۱۶ نتیجه برای زیباییشناسی
دوره ۳، شماره ۷ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
بررسی فرهنگ و ادبیات عامه نقش مهمی در شناخت جامعه دارد و نکتههای پنهان تاریخی و اجتماعی را آشکار میکند و فلسفه آداب و رسوم و آیینها را تبیین میسازد. کتیبههای نقشبسته بر اشیا، نوشتههای سردرِ بناها و سنگنبشته مزارها از گونههای ادبیات عامهاند که بررسی و تحلیل آنها بیانگر نکتههای ادبی و اجتماعی ارزشمندی است. در نوشتار حاضر، با بررسی گونه نوشتارهای موجود بر روی اشیای منقول، با استفاده از سه مأخذ مکتوب، و پژوهش در وزن و زیباییشناسی این گونه، درونمایۀ اشعار اشیا در ۱۱ دسته طبقهبندی میشود: توصیف شیء یا کارکرد آن، تعلق شیء به فرد خاص، دربرگیری نام عامل (سازندة) آن شیء، تشویق به شادی و خوشباشی، مضامین اخلاقی، دعا، تعلق آن شیء به مکان خاص، اشیا محملِ روابط و گفتوگوهای عاشقانه، مدح و مادهتاریخ. نکته مهم در این بررسی تناسب اشعار و سخنان منظوم روی اشیا با آن شیء است که نشاندهنده ذوق و لطافت طبع عامۀ مردم و سازندگان و مخاطبان آن است. البته تغییر و تحریف و برخی اشکالات وزنی نیز در اشعار بررسیشده دیده میشود.
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
درک زیبایی در شعر عربی دوره پیش از اسلام اگر با شناخت عناصر فرهنگی همراه نشود در فرم و تصویر محدود خواهد شد. در باب اشعاری که از ویژگی، سبکها و معانی این اشعار تقلید کرده و بر همان منوال پیش رفته است نیز وضع چنین است. درک زیباییشناسی فارسیزبانان از چنین اشعاری در صورتی که با دانش پیشزمینهی فرهنگی همراه نباشد، سطحی و در حد همان وزن و قافیه خواهد بود. از دیدگاه رویکرد هرمنوتیک فلسفی در باب اشعار عربی معناگرا، حکمتآمیز و عرفانی، همانند اشعار فارسی همسان، شناختِ متناسب فرهنگی و همچنین جنبههای فرازمانی و قابلیت اطلاق در معنا باعث میشود تا خواننده، از زیباییهای نهفته در عالم معنایی شاعر نیز بهرهمند شود. در این اشعار به دلیل اشتراک فرهنگی موجود، خواننده درک زیباییشناسی کاملی دارد؛ زیرا عناصر فرهنگی همسان به عنوان عامل جهتدهندهی پویا، حضور فرازمانی داشته و خواننده میتواند با حاضرسازی این عناصر، درک زیباییشناسی عمیقتری داشته باشد. در این حالت اشعار عربی مورد نظر در حقیقت تفاوتی جز زبان ظاهر با اشعار فارسی ندارند.
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
مقالۀ پیشرو با رویکرد انسانشناسی وبا هدف فهم زیباییشناسی فرهنگی آیین نخلگردانی در ابیانه انجام شده است. بهدلیل مهاجرت جوانان از ابیانه بررسی بخش زندۀ فرهنگ به صورتی که فرهنگ گذشته نیز در آن حفظ شده باشد، تنها در موقعیتهایی چون نخلگردانی امکانپذیر است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسشهاست که معیارهای زیباییشناسی در فرهنگ ابیانه چیست و این معیارها چگونه در آیین نخلگردانی بهکار گرفته میشوند؟ پژوهش پیشرو با روش میدانی انجام گرفته و برای گردآوری دادهها از مشاهدۀ مشارکتی، مصاحبه، فیلمبرداری، عکسبرداری و نیز از تاریخ شفاهی و اسناد تصویری- تاریخی استفاده شده است. تحلیل دادهها به شیوۀ مردمنگاری است و پس از تحلیل فرهنگی اجزای آیین، کل فرایند نخلگردانی و مفاهیم آن بررسی و مفهوم پروری شده است. براساس نتایج این پژوهش، درخشش، تناسب، تعادل و حرکت مهمترین معیارهای زیباییشناسی مردم ابیانه است. زیباییشناسی آیینی در فرهنگ ابیانه نشان میدهد آنچه در مناسک با هدف ارضای زیباییشناسی مخاطب قدسی و برای خوشنودسازی او برای دریافت قدرت و حفاظت از تبار انجام میگیرد، ابتدا زیباییشناسی خودِ کنشگران را ارضا میکند. تزیین درخشان در فرهنگ ابیانه با حیات، و جدایی از آن با حرکت بهسوی مرگ برابر است؛ بنابراین، ایجاد حیات اجتماعی و حفاظت از آن، کارکرد هنر تزیینی در جامعۀ ابیانه است.
