۳۴ نتیجه برای داستان
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی داستانهای اجتماعی بر برخی ویژگیهای صرفی گفتار کودکان مبتلا به اُتیسم از جمله قید، حرف اضافه، مالکیت، حرف تعریف، اسم مرکب، صفت و صورت جمع اسم ها انجام شده است. این پژوهش مداخله ای-نیمه تجربی تک گروهی با طرح پیشآزمون و پسآزمون است. آزمودنی ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که شامل ۱۰دختر و پسر۷ تا ۱۵ساله مبتلا به اُتیسم سطح یک (نیازمند نظارت و حمایت) از کل جامعه اُتیسم در مرکز اُتیسم شهر قزوین در سال ۱۳۹۸ بود. چارچوب نظری بر مبنای الگوی بِراون ۱۹۷۳و نایگلس ۲۰۱۴ (برگرفته از پژوهش تِک و همکاران ۲۰۱۴) بود. داستانهای اجتماعی براساس الگوی گِری ۱۹۹۳طراحی و تنظیم شد. این کودکان برنامه مداخله را طی ۱۰ جلسه انفرادی ۳۰ الی ۴۵ دقیقهای دریافت کردند. مقایسه پیش آزمون و پس آزمون مقوله های صرفی در آزمون تصویری و آزمون خودانگیخته نشان داد که میانگین استفاده از اسمها و حرفها در پسآزمون برای همه موارد بیشتر از پیشآزمون بود. بیشترین اختلاف مربوط به حرف اضافه است. نتیجه حاصل از تحلیل آزمون ویلکاکسون نشان داد آموزش تنها در آزمون تصویری (با توجه به میانگین پیش آزمون و پس آزمون، مقدار آماره و سطح معنی داری= p˂۰,۰۵) و در مورد حرف تعریف اثر معناداری داشته است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی داستانهای اجتماعی بر برخی ویژگیهای صرفی گفتار کودکان مبتلا به اُتیسم از جمله قید، حرف اضافه، مالکیت، حرف تعریف، اسم مرکب، صفت و صورت جمع اسم ها انجام شده است. این پژوهش مداخله ای-نیمه تجربی تک گروهی با طرح پیشآزمون و پسآزمون است. آزمودنی ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که شامل ۱۰دختر و پسر۷ تا ۱۵ساله مبتلا به اُتیسم سطح یک (نیازمند نظارت و حمایت) از کل جامعه اُتیسم در مرکز اُتیسم شهر قزوین در سال ۱۳۹۸ بود. چارچوب نظری بر مبنای الگوی بِراون ۱۹۷۳و نایگلس ۲۰۱۴ (برگرفته از پژوهش تِک و همکاران ۲۰۱۴) بود. داستانهای اجتماعی براساس الگوی گِری ۱۹۹۳طراحی و تنظیم شد. این کودکان برنامه مداخله را طی ۱۰ جلسه انفرادی ۳۰ الی ۴۵ دقیقهای دریافت کردند. مقایسه پیش آزمون و پس آزمون مقوله های صرفی در آزمون تصویری و آزمون خودانگیخته نشان داد که میانگین استفاده از اسمها و حرفها در پسآزمون برای همه موارد بیشتر از پیشآزمون بود. بیشترین اختلاف مربوط به حرف اضافه است. نتیجه حاصل از تحلیل آزمون ویلکاکسون نشان داد آموزش تنها در آزمون تصویری (با توجه به میانگین پیش آزمون و پس آزمون، مقدار آماره و سطح معنی داری= p˂۰,۰۵) و در مورد حرف تعریف اثر معناداری داشته است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
