جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای زبان و ادبیات فارسی


دوره ۴، شماره ۶ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

این پژوهش بهبررسی شکل و رویکرد روابط ادبی ایران و مصر در دوران معاصر می‌پردازد و برای جامع و کامل‌تر بودن نظرات، شرایط تاریخی، فرهنگی و سیاسی مؤثر بر روابط ادبی دو کشور را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد. اهمیت موضوع در آن است که به‌رغم عدم وجود روابط پیوسته و مستقیم در این دوران و فرازونشیبهای فراوان در روابط، پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی و مصری، رابطه‌های ادبی بین زبان و ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عربی ایجاد نموده‌اند تا تعامل فرهنگی این دو ملت را حفظ و توسعه بخشند. در این جستار از روش تحلیلی‌ـ توصیفی استفاده‌ شده، نخست با اشاره به‌آثار ادبی فارسی و عربی دو کشور در حوزه تألیف، ترجمه، ‌مقاله و پایان‌نامه، میزان و شکل اهمیت دادن به‌ادبیات فارسی در مصر و ادبیات عربی در ایران یافته شده و سپس نوع فعالیتها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که به‌رغم تلاش‌های جریان غرب‌گرایی استعمار در کشورهای اسلامی؛ و وجود گسستهای متعدد متأثر از اختلافات سیاسی در روابط رسمی دو کشور در دهه‌های اخیر (‌قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران)‌؛ علاقه و اهتمام به ادبیات فارسی و عربی از سوی پژوهشگران دو کشور وجود داشته است و چه‌بسا دقت و تحقیقی که از سوی ادیبان و پژوهشگران و نویسندگان مصری بر روی ادبیات فارسی انجام ‌شده است، ‌نسبت به‌آنچه در ایران نسبت به ادبیات عربی و به‌صورت خاص ادب مصری انجام‌شده، بیشتر بوده است.

دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی ­تبار سدۀ نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفتهاست. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهرۀ شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته ­میگردد.
در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ­ای و اسنادی و تکیه بر شیوۀ تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامۀ «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن­ گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال‌انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقولۀ «آیین زرتشتی» و «عرفان ­گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت­ سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
 
احسان قبول، محمدجعفر یاحقی، اشرف محمدیاری،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

تفکر انتقادی آمیزه­ای است از دانش، نگرش و مهارت به کارگیری آن در حیطه­ی عمل. پنج مؤلفه­ی تفکر انتقادی عبارتند از: ۱- استنباط؛ ۲- شناسایی مفروضات؛ ۳- استنتاج؛ ۴- تعبیر و تفسیر؛ ۵- ارزشیابی استدلال­های منطقی. امروزه صاحب­نظران علوم تربیتی بر این باورند که یکی از هدف­های اساسی هر نظام آموزشی، باید آموزش تفکر انتقادی باشد. در این پژوهش با بررسی برنامه­ی درسی و مؤلفه‌های تفکر انتقادی دانشجویان رشته­ی زبان و ادبیات فارسی مشخص کرده‌ایم آموزش این مهم، جایگاهی در این رشته ندارد. روش پژوهش در این مقاله، نیمه‌تجربی است که از یک سو به مباحث نظری تفکر انتقادی و ارائه‌ی پیشنهادهایی برای آموزش آن در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی پرداخته‌ایم و از سوی دیگر دانشجویان ورودی ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲ رشته­ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد را با پرسش­نامه­ی معتبر و علمی تفکر انتقادی واتسون- گلیزر به صورت میدانی مورد بررسی قرار داده‌ایم و به صورت آماری روشن کرده‌ایم که میزان تفکر انتقادی این دانشجویان در طول تحصیل، رشد معناداری پیدا نمی‌کند.
علیرضا محمدی کله‌سر،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

گرایش‏های مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایده‏ها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهم‌ترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایش‌هاست. همین فقدانِ بنیان‌های نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیش‌فرض‌های ناآگاهانه در هدف‌گذاری این گرایش‌ها و تعریف برنامه‌های درسی آن‌ها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایش‏ها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیب‌های آن‌ها پرداخته‏ایم. مهم‏ترین این موارد عبارت‌اند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایش‌ها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیل‌گرایی در نگاه به متون و موضوعات به‏سبب تأکید سطحی بر بومی‌سازی، و تکیه بر رویکرد تک‌رشته‌ای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آن‌ها (به‌ویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش،‏ کم‌و‌بیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئله‌محور در این گرایش‌ها دامن زده‏اند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میان‌رشته‌ای برای گسترش روشمند و پژوهش‌محور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
 


صفحه ۱ از ۱