دوره ۵، شماره ۹ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
"زیباییشناسی دریافت" ولفگانگ آیزر یکی از شاخههای مربوط به نظریۀ دریافت در زبانشناسی و ادبیات است. این نظریه با تأکید بر دریافت خواننده، در پی آن است که مترجم متن، به عنوان یکی از خوانندگان، چگونه و با چه روشهایی خلأها و شکافهای یک متن را براساس دریافت خود پر میکند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی از نوع انتقادی و در پرتو نظریه ولفگانگ آیزر، ترجمههای آقایان شجاعی، الهیقمشهای و مؤیدی، از دعای عرفه را بهعنوان یک متن ادبی، برگزیده و پس از بررسی انواع شکافهای متن اصلی دعا، چگونگی بازتاب آنها به زبان فارسی را واکاوی نموده است. برآیند پژوهش نشان داد که بخش مجازی زبان(استعاره، کنایه، مجاز مرسل و تشبیه) نامتعینترین بخش دعاست و استعاره، بیشترین حجم شکاف زبانی را به خود اختصاص داده است. مترجمان برای پر کردن این فضاهای خالی، از دو روش حذف و برجستهسازی بهره بردهاند و از میان مترجمان، شجاعی، با ترجمهای آزاد از این دعای شریفه، بیش از دیگران از روش برجستهسازی برای بازخوانی یا به اصطلاح سفیدخوانی فضاهای خالی استفاده کرده است.
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( ۳-۱۳۸۸ )
چکیده
در این مقاله، نظریه رقیه حسن درباره پیدایش و تکوین زیباییشناسی کلامی در کودکان مورد بررسی قرار گرفته است. در این نظریه، کودک ناآگاهانه و به صورت غیر ارادی با شنیدن لالاییها و شعرهای کودکانه، ادبیات را میآموزد. او الگوهای زبانی از جمله الگوهای آوایی، معنایی و نحوی را در شعرها تشخیص میدهد و توانایی در ذهن او شکل میگیرد که پایه زیباییشناسی کلامی را در سالهای آینده برای او شکل میدهد. در اینجا از میان گونههای ادبی ما فقط به بررسی شعر میپردازیم. از میان الگوهای ادبی نیز فقط به بررسی الگوهای آوایی میپردازیم؛ زیرا از میان ویژگیهای زیباییشناختی اشعار کودکان، الگوهای آوایی خوشایند و دلنشین، اهمیت ویژه دارد. شایان توجه است که در این نوشته، جستجو درباره همپوشیها و در عین حال تفاوتهای «زبان» و «ادبیات» به عنوان دو حوزه از حوزههای ذهن همواره در پسزمینه تمام مباحث مطرح است. نتایج این تحقیق نشان میدهدکه هرچند زبان و ادبیات ماهیت یکسانی دارد از لحاظ منشأ و همچنین نوع پردازش با همدیگر تفاوتهای اساسی دارد و این تفاوت آنها را به حوزههایی جدا از ذهن مربوط میکند. در بخش پایانی این تحقیق الزامات و پیامدهای نظری را، که این تلقی از یادگیری ادبیات برای آموزش ادبیات به کودکان در بر دارد، بررسی میکنیم. بر اساس یافتههای این تحقیق در تلقی کودکان از ادبیات شکل بر محتوا غلبه دارد و پرورش این تلقی در شکوفایی توانش ادبی آنها در سالهای آینده نقش عمده ایفا میکند. از این رو بهتر است که در تهیه و نگارش اشعار کودکانه بویژه در سالهای اولیه کودکی به جای طرح مضامین پیچیده و آموزشی به زیبایی شکل و چگونگی بیان اشعار توجه خاصی مبذول شود.