از آنجا که زبان بهوضوح مفاهیم اجتماعی را بازتاب میدهد و «ناامیدی» و «امید» ازجمله مفاهیم اجتماعیای هستند که اهمیت آنها در جامعۀ انسانی بر هیچ کس پوشیده نیست، هدف این پژوهش بررسی سیر تحول میزان ناامیدی و امید و مفهومسازی آنها در زبان داستانهای فارسی از دهۀ ۵۰ تا ۹۰ شمسی است. به همین منظور، در هر دهه، از میان پرتیراژترین کتابهای داستان، شش کتاب برگزیده شده است. علت انتخاب داستان بهعنوان پیکرۀ پژوهش حاضر این مهم است که داستانها یا الگویی از جامعه را ترسیم میکنند یا خودشان میخواهند فضای اجتماعی خاصی را خلق کنند؛ هر دو نگاه اهمیت بررسی مفاهیم اجتماعی در آنها را برجسته میسازد. در این پیکرۀ منتخب، استعارهها و ساختهای زبانی ناامیدی و امید بهترتیب براساس کووچش (۲۰۲۰) و یافتههای دستور ساختی استخراج شدهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که با بهرهگیری از مقایسۀ استعارهها و ساختهای زبانی ناامیدی و امید، مفهوم ناامیدی در گذر زمان با شیب بسیار تندی در داستانهای فارسی سیر افزایشی داشته است؛ البته، در دهۀ ۸۰ بهمیزان کمی شیب آن کاهشی شده است. بهعلاوه، براساس نگاشتهای استعاری و طرحوارههای ساختها، ناامیدی در داستانهای فارسی با بهرهگیری از «ناتوانی» و امید با استفاده از «شیء» و «تکیه به خداوند» مفهومسازی گردیده است.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
در داستانهای منثور عامیانه، زنان نقشهایی گوناگون برعهده دارند. در مقایسه با نقش منفعل و تزیینی زن در ادبیات رسمی و غنایی؛ نقش زنده، پویا، اثرگذار و گاه محوری زن در قصههای عامیانه تأملبرانگیز است. زنان فعال با شخصیت مثبتشان، آغازگر عشق، عیارپیشه، یاور قهرمان، پاسدار آزادی و آبروی خویش، جنگجو، طبیب و پرستار قهرمان، مخالف ازدواج اجباری، ثابتقدم در عشق، اهل مکر زنانه، فداکار، مهربان، خردمند، گرهگشا، رایزن قهرمان و اهل عیش نهانیاند. اما زنان فعال با شخصیت منفیشان، حیلهگر، جادوگر، بداندیش، بدکار، زشتروی، خائن، حسود و ازنظر اخلاقی فاسد و تباهاند. زنان منفعل- که بهمنزلۀ جایزهای برای پهلوان هستند- سادهدل، معشوق یا همسر محض، تسلیم دربرابر چندهمسری و ستمدیدهاند. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، انواع نقشآفرینی زنان فعال و منفعل را در ۲۲ داستان عامیانۀ بلند و مشهور بررسی و تحلیل میکند.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
در بسیاری از داستانهای اساطیری، روایتهای عامیانه و قصههای پریان، تولد قهرمان ابعاد اسطورهای و افسانهای چشمگیری دارد. زمینههای تولد قهرمان و چگونگی آنها بر زندگی پسین او اثر میگذارد و موجب شگفتیهای بسیار در آیندهاش میشود. در بیشتر داستانهایی که خویشکاری تولد در آنها برجسته است، موانعی در تولد قهرمان پدید میآید که کهولت والدین یا ناتوانی آنان برای داشتن فرزند ازجمله آنهاست. نکته درخور توجه در این دسته از داستانها این است که کودک باوجود موانع بسیار بهدنیا میآید و پس از زندگی مخاطرهآمیز و شگفتانگیز به مقام قهرمانی میرسد. این پژوهش به بررسی تولد قهرمان بهعنوان یکی از بنمایههای رایج داستانهای اسطورهای و عامیانه میپردازد. هدف این مقاله، تحلیل روانشناختی تولد قهرمان و طبقهبندی انواع حکایتها براساس نوع تولد وی در قصههاست. شیوه تحقیق تحلیلی- توصیفی است. براساس نتیجه پژوهش، انواع خویشکاری تولد در این دستهها جای میگیرد: تولد بدون منشأ پدر و مادر، تولد با یک منشأ (پدر یا مادر)، ازدواج پادشاه با دختری خاص (گاه پری) برای تولد قهرمان، تولد قهرمان در زمان کهولت پدر و شرط خوردن سیب برای باروری مادر.
