جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای داستان کلان


دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده

بخشی از شعرشناسی شناختی بر نظریه نگاشت قیاسی مبتنی است که برای یافتن شباهت‌ها، رابطه‌ها و نظام‌های ساختاری به کار می‌رود. ساختار خرد به اجزای اثر و زنجیره جمله‌ها در گفتمان و ساختار کلان در سطحی بالاتر، به پردازش اثر نظر دارد که بر اثر تعامل میان این دو ساختار، ساختار دیگری ایجاد می‌شود که «داستان کلان» نامیده می‌شود. این ساختار مانند لایه‌ای است که ساختارهای از هم گسسته را به ‌واسطه عناصر پیرامتنی و متنی به هم پیوند می‌زند تا داستانی ناگفته را به وجود بیاورد. این داستان ناگفته، در چگونگی خوانش منطق‌الطیر عطار نیشابوری نقشی بسزا دارد. هدف از این پژوهش بررسی چگونگی تأثیر ساختار کلان بر ساخت حکایت‌های مختلف جهان متن منطق‌الطیر، با رویکرد شعرشناسی شناختی است. در این پژوهش نشان می‌دهیم چگونه ساختار کلان باعث ایجاد داستان کلانی می‌شود که به خوانشی متفاوت از اثر منجر می‌شود و می‌کوشیم برآیند تعامل داستان کلان و نگاشت نظام در یک اثر ادبی مانند منطق‌الطیر را نمایان کنیم. پرسش پژوهش این است که چگونه مفهوم «کثرت و وحدت» به‌ واسطه نگاشت طرحواره‌ای (نظام) در شکل‌گیری ساختارهای خرد و کلان منطق‌الطیر عمل می‌کند و به شکل‌گیری داستان کلان منجر می‌شود و داستان کلان چگونه می‌تواند بر خوانش اثر تأثیر بگذارد؟ نتیجه پژوهش نشان می‌دهد که ساختار منطق‌الطیر کاملاً هماهنگ با مفاهیم ساخته‌شده در آن شکل می‌گیرد؛ به‌طوری که تعدد پرندگان برای رسیدن به سیمرغ در قالب تعدد حکایت‌هایی با ساختارهای مشابه دیده می‌شود که این ساختارها، بخشی از روایت داستان منطق‌الطیر را بازنمایی می‌کنند. به این ترتیب، مطالعه متن با این رویکرد می‌تواند ابزار مناسبی برای تحلیل متن و ساختارهای آن، به ‌واسطه نگاشت‌های مفهومی ایجاد کند و بسیاری از اختلاف نظرهای موجود در تحلیل ساختار اثر را منتفی کند.  
لیلا صادقی،
دوره ۶، شماره ۲۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

پدیده ها دارای دو ساختار خرد و کلان هستند. ساختار خرد به اجزای یک اثر و زنجیره ی جمله ها در گفتمان می پردازد و ساختار کلان در سطحی بالاتر به پردازش اثر که پیرنگ یا مفهوم کلی اثر را شامل می شود. در اثر تعامل میان این دو ساختار، ساختار دیگری ایجاد می شود که داستان کلان نامیده می شود. این ساختار عبارت است از داستان های غیر مرتبطی که دارای ساختارهای طرح واره ای مشابهی هستند، به طوری که ساختار کلان فضای طرح واره ای پیرامتن با فضای دیگر متون موجود در یک اثر ادغام شده و به فضایی جدید منجر می شود. پرسش این پژوهش چیستی داستان کلان و چگونگی کارکرد آن در گفتمان داستانی است و اینکه چگونه ساختارهای خرد و کلان برای ساختن یک داستان واحد با یکدیگر سازگار می شوند؟ فرضیه ی این پژوهش وجود ساختاری است که در اثر تعامل ساختار کلان و خرد در “شکار سایه”، اثر ابراهیم گلستان رخ می دهد و به مثابه ی لایه ای عمل می کند که ساختارهای ازهم گسسته را به واسطه ی استفاده از ابزارهای پیرامتنی به هم پیوند می دهد و رمان گونه ای متشکل از داستان های کوتاه شکل می دهد. پیوند این داستان ها به واسطه ی داستانی ناگفته که همان داستان کلان است، شکل می گیرد و در نتیجه، جامعه ای را به تصویر می کشد که همه ی افراد آن علی رغم تفاوت هایشان، الگوی یکسانی را در زندگی خود تکرار می کنند و آن انتخاب راه غلطی است که منجر به بیهودگی و پوچی می شود. از ویژگی های بارز داستان کلان، روایت داستان به واسطه ی ساختار و چیدمان اثر و نه به واسطه ی بیانگری است.

صفحه ۱ از ۱