جستجو در مقالات منتشر شده


۸۷۲۱ نتیجه برای ری


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش پیش­ رو مطالعۀ جوانبی از مسأله معنای ضمنی است که نشان می­دهند زبان برای بیان این معنا آن را شاخص­ گذاری می­کند. از این رو، مواردی که در اینجا بررسی شده­ اند، در وهلۀ اول، می­بایست مستمسکی برای ایجاد حساسیت به ظرافت­های خارق­ العاده زبان برای پردازش این معنا تلقی شوند که در پیش­ فرض ما، تنها در صورتی به درستی شناخته می­شود که پویایی ذاتی ­اش را به آن برگردانیم و مسیر تحولش را برای هریک از گزاره­ ها به صورت انحصاری دنبال کنیم. در عین حال، نتایج به دست آمده این فرصت را در اختیار ما قرار داد که با بهبود برخی آرای گذشته به پیشبرد مباحث این حوزه یاری رسانیم. خوانش ما از موضوع و نتایج تحلیل­ها این باور را نزد ما تقویت کرد که اظهارنظر درباره معنای ضمنی بدون توجه به فرآیند تولید آن آمیخته به نوعی دگماتیسم خواهد بود که رفع آن در گروی اذعان به نقشی است که معنای صریح در این میان دارد، چرا که به نظر ما معنای صریح و ضمنی دو ساحت جدا و مستقل از یکدیگر نیستند.در نتیجه در طول بحث کوشیده­ ایم تا متغیرهایی را که از گزاره­ ای به گزارۀ دیگر و از بافتی به بافت دیگر متحول می­شوند و ممکن است نادیده گرفته شوند، در تحلیل­ها دخالت داده تا بتوانیم علیرغم جهت­ گیری­های خود که در بستر مجموعه­ای از تعاریف جدید شکل می­گیرند، همچنان در اظهارنظر نسبی­ گرا باقی بمانیم. ...

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در این تحلیل، به بررسی نظام گفتمانی شوشی۱، تنشی۲ و کنشی۳ در قصه «علی میش‌زا»، یکی از معروفترین قصه‌های حماسی بختیاری، پرداخته می‌شود. هر کدام از این نظام‌ها دارای ویژگی‌ها و ساختار خاص خود هستند که تأثیر زیادی بر خَلق معنا و تجربیّات شخصیّت‌ها دارند. نظام گفتمانی شوشی به‌طور ویژه بر تأثیر احساسات و حالت‌های عاطفی شوش‌گران تمرکز دارد. این نظام با رویکردی غیرخطی و غیرمستقیم، به بررسی چگونگی شکل‌گیری معنا به‌واسطه تعامل شوش‌گران با محیط و عناصر اطراف آن‌ها می‌پردازد. در این راستا، دو زیربخش عمده، یعنی حسی- ادراکی و تنشی- عاطفی، به‌عنوان بخش‌های کلیدی این نظام معرفی شده‌اند. نظام گفتمانی کنشی در مقابل این نظام، بر کنش‌های فعال شخصیت‌ها تأکید دارد و به‌نوعی تعادل و ساختار روایت را برقرار می‌کند. کنشگرانی که در این نظام قرار دارند، با هدف‌های مشخصی اقدام می‌کنند و حرکات آن‌ها بر بستر اهداف و تعارضات درون‌روایت شکل می‌گیرد.مسئله اصلی در پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل انتقال و عبور از نظام کنشی به نظام شوشی در قصه حماسی «علی میش‌زا» است. این پژوهش با به‌کارگیری رویکرد توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه‌ای انجام شده است. در این چارچوب نشانه- معنایی و با بهره‌گیری از الگوهای شوشی، کنشی و تنشی، پژوهش به تبیین موضوعات مربوط برای خواننده می‌پردازد. نتایج این مطالعه حاکی از این است که نظام گفتمانی این قصه فقط به کنش‌های شخصیت‌ها مربوط نمی‌شود و معنای متن از طریق ابعاد مختلف تعامل شوشگران و کنشگران با عناصر محیطی داستان تفسیر می‌شود.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هر روایت یا داستان علاوه بر عناصر اصلی چون زمینه، مضمون، پی رنگ و کشمکش‌ها نیازمند یک عنصر اصلی دیگر به نام شخصیت است. این شخصیت است که به هر یک از این عناصر معنی و جان بخشیده و از روایت، روایت می‌سازد. شخصیت‌پردازی در واقع جان بخشیدن و خلق انسان از عناصر گفتمان داستانیست. آفرینش و پرداخت شخصیت‌ها در قلمرو داستان و هنر، امری ظریف و بدیع است که به آن "شخصیت‌پردازی" اطلاق می‌گردد. این فرآیند، به خلق کاراکترهایی می‌انجامد که برای مخاطب، باورپذیر، گیرا و قابل فهم باشند. شخصیت‌پردازی پلی ارتباطی میان ذهن خواننده یا بیننده و دنیای داستان برقرار می‌کند و او را قادر می‌سازد تا با شخصیت‌ها همذات پنداری کرده، احساساتشان را درک نماید و نسبت به اعمال و انگیزه‌هایشان کنجکاو شود که بر جذب مخاطب می افزاید.پیکره پژوهش مجموعۀ داستان کوتاه محمد آصف سلطان زاده نویسنده افغانستانی است. پژوهش حاضر با تکیه بر میزان توانمندی سلطان‌زاده در راستای استفاده و پرداخت به شخصیت های داستانی و به شیوه‌ی توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و کوشش بر این بوده است که به تحلیل استفاده از عنصر شخصیت‌پردازی و همچنین به شیوه تعامل دو حوزه کاربردشناسی و سبک شناسی در سه داستان کوتاه از مجموعه ی "نوروز فقط در کابل باصفاست"و با درنظر گرفتن چارچوب نظری کالپپر (۲۰۱۷) بپردازد. نتایج این پژوهش نشان داد که شخصیت پردازی همواره تابع سه عنصر درجه نظارت روایی ، دیالکتیک خود و دیگری و معانی صریح و ضمنی در کلیت گفتمان داستانی است که نویسنده به خوبی از آن ها بهره برده است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

