جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای حکایات عرفانی
امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.
علیرضا محمدی کله سر،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله تلاش شده است تا با تأکید بر تأویل بهعنوان ویژگیای بنیادین در زبان عرفان، یکی از پرکاربردترین الگوهای روایی در حکایات عرفانی معرفی شود. این الگو نیز، همسو با بسیاری از حکایات تعلیمی حاصل خطا و مجازات است، با این تفاوت که خطای آشکار رخ داده از سوی یک کنشگر، با تبدیل شدن به کنشی قانونی، به مجازات مورد انتظار نمیرسد بلکه در لایهای دیگر با تعریف خطایی نو مجازاتی نو نیز رخ میدهد. در این الگوی روایی، تأکید بر خطای دوم، محصول حرکتی تأویلی و باطنگرایانه است به همین دلیل خطای نخست نیز دیگر خطا محسوب نمیشود. از این رو میتوان گفت این الگو توصیفی روایی از کارکرد تأویل در متون عرفانی ارائه میدهد. با این نگاه، برجسته شدن برخی خطاها در حکایات عرفانی و چشمپوشی از برخی دیگر، میتواند نقش قوانین حاکم بر سنت عرفانی در شکلگیری این حکایات را نیز آشکار کند. این روش و الگوی برآمده از آن اگرچه بر ویژگیهای ساختاری و روایی متون عرفانی مبتنی است، پیوندی آشکار با عناصر زبانی و فکری سنت عرفانی دارد. این مقاله تلاشی است محدود در جهت سبکشناسی روایت در حکایات کهن.
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
کار و تلاش برای امرار معاش به صورتهای مختلف و در زندگی طبقات مختلف مردم نمود داشته است و هیچ یک از گروههای مردم از کار بینیاز نبودهاند؛ اما نگرش به کار و فعالیت اقتصادی عارفان و متصوفه نشان میدهد که گروهی از آنان به کسب معتقد و به کار مشغول بودند. در این نوشتار رابطه مکتسبان با کار و نمود کسب در زندگی آنان بررسی شده است بدین صورت که ابتدا مهمترین کتابهای عرفانی فارسی، مطالعه شده است تا نمودهای کسب از لابهلای حکایتهای آنان، نمایانده شود و به این منظور کتابهای تذکرهالاولیا، اللمع، طبقات الصوفیه، رساله قشیریه، نفحات الانس و ثمراتالقدس من شجرات الانس بررسی شد و حکایتهایی که به گونهای با کار مربوط بود، استخراج و بررسی شد. نتایج نشان میدهد که از دیدگاه آنان کار نه تنها برای امرار معاش خود، بلکه برای تأمین طبقات ضعیف و نیازمند جامعه مفهوم مییابد و در آن استاد و شاگرد کار، همراه با کار به تهذیب نفس نیز میپردازند؛ کاری که بستر تحول روحی آنان میشود و کرامات در آن تجلی مییابد و اخلاق نیکو بر محمل آن مینشیند.