جستجو در مقالات منتشر شده


۲۹۸ نتیجه برای رمان


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مقتل­ها از جلوه­های تاریخی بازتاب­ واقعۀ عاشورایند و در قالب روایت بیان می­شوند. کاربست نظریه­های نوین نقد ادبی در تحلیل روایت­های تاریخی، زمینۀ شناخت بهتری از بافت روایی این آثار فراهم می­سازد، به طوری­که ساختار روایی این گونه آثار را بهتر نمایان ­می­شود. هدف از این پژوهش، معرفی مقتلی مغفول و روایت­شناسی آن از منظر تودوروف است. این نوشتار می­کوشد به­شیوۀ توصیفی-تحلیلی سطح نحوی روایت را در مقتل سرالأسرار بررسی­کند. برای این منظور از رویکرد روایت­شناسی تودوروف بهره گرفته است. تحلیل روایی تودوروف از برجسته­ترین رویکردهای ساختارگرایی است که به نمودهایی از جمله نمود نحوی می­پردازد. بنابر یافته­های پژوهش،روایت با پی­رفت­ها، گزاره­هایش و....که نمود نحوی روایت را نشان می­دهند، طرح روایت را پیش‌برده‌است. به لحاظ ساختار زبانی؛مقتل مذکور بر محور صفت­ها و کنش­های شخصیت­ها شکل­گرفته­است. از دیدگاه نحوی؛ ده پی­رفت پایه دارد که یک پی­رفت فرعی را در خود جای­ داده­است. گزاره­های وصفی و فعلی در کنار یکدیگر با وجوه روایتی متعددی بروز یافته­اند. شیوۀ غالب ترکیب پی­رفت­ها زنجیره­سازی است .ترکیب پی­رفت­ها گاه از لحاظ مراحل پنج­گانۀ تودورف ساختار منسجمی دارند. با وضعیتی متعادل آغاز می­شوند. با کنش پاره­ای از شخصیت­ها، توازن از میان می­رود؛ اما تعدادی از پی­رفت­های پایه، وضعیت تعادل آغازین را ندارند یا نیرویی قادر به برقرار تعادل نیست. ویژگی محتوایی مقتل سبب شده تا برخی پی­رفت­ها با مراحل پنج­گانۀ تودوروف هم­خوانی نداشته­باشد؛ اما در بررسی کلی ساختار روایت­های مقتل مذکور، به این نتیجه می­رسیم که به­رغم تفاوت­هایی که در تعدادی از پی­رفت­های پایۀ مقتل مذکور وجوددارد؛ در نهایت با مراحل پنج­گانه در روایت­شناسی تودورف منطبق است.
 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

رمان‌های تاریخی شاهین‌طلایی (۱۳۳۶) و شراره‌های شهر اترار (۱۳۷۰) روایت‌گر زندگی جلال‌الدین خوارزمشاه‏اند. برخلاف متون تاریخی کهن که فرایند کنشی ساده و قابل پیش‌بینی توسط کنش‌گر مرکزی قهرمان در آن‏ها رخ می‌دهد، در این آثار با خلق شخصیت‌های کنش‌یار و ضد‌کنش‌گر، کنش‌ها از جریان اصلی خود منحرف شده‌، به آسیب‌های کنشیِ انحراف، جایگزینی، خطای کنشی و ... بدل شده‏اند. هدف این پژوهش بررسی چگونگی انحراف کنش‌ها درون روایت و آسیب‌هایی مانند خطای کنشی (ضدکنش)، تغییر کنشی یا حتی فروپاشی کنشی است. بدین منظور از نظریۀ نظام گفتمانی کنشی گرمس برای بررسی روایت‌های کنشی مرتبط با شخصیت جلال‌الدین در دو رمان تاریخی شاهین‌طلایی و شراره‌های شهر اترار استفاده شده‏است. در رمان شاهین‌‌طلایی انحراف کنشی به‌صورت دگرگونی کنش و نابودی کنش توسط کنش‌یارها دیده‌می‌شود؛ جایی‏که برای رسیدن جلال‌الدین به ابژۀ ارزشی و حفظ جان او تلاش شده‏است. در این رمان با توجه به ابژۀ ارزشی «معشوق» و «وطن» جلال‌الدین پادشاهی «عاشق‌پیشه» و «وطن‌‌دوست» ترسیم می‌شود. در شراره‌های شهر اترار انحراف کنشی به‌صورت دگرگونی کنش و جایگزینی کنش است. بیشتر شخصیت‌های داستان و خود جلال‌الدین نقش ضدکنش‌گر را دارند و برای دوری جلال‌الدین از ابژۀ ارزشی و نابودی او تلاش می‌کنند. در این رمان ابژۀ ارزشی «خوشگذرانی» باعث فراموشی ابژۀ ارزشی «وطن» شده و جلال‌الدین پادشاهی «هوسران» به تصویر کشیده شده‏است. فهم دقیق تاریخ ایران در دورۀ مغول و پس از آن، و نیز شناخت سوگیریهای نویسندگان آثار ادبی و تاریخ در گرو شناخت جریان‏های فکری مورخان آن است. دستاوردهای این پژوهش پژوهشگران ادبی و تاریخی را در این مسیر مدد می‏رساند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