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
چلسرو۱ یا چهلسرود ازجمله فالهای بسیار متداول مردم لرستان است که آن را به صورت دستهجمعی اجرا میکنند. در هر تفأل، چهل بیت مد نظر است که بیت چهلم، فال نیتشده را تفسیر میکند. در این مقاله بر اساس منابع کتابخانهای، کارکرد زیباییشناختی پانصد بیت از چهلسرودهها که به روش میدانی گردآوری شده، در دو بخش روساختِ «آواها، واژگان، موسیقی و صورخیال» و ژرفساختِ «عاطفه، اندیشه و معنی» تجزیه و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش نشان میدهد در بخش روساخت «آواها»، حرکت توأم با موسیقی را گاه با آرامش و گاه با خشونت در ابیات میآفرینند. همنشینی واژگان در تداعی عواطف و معنی شعر نقشی مؤثر دارد. در پارهای از ابیات، وزن و قافیه ایراد دارد که قابل اغماض است. موسیقی درونی ابیات به ترتیب، مرهون آرایههای واج آرایی، واژهآرایی و جناس است و موسیقی معنوی نیز بهترتیب فراوانی، ناشی از مراعات نظیر، حسن تعلیل، اغراق و ... است. کنایه و سپس تشبیه در آفرینش صور خیال نقشی بسزا دارند. در بخش ژرفساخت، از نظر عاطفی در فالهای خوب، شور و هیجان توأم با شادی، ملموس است که در فالهای بد، به یأس میانجامد. از نظر معنی، به ترتیب فراوانی، موضوعات عشق و دوستی؛ منابع طبیعی مانند کوه و درخت و...؛ اعتقادات مذهبی؛ و علائقی همچون شکار، دامپروری، کشاورزی و.. در ابیات مشهود است.
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
اﻫﺪاف: ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ در دﻫﻪﻫﺎی ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﻣﯿﺰان ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ در ﺗﻌﺪاد و ﺳﻬﻢ، در ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﮑﻞ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص دادهاﻧﺪ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪدﻟﯿﻞ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬاری زیاد در ﻣﻨﻈﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎ در زﻣﯿﻨﻪ زیباییﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻣﻮرد ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻗﺮار ﮔﯿﺮﻧﺪ. این ﺑﻨﺎﻫﺎ از ﻟﺤﺎظ زیباﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ اﻟﮕﻮیی ﺑﺮای ﺑﻨﺎﻫﺎی ﮐﻮﺗﺎهﺗﺮ ﻧﯿﺰ ﺗﺒﺪیل ﺷﻮﻧﺪ. ﺗﺪوین اﺻﻮل ﻧﻤﺎی ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنﻫﺎ ﺿﺮورﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻐﻔﻮل ﻣﺎﻧﺪه و دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ آن ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ارزیابی و دﺳﺘﻪﺑﻨﺪی اﻟﮕﻮﻫﺎی زیباﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ این ﺑﻨﺎﻫﺎ اﺳﺖ. ﭘﺮﺳﺶ اﺻﻠﯽ این اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺳﯿﻤﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ در زﻣﯿﻨﻪ زیباﺷﻨﺎﺳﯽ ﭼﻪ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﭘدید آﻣﺪه اﺳﺖ، ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی آﻧﻬﺎ از ﭼﻪ روﻧﺪی ﭘﯿﺮوی ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻫﺪف ﺧﻮاﻧﺸﯽ روﺷﻦ از ﺳﯿﺮ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ اﻟﮕﻮﻫﺎی زیباﺎﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﻧﻤﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ ﺗﻬﺮان، از ﺳﺎل ۱۳۴۰ ﺗﺎﮐﻨﻮن اﺳﺖ.
اﺑﺰار و روشﻫﺎ: ﺑﺎ روش ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ، ﻧﻤﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ ﺗﻬﺮان و روﻧﺪ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی آﻧﻬﺎ در دورهﻫﺎی زﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮرﺳﯽ و اﻃﻼﻋﺎت ﺑﺎ ﺣﻀﻮر در ﻣﺤﻞ ﺑﻨﺎﻫﺎ ﺟﻤﻊآوری ﺷﺪﻧﺪ، ﺳﭙﺲ در ﺟﺪاوﻟﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاﺳﺎس ﺷﺎﺧﺺﻫﺎی زیباییﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﻌﺮیف، دﺳﺘﻪﺑﻨﺪی و ﺗﺎریخچه این ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای ﮔﺮدآوری ﺷﺪ. ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎ، اﻟﮕﻮﻫﺎی زیباﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ در ﺳﯿﻤﺎی ﺑﻨﺎﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪﻫﺎ را روﺷﻦ ﻧﻤﻮد.