واژههای کلیدی:
سیّدکاظم موسوی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
شاهنامه فردوسی گنجینه بی بها و گران سنگ زبان و ادبیّات فارسی است. شاهنامه پژوهان در حوزه زبان و محتوای شاهنامه تحقیقات بسیار گسترده ای انجام داده اند . اینکه شاهنامه از نظر طبقه بندی ادبی جزء کدام نوع ادبی قرار می گیرد و ویژگی های صورت و محتوایی کدام نوع ادبی را بیشتر در خود دارد ، می تواند پرسشی نو و قابل طرح در شاهنامه پژوهی باشد. اشاره مکرّر و صریح فردوسی به داستانی و روایی بودن شاهنامه می تواند نگرشی از دیدگاه داستان نویسی و عناصر آن به روی خوانندگان این اثر بگشاید. اگرچه به احتمال زیاد شالوده و چارچوب داستان های شاهنامه از پیش طرح ریزی شده و در اختیار فردوسی قرار گرفته است، پرورش شخصیّت ها ، روابط علّت و معلولی قوی میان حوادث ، فضاسازی ، صحنه پردازی ، گفت وگوهای متنوّع و متناسب با وضعیّت موجود ، کشمکش های مختلف و بهره گیری از اغلب عناصر داستانی ، شاهنامه را مجموعه ای بسیار منسجم و کارآمد در زمینه داستان پردازی قرار داده است. عنصر «کشمکش» که از وابسته های عنصر پیرنگ است، متناسب با موضوع و به گونه ای گسترده در داستان های شاهنامه حضور دارد . در این مقاله، این عنصر در داستان «سیاوش» بررسی می شود .
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
در فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر، بازیابی حضور متنی دیگر و آگاهی از چگونگی بازتولید آن در متن پیشرو، موجب غنای تحلیل میشود. امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روشهای آن آسان میشود. از مهمترین عوامل تحلیل در حوزه ادبیات تطبیقی بررسی شباهتها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درونمایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغه فرارفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ یک متن بر پایه گفتمانی از پیش موجود بنا میشود و سپس آن گفتمان را از آن خود میکند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری میشود. مقاله حاضر با تأکید بر این معنا و پیوند اصول نقد تطبیقی و بینامتنی بر آن است تا ضمن معرفی مثنوی خموش خاتون(که اصلی هندی دارد) به مهمترین عناصر درونمتنی که زمینه را برای ارجاع به هزار و یک شب فراهم میکند، بپردازد. پس از بررسی تطبیقی ( شباهتها و تأثیرگذاریها)، به چگونگی جذب و دگرگونی هزار و یک شب در گستره مثنوی خموش خاتونپرداخته و با تأکید بر عناصری چون تعلیق، نقیضه، جایگشت و... به بررسی بینامتنی میپردازد. این عناصر موجب معنا بخشیدن به روایتی دیگرگون شده و متنی دیگر را فرآوری کرده است. پیوند ساختار و عناصر نوین در این مثنوی با ساختار ابتدای هزار و یک شب (آغاز قصه شهرزاد) بستری دیگر را برای خوانشی تطبیقی- بینامتنی فراهم میکند.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
در این پژوهش با رویکردی تطبیقی، دو متن کلاسیک فارسی (داستان های بیدپای و کلیله و دمنه) با توجه به شیوه روایت آن ها بررسی شده است. فرضیه مقاله، وجود تفاوت هایی در شیوه های روایتگری این دو اثر است به اعتبار وجود سبک گفتاری در یکی و سبک کتبی و منشیانه در دیگری. حضور راوی در آغاز حکایت ها، راوی درون متنی و برون متنی، نقش راوی در برجسته کردن واژگان، لحن راوی، شیوه نتیجه گیری راوی (گوینده و نویسنده) در پایان حکایت ها، نگرش راوی به شخصیت های داستان، حضور آشکار راوی در پایان داستان و چگونگی پایانبندی روایت، مواردی هستند که در دو کتاب مقایسه شدهاند و در نهایت فرضیه پژوهش (تفاوت دو روایت در شیوه روایتگری) اثبات شده است.
