جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای ساخت زدایی
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
مطابق نظریه گفتمان، حقایق و رویدادها از طریق گفتمان و مجموعهای از معناها، تصورها، استعارهها و غیره بازنمایی میشوند. در این معنا، زبان، حقیقت را ایجاد میکند و تغییر میدهد؛ به این معنا که با زبان میتوان برداشتهای متنوعی از یک رویداد داشت و به دنبال آن مجموعه متفاوتی از گفتمآنها حاصل میشود؛ بنابراین، جهان اجتماعی محصول گفتمآن ها است. این موضوع، بر اساس نظریه برساختگرایی اجتماعی که در نقطه مقابل ذاتگرایی، ساختار واقعیت را جدا از ذهن انسان نمیداند، به این معنی است که برخی پدیدههای اجتماعی مانند برخی جرایم ساخته و پرداخته ذهن بشر و تحت تأثیر شرایط زمانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاص تولید میشوند و نمیتوان جز در موارد خاص به عنوان یک واقعیت قدسی و تغییر ناپذیر به آن نگریست. بر این اساس، این پژوهش که از نظر نوع، کیفی و به لحاظ روش توصیفی ـ تحلیلی است، با به کارگیری روش تحلیل گفتمان و به منظور تشریح و بازبینی فهمهای بدیهی انگاشته شده در خصوص قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب ۱۳۸۱) به دنبال بررسی امکان برساختزدایی از تعریف کنونیِ پدیده کودکآزاری (تجدیدنظر) و افزودن بر قلمرو مصداقی آن است. مهمترین نتیجه تحقیق حاکی از آن است که بیشتر جرایم و از جمله کودکآزاری و حتی تجویز کودکهمسری (موضوع ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی)، برساختههای اجتماعی قدرتمند و ماهرانه از واقعیتهای اجتماعیاند که پیوسته امکان برساختزدایی از آنها امکانپذیر است تا از این طریق، مجالی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به دیگر برساختههای ممکن از آن پدیده داده شود که قرابت بیشتری با نفع عامه داشته باشد.
رقیه بهادری، فاطمه صادقی نقدعلی علیا،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
ادبیات کودک به دلیل شکاف زمانیای که بین کودکیِ نویسنده و مخاطب کودک وجود دارد، ماهیتاً ادبیاتی دوسویه است. یکی از رویکردهای نقد ادبی که قادر است این دوگانگی را نشان دهد، نقد پساساختارگرایی و رویکرد ساختزدایی دریدایی است. در این پژوهش با بهکارگیری این رویکرد، برخی آثار تألیفی و خلّاقانۀ محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان مطرح و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است. شیوۀ پژوهش توصیفی تفسیری است و انتخاب آثار بهصورت نمونهگیری هدفمند انجام شده است. مؤلفههای ساختزدایی، از جمله تقابلهای دوگانه، تصمیمناپذیری، سرگشتگی، بینامتنیت، مؤلفزدایی و تکرارپذیری را بهخوبی در آثار شمس میتوان بازشناخت که در این میان، بینامتنیت جایگاهی ویژه دارد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که آثار محمدرضا شمس با بهرهبردن از این ویژگیها، خوانش را بهسوی تکثر معنا و زایش مدام دلالت، هدایت میکند. سیّالیت بینامتنی و لایههای چندگانۀ معنایی در این آثار حاکی از آن هستند که مخاطب پنهان متن، نهتنها مصرفکنندهای ایستا نیست، بلکه در برساختن معنای متن نقشی مؤثر و پویا ایفا میکند.