جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای داستان کوتاه


دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

در این پژوهش دو داستان « علویه خانم » و «حاجی آقا» از هدایت و « ویولن روتچیلد » و «بانو و سگ ملوس» چخوف از دیدگاه طنز اجتماعی مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته‌اند. درون‌مایه این داستان‌ها نابسامانی‌هایی است که به صورت طنز‌گونه و خنده‌دار به تصویر کشیده شده‌اند. هریک از شخصیت‌ها نماینده قشر خاصی هستند. شباهت‌های اخلاقی و شخصیتی خاصی بین شخصیت‌های داستان‌ها از جمله حاجی آقا و یاکوف و همچنین آنا بانوی داستان چخوف و علویه خانم وجود دارد. اما آنچه در آثار این دو نویسنده متفاوت است نوع نگرش آن‌ها است؛ چخوف با لحنی امیدوارانه انتقاد می‌کند، حال آنکه یأس و ناامیدی در داستان‌های هدایت به افراط دیده می‌شود. مهم‌ترین موضوعاتی که در آثار مورد بررسی این دو نویسنده قابل توجه است عبارت‌اند از معضلات اجتماعی، بی‌عدالتی، وجود فساد در بین طبقات مختلف جامعه و همدردی با انسان‌ها، که همه این موارد با طنزی گزنده بیان شده‌اند و مخاطب را به ابراز همدردی وا می‌دار‌ند. هدف در این پژوهش بررسی مشترکات این دو نویسنده در شیوه پرداختن به طنز اجتماعی و مقایسه آن دو با یکدیگر است.
زینب صابرپور،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

مینی مالیسم یا کمینه گرایی جنبشی هنری و ادبی است که خاستگاه آن را آمریکای پس از جنگ ویتنام دانسته اند. این جنبش که ابتدا در هنرهای دیداری شکل گرفت، همواره تداعی کننده مفهوم کم و کوتاه بودن و یا استفاده حداقلی از ابزارهای بیان هنری و در واقع نوعی «کاهش» بوده است. این مقاله به بررسی داستان کوتاه مینی مالیستی پرداخته است. به این منظور، ابتدا پیشینه مینی مالیسم به عنوان جنبشی هنری و سپس جنبشی در داستان نویسی بررسی شده است. در ادامه، ماهیت داستان مینی مالیستی تشریح، و سپس ویژگی های اساسی این نوع داستان ازقبیل زبان، شخصیت پردازی، طرح داستانی و... بیان شده است.

دوره ۵، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

محمد تقی بهار با انتشار تاریخ تطوّر نثر فارسی (۱۳۳۱) آغازگر سبک­شناسی تاریخی در ایران است و شیوه وی تا به امروز ادامه یافته است. برای خروج از وضعیت رکودی که سبک­شناسی نثر فارسی بدان دچار است، یکی از راه حل­هایی که در این مقاله پیشنهاد می­شود، به­کارگیری شاخه­های جدید سبک‌شناسی و بازیابی ابزارهایی مناسب برای تجزیه و تحلیل متون فارسی است. به منظور برداشتن گامی در این‌باره، در مقاله حاضر سبک­شناسی انتقادی را به­عنوان یکی از شاخه­های جدید، مورد توجه قرار می‌دهیم و به­طور خاص به لایه­های سبکی قابل بررسی در سبک­شناسی انتقادی داستان کوتاه و رمان می‌پردازیم. پرسش اساسی­ای که پژوهش حاضر به آن می­پردازد، این است که در بررسی انتقادی سبک داستان کوتاه و رمان چه متغیّرهای سبکی­ای را می­توان مطرح کرد که منجر به کشف ایدئولوژی و رابطه قدرت در متن شود؟ برای پاسخ­گویی به پرسش ذکر‌شده، بررسی داستان و رمان را در کلان­لایه­های روایی و متنی با تجزیه و تحلیل کانون­سازی، میزان تداوم کانون­سازی (کانونی‌سازی متغیر و چندگانه) و جنبه­های کانون‌سازی (جنبه ادراکی: زمان؛ ترتیب، دیرش، بسامد و مکان؛ دیدی پرنده­وار و کلی یا دیدی جزئی­نگرانه و درشت­نما، جنبه شناختی و جنبه ایدئولوژیکی) و نیز خردلایه­های واژگانی، نحوی، کاربردشناسی و بلاغی را در ارتباط با لایه بیرونی آن (بافت موقعیتی متن) مورد توجه قرار می­دهیم. با این هدف که به‌کارگیری شاخه‌های جدید سبک­شناسی در بررسی متون ادب فارسی مورد توجه قرار گیرد. گفتنی است بسیاری از معیارها و مؤلفه‌های سبکی مطرح‌شده در این مقاله را در مطالعه ویژگی­های سبکی دیگر شاخه­های ادبیات داستانی: اسطوره، قصه، حکایت و رمانس نیز می­توان به کار گرفت.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

