجزیه و تحلیل داده‌ها، چهار نگاره‌ی هدهد و پرندگان، مویه بر مرگ پدر، مرد مغروق، و شیخ صنعان و دختر ترسا مورد بررسی قرارگرفته­است. شیوه‌ی گردآوری اطلاعات کتابخانه‌ای است. نتایج حاصل از تحلیل نگاره‌ها حاکی از آن است که ارتباط میان مفهوم عشق از منظر سهروردی و بازتاب آن در نگاره‌های ترسیم شده توسط کمال‌الدین بهزاد به درستی بر عقل‌محور بودن دیدگاه شیخ اشراق نسبت به عشق دلالت دارند. تقابل میان دیدگاه مادی و معنوی نسبت به عشق در قالبی نمادین از طریق عناصرگوناگون مورد تأکید قرارگرفته است. عنصر درخت به­عنوان یکی از اصلی­ترین نشانه­ها در این نگاره­ها، نماد حیات بوده که در فلسفه عشقِ سهروردی همان نور و بینشی است که درک آن موجبات وصال به نورالهی و خداشناسی را فراهم می­کند.
 

دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۲۹ )
چکیده

المراد من البرزخ فـی هذا البحث ملکه الخیال وعالم الصور الخیالیه بوصفه واسطهً بین العالم العقلى والعالم الجسمانـى. وقد کان الخیال من الموضوعات المهمه طوال تاریخ الفلسفه الاسلامیه منذ زمن الفارابـی والی یومنا هذا، وله دوره فـی معالجه العدید من القضایا والمسائل الغامضه نظیر اشکالیه المعرفه، وربط الحادث بالقدیم، والحیاه الأخرویه، الی درجه أن بعض الباحثین اعتبروا الاهتمام بهذا الموضوع من میزات الفلسفه الاسلامیه. ینکر الفارابـی تجرد الخیال فـی قوس الصعود وقوس النـزول، بل یری کافه القوی الخاصه بغیب النفس ذات طابع مادی ماعدا القوه العاقله. لذلک یعتقد أن الانسان یبقی بعد الموت علی شکل عقل جزئى وحسب، أما سائر قواه فتضمحل وتتلاشی. ویجاریه ابن سینا فـی أن الخیال قوه جسمانیه، لهذا یذهب الی عدم بقاء الخیال والصور الخیالیه. هذا رغم وجود قرائن تدل علی قوله بتجرد الخیال فـی بعض اعماله. و یتوکأ السهروردی علی عالم الخیال لیعالج به الکثیر من القضایا المهمه کالتوفیق بین الدین والفلسفه، والمشاهده والبرهان، والنقل والعقل. ورغم اتباعه للشیخ الرئیس فـی جسمانیه الخیال، الا انه یؤکد علی تجرد الصور الخیالیه وبقائها ووجودها فـی عالم المثال الاکبر أو الخیال المنفصل. لذلک نراه من ناحیه یقیم البراهین لصالح وجود مثل هذا العالم الذى یسمی المثال المطلق وعالم البرزخ «البرزخ النـزولـى»، ومن ناحیه ثانیه یعتبر قوه الخیال وغیرها من القوی المتعلقه بغیب النفس غیر العاقل قوی مادیهً، ولا یحفظ السنخیه بین المُدرِک والمُدرَک، ویذهب الی قدره النفس علی رؤیه الصور الخیالیه فـی المثال المطلق. أما صدرالمتألهین فإنه بخلاف الفلاسفه الذین سبقوه یعد الخیال قوه مجرده ـ بالتجرد المثالـى ـ وباقیه ببقاء النفس، وبعباره ادق فهى سبب بقاء النفس بعد مفارقتها للبدن. یعتقد صدر المتألهین ان کافه الصور الخیالیه موجوده فـی موطن النفس أو صقع النفس، أما الصور التـی تخترعها النفس وهى من دعابات الوهم وقوه الخیال فلا یمکن اعتبارها موجوده فـی عالم المثال المطلق. الجنه التـی أُخرج منها آدم مثالٌ مطلق، والجنه التـی اعدت للمتقین «برزخ صعودى» ولیس نزولیاً. ان علاقه الصور الخیالیه بقوه الخیال والتخیل کعلاقه العله بالمعلول، ولیسَ من قبیل علاقه الحالّ بالمحل، وقیام الصور الخیالیه بالنفس قیام صدورى ولیس حلولیاً، والصور العلمیه مخلوقه من قبل النفس أی أن النفس مصدر هذه الصور. الغایه التـی نرمى الیها فـی بحثنا هذا هی اثبات ان النظریه المذکوره من ابداع الملاصدرا الذى وجّه نقوده فـی ضوئها لنظریات السهروردی وابن سینا بالنظر للنتائج والآثار الفلسفیه المترتبه علی کل واحده من هذه النظریات.