یاﻓﺘﻪﻫﺎ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻓﺮاواﻧﯽ ﻫﺮ یک در ﺑﺎزهﻫﺎی زﻣﺎﻧﯽ، ﭼﻬﺎر ﻣﻮج زیباﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ و ﻣﺸﺨﺼﺎت دﻗﯿﻘﯽ از ویژﮔﯽ اﻟﮕﻮﻫﺎ و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﻫﺮ ﻣﻮج در ﺷﻬﺮ ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪ. از ﺳﻮی دیگر اﻟﮕﻮواره ﺑﻨﺎﻫﺎ از ﻟﺤﺎظ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﮑﻌﺐ، ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻣﮑﻌﺐ و زیگورات در ﺗﺎج و ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﻮع ﺣﺠﻤﯽ و ﺷﮑﻠﯽ دﺳﺘﻪﺑﻨﺪی ﺷﺪﻧﺪ.
ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮی: روﻧﺪی ﺳﯿﺎل در ﺗﺪوین اﻟﮕﻮﻫﺎی زیباییﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻨﺎﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪ ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺷﺮایط زﻣﺎﻧﯽ و ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺗﻬﺮان وﺟﻮد دارد.
نغمه دادور،
دوره ۹، شماره ۳۵ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
در آفاق پژوهشهای ادبی فهرستهای کتابشناسی و مقالهشناسی بسیاری وجود دارد که به دو صورت اجمالی و توصیفی فراهم آورده شده است. گونۀ اول تنها به ذکر اطلاعات کتابشناختی مقالات و کتابها پرداخته و نوع دوم خلاصهای از محتوای اثر را نیز ذکر مینماید. در دهۀ اخیر و با انتشار کتاب فرهنگ سعدیپژوهی ژانر تازهای از کتابنامههای ادبی شکل گرفت که جز ذکر خلاصۀ محتوای کتابها و مقالات، به داوری آنها نیز میپرداخت.
به زعم نگارنده امروزه پژوهشگران ادبی نیازمند گونهای تازه از کتابنامههای ادبی هستند. چراکه اکنون با مراجعه به فهرستهای دیجیتالی کتابخانهای و سایتهای نمایهساز میتوان به اطلاعات اجمالی و توصیفی خوبی در باب کتابها و مقالات دست یافت. همچنین به نظر میرسد کتابشناسیهای دهۀ اخیر نیز به این دلیل که به تحلیل چرایی و چگونگی شکل گیری کتابها و مقالات دربارۀ یک اثر ادبی و علل توجه و بیتوجهی به آن در طول زمان نپرداخته، قابل نقد و بازنگری است.
در جستار پیش رو ضمن ذکر پیشینۀ فهرستهای کتابشناسی و کتابنامههای ادبی خواهیم گفت که چگونه میتوان با بهرهگیری از نظریۀ زیباییشناسی دریافت، به گونهای خواندنیتر از کتابنامههای ادبی دست یافت.