با توجه به نقد جامعه‌شناختی ادبیات که به بررسی محیط جامعه و اثر پرداخته و مهارت ادیب را در انعکاس حوادث جامعه و محیط نشان می‌دهد، پژوهش مذکور تلاش کرده تا با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی داستان‌های کوتاه غسّان کنفانی نویسنده‌ی برجسته‌ی فلسطینی و قاسمعلی فراست نویسنده‌ی شهیر ایرانی را از منظر نقد جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سال‌های(۱۹۴۸- ۱۹۶۷م.) از جامعه‌ی فلسطین و حوادث جنگ تحمیلی در ایران(۱۳۵۹- ۱۳۶۷ هـ.ش) و سال‌های بعد از آن را در حوزه‌ی ادبیات جنگ و دفاع از لابه‌لای سطور به نمایش بگذارد. هدف آن است که روی‌کردِ دوگانه یا همسویِ دو مؤلف به مقولات آسیب‌زای اجتماعی واقتصادی از منظر نقد جامعه‌شناختی تبیین گردد. همچنین این پژوهش، نحوه‌ی کاربستِ عناصر فرهنگی ومؤلفه‌های معرفتی در نزد دو نویسنده، با تکیه بر نگاه نقّادانه‌ی آن دو مورد واکاوی قرار میگیرد. نتایج میگوید هردو نویسنده باسبکی رئالیستی وانتقادی حوادث و اوضاع سیاسی، تاریخی و اجتماعی جامعه‌ی خود را به نمایش گذاشته و به نیروهای مسلح و نظامی، شخصیت زنان توجه داشته‌اند. غسّان از اوضاع وخیم اقتصادی، دخالت عوامل بیگانه در جامعه و جهل و بی‌سوادی انتقاد می‌کند و فراست نیز از نتایج منفی دنیای مدرن، فاصله‌ی طبقاتی سخن گفته و در باب جنگ، حال و احوال رزمندگان و جانبازان را توصیف می‌کند. در زمینه‌ی فرهنگی هر دو نویسنده مقام شهادت را می‌ستایند و جلوه‌های عالم معنویت و آلام درونی انسان را گوش‌زد می‌کنند. درون‌مایه‌ی هر دو داستان‌ها استبدادستیزی و معضلات اجتماعی جامعه و رنج‌ها و ناکامی‌های انسان معاصر است.
نعمت الله ایران‌زاده، مهدی دادخواه تهرانی،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته محمد علی جمالزاده را سرآغاز داستان کوتاه مدرن فارسی دانسته‌اند. گذشته از داستان‌ها و طرح‌های این مجموعه که از نخستین کوشش‌ها در عرصه داستان کوتاه ‌نویسی فارسی به حساب می‌آید، «دیباچه» این کتاب در مطالعات ادبی فارسی و در نظریه انتقادی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. جمالزاده، به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی، در این دیباچه به دنبال نوعی قانونگذاری ادبی بوده و کوشیده است با نگاهی تطبیقی و آینده ‌نگر مهم‌ترین مسائل ادبی عصر خود را به بحث بگذارد. ‌یکی از مفاهیم مرکزی مطرح شده در این دیباچه، مفهوم بنیادی «دموکراسی ادبی» است. با بررسی ریزمفهوم‌ها و استعاره‌های مطرح شده در این دیباچه، می‌توان این مفهوم مرکزی را تحلیل و صورت­بندی و مولفه‌های پشتیبان و برسازنده آن را بررسی کرد و نشان داد تا چه اندازه طرح این مفهوم مرکزی برای بررسی تاریخنگاری ادبیات معاصر فارسی ضرور است.

