جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای روزبهان


دوره ۸، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زبان­شناسی نقش­گرا زبان را به­عنوان یک نظام معانی به همراه صورت­هایی می­داند که از طریق همین صورت­ها، معانی تشخیص داده می­شوند. در دستورِ نقش­گرای هلیدی، علاوه­بر فرانقش تجربی و بینافردی که در درک تجربه­ها و بیان روابط بینافردی دخیل­اند، مؤلفۀ معنایی دیگری هم به نام فرانقش متنی وجود دارد که به­نوعی، مکمل دو فرانقش یادشده است. در این فرانقش، زنجیره­ها و توالی­های موجود درگفتمان شکل می­گیرند و همچنان­که کلام پیش می­رود، پیوستگی جریان سخن نیز ساماندهی می­شود. زبان میان خود و بافت ارتباط برقرار می­کند تا به تناسبِ بافتی که در آن بیان شده و با توجه به ویژگی­های مترتب بر آن بافت، متن­آفرینی کند. نوشتار حاضر بر آن است تا ویژگی­های زبان­شناختی روزبهان بقلی را در کتاب عبهرالعاشقین براساس فرانقش متنی واکاوی کند و به کشف نظام معنایی موجود در متن و چگونگی ارتباط متقابل با خواننده دست یابد. بدین­منظور بخش­هایی از این کتاب برای بررسی از منظر فرانقش متنی انتخاب و در آن به تحلیل و بررسی انواع آغازگرها و میزان بسامد آن­ها پرداخته شده است. آن­گاه با تعیین درصد انواع آغازگرها و میزان بسامد هریک، مشخص شد که درصـد وقـوع آغـازگر متنـی بـسیار بیـشتر از آغازگر بینافردی است. این امر نشان­دهندۀ انسجام و هماهنگی بیشتر بندهای عبهرالعاشقین است که درواقــع رابطۀ منطقــی و معنـایی بــین دو بنــد را بــه­وجــود مــی­آورد؛ در حــالی­کــه آغــازگر بینــافردی نگــرش، احــساسات و قضاوت گوینده را در ارتباط با پیام نشان می­دهـد. وجود آغازگرهای تداومی، ساختاری و افزودۀ پیوندی، سهم بسزایی در پیوستگی کلام و انسجام میان بافت و گسترش مفهوم در بندهای به­هم پیوسته دارد.
معین کاظمی فر، غلامحسین غلامحسین زاده،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

تحلیل کارکرد "ذهن" در صورت‌بندی "تجربه‌های عرفانی" روزبهان چکیده در مواجهه با مسئله نسبت "ذهن" عارف و "تجربه‌های عرفانی" او، دو دیدگاه عمده وجود دارد. دیدگاهی که با نام "ذاتگرایی" شناخته می‌شود بر این باور است که تجربه‌های عرفانی، دارای ذات مستقل از ذهنِ عارفِ تجربه‌گر هستند و در مقابل دیدگاهی که به "ساختگرایی" معروف است می‌پندارد که تجربه‌های عرفانی مانند دیگر وجوه شخصیتِ عارف از جهانِ ذهنی او متاثر است. این تحقیق در پی آن است که با ارائه نشانه‌های فراوان از تجربه‌های عرفانی روزبهان -که وی آنها را در کتاب کشف الاسرار خود گزارش کرده است- صحت دیدگاه ساختگرایان را در مورد متاثر بودن تجربه‌های عرفانی عارف از جهانِ ذهنی را نشان دهد. برای این منظور کارکرد "گرایش به امر محسوس و انسانی" بعنوان یکی از بنیادی‌ترین مولفه‌های سازنده جهانِ ذهنی روزبهان در صورت بندی تجربه‌های عرفانی و کیفیت رویت‌های وی مورد تحلیل قرار گرفته است. کلیدواژگان: روزبهان، تجربه عرفانی، کشف الاسرار، ساختگرایی، ذهن، امر محسوس و انسانی.

دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

روزبهان بقلی از مهم­ترین چهره‌های تصوف در قرن ششم است که زبان عرفانیِ ویژه­ای دارد. زبان نزد روزبهان اشکال متنوعی دارد. یکی از این اشکال، زبان تجریدیِ اوست. پژوهش حاضر در پی آن است با استفاده از الگوی مربع ‌نشانه‌شناختی به زبان تجریدیِ روزبهان بپردازد. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش آن است که با توجه به بیان‌ناپذیریِ تجربۀ عرفانی، به تبیین خصایص زبان تجریدیِ روزبهان و به‌دست‌ دادن بستری برای فهم تجربۀ او دست یابد. از این رو، نگارندگان  پس از تبیین کلیاتی دربارۀ زبان عرفانی او، به نظریۀ بیان­ناپذیری زبان عرفان می­پردازند تا علت توجه عارف به رویکرد تشبیهی، تنزیهی، سلبی و ایجابی تبیین شود. سپس با تحلیل ساز­و­کار سلبی، ایجابی، تشبیهی و تنزیهی در زبان عارفان، بستری برای رویارویی با زبان تجریدیِ روزبهان فراهم شود. در ادامۀ الگوی مربع نشانه­شناختی معرفی و وضعیت­های دهگانۀ نشانه­ها تحلیل و بررسی می­شود.
چنین مطالعه‌ای آشکار می‌سازد که زبان تجریدیِ روزبهان از میانِ سه تقابل، یعنی تباین منطقی، تضاد و استلزام، گرایش بیشتری به تباین منطقی دارد. این امر از آنجا ناشی می‌شود که روزبهان معمولاً از مقوله‌های کلان و عظیم هستی سخن می‌گوید که در دو قطب کاملاً متناقض قرار‌ دارند. بنابراین، او گاه این دوگانی‌ها را کنار هم قرار‌ می‌دهد و جمع‌ می‌کند و فراواژۀ «مرکب» می‌سازد. گاه هر ‌دو مقوله را سلب می‌کند و فراواژۀ «خنثا» می‌آفریند و گاه با سلب یکی و ایجاب دیگری «نماگر مثبت» می‌آفریند. گاهی نیز هم‌زمان یک مقوله را هم سلب و هم ایجاب می‌کند و فراواژۀ «بی‌نام» تولید می‌کند؛ اما به هر روی، از آنجا ‌که روزبهان از ساحتی سخن می‌گوید که به تعبیر خودِ وی، انسان عارف­گویی ناسوتی است که سرّ لاهوت را به­زبان می‌آورد، از این رو تباین منطقی که مستلزم جمعِ ضدّین است، در زبان تجریدیِ وی بیش از همۀ تقابل‌ها به­چشم می‌آید. در ضمن، فراواژه‌های مرکب، خنثی، بی‌نام و نماگر مثبت که مایه‌های تجریدی تجربه را افشا می‌کنند از فراواژه‌های پرکاربرد زبان تجریدی روزبهان به­شمار می‌آیند.
 
 

دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

یکی از ویژگی‌های عرفان روزبهان از عارفان سده ششم، توجه ویژه به موضوع عشق و شرح مراحل آن است. شرح این مراحل موجب ایجاد زبان خاص عرفانی در عبهرالعاشقین شده است. عبهرالعاشقین که به‏طور ویژه به‏موضوع عشق می‏پردازد، حاصل تجربه‏های عرفانی روزبهان است و از صیرورت مدام سالک حکایت می‏کند. تجربه این «شدن‏های» پیوسته وقتی در بستر زبان جاری می‏شود، ویژگی‏های خاصی به خود می‏گیرد. تحلیل زبان عرفانی ویژه او در مراحل مختلف صیرورت سالک در مراتب عشق با استفاده از الگوی گفتمان پویا میسر می‏شود. این الگو نشان می‏دهد زبان عرفانی عبهرالعاشقین ایستا نیست و بنیاد آن بر تحول است. هدف این پژوهش روشن کردن مسیر پویایی تجربه عرفانی سالک در طریقت عشق و در بستر زبان است. بر این اساس، این پژوهش به بررسی«هویت» و مسیر «شدن» سالک خواهد پرداخت. با استفاده از مربع معناشناسی بخشی از روند صیرورت در کلام را می‏توان بررسی کرد. این مطالعه آشکار می‏کند که هویت سالک، عبارت از عارفی است که به مقام فنای صفاتی رسیده است، اما خشنودی به عشق انسانی و توقف در آن حجاب راه اوست. غایت سیر سالک دیدار تجلی جمال الهی در سیمای معشوق انسانی و رسیدن به فنای ذات و توحید است. فعل مؤثر «خواستن» به‏هنگام گزینش میان دو راهِ توقف یا پویایی نمود می‏یابد. فعل مؤثر «بایستن» در تقدیر حق‏تعالی در قرار دادن امتحان عشق تجلی می‏یابد. اما رسیدن سالک به فاعل «توانشی» و منزل مشاهده و وصل به فضل و جذبه الهی میسر است نه اراده سالک.
 

صفحه ۱ از ۱