دوره ۳، شماره ۱۲ - ( ۹-۱۳۸۵ )
چکیده
منابعی که در زبان فارسی راجع به ژانر موسوم به «داستانک» تألیف شده، به نسبت داستان کوتاه، بسیار اندک است. داستاننویسان ما به نوشتن داستانک بسیار کمتر از داستان کوتاه روی آوردهاند در این مقاله، پس از تعریف نوع ادبی موسوم به «داستانک»، نخست وجوه شباهت ساختار داستانک و داستان کوتاه تبیین گردیده و سپس عناصر این ژانر کمیاب، بر شمرده شده است. در بخش بعدی، تحلیل مبسوطی از داستانک «صفحهی حوادث» نوشته داستاننویس معاصر علی قانع، به منزله نمونهای موفق از این شکل دابیات داستانی، ارائه گردیده است. در این تحلیل، استدلال شده که نویسنده با بهرهگیری از توانمندیهای این ژانر، توانسته است از برخی واقعیتهای اجتماعی آشناییزدایی کند و در واقع، این داستانک حکم تفسیری نقادانه از فرهنگ مسلط اجتماعی ما دارد که طی آن، نویسنده خو گرفتن به روزمرگی فاجعه و نیز رفتارهای خودمدارانه را مورد موشکافی نقادانه قرار میدهد.
محمد تقوی، الهام دهقان،
دوره ۴، شماره ۱۳ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده در آثار داستانی بررسی موتیف و نشان دادن ارتباط آن با سایر عناصر داستان به تجزیه و تحلیل دقیقتر و درک بهتر اجزای داستان بویژه پیام های ضمنی آن کمک میکند. صادق هدایت از نویسندگانی است که گاه آگاهانه و گاه ناخودآگاه در داستانهایش عناصری را که در شمول موتیف قرار می گیرند به کار برده است. موسیقی، نقّاشی، تیرگی و سرما و سایه از جمله عناصر تکرار شونده و عربستیزی، غلبه و قدرت سرنوشت، بیاختیاری آدمی، انزواطلبی از جمله درونمایههای تکرار شونده در داستانهای هدایت و همۀ این موارد در شمار موتیف های داستانهای او هستند. این عناصر و مفاهیم در داستانهای هدایت به نحوی معنیدار تکرار شده اند و در این تکرار گاه قصد هنری نویسنده و گاه دغدغه های فکری و عاطفی او در کار بوده است. موتیف های مفهومی (درونمایه ای) برای خواننده، دورنمایی از جهانبینی هدایت و دیدگاه خاصّ او به زندگی و انسان و همچنین ویژگیهای شخصیّتی و حسّاسیّتهای وی را آشکار میکنند. علاوه بر بررسی موتیف های غالب در داستان ها، در این مقاله نشان داده شده است که انواع موتیف ها مانند رنگها و ابزار و اشیای خاص یا بعضی رفتارها و حرکتهای قهرمانان که در یک داستان مستقل تکرار شده اند، کارکردهای مهمی در داستان دارند و درانسجام اثر و تقویت پیرنگ و در شخصیّتپردازی و فضاسازیهای داستان مؤثّر بودهاند. واژههای کلیدی: موتیف، داستاننویسی، صادق هدایت، نقد ادبی.
پرستو محبی، فرهاد ناظرزادۀ کرمانی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
این مقاله قصد دارد الگوی داستانی نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان به... دیار فرنگ را با روش فراداستان نگارانه ای که در ادبیات داستانی پسامدرن رایج شده است، مطابقت دهد. فراداستان حاصل رواج دیدگاهی در ادبیات است که در مخالفت با نحلۀ رئالیسم ادبی، می کوشد تا چارچوب ارجاع داستان به واقعیت را مورد شک قرار دهد. در این نوع از داستان، عناصر داستانی مانند طرح، شخصیت، زمان و مکان جایگزینی از واقعیت های فرضی نیستند؛ بلکه تنازع دائمی میان هنر و واقعیت در آن، این بار به سود هنر خاتمه می یابد و واقعیت به صورت تابعی از دنیای مستقل و قائم به ذات داستان درمی آید. نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان... نوشتۀ محمد چرمشیر، شرح سفر سلطانی به فرنگ نیست؛ بلکه تلاش نویسنده را برای دست یابی به تجربه ای فراداستانی در متنی نمایشی نشان می دهد. این اثر داستانی است دربارۀ فرایند برساختن داستان و کاوشی است درباب اجزای روایتی. در این نمایشنامه، مباحثی مانند شخصیت ها، ساختار طرح، حدود اختیار راوی و شیوه های روایت، دیگر جزء پنهانی برای بازگو کردن داستان و بیان معنا نیستند؛ بلکه خودِ داستان اند. برجسته سازی زبان، ارجاع کنایه آمیز یا هزل گونه به متون ادبی و نمایشی دیگر و درنهایت ساختن تاریخی مجعول و دست کاری شده، خواننده را به تجربۀ شیوه های جدید روایتگری و هم زمان، ادراکی متفاوت با تاریخ دعوت می کند.
