جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای دیگری


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هر روایت یا داستان علاوه بر عناصر اصلی چون زمینه، مضمون، پی رنگ و کشمکش‌ها نیازمند یک عنصر اصلی دیگر به نام شخصیت است. این شخصیت است که به هر یک از این عناصر معنی و جان بخشیده و از روایت، روایت می‌سازد. شخصیت‌پردازی در واقع جان بخشیدن و خلق انسان از عناصر گفتمان داستانیست. آفرینش و پرداخت شخصیت‌ها در قلمرو داستان و هنر، امری ظریف و بدیع است که به آن "شخصیت‌پردازی" اطلاق می‌گردد. این فرآیند، به خلق کاراکترهایی می‌انجامد که برای مخاطب، باورپذیر، گیرا و قابل فهم باشند. شخصیت‌پردازی پلی ارتباطی میان ذهن خواننده یا بیننده و دنیای داستان برقرار می‌کند و او را قادر می‌سازد تا با شخصیت‌ها همذات پنداری کرده، احساساتشان را درک نماید و نسبت به اعمال و انگیزه‌هایشان کنجکاو شود که بر جذب مخاطب می افزاید.پیکره پژوهش مجموعۀ داستان کوتاه محمد آصف سلطان زاده نویسنده افغانستانی است. پژوهش حاضر با تکیه بر میزان توانمندی سلطان‌زاده در راستای استفاده و پرداخت به شخصیت های داستانی و به شیوه‌ی توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و کوشش بر این بوده است که به تحلیل استفاده از عنصر شخصیت‌پردازی و همچنین به شیوه تعامل دو حوزه کاربردشناسی و سبک شناسی در سه داستان کوتاه از مجموعه ی "نوروز فقط در کابل باصفاست"و با درنظر گرفتن چارچوب نظری کالپپر (۲۰۱۷) بپردازد. نتایج این پژوهش نشان داد که شخصیت پردازی همواره تابع سه عنصر درجه نظارت روایی ، دیالکتیک خود و دیگری و معانی صریح و ضمنی در کلیت گفتمان داستانی است که نویسنده به خوبی از آن ها بهره برده است.
 
حبیب‌الله عباسی، فرزاد بالو،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

نظریه پردازان ادبی معاصر، از چشم انداز های مختلفی ژانرهای ادبی را نقد و بررسی کرده اند. در این میان میخاییل باختین۲، نظریه پرداز بزرگ روس، جایگاه ویژه ای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی «منطق مکالمه»۳ در میان انواع ادبی، به ویژه رمان و آن هم رمان های داستایفسکی، آن ها را واجد ماهیت گفت وگویی و چندآوایی می داند. در چنین رمان هایی، صدای راوی بر فراز صداهای دیگر قرار نمی گیرد، بلکه صدایی در کنار صداهای دیگر به شمار می آید. در میان متون کلاسیک ادب فارسی، مثنوی معنوی از معدود آثاری است که مناظرات و گفت وگوهای شخصیت های داستانی – تمثیلی آن با مؤلفه هایی که باختین برای منطق مکالمه ای برمی شمرد به طور تأمل برانگیزی مطابقت و همخوانی دارد. این مقاله طرح و شرح این موضوع خواهد بود.