متاورس یا فراجهان، محیطی شامل جهان واقعی و جهان‌های مجازی است که افراد برای حضور در آن از بازنمودی دیجیتال و مجازی به نام آواتار بهره می‌گیرند. این فضا که بستر ارتباطی آینده برای تبلیغات تجاری بشمار می آید از لحاظ جذب مخاطب و آگاهی‌بخشی به جامعه نقشی اساسی خواهد داشت. در این پژوهش با تأکید بر رویکرد نشانه-معناشناختی، نحوه مهیا شدن سوژه و شکل‌گیری آواتار در تبلیغات تجاری متاورس بررسی شده و از میان ده مورد تبلیغات تجاری برندهای مطرح در پلتفرم‌های گوناگون، بعنوان نمونه آماری، فضای متاورسی برند هیوندای که دارای جهان‌های مجازی متعدد و فعالیت‌های متنوع بوده انتخاب گشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر روش مشاهده مشارکتی، بصورتی که پژوهشگر با ورود به میدان به تجربه آن پرداخته، صورت گرفته و در پی پاسخ به دو پرسش‌ می‌باشد: ۱) تعامل سوژه و ابژه در متاورس در قالب چه گفتمانی صورت می‌گیرد؟ ۲) تبدیل تن حقیقی به تن آرمانی چگونه خواهد بود؟ یافته‌های پژوهش نشانگر آنست که گفتمان حاکم بر متاورس را باید بوش‌محور دانست که سوژه در هر لحظه خود را در چاله‌ای معنایی حس کرده و با نفی «بودن» به « نه- بودن» و در نهایت به «بودن استعلایی» دست می‌یابد که این چرخه پیوسته تکرار می‌شود. از سویی آواتار را باید تن آرمانی و فانتزی دانست که تن سومی تحت عنوان جسمانه در میان تن فیزیکی و تن مجازی قرار می‌گیرد که پایگاه اصلی جریان‌های حسی-ادراکی و هدایت‌کننده کنش‌های سوژه است.
 

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

در بسیاری از داستان‌‌های اساطیری، روایت‌های عامیانه و قصه‌‌های پریان، تولد قهرمان ابعاد اسطوره‌‌ای و افسانه‌‌ای چشمگیری دارد. زمینه‌‌های تولد قهرمان و چگونگی آن‌ها ‌‌بر زندگی پسین او اثر می‌‌گذارد و موجب شگفتی‌‌های بسیار در آینده‌اش می‌شود. در بیشتر داستان‌‌هایی که خویشکاری تولد در آن‌ها برجسته است، موانعی در تولد قهرمان پدید می‌‌آید که کهولت والدین یا ناتوانی آنان برای داشتن فرزند ازجمله آن‌هاست. نکته درخور توجه در این دسته از داستان‌‌ها این است که کودک باوجود موانع بسیار به‌دنیا می‌‌آید و پس از زندگی مخاطره‌آمیز و شگفت‌انگیز به مقام قهرمانی می‌ر‌‌سد. این پژوهش به بررسی تولد قهرمان به‌عنوان یکی از بن‌‌مایه‌‌های رایج داستان‌‌های اسطوره‌‌ای و عامیانه می‌‌پردازد. هدف این مقاله، تحلیل روان‌شناختی تولد قهرمان و طبقه‌بندی انواع حکایت‌‌ها براساس نوع تولد وی در قصه‌هاست. شیوه تحقیق تحلیلی- توصیفی است. براساس نتیجه پژوهش، انواع خویشکاری تولد در این دسته‌‌ها جای می‌گیرد: تولد بدون منشأ پدر و مادر، تولد با یک منشأ (پدر یا مادر)، ازدواج پادشاه با دختری خاص (گاه پری) برای تولد قهرمان، تولد قهرمان در زمان کهولت پدر و شرط خوردن سیب برای باروری مادر.
 