قدرت قاسمی پور،
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
در این مقاله به یکی از انواع و اقسام شگردها و تمهیداتی پرداخته میشود که در داستانهای کوتاه و رمانهای پسامدرنیستی متجلی میشود؛ یعنی آمیختگیِ بین داستان و گفتمان یا سخن روایی. بنا بر تعریف روایتشناسانِ ساختارگرا، «داستان» عبارت است توالی و پیآیندیِ رخدادها در نظمی زمانی که شخصیتها یا موجوداتی متحملِ آن رخداها میشوند. گفتمان یا سخن روایی نیز عبارت است از واسطه یا رسانهای بیانی که برای نقل و بیان داستانی برگزیده میشود. در بین داستانهای پسامدرنیستی گهگاه روایتهایی دیده میشود که در ژرفساختِ آنها چندان داستانِ پرماجرایی موجود نیست و نویسنده قصد نقل و بیان داستانی خاص را ندارد و نمیخواهد هم که امری داستانی را بازنمایی یا مُحاکات کند. همچنین در چنین روایتهایی ژرفساخت و روساختِ داستان چنان در هم تنیده میشوند که امکان خلاصه کردن داستان یا انتقال آن به رسانه یا وسطۀ بیانی دیگری نیست؛ به عبارتی موجودیّت و هستیِ داستان در همان روساخت یا گفتمان آن است و «داستان» به سطح گفتمان روایی برکشیده میشود و امکان جدا کردن آن از گفتمان روایی نیست؛ از این رو ماجرای داستان را همانا سیاقهای کلام و تمهیداتِ روساختی بر عهده میگیرند. چنین شیوهای از روایت-پردازی در بین برخی داستانهای پسامدرنیستیِ ایرانی معهود و یافتنی است. در این مقاله ضمن تشریح و تبیینِ آمیختگی داستان و سخن، داستانهای پسامدرنیستی ایرانی که واجد چنین ویژگیای هستند، بررسی شدهاند.
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
روایتهای عامیانه نقش تأثیرگذاری در برساخت هویتی و جنسیتی فرد و سوژه در جامعه دارد، بهطوری که ارزشهای فرهنگی جامعه که عمدتاً از سوی گفتمان حاکم فرهنگی تبین میشود، با بازتاب آنچه فوکو «رژیم حقیقت» میخواند سعی دارد تا هژمونی فرهنگی غالب و نظام خوب و بد را در قالب آموزههای روایتهای عامیانه برای آحاد جامعه تعریف نماید. در این مقاله، ابتدا دو روایت عامیانۀ منطقۀ خراسان با نامهای «زن سنگی» و «زهره: دختر لال»
ـ که در رمان آشپزخانهای به رنگ زعفران نوشتۀ یاسمین کرودر به زبان انگلیسی نقل شده است ـ به خواننده معرفی میشود و با بررسی تصویر ارائهشده از سوژۀ مؤنث در این دو داستان عامیانه، بازتاب گفتمان غالب و هژمونی فرهنگی مردسالارانه در روایتهای عامیانه واکاوی میشود تا چگونگی بازتاب اجتماعی آنها در برساخت هویت سوژۀ مؤنث بررسی شود. همچنین، تلاش نویسندگان زن معاصر برای به چالش کشیدن این هژمونی و برساخت هویتی و جنسیتی جدید با خلق فضای بینابینی فرهنگی تأکید شده است. این جستار با مطالعۀ یکی از آثار ادبیات مهاجرت ایران که نقل ادبیات عامیانه را دستاویزی قرار داد که هژمونی فرهنگی را منعکس کند، سعی دارد تا نقش ادبیات عامیانه را در بازتاب چگونگی شکلگیری سنتی هویت یادآور شود و فضایی بینابینی فرهنگی برای برساخت هویتی زن معاصر را فراهم کند که در آن سوژۀ مؤنث فارغ از سیطرۀ هژمونی فرهنگی غالب میتواند هویت خود را بهطور مستقل شکل دهد و صدایی برای شنیده شدن داشته باشد.