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

در ادبیات جهان تا به امروز صرف‌نظر از اینکه نویسندگان یا شاعران از کدام اقلیم جغرافیایی باشند و به کدام دوره از تاریخِ کدام کشور تعلّق داشته باشند؛ همواره از دنیای زنان نوشته‌اند و چه بسا اندیشه‌هایی یکسان و مشابه را نیز در خلق آثارشان متجلّی ساخته‌اند. در این پژوهش تطبیقی در وهله نخست جایگاه، نقش و ویژگی‌های زنان و سپس نیازها و خواسته‌های آنان در جامعه و خانواده در ادبیات ایران و اسپانیا مورد بررسی قرار می‌گیرد. در جهت محدود ساختن حوزه مطالعاتیِ پژوهش به داستان کوتاه"لاک صورتی" جلال آل‌احمد و نمایشنامه‌ "یرما" از فدریکو گارسیا لورکا به عنوان دو اثر از دو نویسنده صاحب نام و صاحب‌نظر در هر دو کشور اکتفا شده‌است. در آغازِ جستار برای آشناییِ بیشتر با گرایش‌هایِ فکریِ هر دو نویسنده به معرّفی اجمالی تاریخ زندگی و فعالیّت‌های سیاسی- اجتماعی- فرهنگی ایشان پرداخته شده؛ در ادامه با تکیه بر متن دو داستان و تحلیل محتوای آن، دربارۀ نیاز و خواستۀ زنان که در این پژوهش درونمایۀ اصلی داستان قلمداد شده سخن به میان آمده است. اینکه در این دو داستان چگونه این خواسته‌ها و نیازها در ارتباط با مردان، خانواده، جامعه و سنّت‌های آن توصیف و تعریف شده است و اینکه چگونه با توجه به تفاوت مردان و زنان با یکدیگر به این خواسته‌ها و نیازها پاسخ داده می‌شود از جمله مباحثی است که در این پژوهش بررسی گردیده است. 

دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

مسائل و کنش‌های اجتماعی در آثار محمود دولت­آبادی جایگاه بسیار پررنگی دارند. «مرد» داستان کوتاهی است که از­جمله آثار رئالیستی او به­شمار می‌آید و دارای توصیفاتی دقیق از فضا، شخصیتها و عناصر متعدد داستان است. در این پژوهش پرسش اصلی این است که چگونه در این داستان زبان مسئلۀ هویت شکل­نگرفته را بازتاب گفتمانی می‌دهد؟ چگونه زبان می‌تواند نظام روابط زنانه و مردانه را از طریق اجراگری به چالش بکشد؟ و اینکه کارکرد فرهنگی هویت در این روایت چیست؟ هدف از نگارش این مقاله تحلیل گفتمانی و بررسی اجراگری در شکل‌گیری و فهم‌پذیری هویت شخصیت اصلی و قهرمان این داستان به­نام «ذولقدر» است. قهرمانی که دورۀ کودکی خود را پشت­سر گذاشته و اکنون که در آستانۀ ورود به نوجوانی است، زندگی او دچار فراز و نشیبی ناگهانی میشود. او در غیاب پدر تلاش می‌کند که نقش پدر خانواده را بر عهده بگیرد و با بازتاب هویتی تقلیدی، مسئولیتی را که والدینش از تقبل آن سر­باز زدهاند، به تنهایی به­دوش بکشد. ذولقدر با تقلید از گفتمان، رفتارها و اجراگریهای پدرش به­منزلۀ یک الگوی فرهنگی، هویت جنسیتی جدید خود را بازتولید می‌کند.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از مراحل شناخت ویژگی‌های فکری، فرهنگی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبیق آثار ادبی آن‌هاست. رویکرد نشانه‌معناشناسی روایت از طریق برش متن ادبی به معنا دست ‌می‌یابد و در این فرایند معناسازی، نظام‌های گفتمانی به‌منزلۀ عوامل اصلی گفتمان باعث شکل‌گیری روایت و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیتی دیگر می‌شود. این پژوهش با استفاده از مدل نشانه­معناشناسی گرمس به تحلیل روایی داستان‌های ثواب یا گناه جمال‌زاده و ذرت‌کاری اندرسن از دو نویسندۀ ایرانی و امریکایی و تبیین انواع نظام‌های گفتمانی می‌پردازد. سؤال اساسی این پژوهش این است که نحوۀ شکل‌گیری فرایند روایی تغییر معنا چگونه است و مهم‌تر نظام‌های گفتمانی دخیل در تولید معنا کدام‌اند؟ نتایج حاکی است هردو نویسنده در پیکرۀ حاضر از انواع نظام‌های گفتمانی روایت در داستان خود بهره گرفته‌اند، اما نظام‌های گفتمانی کنش و شوش به‌منزلۀ گفتمان‌های غالب در شکل‌گیری روایت نقش داشته‌اند به‌گونه‌ای که روایت با گفتمان شوشی به گفتمان کنشی روی می‌‌آورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشی دگردیسی می‌یابد که جنس آن از نوع زیبایی‌شناختی و اسطوره‌ای است و ما با فرایند شکل‌گیری ارزش‌های والای معنوی مواجه می‌شویم و شخصیت‌های داستان حضور اسطوره‌ای خود را بر مخاطب هویدا می‌سازند. اما آنچه به تفاوت مضامین دو داستان منجر می‌شود نوع نگرش کنشگران و جهان‌بینی ارزشی در این دو فرهنگ است؛ به‌گونه­ای که در داستان ثواب یا گناه، کنشگر اصلی در قالب رمزگان مذهبی قصاص و آشتی با مرگ به جایگاه اسطوره­ای ارتقا یافته ‌است، اما در داستان ذرت­کاری، کنشگران اصلی درقالب رمزگان نشانه­ای بوم­زیست، مرگ فرزند را در انتهای روایت با روی‌آوردن به طبیعت و دستیابی به مقام اسطوره پیوند ‌زدند.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۶ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

جستار ­پیش­رو می­کوشد تا با اتکا بر رویکرد نشانه  ـ معناشناسی به تحلیل گفتمان ادبی به تحلیل تعامل سازه‌های وجهی و مؤلفه‌های تنشی ِ گفتمان به‌منزلۀ مؤلفه‌های بُعد عاطفی گفتمان داستان کوتاه «میعاد» اثر گلی ترقی بپردازد. ­روش ­تحقیق ­توصیفی تحلیلی ­است.­ درواقع نگارنده سعی دارد با تکیه بر گفتمان ادبی نویسنده و به شیوۀ تحلیل نشانه ـ معناشناختی و با اتکا به حضور پدیداری سوژۀ داستان و همچنین تعامل سازه‌های وجهی و تنشی نشان دهد چگونه مؤلفه‌های عاطفی در بطن گفتمان شکل می‌گیرند و فرایند تولید ­و دریافت معنا را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند و در این میان گاه کنش روایی را به حاشیه می‌رانند و گاه در راستای احیای کنش قدم برمی‌دارند. .هدف اصلی جستار پیش رو پاسخ‌گویی به پرسش­های زیر است: ۱. ساختار عاطفی گفتمان داستان کوتاه میعاد دارای چه مؤلفه‌ها، کارکردها و سازوکارهای نشانه ـ معنایی و گفتمانی است؟ ۲. چگونه می‌توان جایگاه کنش را در کلیت نظام گفتمانی اثر موردمطالعه و با لحاظ ساختار سلسله‌مراتبی بعد عاطفی گفتمان تبیین کرد؟ نتایج نشان دادند که ساختار عاطفی گفتمان برونداد و تابع حضور پدیداری سوژه در  گفتمان داستان است که ­به­نوبۀ خود و در ابتدا  کنش روایی را از طریق برهم ریختن نظم و ایجاد آشفتگی در افعال مؤثر به حاشیه رانده و در ادامه با ثبات نشانه ـ معنایی افعال وجهی و شکل‌گیری درونۀ عاطفی امیدواری بار دیگر کنش در مرکزیت میدان گفتمانی قرار می‌دهد. بی‌شک این تعاملات با سبک­های حضور نشانه ـ معناشناختی پیوندی تنگاتنگ دارند.

