جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای رمان جنگ
دوره ۶، شماره ۲۵ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
همزادی و تلازم ادبیات داستانی با تحولات جهان جدید و ویژگی روایی رمان و توانایی این قالب داستانی معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلایق، روشها، سبکها و همچنین نمایش افکار و عقاید و گفتمانهای رایج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روایی رمان، گستردهترین زمینه برای ظهور و انعکاس اسطورهها یا اشاره به آنها به حساب آید. این رویکرد رماننویسان اسطورهمحور در استفاده و انعکاس اسطورهها به دلیل توجه آنان به دلالتهای معنایی و نمادینِ اسطورههای مورد نظر خود به رمان اسطورهای، امکان تحلیل بینامتنی میدهد.
بازآفرینی اسطورهها را در قالب روایت در دوره جدید، باید یکی از عناصر شاخص در رهیافت ادبیات پسامدرن به شمار آورد. ازاینرو، این مقاله در پی تحلیل روایت شناسانه با رویکرد بینامتنی «سالمرگی»، یکی از رمانهای پست مدرنیستی ایران است که با محوریت دو بنمایه کلیدی اسطورهای یکی «تقابل مرگ و زندگی» در قالب روایتهای اسطورهای پسرکشی و دیگری «قربانی» با تأکید بر مظلومیت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روایت اصلی داستان معطوف به جنگ تحمیلی یا متأثر از آن است، «سالمرگی» جزء نخستین تجربههای پسامدرنی رماننویسان ایرانی در باره جنگ قرار میگیرد.
لیلا سادات پیغمبرزاده، غلامعلی فلاح، امیرعلی نجومیان،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
این مقاله با تبیین صورتبندی فرهنگی و تحلیل گفتمان روایی دهه شصت، زمینه مشاهده رفتار فرهنگی مؤلفان روایی این دهه را فراهم میکند، گروههای مقارن با یک دوره تاریخی که از یک رویداد اجتماعی خاص، یعنی جنگ و دفاع مقدس، تجربه مشترکی دارند. در این تحلیل نسلی، تعلقات، نگرشها، داوریها و ارزشهای مشترک پیرامون پدیدهای ثابت مطالعه میشود، معانی مشترکی که در ساحت تجربه نسلی مضمر است و در روایتهای داستانی این دهه منتقل میشود. در مقاله حاضر، به منظور درک مناسبات میاننسلی مؤلفان روایی، به دو دسته از شرایط توجه میشود: ۱- شرایطی که منابع و فضای اجتماعی لازم برای این تغییرات را فراهم میآورند ۲- شرایطی که به شکلگیری محتوا و جهتگیری ایدئولوژیک منجر میشوند و نشان میدهد که گفتمان ایدئولوژیک سنتیـ انقلابی، از طریق فرآیندهای تولید، انتخاب و نهادینهشدن، به آفرینش و خلق مجموعه وسیعی از اندیشههای جدید پرداخت که به شیوۀ معناداری ایدئولوژی نهادهای فرهنگی رسمی و مستقر را به مبارزه طلبید. این گفتمان، تابعی از صورتبندیهای فرهنگی دهه شصت بود که بهواسطه بحران در نظم اخلاقی، بسیج منابع و شکلگیری زنجیرههای تعامل میان نخبگان فرهنگی ایجاد شد. در این زمینه فرهنگی مؤلفان روایی حامیِ گفتمان مسلط، با طرح اندیشههای جدید خود، کنشگران موجود در محیط اجتماعی را برانگیختند. چرخه «ایدهـ پاسخـ ایده» یکی از روشها و ساز وکارهایی بود که از طریق زنجیرههای کنش به صورتبندی مجدد گفتمان غالب دامن زد. به همین دلیل، تجربههای اجتماعی نویسندگان این دوره، به مثابه عناصر ایدئولوژی با دو انگاره مثبت و منفی، ثبت و متنمند شد.
امیر بوذری، محمد تقوی، محمدجواد مهدوی،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
رمان از دید پژوهشگران مختلف بهمثابۀ اثری اجتماعی (تأثیرپذیرفته و تأثیرگذارنده بر اجتماع) بازشناسانده شده است. این پژوهش برپایۀ همین پیشفرض به مطالعۀ موردی چهار رمان جنگ میپردازد تا تفاوت میان روایت رسمی از جنگ در رسانههای مختلف ازجمله ادبیات را با آنچه در این آثار بازگو شده است، نشان دهد. روش این مطالعه براساس تلفیقی از دستاوردهای و مبانی نظری موجود در نقد جامعهشناسی، به ویژه الگوی لوکاچ-گلدمن، نقد اجتماعی لوونتال و رابطۀ شخصیت و نهادهای قدرت پییر بوردیو است. رمانهای چهارگانۀ انتخابشده عبارتاند از زمستان ۶۲، باغ بلور، زمین سوخته و آداب زیارت. این آثار همه در روزگار جنگ تألیف شدهاند و همه از آثار مورد توجه و پرشمارگان بهشمار میروند. برای دستیابی به این هدف خوانش تفسیری هر رمان براساس الگوی نقد جامعهشناختی و با کوشش برای پرهیز از هر گونه پیشداوری انجام شده است. در ادامه ویژگیهای هر یک از این چهار رمان در تقابل با روایت رسمی از جنگ نشان داده شده و مشخص شده است که چگونه ویژگیهایی مانند شخصیتپردازی، پیرنگ، لحن، زاویۀ دید و حتی محتوای اثر در خدمت بازتاب گفتمان اقلیت قرار گرفتهاند. گفتمان اقلیت صدایی متکثر و کاملاً متفاوت با روایت رسمی از جنگ است که جلوۀ آن را در رمان جنگ برخلاف شعر و دیگر گونههای ادبی مرتبط با ادبیات جنگ (مانند خاطرهنویسی و روایتهای شفاهی) به وضوح میتوان باز جست.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تخاصم گفتمانی در رمان جنگ است. به این منظور در گام نخست، گفتمانهای متخاصم شناسایی، و سپس فضای تخاصم و غیریتسازی میان گفتمانهای بازنماییشده در رمانهای شاخص جنگ بررسی شده است. پارهای از غیریتسازی در این رمانها به دشمن خارجی (عراق) معطوف است. در این فرایند در خوانشی مبتنی بر باورهای ایدئولوژیک گفتمان انقلاب اسلامی، دشمن عراقی بهعنوان گروه کافران غیریتسازی شده است. افزون بر این با تمرکز بر تجهیزات دشمن از نیروی انسانی آنها عاملیتزایی شده است. در دیگر سو، گفتمان لیبرال و گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا بهعنوان گفتمانهای متخاصم داخلی، غیریتسازی شده است. گفتمان لیبرال میکوشد با تکیه بر شعار تخصصگرایی، اندیشه بسیج عمومی را واسازی کند و با تضعیف نیروهای بسیجی و مردمی، هژمونی گفتمان غالب را بشکند. گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا نیز با طرح ارزشهای قومی در برابر منافع ملی، میکوشد ارزشهای قومی را جانشین نشانههای ملی کند و یا آنها را برتر بنشاند. در نهایت، گفتمان انقلاب اسلامی هژمونیک شده و توفیق یافته است که گفتمانهای متخاصم را به حاشیه براند و گاه نیز با مداخله هژمونیک گفتمانهایِ غیر را سرکوب کند.