دوره ۸، شماره ۳۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
ضرب المثلها با آنکه ساختاری روان و معنایی روشن و قابل فهم دارند ولی گاه بهرهگیری از برخی عناصر بلاغی علاوه بر اینکه ضرب المثلها را زیباتر و مؤثرتر کرده است به مفاهیم آن ها عمق و ژرفا بخشیده است و آنها را قابل تأملتر کرده است . یکی از این عناصر نماد است. در این مقاله به وانمایی نقش نمادین حیوانات در ضرب المثلها پرداخته می شود. هدف از این پژوهش، تحلیل کیفیت و کمیّت بهره گیری از نمادهای جانوری در ضرب المثل های کتاب بهمنیاری است و مسأله آن این که از نمادهای جانوری در ساخت ضرب المثلها چقدر بهره گرفته شده است. بدنه اصلی مقاله را ارائه نمودارهای آماری و تحلیل نمونههایی از ضرب المثلها تشکیل میدهد که در آن ها نام حیوانات گوناگون در زیرگروه های حیوانات اهلی، حیوانات غیراهلی، پرندگان و حشرات ذکر شده است. پژوهش حاضر کتابخانه ای است و به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و با بهره گیری از روشهای آماری با مطالعه ۶۰۴۷ ضرب المثل از کتاب بهمنیاری به انجام رسیده است و در پایان این نتیجه حاصل شده است که از نظر کمّی بهرهگیری از نمادهای جانوری مربوط به حیوانات اهلی با ۶/۴۸% بیشترین و پرندگان با ۷/۸% کمترین بسامد را داشته اند و نیز از دلایل روی آوردن به کاربرد نمادهای جانوری در ضرب المثلها میتوان به عینیّت بخشیدن و ملموس کردن مفاهیم انتزاعی، جذابیّت ضرب المثلها ، ایجاز کلام و پرهیز از صراحت لهجه و تلطیف مفاهیم نیش دار، اشاره کرد.
دوره ۸، شماره ۳۵ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
اهمیت قصههای عامه بر کسی پوشیده نیست. این قصهها روایتهای شفاهی بوده که بعدها مکتوب شدهاند و از نظر نثر داستانی و ساختار متنی اهمیت دارند. دورۀ صفوی از نظر اشتمال بر تعداد بسیاری از این داستانها شایان توجه است. از نظر سبکی درآمیختگی نظم و نثر از ویژگیهای نثر داستانی این دوره است. اشعار فراوانی در نثر داستانی دیده میشود که قابلیت تحقیق دارد. از این رو، در این پژوهش از میان داستانهای عامۀ عصر صفوی داستان بوستان خیال یکی از بلندترین داستانهای عامه تألیف میرمحمدتقی الجعفری الحسینی مشهور به خیال احمدآبادی شاعر و داستانپرداز قرن دوازدهم هجری در شبه قارۀ هند برگزیده شد. هدف این پژوهش تحلیل اشعار پراکنده در این داستان است که براساس موارد زیر تحلیل میشود: ۱. بررسی موضوعات شعری و تنوع بهکارگیری آنها در خلال داستان، ۲. چگونگی بهکارگیری این اشعار در خلال متن و ارتباط آنها با متن داستان، ۳. شناسایی سرایندگان اشعار. روش تحقیق کیفی و کمی و توصیفی ـ تحلیلی است. یافتههای پژوهش در بخش موضوع بیانگر این است که به ترتیب موضوعات توصیفی، عاشقانه، اندرزی، اجتماعی، انتقادی، حماسی، دعایی، اعتقادی و مدحی بیشترین تا کمترین بسامد را دارند و بر اساس کارکرد میتوان چگونگی
بهکارگیری اشعار را در ارتباط با نثر داستان در چهار بخش تأیید، تأکید، تکمیل و توصیف قرار داد که در بخش تکمیل با ۵۵ درصد، توصیف ۳۳ درصد، تأکید ۹ درصد و تأیید ۲ درصد
بهترتیب بیشترین تا کمترین میزان را دارا هستند. کوشش داستانپرداز بیشتر در بهکارگیری اشعار شاعرانی چون صائب، سعدی، حافظ، جامی، مولوی، فردوسی، نظامی، عطار و... است.