واژه‌های کلیدی:                                                                             
وحید ولی‌زاده،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده

جنسیت در ایران همواره توسط گفتمان‌های مردان تعریف شده است. تولید نظام‌های معنایی در طی سده‌ها در انحصار مردان بوده است. نویسندگان آثار ادبی در ایران همواره مردان بوده‌اند و جز استثناهایی معدود، صدای زنان شنیده نشده است. اما در سالهای اخیر با رشد حیرت‌آور زنان نویسنده در ایران مواجه بوده‌ایم. آثار زنان نویسنده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و به بحث‌های متعددی در حوزه فرهنگی ایران منجر شده است. اکنون زنان ایران توانسته‌اند خود را ابراز کنند، صدایشان شنیده شود و خود در تعریف و تصویر جنسیت خویش مشارکت داشته باشند. آثار آنان را می‌توان همچون هرمحصول فرهنگی دیگر به صورت شکلی از بازنمایی نگریست که سرنخ‌های مهمی درباره نظام عقیدتی فرهنگی به دست ‌می‌دهد. این مقاله می‌کوشد از خلال ردیابی نظام‌های بازنمایی جنسیت در آثار برخی نویسندگان زن ایرانی به این پرسش پاسخ دهد که جنسیت زنانه در آثار زنان رمان‌نویس ایرانی چگونه تصویر می‌شود؟ آیا بازنمایی زن در این رمان‌ها به بازتولید ایدئولوژی جنسیتی مسلط یاری می‌کند یا علیه آن می‌شورد؟ و اینکه آیا تفاوتی میان بازنمایی زنان در رمان‌های مختلف مورد مطالعه وجود دارد؟ رمان‌های مورد بررسی دو دستگاه متمایز بازنمایی زنانگی را آشکار می‌کنند که آن‌ها را می‌توان «تصویر سنتی زن» و «تصویر زن جدید» نامید. زن سنتی با مفاهیمی همچون خانه، سکون، مصرف، خواندن، کار خانگی، وابستگی و گذشته بازنمایی می‌شود و زن جدید با مفاهیمی همچون تحرک، تولید، استقلال و آینده. تصویر زن سنتی تصویری در خدمت روابط جنسیتی قدرتی است که ایدئولوژیِ مردسالارِ مسلط سعی در حفظ و بازتولید آن دارد و تصویر زن جدید بدیلی در برابر ایدئولوژی مسلط است. رمان‌های عامه‌پسند بازتولیدکننده ایدئولوژی مردسالار مسلط است و رمان‌های نخبه‌گرا در برابر آن موضعی برانداز دارند. اما نوع نوظهوری از رمان‌های زنان که مرزهای میان ادبیات نخبه‌گرا و عامه‌پسند را مخدوش کرده‌اند، بدون گسست از سنت‌های فرهنگی موجود تلاش دارند تا با برخوردی انتقادی و پرسشگر از این سنت‌ها موقعیت زن در جامعه را تجدید نظر و بازاندیشی کنند.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

نوال سعداوی و شهرنوش پارسی­پور از جمله نویسندگان فمینیست هستند که در رمانهای خود به نظام مردسالاری ناشی از سنتهای اجتماعی و دینی اعتراض می­کنند و با ذهنیتی زنانه به جهان می­نگرند. از این رو با توجه به نفوذ گرایشهای فمینیستی و وضعیت زنان در رمانهای سعداوی و پارسی­پور در این جستار تلاش می­شود تا با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی و رویکرد تطبیقی دو رمان «مذکرات طبیبه (نوال السعداوی)» و «سگ و زمستان بلند (شهرنوش پارسی­پور)» بر مبنای نقد فمینیستی مورد واکاوی قرار گیرد. یافته­های پژوهش حاکی است که دو نویسنده به عواملی همچون اعتراض علیه نظام مردسالاری، بیان ظلم و ستم علیه زنان، تلاش برای کشف فردیت و هویت زنانه توجه خاصی کرده­اند. در زمینه تفاوتها، تبعیض جنسی و سرکوب عشق و احساسات عاطفی زنان در جامعه از جمله تفاوتهای برجسته فمینیستی دو رمان است.

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۸۲ )
چکیده

با تحلیل مقایسه‌ای اصول مکتبهای ناتورالیسم و رئالیسم در این مقاله، موارد تمایز و تشابه اصول‌و‌ روشهای این‌دو مکتب روشن شده است. این موارد به صورت خلاصه عبارت است از:
ناتورالیسم از علم یا فلسفه طبیعی مشتق شده است و روش دستیابی به واقعیت را توصیف می‌کند؛ اما رئالیسم از فلسفه مشتق شده است و هدف دستیابی به واقعیت را، توصیف می‌کند.
ناتورالیسم معتقد به جبر است. بنابراین اشخاص در این‌گونه داستانها ناخواسته در وضعی گرفتار می‌آیند که نه بر آن اختیاری دارند و نه قادر به تغییر آن هستند. رئالیسم پدیده‌های جامعه‌‌شناختی اشخاص را در پرتو اصل علیت اجتماعی بررسی می‌کند.
انسان از نظر ناتورالیستها حیوانی است که سرنوشت او را وراثت و محیط و لحظه تعیین می‌کند. در چشم رئالیست‌ها آنچه انسان را اشرف مخلوقات می‌کند، توانایی او در اجتماعی کردن غرایز حیوانی است.
ناتورالیسم معتقد به قانون بقای انسب و پیروزی قوی بر ضعیف است. تأثیر رئالیستها از قانون بقای انسب در حیطه ماتریالسم فلسفی و ایجاد فساد و تباهی طبقه اشراف و فقر و فلاکت طبقه زحمتکش است.
در ناتورالیسم بنابر اصل نزدیکی هر چه بیشتر به واقعیت بر استفاده از زبان محاوره در مکالمه اشخاص داستان تأکید می‌شود. رئالیسم نیز به دلیل اصل واقعگرایی، استفاده از زبان محاوره را به منظور معرفی هر چه دقیقتر تیپهای مختلف جامعه به کار می‌گیرد.