دوره ۱۲، شماره ۴۷ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله به ویژگیها و انواع داستانهای کوتاه تمثیلی معاصر پرداخته می­شود. در ادبیات داستانی معاصر، هر کدام از نویسندگان ضمن استفاده از شگردهای داستانپردازیِ معاصر از شیوه­ها و تمهیداتِ روایت­پردازیِ کهن مثل تمثیل­گرایی هم بهره برده­اند. نویسندگان معاصر بنا بر اهداف زیباشناختی و گه­گاه برای پنهان کردن مفهوم انتقادی خود، به تمثیل متوسل شده­اند؛ البته میان تمثیلهای کهن و معاصر تفاوتهای ساختاری و درونمایه­ای وجود دارد. در تمثیلهای کهن، شاعر یا نویسنده خود معمولاً در پایان داستان تفسیرِ تمثیل را عهده­د­ار می­شده، اما داستان­نویسان معاصر فهم و تأویلِ تمثیل را به عهدۀ خواننده وامی­گذارند. نویسندگان معاصر، لایه یا سطح اولیۀ داستان را با دقت کامل بازنمایی و روایت می­کنند، در حالی که در تمثیلهای کهن این امر چندان رعایت نمی­شود. نویسندگان و شاعرانِ روایت­پردازِ کهن از تمثیل برای تعلیم و تحکیم اندیشه‌های خود استفاده می­کردند در حالی که نویسندگان معاصر، تمثیل را برای بیان روشنگریها و انتقادهای اجتماعی، سیاسی و فلسفی به کار می­گیرند. داستانهای کوتاه تمثیلیِ معاصر را بر حسب ساختارهای روایی و گونه­های ادبی می­توان به داستانهای کوتاه تمثیلیِ واقع­گرایانه، تمثیلیِ مبتنی بر رئالیسمِ جادویی، تمثیلیِ حیوانی، تمثیلیِ قصه­وار و تمثیلیِ طنزآمیز تقسیم­بندی کرد. درونمایۀ اغلب داستانهای کوتاه تمثیلیِ معاصر مسائل اجتماعی و سیاسی است که با نگرشی انتقادی و گاه تلخ­بینانه روایت شده­ است.

دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

داستانهای کوتاه محمود دولت‌آبادی در بردارنده نسبت و رابطه گروه‌های اجتماعی با نهاد دولت است. این مقاله با تحلیل کنشها و واکنشهای گروه‌های اجتماعی که در ذیل ملّت شبه ملّت قرارگرفته‌اند با نهاد دولت در پی تبیین این رابطه دوسویه در داستانهای کوتاه دولت آبادی است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که میان نهاد دولت و جامعه، نوعی بیگانگی و گسست وجود دارد که به تقابل و تضاد این دو نهاد منتج شده‌است. از طرفی منعکس ساختن تقابل دولت- ملت در آثار مورد نظر از چشم‌انداز کارکرد ایدئولوژیک هنر و ادبیات به معنای تعمیق فزاینده گسست یاد شده که در تحلیل نهایی به منظور مشروعیت‌زدایی از گفتمان غالب سیاسی عصر (پهلوی) صورت گرفته‌است.
شیوا حیدری تمرآبادی، محمد پارسانسب، بهادر باقری، حسین بیات،
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده

نقد بوم‏گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب‎زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه‏های زیست‏محیطی نویسندگان می‏پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی میکند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران‎های زیست‎محیطی و با هدف ارائۀ خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان‏های کوتاه فارسی پرداخته‏اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی‏هایی همراه بوده‏ است. در این مقاله به شیوۀ نقدِ نقد و با هدف آسیب‎شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله‎ای را که در دهۀ پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعۀ بوم‏گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته‎اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده‎ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم‏گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان‎ها تا چه حد توفیق داشته و توانستهاند خوانش یا یافتۀ تازهای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسیترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام‏اند؟ اهمّ یافتههای پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوۀ انتقادی انجام شده عبارتاند از: بی‏توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم‏گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئلۀ محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی‏توجهی به بینارشته‏ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
 


دوره ۱۷، شماره ۷۰ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

این پژوهش بر آن است تا مجموعه داستان کوتاه یوزپلنگانی که با من دویده‌اند از بیژن نجدی را بر‌مبنای نقد جامعه‌شناختی ادبیات و با روش ساختگرایی تکوینی لوسین گلدمن بررسی کند. با توجه به اینکه حوزه پژوهشهای موردنظر، رمان واقعگرای اجتماعی است، مقاله در نظر دارد با روش توصیفی ـ تحلیلی، به‌سراغ داستان کوتاه غیررئالیستی برود و توان آن را برای نقد جامعه‌شناختی بررسی کند. در این روش، ساختارهای کلی اثر ادبی با ساختارهای اجتماعی که اثر در آن تکوین یافته است، در تناظر قرار می‌گیرد. نتایج نشان می‌دهد که این شیوۀ ابزارهای لازم تفسیر و تحلیل داستان کوتاه را دارد و بیژن نجدی در کنار ساختن فضای شاعرانه داستانهایش از مسائل اجتماعی غافل نیست و صورت و محتوای اثر او تحت‌تأثیر ساختارهای جامعه شکل گرفته است. او به‌طور غیرمستقیم و از طریق ایجاد دلالتهای ضمنی به آسیبهایی چون هجوم مدرنیته به ایران پس‌از جنگ و ماشینی شدن جوامع در قرن حاضر پرداخته است.

دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۷-۱۴۳۳ )
چکیده

إن العقد الثالث من القرن العشرین فی إیران، والرابع فی سوریه کانا بدایتین حقیقیتین لظهور القصه القصیره فی البلدین. فاتفق رواد الفکر التجدیدی فی الأدب المعاصر علی ضروره الاستفاده من هذا الجنس الأدبی الجدید لإقامه الثوره الأدبیه آنذاک. وما جعل القصه القصیره وسیله للتطرق إلی مشکلات المجتمع ونقدها، إنمّا هو دور مبدعیها فی البلدین الذین استخدموا تقنیات حدیثه تؤدی دوراً أساسیاً فی عرض أشکال تناهز نظیرتها الغربیه إلى جانب تفاعلها الفعّاله لما یجری فی صمیم المجتمع وطبقاته. البحث الحالی عباره عن محاوله لرصد نقاط التشابه والاختلاف بین روّاد القصه القصیره فی کل من سوریه وإیران فی العقود الأولی من نشأتها على ضوء المنهج الأمریکی الذی یرکز على وحده الأفکار البشریه بغض النظر عن وجود صلات تاریخیه (على ضوء المدرسه الفرنسیة)، أو بنی تحتیه مشترکه (على أساس المدرسه السلافیة)، بل یرکز علی الأفکار المشترکة، والأنماط المتشابهة. فینطلق البحث بِمَن بدأ هذا الجنس الأدبی فی کلا البلدین إلى من یمکن تعبیره قمه هذه الحرکه فی کل من سوریه و إیران، إلى جانب من یمثل فیهما الأصوات النسائیة. ومن خلال البحث، یمکننا القول أن القصه القصیره فی إیران حظت باهتمام مبکر ووعی أکثر فی بدایاتها، کما تمکنت من الوصول المبکر إلى قمتها مقارنه بنظیرتها السوریة؛ إلا أن الأصوات النسائیه تبرز تعددیه لافته للانتباه فی سوریه مقارنه بإیران.