اسماعیل شفق، علی اصغر آذرپیرا،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
آیزر و یائوس تحت تأثیر مکتب پدیدارشناسی، نظریه دریافت و زیباییشناسی دریافت را ارائه کردند. آنها معتقدند متنهای ادبی معنای ذاتی یا ثابتی ندارند و این خواننده است که با خوانش خود، معنا را کشف میکند. آیزر کوشید تا فرایند کشفِ معنا توسط خواننده را قاعدهمند کند. او در ابتدا با مطرح کردن بحث شکافها و خلأهای موجود در متنهای ادبی، خوانندگان را به مشارکت در تولید معنا سوق داد. از نظر آیزر، خوانندگان با پُر کردن شکافها و نانوشتههای متنها، به آنها حیاتی دوباره میبخشند. حذف و برجستهسازی، فرضیهسازی، استراتژی خواندن/ خواننده و افق انتظارات دیگر فرایندهایی است که آیزر و یائوس با طرح و بسط آنها، راه را برای تشریح فرایند کشف معنا هموار کردند. در این جستار، شعرِ «آی آدمها» و تفسیرهای متعدد آن از منظر فرایندهای زیباییشناسی دریافت بررسی و تحلیل شده است. به همین منظور، ضمن معرفی و طبقهبندی تفسیرهای متعدد این شعر، فرایند درک خوانندگان تحلیل و فضاهای خالی متن تشریح شده است.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زیباییشناسی شناختی بهمثابۀ یکی از شاخههای نوین علومشناختی، ابزارهای متفاوتی برای تحلیل متن در اختیار منتقد قرار میدهد. هدف نگارندگان در پژوهش حاضر، بررسی کارکرد نظریۀ
جهانهای متن، بهمثابۀ یکی از ابزارهای زیباییشناسی شناختی در تحلیل شعر فارسی است. نظریۀ جهانهای متن ابزارهایی ویژه را برای بررسی عناصر اصلی متن در اختیار منتقد قرار میدهد و در عین حال، در تحلیل شعر فارسی با محدودیتهایی مواجه است. در این پژوهش برای نیل به هدف، یک غزل از سعدی و یک شعر آزاد نیمایی را تحلیل و کارکرد نظریۀ جهانهای متن را در آنها بررسی کردهایم. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که این نظریه برای تحلیل شعر نو، ابزار مناسبتری است و در شعر کلاسیک، خصوصاً شعر غنایی، بهدلیل محدودیتهای ذاتی این نوع شعر و نیز عدم روشنی سیر اندیشه، با موانعی مواجه است.
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
«که» از پرکاربردترین تکواژها در نظام گفتاری و نوشتاری زبان فارسی است که علاوه بر کاربردهای گستردهای چون ضمیر مبهم، متممنما، نشانۀ تأکید و... به عنوان موصولنما در ابتدای بندهای موصولی بدون تغییر شکل حضور یافته و نقشهای متفاوتی را پذیرا است. هدف اصلی این جستار مطالعۀ نقشهای دستوری، معنایی و کاربردشناختی تکواژ «که» در بندهای موصولی زبان فارسی است. لذا برای ارائۀ توصیفی تا حد امکان کامل از تکواژ «که» بررسی دقیق مجموعهای از شواهد طبیعیِ کاربردِ این پدیده در زبان فارسی ضروری است. ازاینرو برای کارآمدی این تحقیق، دادهها از جملات طبیعی گفتاری و نوشتاری گویشوران زبان فارسی جمعآوری شدهاند. سپس تکواژ «که» در بندهای موصولی براساس نقشهای دستوری و معنایی و نیز کاربردشناختی مورد بررسی قرار گرفتند. در این پژوهش که مبتنی بر تحقیق توصیفی و تحلیلی است تلاش بر این است تا در چارچوب نظریۀ ردهشناختی با تکیه بر تعمیمهای ردهشناختی کمری (۱۹۸۹) به این پرسشها پاسخ داده شود که در بندهای موصولی زبان فارسی تکواژ «که» کدام نقشهای دستوری، معنایی و کاربردشناختی را به عهده دارد؟ در فرض اصلی تمام نقش های دستوری یک گروه اسمی برای «که» در نظر گرفته شدهاند. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که تکواژ «که» تمام نقشهای دستوری یک گروه اسمی مانند: فاعل، مفعول ... را دریافت مینماید. این تکواژ نقشهای معنایی متنوعی را چون کنشگر، کنشپذیر، هدف... پذیر است. همچنین «که» بهعنوان نشانگر تأکید پس از هر سازهای که هم دارای اطلاع کهنه و هم اطلاع نو باشد قرار گرفته و آن را مورد تأکید قرار میدهد.