دوره ۹، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
عیاری که قدمت آن در ایران به پیش از اسلام میرسد، پدیدهای اجتماعی ـ سیاسی به حساب میآمد که خاستگاه اصلی آن، جامعۀ پیشهورِ شهری بود. این طبقه، در میان تودۀ مردم چنان جایگاهی داشتند که بیشتر قهرمانان داستانهای عامه را عیاران تشکیل میدادند. نفوذِ کار و کردار و اعمال عیارانه، صرفاً منحصر به اینگونه داستانها نمیشد، بلکه در منظومههای پهلوانی پارسی نیز، گاهگاهی، آثار و نشانههایی از آن را میبینیم. با رواج نَقل و نقالی در ایران، نفوذ ادبیات عیاری در داستانهای حماسی و پهلوانی شدت گرفت و اوج حضور اینگونه ادبیات را در پیدایش چهرهای نوظهور بهنام رستم یکدست/ کُلهدست شاهدیم. این چهرۀ نوظهور که ساخته و پرداختۀ ذهنِ خلاق و عامهپسند نقالان بود، قهرمانی است که روبهروی رستم و ایرانیان میایستد و سیمای پهلوانیِ قوم ایرانی را بهچالش میکشد. نگارنده با بررسی تاریخ و ادبیات عیاری در ایران و جهان اسلام، سعی بر آن دارد تا مؤلفههای عیاری را در اعمال و رفتار رستم یکدست/ کُلهدست به تصویر بکشد و علاوه بر آن، با تحلیل ذاتِ دوگانۀ عیاری در تاریخ اجتماعی و سیاسی، شخصیت دوگانۀ رستم یکدست را بررسی کند.
دوره ۹، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
یکی از نویسندگان حوزۀ کودک و نوجوان ایران، هوشنگ مرادی کرمانی است که بیش از دیگر نویسندگان به فرهنگ مردم در آثارش توجه آگاهانه داشته است. وی در بیشتر آثارش از انواع ادبیات عامه ازجمله اشعار عامه بهره گرفته است؛ بهگونهای که کاربرد اشعار عامه و طنز از ویژگیهای مهم سبک این نویسنده است و بازتاب این اشعار در هر کدام از داستانهای طنزآمیز وی نیز بهگونهای خاص است؛ با توجه به این امر در پژوهش حاضر بازنمایی اشعار عامه در شش اثر داستانی طنزآمیز هوشنگ مرادی کرمانی برمبنای نظریۀ تحلیل گفتمانی ون لیوون کانون توجه بوده و از روش توصیفی ـ تحلیلی برای بررسی و تحلیل استفاده شده است. دیدگاه ون لیوون برپایۀ بررسی کنشگران اجتماعی شکل گرفته است. وی مؤلفههای مختلفی را برای بررسی این کنشگران ارائه میدهد. در این جستار با توجه مؤلفههای حذف و ذکر مشخص شد کنشگران اصلی اشعار عامه در آثار داستانی طنز هوشنگ مرادی کرمانی، معمولاً ذکر میشوند و در بیشتر موارد روستاییان کنشگر فعال هستند و افرادی با اصالت شهری بیشتر نقش پذیرنده و منفعل را دارند. همچنین کودکان و نوجوانان نیز معمولاً در نقش پذیرنده و منفعل ظاهر میشوند. زنان در برخی موارد نقش منفعل و در برخی موارد نقش فعال را بر دوش میکشند. مؤلفۀ تشخصزدایی و تشخصبخشی و تعیین ماهیت نیز در بازنمایی کنشگران اشعار عامه دیده میشود که تأکید نویسنده بر نقش روستاییان در حفظ اشعار عامه را نشان میدهد.