جایگزینی واجِ زبان وام‌دهنده با واجی از زبان وام گیرنده«جایگزینی واج» نامیده می‌شود. تا به حال جایگزینی واکه ها در وام­واژه­ها بیشتر مورد توجه محققان  بوده است ولی بررسی جایگزینی همخوان کمتر مورد بحث قرار گرفته است بخصوص از دیدگاه نظریه بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، ۲۰۰۴ /۱۹۹۳) و یا از دیدگاه آموزش زبان به جایگزینی همخوان­ها پرداخته شده است (رزم دیده و ناصری (۱۳۹۸). ولی در این مقاله جایگزینی همخوان در وام­واژه­ها بررسی شده است چون وام­واژه­ها  بهتر می­توانند رفتار واجی عامه مردم فارسی زبان را نشان دهند. نوع و رتبه­بندی محدودیت­ها نیز گویای این تفاوت­ها است.در این تحقیق تعداد ۲۹۵ واژه انگلیسی از فرهنگ سه جلدی عمید و واژه­یاب گوگل استخراج شد و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که شبیه‌ترین همخوان موجود در زبان وام گیرنده با توجه به بافت آوایی در جایگزینی شرکت می­کند؛ ولی رتبه بندی محدودیتها تغییر نمی کند. از آنجاییکه هیچکدام از همخوان‌های/T/، /w/، /k/ و /g/ در زبان فارسی نقش واجی ندارند، همخوان /T/ در آغازه و پایانه هجا به ترتیب با همخوان‌های[t] و [s] جایگزین می‌شود. همخوان /w/ در ابتدای واژه با همخوان لبی دندانی [v] جایگزین می‌شود. البته از آنجا که این همخوان دولبی نرمکامی فقط به صورت آوای میانجی در زبان فارسی کاربرد دارد، پس از شکسته شدن خوشه آغازین /sw/ در ابتدای واژه،  همچون یک آوای میانجی عمل می‌کند و معمولا جایگزین نمی‌شود. دو همخوان نرمکامی/k/ و  /g/نیز با توجه به نوع بافت یا به همخوان‌های کامی [c] و  [Š]تبدیل می‌شوند یا اصلاً جایگزین نمی‌شوند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله به تحلیل تفاوت‌های آوایی میان گویش‌های عبدالملکی و هورامی با استفاده از نظریۀ بهینگی می‌پردازد. هدف اصلی این تحقیق بررسی تفاوت‌های واجی این دو گویش از نظر طول و کیفیت واکه‌ها و ساختار همخوان‌ها و تحلیل این تفاوت‌ها در چارچوب نظریۀ بهینگی است. در این راستا، با استفاده از قیود مختلف نظریۀ بهینگی مانندMAX-C، DEP-C،IDENT-[vowel height] ،IDENT-[vowel backness] ، ONSET، ALIGN-Morpheme و CODA-COND، به تحلیل دقیق داده‌های زبانی از هر دو گویش پرداخته شده است. این تحقیق نشان می‌دهد که گویش‌های عبدالملکی و هورامی الگوهای متفاوتی از بهینه‌سازی واجی را به نمایش می‌گذارند، که به نوبه خود منجر به تفاوت‌های قابل توجهی در ساختار واجی آنها می‌شود. تغییرات در طول واکه‌ها، کیفیت واکه‌ها، و ساختار همخوان‌ها به‌طور خاص مورد بررسی قرار گرفته و نتایج به‌دست‌آمده با استفاده از نظریۀ بهینگی تبیین می‌شود. نتایج این مطالعه علاوه بر روشن ساختن تفاوت‌های آوایی میان گویش‌های عبدالملکی و هورامی، به درک بهتر فرایندهای واجی در این گویش‌ها کمک می‌کند و مبنای نظری جدیدی برای تحلیل‌های مشابه در دیگر گویش‌های ایرانی فراهم می‌آورد. این مقاله همچنین پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده در زمینه تحلیل واج‌شناختی و کاربردهای گسترده‌تر نظریۀ بهینگی ارائه می‌دهد.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

