جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای دیوان شمس
طاهره کریمی، ذوالفقار علامی مهماندوستی،
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
بسیاری از بنیادی ترین مفاهیم ما از جمله زمان، کمیّت، حالت، دگرگونی، کنش، علّت، هدف، شیوه، وجه (modality) و حتی مفهومِ یک مقوله از طریقِ مفاهیم استعاری درک می شوند. مولانا برای نشان دادن جهان عرفانی خود از مفاهیم استعاری بیشترین بهره را گرفته است. «خوردن» از پرکاربردترین واژه هایی است که در دیوان شمس برای نمایاندن تمامی ساحت های مادی و روحانی استفاده شده، و واژه های دیگری از خانوادۀ آن، در بازتاب این معانی به شاعر یاری رسانده است. نوعِ زندگی صوفیه و توجه بیش از حد آن ها به تقلیل طعام، جوع، روزه، اجتناب از کسب و بها دادن به نظریۀ توکل، سبب برگزیدن ناخودآگاه چنین استعاره ای برای مولانا می شود. بر این اساس هشت مقوله ی جمال، حکمت، راز، ذکر، سماع، شادی، عشق و نور به مثابۀ خوراک تفهیم می شوند. در این مقاله با استفاده از نظریۀ شناختی استعاره معاصر به تبیین این استعاره ها پرداخته می¬شود. و در نهایت روشن می گردد که انگارۀ «عرفان خوراک است»، گزارۀ بنیادینِ متن است که یک ذهنیّت استعاری خوراک انگار را در سراسرِ دیوان شمس منتشر کرده است.
طاهره کریمی،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
کاربردِ استعارههای گسترده و گوناگون در متونِ عرفانی موجب شده است که دیدگاههای نوی پیشروی مخاطب باز شود و فهمِ افراد در بابِ عالم معانی گسترش یابد. در واقع، استعاره به سبب عملکردِ تداعیگری-اش در متونِ عرفانی به تسهیل شماری از تجارب نو کمک میکند؛ تجاربی که از دایرۀ تجربۀ مستقیم فرد خارج است. این پژوهش بر اساسِ دیدگاههای لیکاف و جانسون، دو نظریهپرداز معنیشناسی شناختگرا، انجام شده است. این دو نظریهپرداز بر این باورند که استدلال و مفهومسازی بستگی لاینفک با ویژگیهای فیزیکی و محیطی دارند. در اشعار مولوی مجموعِ مفهومسازیها و استدلالها با توجه به قابلیتهای بیولوژیکی و تجربه-های جسمانی و اجتماعی انسان طرح شده است. شبکهای از روابطِ استعاری در نظامِ شناختی مولوی وجود دارد که به شکلِ «زنجیرهای» از زمانِ نطفه بستن و تشکیلِ جنین در رحم آغاز و تا فطامِ کودک ادامه می-یابد. افزون بر این، بارداری مریم(س) و زایشِ عیسی(ع)، یکی از پرکاربردترین استعارهها برای تبیین معانی و معارفِ مولوی از جمله «وحدت اولیا» است. همچنین در درون این شبکه، مولوی از رابطۀ «مادر و کودک» برای تبیین و تفهیمِ رابطۀ «خداوند و انسان» استفاده میکند. در این مقاله، برای رسیدن به نتیجۀ بهتر، پیوندهای مادر و همۀ تصویرهای مرتبط با آن (از جمله پستان و شیر) تحلیل، و در صورتِ لزوم به ابیاتِ مثنوی نیز استناد شده است. مولوی توانسته است در زبان هنری خود، مراحلِ سیر و سلوک و احوال روحانی را با طبیعیترین تجربههای فیزیکی انسان، یعنی مراحل رشد وی، تبیین کند.
