جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای رمانس
هادی یاوری،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
ویلیام ل. هاناوی۲(تـ,۱۹۲۹م) استاد بازنشسته مطالعات آسیایی و خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیاست. او در سال ۱۹۷۰م در دانشگاه کلمبیا از رساله دکتری خود با عنوان رمانس¬های عامیانه ایرانی قبل از دوره صفوی دفاع کرد. هاناوی رساله خود را بدون تغییر و به صورت تایپ ماشینی در سال ۱۹۷۲م به مؤسسه «میکروفیلم های دانشگاهی، شرکت زیراکس۳ واقع در ان آربور میشیگان۴ برای نشر سپرد. او آثار دیگری نیز درباره زبان فارسی، زبان و ادبیات اردو و فرهنگ عامیانه پاکستان و خط نستعلیق دارد که بیشتر آن ها را با همکاری دیگر محققان انجام داده است. هاناوی در مجموع ۲۳ مدخل مرتبط با داستان¬های عامیانه کهن ایرانی نیز برای دایرهالمعارف ایرانیکا۵ نوشته است. ویلیام هاناوی رساله خود را حدود چهل سال قبل در شرایطی نوشت که تاریخ نگاران ادبی به رمانس های عامیانه ایرانی توجهی نداشتند یا آن ها را آثاری کم ارزش می دانستند. فقط چند سال پیش از آن (۱۹۶۷م)، تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیستیِ اهمیت توده «در میان تیم تاریخ ادبی نویس ریپکا، ییری سیپک۶ کارش را اختصاصاً به این موضوع مربوط ساخته» بود (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). البته سیپک یادآوری می کند که نوشته او «جز طرحی از ادبیات عامیانه ایران نیست.» (ریپکا، ۱۳۸۳: ۲/۱۲۱۷). هاناوی در مواجهه با این خلأ انتقادی و تاریخ ادبیاتی، رمانس های عامیانه ایرانی را موضوع کار خود قرار داد (ص۸ و۲۸۷). اما با تأسف باید گفت پس از گذشت حدود چهار دهه، هنوز جای ادبیات عامیانه به طور عام و رمانس های عامیانه به طور خاص در کتاب های تاریخ ادبیات خالی است (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). در حوزه نقد و بررسی نیز جدّی ترین کار، مجموعه مقالات محمدجعفر محجوب (۱۳۸۳) است که اغلب به معرفی نمونه هایی از این «داستان های عامیانه» اختصاص دارد و هنوز تنها تحقیق قاعده مند درباره ماهیت و جایگاه رمانس های عامیانه ایرانی، اثر هاناوی است. ظاهراً این اثر به دلیل شیوه نشر۷ برای اغلب پژوهشگران ادبیات داستانی فارسی ناشناخته است. نگارنده ارجاع به آن را فقط در کتاب پیدایش رمان فارسی اثر کریستف بالایی دیده و از این رو به ترجمه این اثر مشغول است.
حسین بیات،
دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
در بسیاری از آثار روایی، دو نیروی زور و نیرنگ عامل پیش برنده داستان را تشکیل می دهند. بررسی و مقایسه قصه هایی که درگیری نیروهای خیر و شر در آن ها بر سر رسیدن به معشوق است، نشان می دهد که در این آثار، معشوق هرچند در ظاهر به نفع قهرمان عمل می کند، در زیرساخت روایت با زیرکی و تزویر، درگیری نیروهای متضاد را به سود خویش هدایت می کند. در چنین قصه هایی، شخصیت مرکزی داستان، نه شاهزاده شجاع و نه دیو بدطینت، بلکه معشوقی است که در جستجوی ازدواج با شایسته ترین قهرمان داستان و صاحب فرزند شدن از اوست و در این راه، با وجود ناتوانی جسمی ظاهری، با استفاده از جلوه های گوناگون نیرنگ همچون پنهان کاری، افسون گری های زنانه و عوامل جادویی و حتی گاهی با به خدمت گرفتن ضدقهرمان های داستان، سیر رخدادها را به سوی پایان دلخواه خویش هدایت می کند. این مقاله با بهره گیری از دیدگاه های صاحبنظران در خصوص این ساختار بنیادین، تعداد چهل افسانه عامیانه فارسی را بررسی و مقایسه می کند و با ارائه شواهد مختلف نشان می دهد که چنین زیرساخت مشترکی نشان دهنده دغدغه های ذهنی زنان در دوران پدرسالاری است و زنان در جایگاه راوی یا شنونده این قصه ها، آرزوهای دست نایافتنی و زندگی رؤیایی و شیرینی را که در زندگی واقعی معمولا از آن محروم بوده اند، در سرگذشت قهرمان زن داستان در جهان خیالی قصه متجلی کرده اند. با توجه به وجود این ویژگی در رمانس ها و داستان های کهن، این قصه ها احتمالا ریشه در ساختارهای روایی کهنی دارند که می توان پیشینه آن ها را تا اساطیر مربوط به دوران مادرتباری، دنبال کرد.
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
دورههای گذار در ترسیم دقیق سیر تاریخ ادبیات و تعیین علل تغییر انواع ادبی و ذوق ادبی اهمیت بسیار دارد. در تاریخ ادبیات داستانی ایرانی، یکی از این دورههای مهمِ گذر، دوران گذار از قصه بلند سنتی (رمانس) به رمان است. در این مقاله، ضمن نگاه به اولین رمانگونههایی که در ادبیات فارسی پدید آمده است، به بررسی علل تکوین این آثار مرحله گذار پرداخته و نشان داده شده است که چگونه مجموعه عواملی که در پیوند با دربار ناصرالدینشاه قاجار بود، هرچند از جهاتی موجبات کندی این تغییر را به وجود آورد، نهایتاً در شکلگیری جریان تغییر سمت و سوی ادبیات داستانی به سوی عصر رمان مؤثر بود؛ چنانکه میتوان دربار ناصری را محمل گذر از قصه سنتی به عصر رمان دانست.