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

«تصویرشناسی» یک نظریه ادبی است که در حوزه ادبیات تطبیقی قرار دارد. ژان‌ماری کاره را باید نخستین تصویرگر در حوزه ادبیات تطبیقی دانست. بعد از او تصویرگرانی دیگر نظریه او را تکمیل کردند و مؤلفه­های تصویرشناسی را در شش مورد کلیشه، الگوی قالبی، پیش­داوری، تصویر، سمبل و افسانه معرفی کردند. در این مقاله تصویر بیگانگان در شاهنامة فردوسی از منظر کلیشه‌پردازی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. کلیشه (عقیده عمومی) مفهومی است که نخستین‌بار واتر لیپ‌من آمریکایی آن را برای بیان عقاید عمومی در میان یک قوم و یا فرهنگ به کار برد. با عنایت به این‌که شاهنامه اثری حماسی است و در دفاع از فرهنگ ملّی ایرانیان سروده شده است و همچنین در تعارض با فرهنگ بیگانگان است، به نظر می­رسد نظریه تصویرشناسی در درک بهتر چگونگی رفتار ایرانیان با بیگانگان کمک شایانی کند. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که بازتاب بیگانگان در شاهنامه به‌صورت کلیشه­پردازی شامل ۱۳/۵۸% از کل ۴۳ مورد شخصیت بیگانه‌ای که در این پژوهش بررسی شده ‌است را شامل می­شود. بر این اساس شخصیت­های بیگانه در شاهنامه با توجه به مبحث کلیشه در تصویرشناسی به سه دسته قابل تقسیم است: الف. شخصیت­های بیگانه­ای که با پیوند زناشویی با ایران ارتباط برقرارمی‌کنند؛ ب. شخصیت­هایی که به قصد تحمیل قدرت و یا گرفتن باژ و ساو به ایران حمله می‌کنند؛ ج. استفاده از قدرت پهلوان ایرانی در کشور بیگانه که باز در این مرحله، بیشترین ارتباط از طریق برقراری پیوند زناشویی صورت می­گیرد. فردوسی دلیل و پیامد این ارتباطات را به‌صورتی ناخوشایند تصویر می­کند.

دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

اندیشه­های فلسفی و زبان­شناختی گادامر و ریکور در هرمنوتیک فلسفی پیرامون چگونگی تحقق فهم، بسیار مهم هستند. مفاهیم «آمیزش افق­ها» از گادامر و «فهم خود از طریق دیگری» از ریکور مهم ترین مسائل مطرح شده در این حوزه به شمار می روند. این دو مفهوم فلسفی در پی دستیابی به فهم بین­فرهنگی هستند. از سوی دیگر، استراتژی­ها و رویکرد­های دوگانه­باورانه ترجمه در قالب دوگانه­باوری بومی­سازی/ بیگانه­سازی ونوتی و نظریاتی مشابه آن نتوانسته اند راه را برای تفاهم بین فرهنگ­ها هموار کنند. این مقاله می کوشد با تکیه بر آرای یاد شده گادامر و ریکور این معضل دوگانه باورانه نظریه ترجمه را رفع کند. با تکیه بر این نظر گادامر که هر فهمی در زبان رخ می­دهد و این نظر ریکور که بشر با وجود تنوع های گوناگون وحدتی خاص دارد، ترجمه به عنوان پدیده­ای زبان شناختی و فرهنگی بازاندیشی می­شود که می تواند در نزدیکی فرهنگی و زبانی انسان­ها و دستیابی به گونه­ای از وحدت بین­فرهنگی تأثیری بسزا داشته باشد. در نتیجه، این پژوهش بر آن است که در مقابل رویکرد دوگانه­باورانه بومی­گرایی- بیگانه­سازی به ترجمه، ترجمه را از زاویه دید هرمنوتیک فلسفی به مثابه نوعی فهم بین­فرهنگی معرفی کند و رویکرد نوینی را درباره پدیده ترجمه پیشنهاد کند که همزمان توجه به دو فرهنگ دخیل در فرایند ترجمه و پاسداشت و احترام فرهنگ دیگری را لحاظ می­کند.