فریده آفرین،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
هدف از این پژوهش روشن کردن معانی نقد و فرانقد در نقد هنری است. در تحقیق حاضر، فعالیتهای منتقدان و درنتیجه کاربردهای نقد و فرانقد را دستهبندی کرده و با تحلیل و جهتدهی مطالب دربارۀ نقد هنری، آنها را با مسائل محوری فرانقد انطباق دادهایم. با اتخاذ روش توصیفی ـ تحلیلی در مباحث نظری مربوط به فلسفه و زیباییشناسی، این تعاریف و کارکردهای برای نقد بیان شده است: ارزیابی محاسن یا معایب اثر؛ حکم صادر کردن برمبنای معیارها و ارزشها همراه با استدلال؛ ارزیابی و قضاوت برمبنای ذوق و سلیقۀ شخصی؛ به کلام درآوردن نشانههای ملموس و بصری در اثر هنری یا انتقال نشانههای تصویری به نشانههای زبانی؛ کشف معنای واحد و نهایی برای اثر؛ تجزیه کردن چیزی به اجزا و عناصر آن و تحلیل کردن هریک از اجزا در خودش؛ ترکیب روابط متقابل اجزا و عناصر با هدف درک کردن ساختار کلی اثر؛ برقراری رابطۀ جزء و کل در اثر هنری بهمنظور جستوجوی معنای اثر؛ انطباق افق فهم و انتظارات خواننده با متن؛ تأکید بر ارزش دریافت، فهمیدن اثر هنری و ورود به فرایند تفسیر؛ ورود به بازی مواجهۀ اثر با حقیقت؛ تأکید بر عنصر حاشیهای، پیشپاافتاده، غیرمرکزی و البته مؤثر برای بازگشایی فرایند تفسیر و دستیابی به معانی چندگانه و بعضاً متناقض. فرانقد جنبهها و کارکردهای متفاوتی دارد که مهمترین آنها عبارت است از: تعیین کردن تناقضهای اثر هنری؛ مشخص کردن محدودیتهای نظامهای هنری چون نظام بصری و پیشنهاد فراروی از آن؛ بهپرسش کشیدن ارزشهای صُلب و بیرون کشیدن هنجارها؛ تأملی در کنش نقد، روندها، انگیزشها و اصول آن، بررسی روششناسیها و مطالعۀ نقصان آنها.
دوره ۱۹، شماره ۷۷ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
نظریۀ فضاهای ذهنی، نظریهای است برخاسته از نظریۀ جهانهای ممکن. این نظریه و نظریۀ برگرفته از آن یعنی آمیختگی مفهومی از ابزارهای مفید تحلیل متن در حوزۀ زیباییشناسی شناختی است. هدف این پژوهش، بررسی شیوۀ رویارویی این نظریهها با شعر فارسی است. برای بررسی کارکرد این نظریهها در تحلیل شعر فارسی، نخست جنبههای فلسفی و بنیانهای نظری آنها مطرح و سپس شیوۀ کارکرد آنها در یک غزل از سعدی آزمایش شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که نظریۀ فضاهای ذهنی بهرغم کارآمدی در تحلیل مباحث فلسفی/ معنایی شعر همچون ابهام، ساختارهای شرطی، واکاوی ابعاد ایدئولوژیک شخصیتهای برساختۀ متن و نیز فراهم آوردن امکان بررسی پیوستار روایی شعر در قالب فضاهای ذهنی در برخی مواضع همچون ساختارهای تمثیلی، کارایی لازم را در تحلیل معنایی شعر دارا نیست و در چنین شرایطی، نظریۀ برگرفته از آن، یعنی نظریۀ آمیختگی مفهومی میتواند خلأ کاربردی را پوشش دهد.
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۳۴ )
چکیده
یهدف هذا المقال إلى البحث فی أبعاد التلفزیون بوصفه أهم وسیله اتصال فی العالم الحدیث. تناولت أبحاث عدیده التلفزیون من زوایا مختلفه وتحت عناوین متعددة، لکن هذا المقال یسعى لدراسه هذه الوسیله الإعلامیه من زاویه الثقافه المحلیه والأبعاد الاتصالیه والفلسفیة. فقد ولدت وسائل الإعلام الحدیثه کالتلفزیون فی الغرب وتکونت طبیعتها استناداً إلى أرضیه من العناصر والأسس الثقافیه للمدرسه الثقافیه الغربیة. ولذلک فالتلفزیون بوصفه وسیله إعلامیه حدیثه اکتسب مع مرور الأیام خاصیه جمالیه و تحدّد دوره فی البلاد الغربیه وفقاً لمهام معینه کالتسلیة، ویحتاج استثماره فی المیادین الثقافیه والجغرافیه المختلفه کإیران، إلى تعریف مجدد لماهیته کی نتمکن من جعله وسیله إعلام محلیة. ومالم یتحقق ذلک فإنّ جمیع المساعی من أجل إیصال المفاهیم الثقافیه فی الجغرافیا الحدیثه ستبوء بالفشل. فی هذا البحث نؤکد على أنّ التلفزیون قد برز من قلب نظام اتصال حدیث وأدى دوراً هاماً فی الترویج لنظام اتصالی حدیث، وهذا النظام الجدید یختلف جوهریاً عن النظام التقلیدی المفتقر إلى التلفزیون. فماهیه التلفزیون ترتبط بشکل من الأشکال بالأبعاد المتعلقه بعلم الوجود و نظریه المعرفه وعلم الجمال حیث إنّ معرفه الأبعاد الآنفه الذکر هی من الشروط الأساسیه من أجل التحکم فی طبیعه هذه الوسیله الاتصالیة.