دوره ۹، شماره ۴۲ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
در این مقاله گستره و ویژگیهای رابطه بین ادبیات عامۀ ایرانی و ادبیات مانوی براساس تجزیه و تحلیل روایات مشابه مطالعه و بررسی شده است. به این منظور و با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی در مرحلۀ نخست، سی تمثیل و داستان تمثیلی مانوی از میان قطعات مانوی ایرانی میانه استخراج کرده و سپس در ادبیات عامه به جستوجوی نمونههایی پرداختهایم که از نظر کنشها و شخصیتهای اصلی به آنها شبیه باشند. از میان این تمثیلات، تنها پنج مورد نمونههای مشابه در داستانهای عامه داشتند که تعداد و مشخصههای این شباهتها در عناصر ادبی، روایتها و خردهروایتها نشان میدهد که ادبیات مانوی فرصت حضور بیشتری در ادبیات عامه بهنسبت ادبیات رسمی داشته است. این حضور شاخص میتواند ابزاری کارآمد برای پیگیری مسیری که این روایتها و تمثیلات در میان فرهنگهای مختلف طی کردهاند، در اختیار ما بگذارد.
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
رمانهای فراداستانی تاریخنگارانه، که گونۀ پسامدرن رمانهای تاریخیاند، عینیت و مرجعیت تاریخ را به پرسش میگیرند و میکوشند، از رهگذر بازنگری در محتوای مستندات تاریخی و بازنویسی روایتهای پذیرفتهشده، تاریخ را مفهومی متکثر و متنبنیاد نشان دهند. تاریخ در این رمانها ماهیتی بینامتنی دارد و برساختهای گفتمانی است. در این مقاله، با بررسی دو رمان زمین آبگیر نوشتۀ گراهام سوییفت (۱۹۸۳) از ادبیات انگلیسی و دیلماج بهقلم حمیدرضا شاهآبادی (۱۳۸۵) از ادبیات فارسی نشان میدهیم که چگونه رمانهای فراداستانیِ تاریخنگارانه توانستهاند عرف و معیارهای داستان تاریخی را متحول سازند. دلیل اصلی انتخاب این دو رمان این است که با استفاده از شگردهای روایتیِ پسامدرن مثل نقیضهپردازی و استفاده از بینامتنها و پیرامتنها نشان میدهند که گفتمانِ تاریخ بهواسطۀ زبان برساخته میشود، از این رو نمیتوان روایت تاریخی را قطعی، خنثی و ثابت و بیزمان دانست. در بررسی این رمانها از آرای نظریِ لیندا هاچن و پاتریشا وُو استفاده شده است.
دوره ۱۰، شماره ۴۴ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
داستان امیرارسلان یکی از مهمترین داستانهای عامیانۀ دوران قاجار است. این داستان که بهطور مستقیم برای ناصرالدینشاه نگاشته و روایت شده است میتواند نمونۀ مناسبی برای تحلیل گفتمان عصر قاجار باشد. در دورۀ قاجار، علیرغم رسوبیافتگی گفتمان سنت در جامعۀ ایرانی بهتدریج با نفوذ پیشفرضهای تجدد، گفتمان تجدد شروع به معنابخشی به پدیدهها کرد. در این پژوهش داستان امیرارسلان را از منظر نفوذ گفتمان تجدد و همچنین کشاکش گفتمانی سنت و تجدد بررسی کردهایم. اساس پژوهش را در بررسی یکی از گزارههای تکرارشوندۀ گفتمان تجدد در حوزۀ سیاسی، «مشورت تعیینکننده است»، قرار دادهایم. با استفاده از روش تحلیل گفتمان به بررسی قسمتهایی از متن که براساس این گزاره شکل گرفتهاند پرداخته ایم. همچنین در خلال بررسی گفتمان تجدد در متن به مواردی که گفتمان سنت معنابخش بوده است نیز اشاره کرده ایم.