 
رؤیا پورآذر،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده

میخائیل میخائیلوویچ باختین۲ در سال ۱۸۹۵م در شهر آریول روسیه دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک، و به خانواده ای اصیل منسوب بود. نخستین مراحل آموزش او در خانه و زیر نظر معلم سرخانه ای آلمانی آغاز شد که از زبان روسی هیچ نمی دانست. او که از کودکی در فضایی دوزبانه بزرگ شده بود، به دلیل جابه جایی های فراوان شغلی پدرش، زبان های لهستانی، عبری و یدیش را فراگرفت و با فرهنگ های گوناگون نیز آشنایی یافت. در زمان تحصیل دانشگاهی نیز زبان های لاتین و یونانی را به خوبی آموخت. در سال ۱۹۱۸م در رشته آثار کلاسیک و متن شناسی از دانشگاه پیتروگراد دانش آموخته شد. در سال ۱۹۲۹م به اتهام ارتباط با اعضای مخفی کلیسای ارتودکس روسیه دستگیر، و به قزاقستان تبعید شد. از آنجا که در زمان پاکسازی های گسترده سیاسی در زمان استالین۳، باختین در سمت معلمی گمنام در دانشکده تربیت معلم استان ماردوویا مشغول به کار بود، توانست از این پاکسازی ها در امان بماند. همواره در گروه های مطالعاتی شرکت می کرد که اعضای آن ها تخصص ها و علایق گوناگونی ازجمله فلسفه، زبان شناسی، موسیقی، مجسمه سازی و مانند این ها داشتند.

دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده

اهداف: وقایع و پیامدهای تکنولوژیک دهه‌های اخیر در زیست-جهان انسانی و ایجاد فضای پیشرفته‌ی سایبرنتیک و تطبیق آن‌ها با آثار ادبی فاخر آینده‌پژوهی، موفقیت آنان در پیش‌گویی‌های صحیح را خاطرنشان می‌کند. پارادایم‌های الگو ساز با ظهور اولیه در آثار ادبی امکان بازآموزی برای مسئله‌های طراحی و برنامه‌ریزی در نیل به آرمان‌شهر و دوری از دُش‌شهر را فراهم می‌کنند.
روش‌ها: مقاله‌ی حاضر، به روش استقرایی با سیر از مصداق به معنی و با رویکرد پساانتقادی، اطلاعات جزء را از بین آثار ادبی شاخص، که جهت‌دهنده‌ی اندیشه‌ی جامعه هستند، به عنوان چارچوب نظری، استخراج و با ذکر مسئله‌ها و راه‌حل‌های تجربه‌شده، آن‌ها را به‌عنوان الگو در اختیار طراحان می‌گذارد.
یافته‌ها: مطابق ادبیات دُش‌شهری، پیشرفت‌های صنعتی و ظهور جامعه‌ی مبتنی بر اطلاعات دیجیتال و به‌دنبال آن هوش مصنوعی، آینده‌ای نامعلوم برای ماهیت وجودی انسان در قرن بیست‌ویک رقم می‌زند. در حال حاضر نیز یکی از مهمترین نگرانی‌های علوم طراحی، انفصال نقش انسان از تجارب دیروزی است که موجب ازخودبیگانگی و حذف انسان دارای ماهیت سنتی شده است.
نتیجه‌گیری: بررسی‌های تطبیقی موجود نشان می‌دهد که نهایت آمال دوست‌داران فناوری در نیل به آرمان‌شهر مطلوب نه‌تنها موفقیت‌آمیز نبوده بلکه با حذف تمایلات انسان‌گرایانه که مولفه‌هایی وجودی و اصیل دارد، دش‌شهری را تشکیل داده که انسان‌ها در آن، منزوی و تحت سلطه‌ی نئوکاپیتالیست و نئوامپریالیست هستند.

