جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای رئالیسم سوسیالیستی

هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

رئالیسم از اصطلاحاتی است که در ادبیات و نقد ادبی معانی مختلفی دارد. این اصطلاح هم بر جریان ادبی خاص قرن نوزدهم دلالت دارد و هم به‌منزله سبکی از داستان­نویسی به‌کار می‌رود که زندگی را تا حد ممکن، به همان صورت که در جهان واقع جریان دارد، ترسیم می‌کند. در این مقاله ‌کوشیده‌‌ایم پس از بیان مختصرِ تلقی­های گوناگون از رئالیسم و شیوه‌های مختلف بررسی متون رئالیستی، ویژگی­های رئالیسم را بررسی کنیم. به این منظور، ابتدا رئالیسم به‌منزله مفهومی تاریخی را درمقابل رمانتیسم ‌کاویده و ویژگی­های آن را بیان ‌کرده‌‌ایم. در ادامه، به تبیین ماهیت اجتماعی جهان­بینی نویسنده در آثار رئالیستی و اوج نگاه ایدئولوژیک در رئالیسم سوسیالیستی پرداخته‌ایم. واقعیت­مانندی رئالیسم را در دو قسمت: واقعیت­مانندی در ارتباط با جامعه و واقعیت­مانندی مربوط به متن ادبی، با توجه به نظریات محققان بازبینی و ارزیابی کرده‌ایم. در پایان نیز آرای مخالفان و منتقدان رئالیسم را به‌‌اختصار بررسی کرده‌ایم.
محرم رضایتی کیشه خاله، مجید جلاله وند،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

مارکسیسم از جنبش­های اثرگذار و در عین حال مناقشه­آمیز فکری و فلسفی در جهان معاصر است. بعضی منتقدان مارکسیسم نظریۀ تاریخ مارکس را فاقد خصلت علمی، بلکه ره‌یافتی دینی، تاریخ‌باورانه، اسطوره­ای و حتی ادبی دیده­اند. ازاین‌رو، فلسفۀ تاریخ مارکس را می­توان به‌مثابه متن روایی نگریست و با ابزارهای نقد ادبی تحلیل کرد. شیوۀ رئالیسم سوسیالیستی برای بسط آرمان‌های مارکسیستی در روسیه تدوین شد و در ایران نیز در میانه‌های دهۀ بیست شمسی در اوج اقتدار حزب توده رواج یافت. نگارندگان در این مقاله می‌کوشند با استفاده از ره‌یافت ساخت‌گرایانۀ تزوتان تودروف در تحلیل حکایت‌های دکامرون، شباهت­های ساختاری معروف‌ترین رمان‌های رئالیسم سوسیالیستی ایران، یعنی دختر رعیت، چشمهایش و همسایه­هارابا روی‌کرد تاریخ‌باورانۀ مارکس بررسی کنند. همۀ کنش­های رمان­های رئالیسم سوسیالیستی فارسی و فلسفۀ تاریخ مارکس را می‌توان براساس دستور زبان داستان تودروف در سه گزارۀ بنیادین و تکرارشونده که گذار از یک تعادل به تعادل پایدار دیگری است، تبیین کرد: ۱. استقرار نظم نوین استبدادی یا سرمایه‌داری (تعادل)؛ ۲. ظهور آگاهی و کنش انقلابی مبارزان و توده­ها (عدم تعادل)؛ ۳. وعده به تحقق قطعی و گریزناپذیر جامعۀ بی‌طبقه (تعادل).  

دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده

شعر رئالیسم سوسیالیستی، یکی از جریان‌های مهم ادبی افغانستان در چند دهه اخیر است که دردهه سی و چهل خورشیدی در افغانستان رواج پیدا کرده‌است. زمان اوج آن سال‌های اواخر ۵۰ و اوایل ۶۰ ش است. شاعران این جریان غالباً نوگرا هستند و بیشتر در قالب شعرنو و سپید و پس از آن در قالب چهارپاره شعر سروده‌اند؛ اگرچه در بین آنها شاعرانی هم هستند که همچنان به سرودن شعر در قالب‌های کلاسیک ادامه داده‌اند. در مجموع شعر شاعران این جریان به لحاظ محتوا، اصلاح‌طلبانه، اجتماعی و گاه تبلیغی و شعاری است و به لحاظ عناصر شعری متوسط است. شاعران برجسته این جریان عبارتند از محمدحسن «بارق شفیعی»، اسدالله حبیب، عبدالله نایبی، سلیمان لایق و دستگیر پنجشیری.
این جریان به دو دوره قبل و بعد از۷ ثور۱۳۵۷ش قابل تقسیم است. اشعار دوره قبل از۷ ثور۱۳۵۷ش از لحاظ محتوا، دارای دو رویکرد اصلی«بیان اوضاع نامناسب اقتصادی و اجتماعی» و «تبلیغ حکومت سوسیالیستی» است و اشعار بعد از ۷ ثور تا فروپاشی دولت کمونیستی(۱۳۷۱ش)، مضامین نسبتاً متفاوتی دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از: تبلیغ و دفاع از حکومت سیاسی، سرودن اشعار مناسبتی، توجه به جایگاه زنان، چرخش به سوی اصلاح و سرخوردگی و ندامت.

صفحه ۱ از ۱