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

  بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم انسانِ دیگر جایگاه تازهای در فلسفهی غرب پیدا کرد. مسئلهی مواجهیِ انسان با انسانی دیگر، منجر به طرح نظریه‌ی "دیگری" به مثابه "غیریت" شده است که سرانجام به امر اخلاقی منتهی می‌شود. در راستایِ این تغییراتِ اخلاقمحور، امانوئل لویناس واقعیتِ هستیِ دیگری را مطرح می‌کند و حضور و جایگاهش را در زندگی، هویت و احساسات ما گریز‌‌‌ناپذیر می‌داند. دراین پژوهش به تحلیل روابط عاطفی میان شخصیت‌های دو رمان «دو منظره» اثر غزاله علیزاده و « مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر بر مبنای آرای فلسفی لویناس میپردازیم. این پژوهش را با بررسی مبانی فلسفی- نظری لویناس در باب مسئلهی "دیگری" آغاز میکنیم. در بخشهای بعدی خواهیم دید که یکی از درون‌مایه‌های اصلیِ آثار فلوبر و علیزاده، اهمیتِ جایگاهِ "دیگری" در روابط شخصیت‌هاست. سپس به مطالعهی وجوه مختلف مفهوم "دیگری" همچون "چهره"، "احساس مسئولیت" و "امر زنانگی" خواهیم پرداخت و در آخر با تحلیل این ابعاد در بازخوانی روابط میانِ شخصیت‌ها‎، نوشته‎ی خود را به اتمام میرسانیم. در مجموع، محور اصلی این پژوهش، شرح و بررسی چگونگی مواجهه‌ی شخصیت‌های این دو رمان، هریک در موقعیتِ زیست خود، با امرِ "دیگری" است. 


دوره ۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

ناتالی ساروت از جمله نویسندگان رمان نو است که نگاهی گسستی، قطعه‌قطعه و ادراکی‌- حسی به روان انسانی ارائه می‌دهد. به‌واقع از نظر ساروت واقعیت‌های روان انسانی تنها در ساحت گفت‌وگومندی (دیالوژیسم) بروز پیدا می‌کنند و این واقعیت‌ها، ناگفته‌هایی بر‌آمده از رانش‌ها و کشش‌های بین شخصیت‌ها می‌باشند که در فضای زیرین دیالوگ‌ها جاری می‌شوند؛ آنچه ساروت به آن «زیر- مکالمه» یا «تروپیسم» می‌گوید. ما معتقدیم ویژگی‌ای در «تروپیسم» ساروت وجود دارد که ما را از سیر افقی گفتمان جدا کرده و به شکل عمودی به جهان زیرین، انتزاعی و پنهانی هدایت می‌کند که به زبان این نویسنده ویژگی‌ای می‌بخشد که ما آن را «نشت زبانی» می‌نامیم؛ «نشتی» که ما را از سطح زبان کلیشه‌ای جدا کرده و به سوی آن جهان روانی پنهان و زیرین هدایت می‌کند و امر نامشهود تروپیسمی را مشهود و قابل رؤیت می‌نماید. این مقاله ضمن انتخاب روش‌شناسی میخائیل باختین و صحه بر مسئله گفت‌وگومندی (دیالوژیسم) و چند‌صدایی، برآن است نشان دهد چگونه مسئله «نشت زبانی»، به‌مثابه یک مسئله زبانی، با بینش این نویسنده از «گفتمان» و نفی سوژه استعلایی دکارتی، به‌مثابه یک مفهوم فلسفی، درارتباط می‌باشد.                

دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

از دهه‌ی هشتاد میلادی، نشانه-معناشناسی با در پیش گرفتنِ رویکردی پدیدارشناختی و با تأثر از نسل جدیدی از اندیشه‌ها، از نظام کلاسیک که تا پیش از آن مطرح بود، فاصله گرفت. این رویکرد جدید امروزه نشانه-معناشناسی هستی محور خوانده می‌شود و بر اساس آن، خوانش دیگر نه یک رمزگشایی ساده، بلکه حرکتی به سمت درک و خلقِ دوباره‌ی معنا به مثابه‌ی بعدِ حس شده‌ی هستی است. در رمان بوف کور نیز شاهد ظهور چنین تفکر نشانه-معناشناختی در بطن گفتمان هستیم. بدین معنا که دریافت شخصیت اصلی از خود و جهان پیرامونش و دیگری نه یک برداشت ساده و کلیشه ای بلکه بر پایه‌ی حضور حسی- ادراکی و پویاست که در تعامل با پدیده‌ها شکل می گیرد. از این روی در پژوهش حاضر، با تکیه بر نظریات لاندوفسکی که با الهام از تفکر زیبایی‌شناختی گرماس ، مبحث نشانه معناشناسی هستی‌محور و تجربه زیسته را در ابعاد وسیع‌تری مطرح می‌کند سعی داریم کارکردهای گفتمانی حضور سوژه‌ی بودشی ‌ و نوع ارتباط وی با خود و دیگری را به چالش بکشیم و در نهایت ببینیم تعامل با این "دیگری" چگونه و بر چه اساسی، باعث ایجاد نظامهای جدید گفتمانی همچون نظام خلسه و استعلایی می‌شود و سوژه در جریان این تحول هستی‌شناسانه به چگونه درکی از خود و جهان پیرامونش دست می‌یابد.