دوره ۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر، پژوهشی میان‌رشته‌ای و در راستای کاربردی‌سازی فلسفه از طریق همکاری آن با روان‌شناسی و ادبیات است. در این پژوهش به امید در آرای  دو متفکر بزرگ پرداخته شده است؛ مولانا، عارف و ادیب مسلمان و گابریل مارسل، فیلسوف اگزیستانسیالیست مسیحی. هدف از این پژوهش، ارائه بن‌مایه‌هایی برای کار مشاوران فلسفی و روان‌درمانگران است. به همین سبب، دیدگاه ریچارد اسنایدر نظریه‌پرداز و بنیانگذار امیددرمانی در روان‌شناسی معاصر نیز در پژوهش حاضر معرفی شده است تا امکان نزدیک‌کردن آرای مولانا و مارسل در باب امید، به مباحث مورد توجه امید درمانی، فراهم آید و از تشابهات به دست آمده برای کار مشاوران فلسفی استفاده شود. بر اساس یافته‌های پژوهش، امیدی که مولانا از آن سخن می‌گوید، امیدی روشن و هدایتگر است که اگر از آن استفاده به‌جا شود، می‌تواند به یک صفت اخلاقی مثبت در انسان تبدیل شود؛ امیدی که برخواسته از نیاز انسان به خداوند است و همواره در جهت پیشرفت معنوی انسان، راهگشا خواهد بود. مارسل نیز امید را ابزاری برای ایمان و تقرب به وجود اعلی می‌شمارد که سبب آمادگی معنوی فرد در جهت خدمت به دیگر انسان‌ها می‌شود. این آمادگی معنوی، انسان را از دام جهان درهم شکسته‌ای که مارسل از آن سخن می‌گوید، رهایی می‌بخشد. با مقایسه نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مولوی در باب امید، به وجوه تشابه میان دیدگاه آنان در مؤلفه‌های امید دست می‌یابیم. بررسی نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مارسل در باب امید نیز تشابه فکری این دو متفکر را در باب نقش حیاتی امید در زندگی، نشان می‌دهد.


دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده

ایده باغشهر در شهرسازی غرب به عنوان ایدهای مهم در خلق مجتمع های پایدار و برای ارتباط بیشتر با محیط اطراف، در قرن نوزدهم ظهور کرد و با تحقیق هاوارد به منظور ایجاد تعادل میان زندگی شهر و روستا، در ادبیات شهرسازی آن زمان مطرح شد. این درحالی است که در مشرق زمین، ایده باغشهر، در برگیرنده مفهومی فرا مادی است و به عنوان ایدهای ناب برای ایجاد بهشت زمینی، از قرن شانزدهم مطرح بوده است. در این نوشتار ابتدا خاستگاه شکل گیری باغشهر صفوی به لحاظ فرهنگی، فلسفی و عرفان شیعی و نیز از دیدگاه مسایل سیاسی و حکومتی بررسی شده و در مرحله بعد خاستگاه باغشهر هاوارد که ریشه در اتوپیا و آرمانشهر مطرح در آن دوران و عقاید آن زمان دارد مطالعه شده است. در ادامه اصول طراحی باغشهر هاوارد و صفوی مقایسه شده و سپس خاستگاه های معنوی مؤثر در شکل گیری این دو باغشهر، به عنوان عاملی مؤثر بطور خاص بررسی شده اند. در نتیجه گیری، از مقایسه باغشهر هاوارد با باغشهر صفوی، آشکار می شود که نوع جهانبینی و دیدگاه سازندگان در خلق ایده باغشهر و چگونگی تبلور آن در عصر صفوی و قرن نوزدهم نقش به سزایی داشته است. علاوه بر این نحوه استفاده از نظم گیاه و همچنین کیفیت ارتباطات اجتماعی و همسانی های اقتصادی از عمده ترین تفاوتهای دو باغشهر مزبور می باشند.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

این پژوهش به شیوۀ تطبیقی و بر اساس رویکرد اسلاوی به تبیین ویژگیهای آرمانشهر در شعر سهراب سپهری و نازک الملائکه دو شاعر فارسی و عرب زبان پرداخته و وجوه اشتراک و تفاوت آنها را با توجه توصیف‌های دو شاعر در سطح  محتوایی بررسی و تحلیل کرده است.
 نتایج پژوهش گویا است که هر دو شاعر برای گریز از واقعیت جامعۀ خویش به آرمانشهر تخیلی و شاعرانۀ خود پناه برده‌اند و به سبب اینکه گرایشهای رمانتیستی و اوضاع اجتماعی مشابهی داشته‌اند در آرمانشهر هر دو درونمایه‌های مشترکی چون گریز از فقر و ظلم و توجه به دنیای کودکی، طبیعت و روستا دیده می‌شود؛ اما گرایشها و تجربه فردی متفاوت دو شاعر، آرمانشهر نازک را نزدیکتر به واقعیت کرده و به آن جنبۀ ملی و اجتماعی- اخلاقی بخشده و آرمانشهر سهراب را بیشتر رمزگونه، عرفانی- اخلاقی و فرا ملی و جهانی کرده است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