پژوهش حاضر کوشیده است تا با تکیه بر آراء یوری لوتمان (۱۹۲۲ تا ۱۹۹۳)، نشانه شناس فقید و بنیان­گذار مکتب نشانه­ شناسی تارتو-مسکو نشان دهد چگونه معنا در امتداد فضای روایی رمان رود راوی اثر ابوتراب خسروی (۱۳۸۲) توزیع گردیده است. به باور لوتمان، تمامی نظام­های نشانه­ ای فعال در مناسبات اجتماعیِ جغرافیایی خاص، توانش معنایی خود را از تعامل با پیکره­ نشانه ­ای عظیمی می­گیرندکه در حافظه جمعی مردمان دوران جریان دارد. او در کتاب خود با عنوان جهان ذهن (Lotman, ۱۹۹۰) این ملغمه نشانه­ای را «سپهر نشانه ­ای» نامیده و برای آن مشخصه­ هایی از قبیل مرزبندی، نواخت و مرکزیت قائل می­شود. به­باور لوتمان، تراکم معنایی در گستره سپهرنشانه ­ای یکنواخت نبوده و با گذار از نواحی حاشیه ­ای به مرکز، چگالی معنایی افزایش یافته و فراساختارهای فرهنگی حاکم، عناصر بیشتری را با دلالت­های معنایی انباشته می­کنند. در این پژوهش، با تمرکز بر روایت، نواخت توزیع معنا در فضای داستان مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه حاضر به­ شیوه­ای توصیفی-تحلیلی در پی آن است تا نشان دهد چگونه با حرکت به سمت مرکز سرزمین رونیز دارالمفتاح در داستان، عناصر زمان-مکانی و نیز کنش­های شخصیت­ها دارای دلالت می­گردد. نتایج نشان می­دهد که با گذار از نواحی حاشیه­ ای به مناطق مرکزی، فراساختارهای فرهنگی عناصر بیشتری را با دلالت انباشته و این­گونه بر تجمع معنایی این مناطق می ­افزایند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

ضرورت پرداختن به مهارت خواندن در آموزش زبان از آن جهت حائز اهمیت است که با سه مهارت دیگر(مهارتهای شنیدن، صحبت کردن و نوشتن) در ارتباط بوده و در نهایت بر هدف اصلی آموزش زبان، توانایی ایجاد ارتباط مؤثر تأثیرگذار است. حال با توجه به دسترسی همگانی به تلفن همراه و لپ تاپ، این سؤالها مطرح میشود که قابلیتهای الکترونیکی تا چه اندازه در محتوای آموزشی زبان روسی در ایران جای دارد؟ در پاسخ به این پرسش و با تحلیل پرسشنامهای با یازده سؤال اساسی در خصوص گنجاندن فناوریهای نوین، موضوعات کشورشناسی، بازی با ضربالمثلها و دیگر موارد مطرح شده در محتوای آموزشی درس خواندن و نیز پرسشهایی دربارهی اینکه آیا تا کنون چنین مواردی در کتاب درسی خواندن گنجانده شده است یا خیر؟ به این پاسخ دست یافتیم که جای خالی فناوریهای نوین و نیز دیگر موارد در محتوای آموزشی "درس خواندن" به شدت احساس میشود. از همین رو نگارندگان پژوهش حاضر به منظور مرتفع ساختن چالشهای موجود و بهبود پروسهی یادگیری آموزش خواندن به زبان روسی در مقطع کارشناسی به طرح ایدههای جدیدی در محتوای آموزشی درس خواندن میپردازند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زبان پشتو یکی از زبان‌های ایرانی است که درباره­ی آن پژوهش‌های زبان‌شناختی اندکی صورت گرفته است. سببی‌سازی در زبان پشتو نیاز به توضیح بیشتر دارد زیرا  این مسأله از اهمیت زیادی برخوردار است اما در کتاب­های دستور زبان پشتو و زبان­شناختی این زبان­ توجه لازم به این مسأله نشده است. از این‌رو بررسی  و پژوهش سببی‌سازی در این زبان از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از این پژوهش توصیف مقولۀ سببی­سازی زبانِ ­پشتو می­باشد. داده‌های مورد نیاز این تحقیق از آثار  و گویشوران این زبان براساس پژوهشِ دبیرمقدم (۱۳۹۹) انجام شده است. روشِ تحقیق این نوشتار علاوه بر توصیف سببی­سازی، مبتنی بر مثال­های زبانِ پشتو است که  آوانویسی و معنا گزاری شده است. نمونه‌های این متن از میان صدها جمله انتخاب شده و مورد تحلیل و تجزیه قرار گرفته است. مسأله‌ی مهم،  بازنمایی ساخت سببی در زبان پشتو  است که چگونه انجام می­شود؟ زبان پشتو از جمله‌ی زبان­های فاعل- مفعول-فعل است و سببی­سازی در این زبان به شکل ­صرفی و ­نحوی وجود دارد.  این پژوهش بر اساس نظریه‌ی رده‌شناسی به تحلیل داده‌ها پرداخته است. سببی­سازی زبان در پشتو نسبت به زبان فارسی پیچیده است؛ چون از یک اصل مشخص پیروی نمی­کند. در سببی صرفی علاوه بر وند(aw) از پیش اضافه‌های (pӘ,pӘr) و(war bânde,pre) کار گرفته می‌شود. میزان زایایی سببی­های کمکی در زبان پشتو بیشتر است چون با بیشتر افعال می­آید و فعل را متعدی می‌سازد.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده




پژوهش حاضر به بررسی چگونگی مفهومسازیِ استعارههای مفهومی «ترس» در قرآن میپردازد. استعاره مفهومی از مباحث مهم در زبان شناسی شناختی است، در این رویکرد اعتقاد بر این است که استعاره پدیده ای شناختی است و آنچه در زبان ظاهر می شود تنها نمودِ این پدیده شناختی است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی حوزههای مبدئی که در قرآن ترس بر مبنای آن مفهومسازی شده اند، میکوشد به نگرش قرآن در خصوص این عاطفه دست یابد. به منظور دستیابی به این هدف پیکرهای متشکل از ۶۰۷ آیه که در بر دارنده  مفهومِ ترس بودند جمع آوری شد، سپس از طریق تحلیل شناختی، ۱۸ نام نگاشت شناسایی شد. دو طرحواره نیرو و حرکت به عنوان حوزه مبدأ، در مفهومسازی «ترس» در قرآن نقش عمده ایفا می کنند.در مفهومسازی بر مبنای حرکت، کنش¬های رفتاری و فیزیولوژیک در افراد در مواجهه با نیروی بیرونی بیانگر عدم کنترل ایشان و مغلوب شدن در برابر نیروی بیرونی است که در اکثر موارد از اساسِ مجازی برخوردار است، در مقابل در مفهومسازی ترس بر مبنای طرحواره نیرو، حضور انواع نیرو ها از جمله فشار، انسداد و تغییر مسیر در مواجهه با نیروی بیرونی بیانگر واکنش ارادی افراد در غلبه بر نیروی بیرونی است از این روست که قرآن در راستای هدف هدایتی خود در بسیاری از موارد در قالب امری و ضمن مأمور کردن انبیاء از مخاطبان خود خواسته است که با نیروی برآمده از ترس- عظمت الهی به مقابله با نیروی های بیرونی غیرالهی بپردازند
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در این پژوهش پدیدۀ نحوی مطابقۀ فعل و مفعول در متون فارسی میانۀ زردشتی و شرایط حاکم بر آن بررسی و تحلیل می‌شود. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و به‏لحاظ شیوۀ گردآوری داده‌ها در گروه پژوهش‌های کتابخانه‌ای طبقه‌بندی می‌شود. نمونه‏های زبانی جمع‌آوری‌شده بر اساس مبانی نظری دالریمپل و نیکولاوا (۲۰۱۱) بررسی شده‏اند. در این پژوهش نشان داده می‏شود که در فارسی میانۀ زردشتی، جمله‌هایی که دارای فعل متعدی (گذرا) و مفعول مستقیم هستند و مشخصۀ زمان هستۀ فعلی کوچک به صورت گذشتۀ ساده ارزش‏گذاری شده است، مطابقۀ مفعولی در آن‏ها وجود دارد و سازۀ مفعول متولی ارزش‏گذاری‌ مشخصه‌های شخص و شمار فعل جمله است. این وضعیت تنها برای فعل‏های متعدی در زمان گذشته وجود دارد و مطابقۀ مفعولی برای فعل‏های متعدی در سایر زمان‏ها در این زبان دیده نمی‏شود. همچنین این پژوهش نشان می‏دهد که مطابقت مفعولی در فارسی میانۀ زردشتی به مشخصه‏های مشخص‏بودگی و جانداری مفعول وابسته نیست. در مجموع با توجه به نتایج به‏دست‏آمده از تحلیل مطابقۀ مفعولی در این متون و مقایسۀ آن با نتایج تحقیق دالریمپل و نیکولاوا (۲۰۱۱) می‌توان به این نتیجه دست یافت که در فارسی میانۀ زردشتی، مطابقۀ مفعولی بر اساس ساخت اطلاعی جمله ایجاد نشده است، بلکه مطابقت مفعولی یک پدیدۀ نحوی مبتنی بر زمان بوده که تنها در زمان گذشتۀ ساده برای فعل‏های متعدی به‏وجود آمده است و می‏تواند نشان‏دهندۀ روند تغییرات تدریجی و درزمانی برای پیدایش نظام کنایی موجود در زبان‏های ایرانی امروزی باشد.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

نرم‌افزار گرامرلی جزو مشهورترین نرم­افزارهای تشخیص خودکار خطاهای دستوری در متون ترجمه شده از فارسی به انگلیسی است. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی میزان کارآمدی و پیشنهادهایی برای ارتقاء نرم‌افزار گرامرلی است. برای تحقّق این امر، پیکره­ای مشتمل بر ترجمه انگلیسی کتابچه‌های معرفی آثار ادبیات پایداری مورد مطالعه قرار گرفت. پس از استخراج خطاهای دستوری توسّط محقّقان (ارزیاب انسانی)، برای استخراج خطاها توسط گرامرلی، فایل الکترونیک کتابچه‌ها به نرم افزار ارائه شد. خطاهای دستوری سپس دسته‌بندی شدند و داده‌های مستخرج توسّط محقّقان و نرم افزار تطبیق داده شد. نهایتاً، پس از تحلیل کیفی و کمّی خطاها و ارائه یافته‌ها، پیشنهادهایی برای ارتقاء کارآمدی گرامرلی ارائه شد. طبق یافته­ها، از ۹۸ موردی که گرامرلی خطا تشخیص داده است، ۱۶ مورد خطا نبوده است. در ۴ مورد (۴,۹%) نیز گرامرلی از شناسایی دقیق «نوع» خطا بازمانده است. ضعیف­ترین عملکرد گرامرلی در تشخیص خطای «املای نادرست واژه» و «کاربرد نادرست ضمایر مذکر و مونّث» رخ داده است. در خصوص میزان کارآمدی گرامرلی مشخص شد که این نرم افزار با تشخیص ۸۲,۸% از خطاها عملکرد بسیار مطلوبی داشته است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