دوره ۹، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده

در تمام گونه‌های ادبیّات، خواب و پدیده‌های مربوط به آن از مهم­ترین بن‌مایه‌های شاعران و نویسندگان می­باشد که از زوایای مختلف، بدان نگریسته شده است. مولانا در بیش­تر موارد، پیامش را به‌صورت طبیعی و بر پایۀ ساختارِ مبتنی بر عادت‌های زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمی‌کند. او شالودۀ انتظارات و تصوّرات خواننده را با در‌هم ریختن اساس تعاریف عرفانی بر هم می‌ریزد، در نگرش سیّال و قاعده‌گریز مولانا، هر واژه می‌تواند برخلاف مصطلاحات و مفاهیم تثبیت‌شدۀ صوفیانه، رنگ و مفهومی تازه به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی درهم تنیده شده است و هر لحظه نمود دیگر می‌یابد. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و شیوۀ کتابخانه­ای با بررسی غزلیّات مولانا و کتاب «از وجود به موجود» لویناس به مقایسۀ مفهوم شب‌هراسی و خواب‌هراسی از منظر مولانا و امانوئل لویناس از دیدگاه مکتب آمریکایی پرداخته شده است. نتایج پژوهش بر آن است که هر دو اندیشمند بر این باورند که خواب‌هراسی، جزء اوّلین منزل‌ها در سیر و سلوک و اساس حرکت است. دعوت مولانا و لویناس دعوت به فراسو و فراروی از وضعیت انسان اسیر در دنیا و ترک آداب نظری و پرداختن به سلوک حقیقی با کمک بیداری حقیقی و پرداختن به "دیگری" است. لویناس دیگری را جایگزین خدا در مقام نامتناهی قرار می­دهد و در اندیشۀ مولانا دیگری همان معشوق است و شمس در مقام معشوق برای مولانا آمیزه ای از صفات زمینی و آسمانی است و به آنچه که لویناس دربارۀ دیگری می‌گوید شباهت دارد.

دوره ۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

رویکردهای اخیر ادبیات تطبیقی در جستجوی این امر هستند که برخورد گفتمان­‌های مختلف را بیشتر از گذشته مورد بررسی قرار دهند. از مهم‌­ترین جلوه­‌های گفتمان‌های پسااستعماری دیالکتیک «خود» و «دیگری» است که این تقابل به شکل­‌های گوناگونی می‌­تواند نمود پیدا کند که در یکی از این موارد روشنفکر می‌­تواند در مقام «دیگری» بازنمایی گردد. دو نمایشنامه آی بی­کلاه، آی باکلاه و جمعه نه‌چندان خوب از جلوه‌­های گفتمان­ پسااستعماری هستند که در جهت برملاسازی گفتمان استعماری حاکم بر جامعه و زمانۀ خویش نگاشته شده‌­اند و قهرمان­‌های دو نمایش­نامه (ویلی و مرد روی بالکن) با وجود زندگی در حاشیه گفتمان مسلط بر جامعه، از جمله روشنفکرانی هستند که علیه استعمار حاکم به پا می­‌خیزند. این پژوهش در نظر دارد با استفاده از رویکرد تطبیقی، این دو گفتمان پسااستعماری را با تکیه بر تعریف ادوارد سعید از فرد روشنفکر، و با در نظر گرفتن گفتمان ایدئولوژیک موجود بررسی کند تا شباهت­‌ها و تفاوت‌­های این دو گفتمان از حیث تعریف و کارکرد فرد روشنفکر مشخص شود و شمایل و تعریف بارزتری از فرد روشنفکر در مقایسه با دیگر شخصیت­‌های موجود آشکار گردد. یافته‌­های این پژوهش نشان می‌دهد که اگرچه بین دو شخصیت اصلی این دو نمایش­نامه تفاوت­‌هایی وجود دارد، به طور کلی این دو روشنفکر ترویج گفتمان ضد استعماری را به عنوان یک امر اخلاقی می‌پذیرند. مقاومت در برابر ظلم، تسلیم ناپذیری و حقیقت جویی از جمله مواردی است که این دو روشنفکر اتخاذ می‌­نمایند.