نظام سیاسی حاکم نقش بسیار تعیین کننده‌ای در رشد و جهت توسعه فضایی شهرها دارند. نقش آفرینی سیاسی دولت‌ها از جنبه‌های مختلف می‌تواند در این امر مهم موثر باشد و در طی دهه‌های گذشته هم در عرصه سیاست گذاری، هم تخصیص منابع کمیاب از جمله زمین شهری نقش داشته است. شهر کرمان از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۵۷ دارای وسعت ۸ کیلومترمربع و ۱۴۰۷۶۱ نفر جمعیت بوده است که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۵ به ۱۴۰ کیلومترمربع گسترش یافته و به جمعیت۵۳۷۷۱۸ نفر رسیده است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر تاثیر سیاست بر توسعه فضایی شهر کرمان بعد از انقلاب اسلامی‌می‌باشد. روش انجام این تحقیق توصیفی تحلیلی است. گردآوری داده­ها مبتنی بر روش کتابخانه­ای، اسنادی و میدانی می­باشد و جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم افزار GIS و SPSS و مدل­های تحلیل توسعه فضایی استفاده شد. نتایج حاصل از مدل آنتروپی شانون، نشان می­دهد شهر کرمان طی سال­های اخیر گسترش فضایی به‌صورت پراکنده و غیرمتراکم بوده است و به‌طور کلی شهر کرمان در سال­های اخیر رشد پراکنده­ای به‌خصوص در سال ۱۳۹۰ که مقدارآنتروپی برآورد شده برابر با ۴۶/۱ محاسبه شده، با توجه به اینکه حداکثر Ln(۴)=۱/۳۸ بوده است. نشانگر توسعه فضایی این شهر به‌صورت بی­قواره (اسپرال) بوده است. همچنین با توجه به داده‌های کتابخانه‌ای و نتایج حاصل از آزمون­T تک نمونه­ای نیز نشان داد که تصمیم‌های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی‌در کشور، همگی به نحوی بر توسعه کالبدی- فضایی شهر کرمان تاثیر گذار بوده است.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده

رابرت آدامز فیلسوف مشهور مسیحی در کتاب خوبی‎های محدود و نامحدود از نسخه‎ ضعیفی از نظریه‎ فرمان الهی دفاع می‎کند. مطابق دیدگاه آدامز ماهیت الزام اخلاقی این‌همان با فرمان داده شدن توسط خداوند است. استدلال وی برای این دیدگاه شامل دو مرحله است. در مرحله‎ اول او تلاش می‎کند نشان دهد که مفهموم الزام اخلاقی در ذات خود یک مفهوم اجتماعی است. یعنی الزام اخلاقی قوام یافته از مفاهیم اجتماعی مانند درخواست یا دستور یک شخص یا هویت ثالث مثل جامعه‎ اخلاقی است. در مرحله‎ دوم او ادعا می‎کند که این هویت ثالث کسی جز خدا نمی‎تواند باشد. من در این مقاله به نقد مرحله‎ اول استدلال آدامز خواهم پرداخت و نشان خواهم داد که دلایلی که او برای ماهیت اجتماعی داشتن مفهوم الزام اخلاقی ارایه می‎کند ناتمام هستند.
ابراهیم خدایار،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

آثار فارسی عبدالرّئوف فطرت بخارایی (۱۸۸۶-۱۹۳۸م) در ماوراءالنّهر از نخستین نمونه های نظم و نثر نوین فارسیِ تاجیکی در این منطقه است. مناظرۀ مدرّس بخارایی با یک نفر فرنگی در هندوستان دربارۀ مکاتب جدیده، معروف به مناظره (استانبول، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م)، علاوه بر آنکه نخستین اثر منثور و روایی این نویسنده و شاعر ماوراءالنّهری است، اوّلین اثر مستقلِّ نوشته شده به زبان فارسی در ادبیّات نوینِ فارسیِ تاجیکی در این منطقه نیز به شمار می¬رود که در قالب رمان کوتاه/ داستان بلند به تبیین جدال «سنّت و تجدد و قدیم و جدید» با یکدیگر پرداخته است. این کتاب از نظر محتـــوا در زیرمجموعۀ رمان¬های رسالتی، یعنی رمانِ انتقادِ اجتماعی قرار می¬گیرد. در این مقاله، مناظره از منظر ساختار و عناصر داستانی نقد و تحلیل، و نقش برجستۀ آن در بنیان¬گذاری ادبیّات نمایشی و نیز شکل¬دهی و تثبیت زبان و ادبیّات نوینِ فارسیِ تاجیکی در بخارای آغاز قرن بیستم بررسی شده است.
مریم دانشگر،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