دوره ۱۰، شماره ۴۱ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
نویسندگان مقاله در ابتدا ضمن تعریف آداب و رسوم، اشاراتی دارند به دلایل و انگیزههای عرفانی و هنری مولوی از پرداختن بدان؛ سپس، آداب و رسوم بازتاب یافته در دیوان را در چهار دسته اصلی، یعنی آداب و رسوم مذهبی، صوفیه، درباری و دیوانی و اجتماعی تقسیمبندی کردهاند؛ در این میان از آداب و رسوم اجتماعی دیوان شمس، با عرضه شواهد مناسب، طبقهبندی و معرفی مفصلتری صورت گرفته است.
دوره ۱۶، شماره ۶۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
در این جستار، ترجمه عربی ابراهیم الدسوقی شتا از کتاب دیوان شمس براساس هفت مورد از عوامل تحریف متن از دیدگاه برمن بررسی میشود که عبارت است: عقلاییسازی، واضحسازی، اطناب کلام، آراستهسازی، تخریب سامانه زبانی، غنازدایی کیفی و غنازدایی کمّی. یافتههای پژوهش نشان میدهد علت اصلی انحراف ترجمه عربی دیوان شمس از متن اصلی، ناآشنایی مترجم به زبان فارسی، تمایزات مربوط به ساختار دستوری و همچنین عدم تطابق کامل دامنه اطلاق واژهها در دو زبان عربی و فارسی است که طبیعتاً ناشی از اختلاف فرهنگ، تمدن، عادات و رسوم دو قومی است که به این دو زبان سخن میگویند.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
مذهب شعری شمس، وحدت وجود است و محوریت این مضمون و تکرار آن در جایجای دیوان شعری وی از ویژگیهای شعری اوست؛ چراکه نظریه وحدت وجود از مهمترین مباحث مورد توجه عارفان و صوفیان است. همین امر موجب شد مقالهای در گسترش این بحث فراهم آید تا اهمیت موضوع برای خوانندگان روشن شود. در پژوهش، سعی شده است که نظریه وحدت وجود در دیوان مغربی و انواع استعارات این مضمون شامل استعارههایی با رویکرد طبیعتگرایانه، هندسی، ضددینی، قلندرانه و عاشقانه تحلیل شود. این استعارات خود گویای تصاویر (ایماژ) و مضمونهای (موتیف) اشعار مغربی است که به فراوانی بیان شده است که در این پژوهش با ذکر مثالهایی از کاربرد گوناگون آنها در سراسر دیوان و اشارهای مختصر به برخی نمونههای مشابه در دیوان شاعران متقدم واکاوی میشود.
دوره ۲۰، شماره ۸۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
تصویرگریهای نشأتگرفته از تجربه عرفانی انفسی در غزلیات مولوی، تا کنون به طور اختصاصی و مستقل، یکجا و منتظم کاویده نشده است؛ اگرچه به نحوی کلی و کلان، اقسام و شاخه های خیال بندیها و تصویر آفرینی های مولوی در چرخه پژوهش قرار گرفته است. این پژوهش مدعی است که مولوی در غزلیات شمس توانسته است تصویرهای ناب برجوشیده از تجربه درونی و شهودی خود را، که عموماً غیرقابلتوصیفاست به زنجیر بیان بکشد و این رخدادی است نادر که مولوی آن را پشت سر نهاده و موفّق شده است انتزاعیترین تجربهها را به زبان بیاورد. در این پژوهش، که بر اساس شیوۀ توصیفی-تحلیلی با ابزار کتابخانهای و استنادی و در چارچوب نظری هرمنوتیک گادامر انجام شده است، پس از مروری بر نظریات پژوهشگران مختلف دربارۀ جداسازی تجربه عرفانی، آن دسته از غزلیات دیوان شمس که به طور خاص، نمودهایی از تجربیات عرفانی انفسی مولوی بهشمار میرود بر اساس احساس جاری در غزل به چهار دستۀ تفاخر و هشدار، بازخواست و ملامت، ضرورت بازشناسیخویشتن و شوق و بخشایش تقسیمبندی شده و برای نمونه، غزلی از هر کدام از این دستهها، بررسی و تحلیل قرار شده است.