دوره ۹، شماره ۳۸ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده

با توجه به رویدادهایی که در چند دهۀ اخیر در حوزۀ ادبیات تطبیقی رخ داده است، نیاز به تعریف تازه‌ای از ادبیات تطبیقی و نقد تطبیقی است. در این مقاله، شاخصهای جدیدی را که برای تعریف تازه ادبیات تطبیقی و رویکردها و روشهای نقد تطبیقی (به ویژه رویکردهای میان‌رشته‌ای) باید به آنها توجه شود، بر‌می‌شماریم. به گمان نویسنده این مقاله، تحلیل و بازخوانی مفهومهای «دیگری»، «مرز» و «هویت» در شکل‌گیری شاخصهای نو، بایسته است. با طرح نظریه ترجمه، نشانه‌شناسی، روایت‌شناسی، پسااستعماری (به ویژه نظریه مهاجرت) و نظریه فرهنگی، مطالعات تطبیقی نه تنها دچار تحول عظیمی در حوزه مطالعاتی خود شده، بلکه به دنبال آن روش‌شناسی تطبیقی نیز دگرگون شده است و چالش اصلی پیش روی ما، تبیین روش و رویکردهای مطالعات تطبیقی براساس دگرگونی در تعریف مطالعات تطبیقی است. براساس این نظریه‌ها، سه نظریه و روش‌شناسی معرفی خواهد شد و ادعا می‌شود که نظریه و روش بینامتنی با تعریفهای تازه ادبیات تطبیقی همخوانی بیشتری دارد.

دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

نشانه­شناسی در چرخشی پارادایمی به رویکردی پساساختارگرا با دورنمایی پدیدارشناختی گرایش پیدا می­کند. حاصل این تحول، قائل شدن به جایگاه سوژۀ تن­دار در فرایند گفته­پردازی و توجه به جریان ادراکی ـ حسی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی در مقولۀ زبان و نشانه است. نشانه­شناسی در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز برآیند همین نگرش است. در این نگرش، شیوۀ برخورد و تعامل منِ سوژه با دیگری تغییر می­کند و معادلات جدیدی میان آن­ها رقم می­خورد. درنتیجه، فضاهای نشانه­ای جدیدی شکل می­گیرد که ارتباط آن­ها با یکدیگر از نوع تعاملی، تقابلی، طردی و تطبیقی است. چگونگی این تعامل بر الگوی اریک لاندوفسکی مبتنی است و در قالب چهار استراتژی شبیه­سازی، طرد، تفکیک و پذیرش هویتی قابل توصیف است. بر­پایۀ این، پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که در فضای گفتمانی شعر «مرگ ناصری» احمد شاملو، عملکرد نشانه­ای فرهنگ در مقام سپهر نشانه­ای و نوع برخورد و تعامل خود با دیگری مبتنی بر چه سازوکار نشانه ـ معناشناختی است. هدف از پژوهشِ حاضر نیز بررسی نوع برخورد خود و دیگری و روابط پیچیدۀ آن­ها در شعر مورد نظر از منظر نشانه­شناسی فرهنگی ـ اجتماعی برای تبیین جایگاه فضاهای فرهنگی حاکم بر آن است. با این بررسی می­توان چگونگی تداخل فضاهای نشانه­ای و درنهایت شکل­گیری فضای نشانه­ای مرکزی را در سطحی اجتماعی ـ فرهنگی توصیف و تبیین کرد.
 