تجوید دربرگیرنده قاعده‌های واجی برای قرائت فصیح قرآن کریم و شیوه تلفظ درست حروف آن است که جزء علوم قرآنی به شمار می‌رود. قاعده‌های‌ سنتیِ تجوید، قابلیت توصیف و تحلیل در چارچوب نظریه‌های نوین واجشناختی را دارند. ادغام یکی از فرایندهایی است که در تجوید به آن پرداخته شده است. در چارچوب واج‌شناسی نوین ادغام همان «همگونی کامل» است که منجر به «مشددشدگی» در مرز هجا می‌شود. در این مقاله به دو گونۀ ادغام شامل ادغام «غُنَّه‌دار» و ادغام «بی‌غُنَّه‌« پرداخته شده است. بر اساس اصول تجوید، ادغام «غُنَّه‌دار» یا «با غُنَّه‌«در بافتی رخ می‌دهد که /n/ی پایانۀ هجا با یکی از همخوان‌های رسای /j/، /m/، /w/ و /n/ (معروف به حروف«یمون» (ی-م-و-ن)) که در آغازه هجای بعدی قرار دارند به طور کامل همگون می‌شود که با کشش همراه است. در ادغام «بی‌غُنَّه‌« /n/ی پایانۀ هجا با یکی از همخوان‌های رسا و روان /r/ و /l/ در آغازه هجا به طور کامل همگون می‌شود ولی با کشش همراه نیست. هدف این پژوهش توصیفی- تحلیلی که در چارچوب نظریۀ بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، ۲۰۰۴/۱۹۹۳) ارایه شده، پاسخ به این پرسش‌ها‌ است که چه فرایندهای واجی‌ای در این دو گونۀ ادغام رخ می‌دهند و چه محدودیت‌هایی موجب رخداد این فرایندها می‌شوند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در ادغام /n/ با /n/ فرایند کشش، در ادغام /n/ با /m/ فرایند همگونی محل تولید خیشومی وکشش، در ادغام /n/ با  /r/ و /l/ فرایند همگونی در شیوه تولید و در ادغام /n/ با  /j/ و /w/ همه این فرایندها رخ می‌دهند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