دوره ۲۱، شماره ۸۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

در این پژوهش، به منظور تحلیل گفتمانی متن فتوّت‌نامۀ سهروردی و کشف سازوکارهای میان ذهن و زبان نویسنده و بافت فرهنگی-اجتماعی متن  و نیز تحلیل مؤلفه‌های اندیشگانی پنهان در آن، به روش‌ زبانشناسان سیستمی-نقشی (نقشگرا)، از تحلیل آغازگرها استفاده شده است؛ زیرا آغازگر به عنوان نقطۀ عزیمت پیام، امکان پردازش پیام متنی را برای گوینده و نیز تعیین جهت‌گیری کنشی و فکری پیام را برای مخاطب فراهم می‌آورد. از تحلیل انواع آغازگرها در این متن، این نتایج به دست آمد: فراوانی آغازگرهای تجربی در این متن، نشانگر غلبۀ کنش ایضاحی و اثباتی در گفتمان مؤلف است که اهدافی چون تشریع نهاد فتوّت، یک‌سویگی بخشیدن به نهادهای اخلاق، عرفان و سیاست و نیز مشروعیت‌بخشی به پایگاه شیعی این نهاد را (تحت حمایت مستقیم خلیفه الناصر لدین الله) تقویت می‌کند. کاهش معنادار آغازگرهای میان‌فردی، نشانگر پایین بودن کنش‌های ارتباطی و تعاملی در متن و مؤید تقویت منظورهای گفتمانی تک‌صدایی و اقتداری موجود در سازه‌های تجربی (تشریعی، مشروعیت‌بخشی و کنش‌های اثباتی و ایضاحی) است. از میان آغازگرهای متنی، عناصر ساختاری به جهت نقشی که در پیوستگی و توسعۀ متن ایفا می‌کنند، پررنگتر از دو نوع دیگر (تداومی و افزودۀ پیوندی) است. در این متن، فراوانی آغاگرهای ساده و بی‌نشان، بیشتر از آغازگرهای مرکب و نشاندار است که تاثیر آن در متن، به شکل سهولت و قاعده‌مندی زبانی و دستوری در عین انسجام متنی در بافت گفتمان ایدئولوژیک متن مشاهده می‌شود.

دوره ۲۱، شماره ۸۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

سؤال اصلی مقاله این است که چه الگوی نشانه‌شناختی می‌توان در ضمن نظریه‌های فلسفی جستجو کرد؛ نسبت تطوری این الگوها با یکدیگر چیست و نسبت الگوی نشانه‌شناسی ایرانی با غربی چگونه است. نتایج پژوهش نشان‌ می‌دهد در سنت فلسفی ایرانی، فارابی و ابن‌سینا از رویکردی نخبه‌گرایانه در نظام معرفتی برخوردارند. نشانه نزد فارابی محصول اختراع نخبگان است و جامعه به صورت تقلیدی آن را فرامی‌گیرد و نزد ابن سینا محصول تصورات نفسانی و تصدیق عقلانی است. فارابی اندیشه نشانه‌شناختی سقراط و ابن سینا اندیشه نشانه‌شناختی ارسطو را نمایندگی می‌کند؛ اما نزد سهروردی و ملاصدرا نظام معرفتی، تکاملی است و امر حسی سرآغاز حرکت اندیشگانی است. این نظریه با اندکی تعدیل با نظریه‌های مدرن ‌‌‌نشانه‌شناسی (از رنسانس به این سو) تطبیق‌ می‌کند. در اندیشه فلسفی-نشانه‌شناختی سهروردی و ملاصدرا، نشانه خودبسنده وجود ندارد. از نظر آنان، نشانه جز به واسطه ذهن نمی‌تواند به عرصه خلاقیت و تفسیر نشانه‌شناختی برسد. نشانه بر اثر تطور استحاله‌ای از تمایز حسی به سوی فضای انتزاعی مجرد و اشتراکی سیر‌ می‌کند و لایه‌های نشانه‌شناختی مختلفی را در سیری تکاملی رقم‌ می‌زند. عقل مجرد، که در نظام معرفت سقراط/ فارابی و ارسطو/ ابن‌سینا پیشینی است، نزد سهروردی و ملاصدرا پسینی است.

دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده

تلاش برای پی‌بردن به حقیقت نفس و نتایج حاصله از آنها همواره مورد توجه فیلسوفان بوده و به عنوان یکی از دغدغه‌های تفکر فلسفی آنها به شمار می‌رود. این مقاله در صدد پاسخ‌گویی به این سوال است که نفس چه نقشی و جایگاهی در نظام نوری شیخ اشراق دارد آن‌چه در این مقاله مشخص می‌شود این است که شیخ اشراق بر خلاف حکمای مشائی (اسلامی – یونانی) علم‌النفس را به مباحث الهیات نزدیک می‌سازد و ازحوزه‌ معرفت‌شناسانه به این مسئله نگاه می‌کند و سخن او در نیرو‌های نفس نیست بلکه ارائه طریق درچگونگی نجات نفس از زندان تن و رهایی انسان ازظلمات جهان مادی است. لذا در فلسفه اشراقی بود که نظریه‌ علم حضوری برای اولین بار مطرح شده، به همین خاطر در خصوص ماهیت نفس نیز از این مبنا سود برده است. علم النفس سهروردی ثمر بحث نظری نیست بلکه محصول یک درون نگری و آگاهی به ضمیر است که فقط از طریق ریاضت و مهار کردن اژدهای نفس اماره امکان پذیر است؛ نفسی که نورالانوار را نه تنها نشان می‌دهد بلکه خود، الهی می‌شود و درنهایت از این مسیر هست که نظام نوری فلسفه‌ خویش را سروسامان می‌دهد و نظام کائنات از طریق معرفت‌شناسی نفس محقق می‌شود.

دوره ۲۸، شماره ۳ - ( ۲-۱۴۴۳ )
چکیده

إنّ الاکتفاء بالمعانی السائده عن الرموز یمنع من التوصّل إلی مفاهیم جدیده لهذه الرموز ومضامینها. من جانب آخر فإنّ البحث التأصیلی للعوامل المکونه للنقوش یقود إلی الکشف عن رموز هذه النقوش وما تتضمنه من إیحاءات، وبالتالی خلق معانٍ جدیده لها. إنّ الطاووس کثیراً ما کان رمزاً للغرور والکبریاء والجمال، هذا فی حین أنّ فهم الفروق البصریه لنقش الطاووس فی سجاد المحراب فی القرن الثانی عشر الهجری یفرض إعاده تعریف معان جدیده للطاووس فی النقوش الموجوده علی السجاد. ولکی نصل إلی هذه الغایه احتجنا إلی نصٍّ یُسعفنا فی هذا الصدد. ووجدت الباحثه أسلوب رساله "لغت موران" للشیخ شهاب الدین السهرودری مناسباً بالنظر إلی الغایه والغرض الذی نسعی لتحقیقه. ویبدو أنّ "لغه موران" التی نتحدث عنها جاءت منسجمه مع صوره الطاووس فی سجاد المحراب الموجود فی متحف المتروبولیتان للفنون، وعلی هذا الأساس تمت قراءه صوره الطاووس واستجلاء رموزها ودلالاتها. وإذن فإنّ معرفه دور شکل الطاووس وفق مقارنه مضمون صوره السجاد مع لغه موران للشیخ السهرودی هی الهدف الرئیسی لهذا البحث. من نتائج هذا البحث هی أنّ الطاووس وإضافته إلی المعانی السائده التی تُعرف عنه یدلّ کذلک علی معنی التحسر والتغابن والشعور بالخسران. هذا البحث من حیث طبیعته یُعتبر ضمن البحوث الکیفیه، ومن حیث الغایه والهدف یصنف ضمن البحوث التنمویه، ویقوم علی أساس وصف وتحلیل دور الطاووس فی سجاد المحراب وذلک فی إطار معنی نص "لغه موران"، فعلی هذا الأساس هو بحث وصفی تحلیلی. وأداتنا لجمع البیانات والمعلومات کانت المصادر المکتبیه والملاحظات العینیه من نماذج حول الموضوع. إنّ النتائج المترتبه علی المشاهدات من الصوره ثم تحدید الفروق ومقارنتها مع سائر النماذج دلّت علی وجود فرق وتمایز بینها. إنّ الاتجاه الرمزی -باعتباره أحد أسالیب البحث- کان ذا تاثیر فی جانب من البحث وکان الوصول إلی معنی جدید هو نتیجه هذا البحث.

صفحه ۱ از ۱