 

دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

توجه به «دیگری» به عنوان سویه اصلی شناخت در هسته اصلی انسانشناسی باختین قرار دارد. با اینکه در نگرشهای نوین فلسفی نیز بر لزوم وجود دیگری به عنوان فاعل شناسا نه موضوع شناسایی تأکید شده است، باختین با گسترش مفهوم و جایگاه «دیگری»، پایه‌های انسانشناسی خود را بر کنش دوسویه من-دیگری،  بنا می‌کند و تا بدانجا پیش می‌رود که دیگری را بر «من»،  فراتر برده نظریه «دیگربودگی» را مطرح می‌سازد. مسئله دیگری و دیگربودگی از سوی باختین،  افقهای نوینی در پیوندهای انسانی و مناسبات آنها در برقراری روابط دوسویه،  همدلانه و برابر، در عصر معاصر گشود. در انسانشناسی عرفانی نیز مسئله «دیگری» همواره مورد توجه بوده است؛  چنانکه می‌توان ادعا کرد که مدار عرفان بر «دیگری» می‌چرخد و در غایت خود در مسئله فنا و بقا که تعبیری از دیگربودگی است،  استوار می‌گردد. در این جستار تلاش بر این است که مفهوم و جایگاه «دیگری» و «دیگربودگی» در انسانشناسی باختین و انسانشناسی عرفانی کاویده شده،  نشان داده شود که مکتب عرفان با رویکرد اخلاقگرایانه و باختین  با رویکرد معرفت‌شناسانه و اجتماعی بر درک و تبیین بایستگی وجود و ترجیح دیگری در حیات انسانی تأکید کرده‌اند.
محمدرضا حاجی آقابابایی، نرگس صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

یکی از مهم‎ترین عوامل اثرگذار در روابط انسانی تصویری است که انسان‎ها از یکدیگر در ذهن خود می‌سازند و بر اساس آن، دیگران را درک و قضاوت می‌کنند. در پژوهش حاضر، داستان «سفر بزرگ امینه»، از مجموعه‌داستان جایی دیگر، از منظر تصویرشناسی بررسی شده است. مکان‎های موجود در این داستان عمدتاً دلالتمند هستند و در شکل‎گیری و جهت‌دهی به تصاویر ارائه‌شده در آن اهمیت دارند. تصاویری که در تهران از امینه نشان داده شده‌، تصاویری بسته‌اند؛ زیرا اغلب حاصل تصاویر گذشتگان درباره زنان بنگالی است. در بخش دوم که امینه در پاریس است، تصاویر از حالت بسته به باز تبدیل می‎شوند و او دیگر بر اساس ظاهر توصیف نمی‎شود؛ بلکه بیشتر به تغییرات رفتاری او پرداخته شده است. راوی در پاریس درمی‎یابد که خودش «دیگریِ» منفی است؛ یعنی مردم اروپا خوانشی منفی از او به‌عنوان فردی جهان‌سومی دارند. خوانش راوی از امینه پس از سفر او به اروپا، از خوانشی تا حدی منفی به خوانشی مثبت تغییر می‎کند. در پاریس، راوی و امینه هر دو به‌عنوان «دیگری» در مقابل «منِ» فرانسوی قرار می‎گیرند و امینه به دیگریِ درون‎فرهنگی تبدیل می‎شود و جهان‌سوم به‌منزله دیگریِ کلان، در مقابل اروپا به‌منزله منِ کلان قرار می‎گیرد.
 

