جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای زمانمندی

رفیق نصرتی، فریندخت زاهدی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

تجربه زمان مثل هرچیز دیگری در جهان می تواند در هر متنی نمود پیدا کند. عنصر زمان، عنصر سازه ای متن به شمار می آید. مختصه روایت به این است که در آن، زمان مؤلفه اصلی ابزار بازنمایی (زبان) و شی ء بازنموده به شمار می آید. بنابراین، زمان در پرتو روابط گاهشماری میان داستان و سخن بازنموننده آن معنا می یابد. با تحلیل زمان داستان و زمان سخن بازنموننده آن، نشان داده می شود که در هر چهار نمایشنامه مورد بررسی در این پژوهش، روایت دارای دو نوع زمانمندی است: زمانمندی یادواره‎ای و زمانمندی خطی. زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک به متن می دهد و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی. زمانمندی یادواره ای همیشه در پیوند با مکان خاصی قرار می گیرد و به نوعی می تواند نشان دهنده ذهنیت زنانه حاکم بر متن باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم درحالی که در هر چهار نمایشنامه هر دو زمانمندی وجود دارد، در هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی خطی غلبه بیشتری دارد، متن خصلت دراماتیک دارد و هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی یادواره ای غلبه دارد، متن خصلت روایی دارد.
زهرا حیاتی،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

یافتن شباهت‏ها و تفاوت‏ها در نگارش تاریخی و ادبی می‏تواند ذیل مطالعات بین‌رشته‏ای تعریف شود. در این پژوهش، جنبه‏های روایی مقتل‏های واقعه عاشورا از دیدگاه زمان روایی ژرار ژنت بررسی شده است. مورد مطالعه، ماجرای حضرت قاسم (ع) است. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و از نتایج برجسته تحقیق این موارد است: ۱. در حوزه آرایش رویدادها، بیشترین زمان‏پریشی‏ها به رویدادهای نامعتبر تاریخی اختصاص دارد که در مقتل‏های نیمه‏روایی (تاریخی ـ داستانی) آمده است. متفاوت‏ترین نوع زمان‏پریشی نیز در محرق ‌القلوب آمده که نشانه‏های آن در مداحی‏های امروز به‏جا مانده است. ۲. در حوزه دیرش رویدادها، بیشترین درنگ‏های روایی به رویدادهای نامعتبر تاریخی مربوط می‌شود که حاصل پردازش ادبی در سطح لفظ است؛ شیوه دیگر اطاله دادن، روایت درآمیختن نظم و نثر است و پس از آن، توصیف جزئیات برخی رویدادها از شتاب روایت کاسته است. بیشترین صحنه‏های نمایشی اغلب به رویدادهای نبرد مربوط است. ۳. در حوزه بسامد رویدادها، بیشترین تکرار حاصل درآمیختگی نظم و نثر و تکرار مطلب منثور در شعر است.
 
ندا عظیمی، بهمن نامورمطلق، حسن بلخاری قهی، نسرین دخت خطاط،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

فضای کربلا از دیرباز تا امروز بسیار متکثر و پویا بوده و به همین دلیل تصاویر ذهنی نویسندگان نیز از این فضا متکثر و پویاست. نقد جغرافیایی از رویکردهای جدید میان‌رشته‌ای است که به فضا به‌عنوان یکی از دستاوردهای مهم دوران پست‌مدرن توجه خاصی دارد. این نقد تعامل میان سوژه و فضا را درنظر می‌گیرد و از فضای جغرافیایی به فضای تخیلی در ادبیات گذر می‌کند. هدف اصلی این پژوهش مطالعۀ تأثیر رسوب‌گذاریِ فضا بر خوانش مخاطب از اشعار شاعران مورد مطالعه است. این رسوب‌گذاری فضا نیز بر اثر انباشتگی زمانی رخ می‌دهد و موجب می‌شود لایه‌های مختلف متنی در فضا و جغرافیا شکل بگیرد. بر این اساس، پژوهشگران با توجه به اصل فضا ـ ‌زمانمندیِ نقد جغرافیاییِ وستفال، به‌دنبال کشف لایه‌های فضا‌ ـ ‌‌زمانیِ شکل‌دهندۀ فضای کربلا در این اشعار هستند. نتیجه حاکی از آن است که این لایه‌ها قابلیت معرفی فضا و هویت‌‌بخشی به شاعر را داشته و آن‌ها با ایجاد دیالکتیک بین خود و دیگری، هویت خود را آشکار و هویت دیگری را افشا می‌کنند. همچنین با توجه به اصل چندکانونگیِ وستفال که به نگاه‌های متفاوت ازجمله نگاه درون‌زاد، برون‌زاد و دگرزاد توجه دارد، در بررسی فضای کربلا نگاه شاعر مسیحی به‌عنوان نگاه برون‌زاد درمقابل نگاه شاعر مسلمان (نگاه درون‌زاد) درنظر گرفته شده است و تلاش می‌شود تا هم‌گرایی میان این سه شاعر مشخص شود.

فرزانه قاسمی، اسماعیل بنی اردلان،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

شکل‌گیری زبان روایت خیرالنساء مبتنی بر ویژگی یکّۀ زبان فارسی، یعنی ذات روایی آن، از طریق قابلیت ترکیبی و ترکیب‌پذیری و همچنین سازوکار مؤلفه‌هایی است که در این زمینۀ زبانی، منطق حاکم بر رویدادهای آن را می‌سازند. این نوشتار بر این اساس و با توجه به پرسش از چگونگی شکل‌گیری زبان خیرالنساء با توجه به منطق روایی آن و با هدف دستیابی به درکی از سازوکار مؤلفه‌های سازندۀ زبان روایت و اهمیت و جایگاه این زبان در ادبیات و فرهنگ معاصر شکل گرفته است. در این مسیر، با توجه به جوهرۀ مکاشفه‌ای اثر، مؤلفه‌های سازندۀ زبان آن به‌عنوان چارچوب نظری تعیین و سپس به بررسی سازوکار آن‌ها در شکل‌گیری زبان روایت پرداخته شده است. ساختار بحث در این پژوهش که از نوع کیفی و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، در چهار بخش به جنبه‌های چهارگانۀ کیفیت ترکیبی، زمانمندی، مکانمندی و شخصیت در زبان اثر و با بررسی بخش‌هایی از آن تنظیم شده است. ماحصل تحقیق بیان می‌کند توجه به اصل ترکیب‌پذیری زبان فارسی و قابلیت آن در مادی و ملموس کردن داستان، زمینۀ اصلی موجودیت‌بخش به زبان روایی خیرالنساء بوده که باورپذیری روایت و تسهیل فرایند منطقی‌سازی را موجب شده است. علاوه‌بر این، تحقق اثر در این زمینه مستلزم برقراری روابط منطقی میان رویدادهای متوالی از طریق مؤلفه‌های زمان، مکان و شخصیت خیرالنساء در هماهنگی و انسجام است که در خیرالنساء با توجه به ذات مکاشفه‌ای و سنت داستان‌نویسی ایرانی انجام یافته است. همچنین زبان روایت از این طریق آشکارکنندۀ فرهنگ ایرانی و نشان از روایت مکتوب معاصری است که ریشه در سنت خود دارد و بنابراین موجب وحدت حسی میان اهالی آن است.


صفحه ۱ از ۱