دوره ۲۰، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
حفظ زیبایی محیطزیست طبیعی یکی از دغدغههای مهم انسان در قرن حاضر می باشد. آلودگی دیداری (بصری) به عنوان یکی از موارد مهم آلودگی زیستمحیطی، مانعی مهم بر سر راه رسیدن به آرامش و کمال مطلوب قلمداد میشود. در این میان، روستاییان سهم عمدهای در حفظ زیبایی محیطزیست طبیعی دارند. هدف این پژوهش "تحلیل عوامل مؤثر بر رفتار زیباییشناسی روستاییان ایرانی نسبت به محیطزیست طبیعی" بود. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفیـهمبستگی و علّیـرابطهای است که با استفاده از فن پیمایش انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه روستاییان استان کرمانشاه (به عنوان نمونهای شاخص از ایران) (۵۱۷۷۸۶N=) بود که تعداد ۳۸۵ نفر از آنها با بهرهگیری از جدول نمونهگیری کرجسی و مورگان و روش نمونهگیری تصادفی طبقهای با انتساب متناسب، انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامهای بود که روایی آن توسط پانلی از متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی مورد تأیید قرار گرفت و پایایی دسته گویههای آن هم با استفاده از یک مطالعه راهنما و محاسبه آلفای کرونباخ (۸۲/۰≥α≥۶۴/۰) محقق گردید. بر اساس یافتهها، الگوی علّی عوامل مؤثر بر رفتار زیباییشناسی روستاییان ترسیم گردید. نتایج حاصل از این تحلیل علّی نشان داد که "دلبستگی مکانی" (۲۷۵/۰=β) و "نگرشهای زیستمحیطی" (۲۶۰/۰=β) به ترتیب بیشترین اثر را بر رفتار زیباییشناسی زیستمحیطی روستاییان دارند. بنابراین، با تمرکز بر این دو متغیر، میتوان رفتار زیباییشناسی روستاییان را تقویت نمود.
دوره ۳۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۴۶ )
چکیده
کان أبومحمد الخازن أحد شعراء إیران فی العصر الدلمیان وتتلمذ علی ید صاحب بن عباد الذی کان ینشد الشعر باللغه العربیه. کان دیوان هذا الشاعر مجهولاً منذ قرون واُکتُشِفَ فی السنوات الأخیره وأخرجه أحمد مهدوی دامغانی من الغموض عبر تصحیح دیوانه. خمول ذکره والجوده المقبوله لشعره دفع الکتّاب إلی إجراء بحث علمی عن شعره ومنذ القراءه الأولی للدیوان تبیّن لنا أنَّ شعره مملوء بالانحراف عن المعیار. الانحراف عن المعیار هو انحراف عن القواعد التی تحکم اللغه ویتم ذلک بطرق مختلفه مثل الانزیاح والإبراز اللغوی وإضافه القواعد والحد من القواعد. للمنظر الإنجلیزی جیفری لیتش النظریه الأکثر تماسکًا فی هذا المجال، حیث لخصَّ العدول عن المعیار فی ثمانیه مواضیع؛ لذلک قررنا فی هذا المقال تحلیل أمثله الانحراف عن المعیار فی شعره فی ثلاثه مستویات: النحوی والدلالی والزمانی. إن منهج البحث المناسب لهذه المقاله هو المنهج الوصفی التحلیلی. هناک مبدآن لهما أهمیه خاصه فی عدول عن المعاییر؛ أی أن تجنب المعاییر لا ینبغی أن یکون عائقًا فی طریق الجمالیات أو إیصال المعنی والنتیجه العامه للبحث هی أن الانحرافات النحویه والدلالیه والزمنیه (المعجمیه) المستخدمه فی شعر الخازن لم تشکل خطراً علی وتیره فهم المعنی أو جمالیات شعره والسبب فی ذلک یعود إلی أنَّ الانحرافات عن القواعد قد حصلت إلی حدٍ لا یخرق القواعد النحویه والدلالیه والمفردات وقد حدثت علی نحو یسیر.