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

این پژوهش به بررسی نقش و روش‌های عناصر زبانی در نمایش هویت خودی و مرزبندی خود با دیگری در شعر سمیح القاسم در کتاب «دمی علی کفی» پرداخته است. «دمی علی کفی»، مجموعه‌ای از اشعار پایداری سمیح است که او در آن تلاش کرده‌است از طریق شعر، به دفاع از وطن و هموطنان خود بپردازد؛ وطنی که خاک آن میراث اجدادی یک ملت است و به سبب سستی یا خیانت سردمداران وقت به اشغال بیگانگان درآمده است. شاعر در این اثر، شعر را سلاحی می‌بیند که باید با آن به دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم پرداخت. پژوهش پیش‌رو درصدد است با بررسی روش‌های ادبی و زبانی بکارگرفته شده در شعر، نحوه مرزبندی میان خود و دیگری در این اثر را تحلیل و بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که عناصر ادبی و زبانی از چه طریق در مرزبندی طرف خودی با بیگانه نقش ایفا کرده‌اند؟ و به این نتیجه می­رسد که روش‌هایی چون تکرار و چرخش ضمیر، نقش اساسی در معرفی هویت فلسطینی و ایجاد مرز میان خود و دیگری داشته است.
 
مریم حیدری، زهرا آقابابایی خوزانی،
دوره ۱۵، شماره ۵۹ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

فارغ از پیام آشکار که بر پوستۀ هر متنی به نمایش درمی‏آید، گاهی گفتمان دیگری در ضمیر محتوا وجود دارد که نیت سازندگان متن را در حمایت از پوسته به‌چالش می‏کشد. در پرتو دگر‏خوانی و واسازی آثار، هزارتوهای تاریک، روشن  و مفاهیم تازه‏ای ارائه میشوند. دو روایت فردوسی و ثعالبی از داستان «اسکندر و دختر پادشاه هند»، با  تفاوتی معنادار در پایان‏بندی، داستانی آشنا از پیوند زناشویی دختر زیبای مغلوب با پادشاه فاتح است، اما در بررسی گفتمان ثانویه، سازوکارهای اِعمال قدرت بر بدن برجسته می‏شوند. این سازوکارها برخلاف تصور رایج، تنها تعذیب نیستند، بلکه علم‏النظر یا جمال‏شناسی نیز نوعی شبکۀ مراقبت تلقی می‏شود که با ورود زن از عرصۀ «دیگری» (خانۀ پدری) به حیطۀ «خود» (خانۀ همسر) پایان نمی‏یابد؛ بالعکس، زن آن هنگام که از آزمون بدن‏مندی که نهاد قدرت آن را تدارک دیده است، سربلند بیرون می‏آید، با عدول از هنجارهای جامعه‏پذیری، به‌مثابۀ تهدیدی برای تمامیتخواهی نظام حاکم به‌شمار می‏رود و طرد می‏شود. در این مقاله به شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی و با نگاه جامعه‏شناسانه، عناصر موجود در داستان مذکور واسازی شده‏اند و با بهره‏‏گیری از آرای اندیشمندان این عرصه به‌ویژه میشل فوکو به روابط متقابل سه عنصر «زیبایی»، «دانش»، و «قدرت» پرداخته شده ‏‏است. 
 


دوره ۱۹، شماره ۷۶ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

در این پژوهش پس از معرفی مؤلفه‌های  گفتمان‌کاوی ون­دایک به تعیین و توضیح عمده­ترین موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی هوشنگ ابتهاج در غزلیاتش و سپس به واکاوی گرایشهای سیاسی و اجتماعی وی براساس نظریات ون‌دایک پرداخته‌شده است. براساس یافته‌های پژوهش از میان چهار ضلع مربع ایدئولوژیک ون­دایک، بیان و تأکید بر اطلاعات حاوی نکات مثبت درباره‌ گفتمان خودی، و بیان و تأکید بر اطلاعات حاوی نکات منفی درباره‌‌ قطب دیگری، در قالب مؤلفه‌هایی چون: توصیف، واژگانگرایی، بزرگنمایی، تعمیم­بخشی، کنایه و... اساس موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی ابتهاج را شکل می‌دهد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی، و داده‌های پژوهش با بهره­گیری از تحلیل و تفسیر محتوا به روش کتابخانه‌ای بررسی قرار شده­است.
 

دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۳۴ )
چکیده



صفحه ۱ از ۱