رمانتیک ها با فراهم آوردن چشم اندازی نو در مطالعات ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان بیش از دو سده است که در مرکز توجه جهانیان هستند. رمانتیسیزم به عنوان مکتبی زنده و در قید حیات، بیش از اینکه پدیده ناب قرن نوزدهمی باشد، جزء اساسی فرهنگ مدرن است و پیش از اینکه گرایش ناب ادبی باشد، نگرشی نو در مطالعات جهانی به شمار می آید. برجسته ترین اصل این مکتب، فردیت؛ کمال فردی و نامحدودیت فرد با تأکید بر نقش تخیل است و در بعد ادبی، نوعی ارزیابی مجدد و هستی شناسانه از طریق شعر «تخیل» در زیبایی شناسی مکتب رمانتیسیزم از جایگاه مهمی برخوردار است و بی¬تردید باید برجسته¬ترین ویژگی این مکتب و وجه ممیّزه آن را نسبت به سایر مکاتب، رویکرد ویژه آن به تخیل دانست. هنر و ادبیات مدرن امروز ایران، محصول آشنایی با تفکر غرب است و این واقعیت، نیازمند فهم و درک فرهنگ و فلسفه غرب است. به طور قطع، آشنایی با ریشه های مختلف این تفکر برای درک بهتر آن، اهمیتی بسزا خواهد داشت. آنچه این مقاله قصد دارد به آن بپردازد، بررسی یکی از ویژگی های زیبا شناختی رمانتیسیزم، یعنی «تخیل» و چگونگی بروز آن در شعر فارسی عصر مشروطه ـ به عنوان دوران آغازین این تحول سبکی ـ است. برای این منظور، نمونه هایی از اشعار میرزاده عشقی برگزیده شد؛ عشقی فرد اکمل مدرنیسم دوران مشروطه است که بیشترین گسستگی فکری از سنّت و رویکرد به تجدد را می¬توان در شعر و اندیشه او سراغ گرفت.
هادی یاوری،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

ویلیام ل. هاناوی۲(تـ,۱۹۲۹م) استاد بازنشسته مطالعات آسیایی و خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیاست. او در سال ۱۹۷۰م در دانشگاه کلمبیا از رساله دکتری خود با عنوان رمانس¬های عامیانه ایرانی قبل از دوره صفوی دفاع کرد. هاناوی رساله خود را بدون تغییر و به صورت تایپ ماشینی در سال ۱۹۷۲م به مؤسسه «میکروفیلم های دانشگاهی، شرکت زیراکس۳ واقع در ان آربور میشیگان۴ برای نشر سپرد. او آثار دیگری نیز درباره زبان فارسی، زبان و ادبیات اردو و فرهنگ عامیانه پاکستان و خط نستعلیق دارد که بیشتر آن ها را با همکاری دیگر محققان انجام داده است. هاناوی در مجموع ۲۳ مدخل مرتبط با داستان¬های عامیانه کهن ایرانی نیز برای دایرهالمعارف ایرانیکا۵ نوشته است. ویلیام هاناوی رساله خود را حدود چهل سال قبل در شرایطی نوشت که تاریخ نگاران ادبی به رمانس های عامیانه ایرانی توجهی نداشتند یا آن ها را آثاری کم ارزش می دانستند. فقط چند سال پیش از آن (۱۹۶۷م)، تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیستیِ اهمیت توده «در میان تیم تاریخ ادبی نویس ریپکا، ییری سیپک۶ کارش را اختصاصاً به این موضوع مربوط ساخته» بود (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). البته سیپک یادآوری می کند که نوشته او «جز طرحی از ادبیات عامیانه ایران نیست.» (ریپکا، ۱۳۸۳: ۲/۱۲۱۷). هاناوی در مواجهه با این خلأ انتقادی و تاریخ ادبیاتی، رمانس های عامیانه ایرانی را موضوع کار خود قرار داد (ص۸ و۲۸۷). اما با تأسف باید گفت پس از گذشت حدود چهار دهه، هنوز جای ادبیات عامیانه به طور عام و رمانس های عامیانه به طور خاص در کتاب های تاریخ ادبیات خالی است (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). در حوزه نقد و بررسی نیز جدّی ترین کار، مجموعه مقالات محمدجعفر محجوب (۱۳۸۳) است که اغلب به معرفی نمونه هایی از این «داستان های عامیانه» اختصاص دارد و هنوز تنها تحقیق قاعده مند درباره ماهیت و جایگاه رمانس های عامیانه ایرانی، اثر هاناوی است. ظاهراً این اثر به دلیل شیوه نشر۷ برای اغلب پژوهشگران ادبیات داستانی فارسی ناشناخته است. نگارنده ارجاع به آن را فقط در کتاب پیدایش رمان فارسی اثر کریستف بالایی دیده و از این رو به ترجمه این اثر مشغول است.