دوره ۲۰، شماره ۸۲ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله درصدد است تا روابط جنسیت شخصیت‌های داستانی و مکان را در داستان کوتاه طعم گس خرمالوی زویا پیرزاد با تکیه بر نظریه نشانه‌شناسی مکان بررسی کند. در این داستان زندگی زنی سنتی روایت می‌شود که تا پایان داستان از پوسته کلیشه‌های جنسیتی خارج نمی‌شود. خانه (مکان) که در طعم گس خرمالو نقش محوری دارد، قلمرویی پر از نشانه‌هاست که به بخشی از هویت شخصیت زن مبدل می‌شود. درواقع خانه و فعالیتهای درون آن هویتی زنانه و بیرون و هرآنچه متعلق به آن است، هویتی مردانه می‌یابند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که طعم گس خرمالو در بازنمایی جنسیت (زن/ درون و مرد/ بیرون) با تکیه بر نشانه‌ها موفق عمل کرده است.

دوره ۲۱، شماره ۸۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

در این پژوهش کوشش­ شده است به روش توصیفی ـ تحلیلی، داستان کوتاه «مرد جن­ زده» نوشته مهدی اخوان­ ثالث از دید پیشگامی وی در نگارش داستان­ کوتاه مدرن شاعرانه بررسی شود. موضوع این داستان، نقد نویسنده بر وضعیت انسان روشنفکر سرگشته معاصر(طبقه شهری) در جامعه است که با استفاده از حادثه «فراموشی زبان مادری» شخص محوری و چالشهای حاصل از آن بازسازی ­شده ­است. حاصل­ کار نشان ­می ­دهد نویسنده با استفاده از زبان امپرسیونیستی در ترسیم حالات ذهنی شخص محوری به گونه­ ای عمل کرده که پیرنگ داستان از حالت خطی خارج ­شده و فارغ از پرداخت حوادث و علل شکل­ گیری آنها ساختاری مینیمالیستی یافته­  است. این الگو از ساختارهای کهن داستانپردازی ایرانی مبتنی بر الگوی سفر بر کنار­نمانده ­است؛ از این­ رو شخص محوری در داستان او پیش از اینکه به عنوان کنشگر در روایت اهمیت ­داشته ­باشد، جانشین حال و هوای فکری خاص شده است.
 

دوره ۲۱، شماره ۸۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

طراحی مطلع برای داستان کوتاه با توجه به حجم این داستان و فرصت اندکی که نویسنده برای پردازش آن و جذب خواننده دارد،  دشوار و نیازمند دقت بسیار است. از سویی هم تحلیل و بویژه تعیین حد و مرز مطلع داستان کوتاه در مقایسه با رمان یا داستان بلند، محتاج دقت و ظرافت بیشتر است؛ از این رو، هدف نگارنده این است که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، حد و مرز مطلع ۲۲۴ داستان­ کوتاه از هشت نویسندۀ نامی ادب فارسی پیش از انقلاب اسلامی را تعیین کند و در گام بعد به دنبال تعیین سازوکارهای نویسندگان در زمینۀ شروع و پایاندهی به مطلع داستانها و نیز بررسی مهارت آنان در این زمینه است. نتایج نشان می­دهد که داستان‌کوتاه‌نویسان شاخص ادب فارسی به شروع ترکیبی و سپس صحنه­پردازی و شخصیت­پردازی نگاه ویژه­ای کرده‌اند. شروع­های مستقل از تنۀ داستان (بی­ربط) و نیم­صحنه از جمله سازوکارهایی­است که کمتر مورد کاربرد آنان قرار گرفته­است. در زمینۀ چگونگی پایاندهی به مطلع نیز به‌طور گسترده از شیوۀ شرح و تفصیل ماجرا، جلب­شدن توجه شخصیت اصلی به چیزی، ورود شخصیت اصلی/جدید به صحنۀ یا مکان جدید و مکالمه و برخورد شخصیت­ها با همدیگر، بهره برده‌اند؛ در ضمن، اغلب مطلع­ها و پایانبندیهای آنان با شگردهای صناعتمند و ماهرانه­ای طراحی شده‌اند و دلالت­کنندۀ خواننده به دیگر بخشهای داستان است و بدون جلب توجه او به بخش میانی داستان متصل می­شود.

صفحه ۱ از ۱