لاندوفسکی نشانه‌شناس اجتماعی کانون توجه خود را بر روی سوژۀ گفتمانی و گفته‌پردازی معطوف می­کند و بدین ترتیب مفاهیم حضور و ادراک و احساس را در نشانه­شناسی مطرح می­کند. اینکه گفته‌پردازی بیشتر از ساحت گفته اهمیت می­یابد مقدمات نشانه­شناسی پدیدار­شناختی را فراهم می‌کند. مسألۀ مهم نگارندگان پژوهش این است که با توجه به اینکه در نظام «تطبیق» شاهد وحدت میان سوژه­ها هستیم و «دیگری» یا آن وجه «غیریت» نه تنها ابژه­ای منفعل نیست بلکه حکم سوژه­ای با تعاملی پویا را ایفا می­کند چگونه فرآیند معنایی شکل می­گیرد و آیا می­توان ادعا کرد که ارتباط میان سوژه­ها با نظریۀ «تطبیق» لاندوفسکی هم­خوانی دارد. با توجه به مسأله پژوهش، فرضیۀ نگارندگان این است که دریافت معنا با توجه به تعامل­های مشخص بین سوژه­ها در بافت­های اجتماعی متفاوت می­باشد، از‌این‌رو دریافت معنا نمی­تواند جدا از بافت و ساحت گفته­پردازی باشد بلکه تابع تعامل بین سوژه­ها در شرایط متفاوت گفتمانی است.پژوهش حاضر به بررسی نشانه­معناهای موجود در قصیده «لیالی المنفی» اثر مُحی‌الدین فارِس پرداخته‌است. دستاوردها حاکی از آن است که نظام معنایی حاکم بر گفتمان این قصیده از نوع نظام تطبیق است. در واقع ارتباط تعاملی و تطبیقی نظام نشانه­ای در این قصیده به گونه­ای است که معانی تبعید، جنگ داخلی، اشغالگران از پیش تعیین شده و یک جانبه نیست بلکه این معانی تنها در صورتی قابل دریافت هستند که مسألۀ حضور و تعامل هم‌زمان سوژه و دیگری مطرح شود. ضمن اینکه گفته‌پرداز به ترتیب از دو نظام آپولونی و دیونیسوسی برای نامطلوب جلوه دادن پدیدۀ استعمار و نوستالژی بهره برده‌است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هدف این  پژوهش بررسی تاثیر تماس ترجمه‌ای انگلیسی-فارسی بر کاربرد وجه‌نمایی معرفتی در متون  فارسی تألیفی و ترجمه‌ای در قالب یک پیکره پانصد‌هزار‌کلمه‌ای در گونه علمی‌ آموزش و پرورش است. داده‌ها نشان می‌دهند که فراوانی و توزیع وجه‌نماهای معرفتی (به‌ویژه، تردید‌نماها) در یک بازه حدوداً شصت‌ساله تغییر محسوسی کرده و متون فارسی (ترجمه‌ای و تألیفی) از‌این‌منظر به متون انگلیسی همگرا شده‌اند. همچنین، با بررسی شیوه‌های ترجمه کاربرد معرفتی افعال وجه‌نمای انگلیسی (may, must و غیره) به فارسی، مشخص شد که مترجمان دوره ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۵‌ در‌‌مقایسه با مترجمان دوره ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۸ تعداد کمتری از این افعال را در ترجمه‌های خود حذف یا جایگزین کرده‌اند. این یافته‌ها از همگرایی قابل‌توجه متون فارسی (ترجمه‌ای و تألیفی) به اولویّت‌های ارتباطی انگلیسی و خواننده‌محور‌تر‌شدن آنها با طولانی‌شدن تماس ترجمه‌ای حکایت دارند. ویژگی‌ها و اولویّت‌های ارتباطی انگلیسی ابتدا مستقیماً بر حوزه وجه‌نمایی معرفتی در ترجمه‌های فارسی تاثیر گذارده‌اند و سپس به‌صورت غیر‌مستقیم به متون فارسی تألیفی هم تا‌حدی نفوذ کرده‌اند. ضعیف‌شدن پالایش فرهنگی در ترجمه‌ها یکی از عوامل تسهیل‌‌کننده این همگرایی و نفوذ است. نوع ترجمه مورد‌انتظار جامعه معاصر (ترجمه‌ دقیق) هم بیش‌از‌پیش‌ راه را برای ‌همگرایی ترجمه‌های فارسی  به اولویّت‌های ارتباطی متون انگلیسی هموار کرده است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در این جستار قصد بر آن است تا براساس مدل انتخابی طرح‌­واره­‌های تصوّری «ایوانز و گرین» به این موضوع پرداخته شود که آیا میان فضایل و رذایل اخلاقی نهج‌­البلاغه به‌لحاظ نوع مفهوم‌سازی از نظر طرح‌واره‌های تصوّری شباهت یا تفاوتی وجود دارد. روش گردآوری داده‌ها به‌صورت فیش‌برداری، کتابخانه‎ای و نرم‌افزاری است. به‌منظور تحلیل داده‌های پژوهش ابتدا آموزه­‌های اخلاقی معناسازی­‌شده در نهج‌­البلاغه از طریق طرح‌واره‌های تصوّری انتخاب شده و سپس مورد بررسی قرار ­گرفته است. در حوزه­‌‌های مفهومی فضایل اخلاقی: تقوا، استقامت، انفاق و در حوزه­‌های مفهومی رذایل اخلاقی: حبّ دنیا، طمع و حسد است. توجّه به محدودیّت حجم مقاله دو مبنا علّت انتخاب را تشکیل داده است: بسامد بالای مفاهیم فضایل اخلاقی انتخاب‌شده نسبت به سایر مفاهیم در نهج‌البلاغه و تقابل مفاهیم رذایل اخلاقی با فضایل اخلاقی انتخاب‌شده. برای دستیابی به هدف در پیکره خطبه­‌ها و حکمت­‌های نهج‌­البلاغه حوزه‌­های مفهومی فضایل و رذایل اخلاقی در چهارچوب نظری طرح‌واره‌های تصوّری مورد بررسی و مقایسه قرارگرفته­ و تعداد طرح‌واره‌های موجود در هر یک از نمونه‌ها مشخص شده است. آنگاه براساس بسامدگیری نتایج روشن شده است. حاصل تحقیق بیانگر این است که طرح­‌واره‌­های نیرو با اختلاف زیاد بالاترین درصد فراوانی را نسبت به طرح‌واره‌های دیگر در میان فضایل و رذایل اخلاقی داشته‌اند. پس از آن طرح‌­واره‌­های توازن در رتبه دوم قرار­داشته‌اند. تشابه فضایل و رذایل اخلاقی نهج‌­البلاغه در استفاده از طرح‌­واره‌­های تصوّری بیانگر تمایل ذهنی و روحیّه خِرَدورزی و اعتدال‌گرای گوینده کلام (حضرت علی(ع)) است. عمده تمایز آن‌­ها مربوط به کاربست برخی زیرمجموعه‌های ارائه­‌شده برای این مقولات کلّی است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مقاله حاضر بر آن است تا در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی و متیسن (۲۰۱۴) به تحلیل گفتمان شش داستان فارسی معاصر بر اساس مولفه آغازگر مبتدایی در فرانقش متنی به  پردازد. در این دستور، پیام و معانی متنی بندها بدون شناسایی آغازگرهای مبتدایی و عوامل گفتمانی دخیل در این برجسته سازی برای خواننده برملا نمی شود و خوانش کاملی از پیام حاصل نمی گردد. این پژوهش به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه ساخت آغازگری در بند به برجسته سازی و انتقال پیام نویسنده کمک می کند. فرضیه پژوهش این است که ساخت آغازگری با برجسته سازی پیام با ابزارهای نحوی به انتقال پیام مورد نظر نویسنده مبادرت می نماید. پیکره پژوهش شش داستان کوتاه معاصر مشتمل بر ۳۷۳۶ بند است. تمامی ۳۷۳۶ بند پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی بر اساس ساختار آغازگری در فرانقش متنی تحلیل شدند. تحلیل ها نشان داد که بطور معمول برای حفظ و تداوم موضوع از فاعل و عمدتا از مشارکین در بندهای بی‌نشان خبری به‌عنوان آغازگر مبتدایی برای انتقال پیام استفاده شد. اما هنگامی که دلایل گفتمانی موجهی در کار بود عمدتا از افزودهای پیرامونی پیشایند شده برای معرفی رویدادی تازه، تغییر موضوع، یا معنی خاص در داستان در بندهای نشان دار و از فرایند برای نشان دادن جایگاه عاملان سخن در بندهای امری  بعنوان آغازگرهای مبتدایی استفاده شد. بنابراین، خوانندگان با شناسایی آغازگرهای مبتدایی در ساخت های بی نشان و نشاندار با استفاده از ساخت آغازگری می توا نند به پیام و معانی متنی مورد نظر نویسنده دست می یابند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده


 تجربه انسان به کمک فعّالیّت همراه‌با نیرو انسجام پیدا می‌کند؛ زیرا انسان برای بقا نیاز به برهم‌کنش با محیط خود دارد و همه برهم‌کنش‌های علّی، مستلزم نیرو هستند. نخستین‌بار جانسون (۱۹۸۷) به نقش طرح‌واره نیرو در مفهوم‌سازی رخدادها تأکید کرد .این پژوهش می‌کوشد تا با روش کتابخانه‌ای به این موضوع بپردازد که کدام طرح‌واره‌های نیروی ارائه‌شده در معناشناسی شناختی «مدل جانسون» در آیات انفاق به‌کار رفته است. همچنین بیشترین بسامد طرح‌واره‌های نیرو و کارکرد آن در درک مفهوم انفاق چگونه است. به‌منظور تحلیل داده‌های تحقیق، نخست آموزه اخلاقی در حوزه مفهومی انفاق در قرآن‌کریم، ازطریق طرح‌واره‌های تصوّری نیرو برمبنای مدل جانسون مورد مطالعه قرار گرفته و حدود چهل‌و‌یک آیه در این زمینه استخراج شده است. اهمّیّت موضوع انفاق و وجود طرح‌واره‌های تصوّری نیرو در آن، علّت انتخاب این مفهوم اخلاقی می‌باشد. به‌منظور رسیدن به مقصود، حالات هفتگانه نیرو در حوزه مفهومی انفاق در چهارچوب طرح‌واره‌های تصوّری مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه اینکه طرح‌واره‌های تصوّری نیروی الزام با اختلاف زیاد از بیشترین بسامد برخوردار هستند. در زبان استعاری، فشاری که در کلام وحی در قالب امر‌و‌نهی، تشویق و تأکید وجود دارد، به‌مثابه نیروی الزام است. پس‌از طرح‌واره نیروی الزام، طرح‌واره انسداد با اختلاف بسامد، از بیشترین فراوانی برخوردار است. در قر‌آن‌کریم عواملی مانند: بخل، نِفاق، کفر، کینه و ... به‌عنوان مانع راه انفاق معرفی شده‌اند. ضمن‌اینکه طرح‌واره نیروی «انحراف از مسیر» در مفهوم‌سازی آیات انفاق وجود ندارد؛ زیرا به استناد قرآن‌کریم «انفاق» به کمال و نیکی‌ها هدایت می‌کند و رهروان را به  قرب حق‌تعالی و رحمت الهی، نائل می‌گرداند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

موضوع چند­معنایی در سال­ های اخیر مد نظر زبان ­شناسان ایرانی با رویکردهای شناختی بوده است. به دلیل اهمیت این موضوع، نگارندگان به بازشناسی چند­معنایی صورت سادۀ فعل ijən/č/ (رفتن) در کردی کلهری بر پایۀ چند­معنایی اصول­مند )Evans & Green,۲۰۰۶ پرداخته ­اند. در این جُستار کیفی، داده­ها به روش میدانی از گفتمان روزمرۀ کُرد­زبانان کلهری( گردآوری شده و براساس انگارۀ مذکور و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و واکاوی شده­اند. شایان ذکر است که نگارندگان نیز از شم زبانی خود و دیگر گویشوران برای اصالت داده­ها بهره بردند. نتایج نشان داد که «­رفتن»، معنای سرنمون فعل ijən/č/ است و شبکۀ معنایی آن دارای چهل و پنج معنای مجزا، همچون «مسافرت کردن»، «رانندگی کردن»، «مهاجرت کردن»، «جاری شدن»، «غروب کردن»، «پایان یافتن»، «واریز کردن»، «ارسال کردن» و امثال آن­ها و شش خوشۀ معنایی است. همچنین، یافته­ها نشان داد که می­توان تبیین مطلوبی از چند­معنایی این فعل در کردی کلهری بر پایۀ رویکرد یاد­شده به­دست داد. بازنمایی چند­معنایی این فعل در کردی کلهری برای ادراک بهتر چند­معنایی فعل­های دیگر می­تواند سودمند باشد.
واژه­های کلیدی: رویکرد شناختی، چندمعنایی اصول­مند، ایوانز، گرین، فعل، کردی