دوره ۲، شماره ۷ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده

این مقاله به بررسی ریخت شناسانه داستان شیخ صنعان‌پرداخته است.نخست به تعریف ریخت شناسی‌پرداخته و سپس‌داستان را از منظر ریخت‌شناسی تجزیه و تحلیل‌کرده‌است‌وبه: قهرمانان‌ داستان، خویشکاریهای قهرمانان، زمان ،مکان، انگیزشها، وحرکتها تقسیم نموده است.پس از تجزیه و تحلیل، این داستان با داستانهای مشابه از نظر ساختار مقایسه شده است از جمله پنج‌ داستان:(عبدالرزاق‌صنعانی،ابوعبدالله‌اندلسی،راقاللیل،مؤذن‌بلخ،ولی‌سمرقندی)وشباهتهاوتفاوتهای    این‌داستانها با داستان مورد بحث بررسی شده‌است که طبق این بررسی دو داستان نخست بویژه داستان عبدالرزاق صنعانی بسیار از نظر ساختارهماننداست‌وداستانهای دیگر با داشتن شباهتهای اندک تفاوتهای چشمگیری با ساختار داستان شیخ صنعان دارد.                                                                  
 



دوره ۲، شماره ۷ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده

در این مقاله، دو قهرمان همانند از دو دسته ادبی مختلف - رستم از ادبیات حماسی ایران با کوهولین از ادبیات نمایشی ایرلند - مقابله شده‌است. بررسی همانندی این دو قهرمان به منزله‌ ارزیابی امکان و توانایی نمایشی و روایت داستان رستم و سهراب شاهنامه‌ فردوسی است. از این رو و به همین ضرورت است که کردارهای رستم و کوهولین در جریان داستان مورد ارزیابی قرار گرفته؛ کردارهای قهرمانی اسطوره‌ای که فرجامشان فرزندکشی است.
در اینجا نسبت میان هر یک از قهرمانان (رستم – کوهولین) با وقایع،  تصمیم و اعمالشان ازآغاز تا پایان حادثه در مقایسه‌ای تطبیقی و محتوایی ارزیابی خواهد شد. در این روش مبنا، مقایسه هر جزء از طرح داستانها با هم و هر جزء از کردار قهرمانان با هم است. در این تحلیل توصیفی وتطبیقی، درخواهیم یافت که بین دو اسطوره، مشترکات فراوانی وجود دارد که می‌تواند بر هم خانوادگی و یگانگی در خاستگاه و منشأ آنها دلالت کند.
 
 

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

یکی از اهداف مطالعات تطبیقی ادبی، جست‌وجوی نمونه‌های «حقیقت» انسانی است که به‌صورت کهن‌الگوها در ادبیات همه ملت‌ها در همه زمان‌ها آشکار شده است. در این مقاله، نگارندگان با بهره‌گیری از مکتب آمریکایی (بین‌المللی) مطالعات تطبیقی ادبی، به مقایسه کهن‌الگویی عشق رمانتیک در قصه فرانسوی «تریستان و ایزولت» و قصه ایرانی «خورشیدشاه و مه‌پری» در رمانس حماسی سمک عیار می‌پردازند. بدین منظور ابتدا به تعریف کهن‌الگوهای مادر و پدر، آنیما و آنیموس، مفاهیم خودآگاه و ناخودآگاه، خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و مردانگی و زنانگی در روان‌شناسی یونگی می‌پردازیم. سپس مفهوم فرآیند «فردیت» که مبتنی بر ایجاد تسلط فرد بر خودآگاه و ناخودآگاه خویش است را توضیح داده و نشان می‌دهیم که با توجه به وجود ناخودآگاه زنانه (آنیما) در مرد و ناخودآگاه مردانه (آنیموس) در زن، قصه عشق رمانتیک با فرآیند فردیت در انسان تطبیق دارد. نگارندگان ضمن بیان پیرنگ کلی دو قصه عاشقانه مورد بحث، به تعبیر کهن‌الگویی یونگی عناصری چون شاه، ملکه، قهرمان مرد، جادوگران و معشوق پرداخته و نقش نمادین و روان‌شناختی آن‌ها را در هر دو قصه توضیح می‌دهند. آن‌گاه به مطالعه تطبیقی شخصیت‌ها، کارکردها و حوادث هر قصه پرداخته و ضمن بیان تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها، به تجزیه و تحلیل فرآیند عشق رمانتیک در هریک از قصه‌ها و مقایسه تحلیلی آن‌ها با یکدیگر می‌پردازند. این مطالعه تطبیقی قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا عشق رمانتیک در قصه فرانسه عصر مدرن به مرگ و تراژدی منجر می‌شود‌، اما در قصه ایران پیش از اسلام به وصال عشاق می‌انجامد.

صفحه ۱ از ۱۵    
اولین
قبلی
۱
...