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

وندواره‌ها عناصری هستند که قادرند در نقش تکواژ آزاد و اشتقاقی به کار بروند. این رفتار وندواره‌ها ما را بر آن داشت تا با استفاده از نظریه صرف توزیعی به بررسی محتوای مشخصه‌ای و ساختار درونی تکواژها به طور کلی و وندواره‌ها به طور خاص بپردازیم. این بررسی‌ها نشان داد که برخلاف رویکرد کنونی نظریه صرف توزیعی که تکواژهای اشتقاقی را عناصری فاقد مشخصه ریشه می‌داند، حذف مشخصه ریشه سبب می‌شود که اغلب تکواژهای اشتقاقی دارای محتوای مشخصه‌ای یکسانی باشند؛ که پیامد این امر مختل‌شدن فرایند درج در زبان فارسی است. عدم درج واحد واژگانی مناسب هر تکواژ منجر به آن می‌شود که تکواژ مذکور نتواند تعبیر معنایی مناسبی دریافت کند. براین اساس، فرضیه پژوهش حاضر این است که تکواژهای اشتقاقی نیز، در محتوای مشخصه‌ای خود دارای ریشه هستند. روش انجام پژوهش پیش‌رو از پایگاه نظری آن مایه می‌گیرد؛ به عبارتی دیگر، فرضیه این پژوهش با استفاده از مفاهیم و استدلال‌های نظری و شواهد زبانی به بوته آزمایش قرار داده می‌شود. تحلیل و بررسی‌ها نشان داد که بکارگیری این فرضیه علاوه بر رفع مشکل درج تکواژهای اشتقاقی، به حل مسائل مربوط به ماهیت تکواژهای وندواره نیز کمک می‌کند. به گونه‌ای که می‌توان گفت وندواره‌ها، در وضعیت مستقل و وابسته، محتوای مشخصه‌ای یکسانی دارند و تنها عامل متمایزکننده، جایگاه آنها در ساختارهای صرفی است. یافته‌های این پژوهش همچنین منجر به ایجاد تعدیل‌هایی در تعریف هارلی  (۲۰۰۹)از واژه مرکب شد. 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

راهبردهای یادگیری زبان به رفتارها، فرایندها و رویکردهایی اشاره دارد که یادگیرنده بصورت هدفمند و منسجم  اطلاعات تازه را دریافت کرده و بطور موثر بکار میگیردو سبب خودآموزی، خودکنترلی و مسئولیت پذیری زبانآموز میشود.مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه بین بکارگیری راهبردهای یادگیری زبان دوم، اشتیاق یادگیری و مهارت نوشتاری در برنامه درسی نگارش زبان عربی دانشجویان دختر  کارشناسی زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی است؛  زیرا در این زمینه پژوهش قابل توجهی انجام نشده است.این پژوهش توصیفی-همبستگی است. به­این منظور تعداد ۷۰ دانشجوی  دختر کارشناسی زبان و ادبیات عربی سال ۱۳۹۸  به­روش تمام‌شماری به­عنوان نمونه انتخاب شدند. داده‌های لازم از طریق پرسشنامه‌های­ راهبردهای یادگیری زبان آکسفورد (۱۹۹۰)، اشتیاق یادگیری شافلی و همکاران (۲۰۰۲) و مهارت نوشتاری محقق ساخته جمع­آوری گردید و با استفاده از تحلیل رگرسیون همزمان تجزیه و تحلیل شد. یافته‌های نشان داد که بین متغیرهای راهبردهای یادگیری زبان، مولفه­های آن (به­جز راهبرد عاطفی) و اشتیاق یادگیری با مهارت نوشتاری زبان عربی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، راهبردهای یادگیری زبان  و اشتیاق یادگیری ۱۷ درصد  تغییرات مهارت نوشتاری  را تبیین کردند. به این معنا که با بکارگیری راهبردهای یادگیری زبان و بهبود اشتیاق یادگیری، توانش مهارت نوشتاری زبان­آموزان  افزایش می­یابد.  به­لحاظ کاربردی، یافته­ها و پیشنهادات پژوهش حاضر را می­توان به­عنوان الگویی جهت گنجاندن راهبردهای یادگیری زبان دوم و تقویت اشتیاق یادگیری در برنامه­های درسی معرفی کرد. به­طور خاص، دستاورد اصلی پژوهش را می­توان استفاده از راهبردهای یادگیری زبان و تقویت اشتیاق یادگیری در زمینه بهبود مهارت نوشتاری دانشجویان زبان و ادبیات عربی دانست.

صفحه ۱ از ۴۳۷