جستجو در مقالات منتشر شده


۲۳ نتیجه برای حماسه


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده
وجود اقوام مختلف و تنوع فرهنگی در ایران، یک فرصت است که باعث غنای بیشتر و استواری فرهنگی و نشاط جامعه می‌شود؛ از سوی دیگر بیگانگان همواره در‌پی آن‌اند که از این تعدد و تنوع برای ایجاد رخنه در ارکان هویت و وحدت ملی استفاده کنند. شاهنامۀ فردوسی به‌دلیل غنا و استحکامش، می‌تواند مانند گذشته، کارآمدی‌اش را در ایجاد وحدت ملی نشان دهد. برای تبیین اهمیت منظومه بزرگ فردوسی در ایجاد و گسترش همگرایی ملی، تأثیر آن را در نام‌گذاری پدیده‌های جغرافیایی شهرستان قروه با چهار نقطۀ شهری و ۱۳۷ روستا بررسی کرده‌ایم. این پژوهش با ثبت و ضبط نام‌های جغرافیایی متأثر از شاهنامه، از محو و فراموشی سرمایه‌های وحدت ملی جلوگیری می‌کند.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

رستم و کوراوغلو دو قهرمان ملی و حماسی- که سرنوشت آن‌ها با سرنوشت ملتشان گره خورده است- نماد تخاصم قدرت‌ها، مبارزه نور و تاریکی، خیر و شر، راستی و کاستی‌اند. اگرچه طبقه اجتماعی این دو قهرمان از هم متفاوت است؛ اما داشتن روح حماسی و جنبه اسطوره‌ای، دلاوری و فداکاری، شرافت، گذشت و جوانمردی، عشق، کین‌خواهی از دشمنان، عدم تسلیم در برابر ظلم و ستم و خودکامگی و ناجوانمردی، و برخورداری از عنایت ایزدی از خصوصیات مشترک آن‌دو است. صفات و خصوصیات پهلوانان، عناصر و موجودات افسانه‌ای همچون اسب‌های فهیم که منشأ اسطوره‌ای دارند، چگونگی حضور زنان در داستان و مضمون پسرکشی در داستان رستم و کوراوغلو آن‌چنان شبیه هم است که گویی منشأ واحدی دارند. 

دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

حماسه از قدیم ترین انواع ادبی است که صورت داستان دارد، زیرا همانند داستان دارای آغاز، میانه و پایان است. حماسه از یک سو زادۀ اسطوره است و از سوی دیگر داستان و رمان را در درون خود جای داده است. این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات حماسی گذشتۀ فارسی که در متون حماسی بازتاب یافته و از ویژگی روایی و سادگی بیان برخوردار است، می پردازد، هدف این نوشتار تشریح ساختار روایی حماسۀ مصور (پرده خوانی) و حماسۀ زبان بنیاد (داستان رستم و اسفندیار) با تکیه بر «نظریۀ میک بال» است. چون هدف این مقاله بیشتر نشان دادن ویژگی های متن روایی در قالب ادبی حماسه است، به همین دلیل داستان «رستم و اسفندیار» انتخاب شد، سپس با در نظر گرفتن ویژگی های متن روایی براساس نظریۀ میک بال، توجه فردوسی به عناصر داستان نویسی و ساختار متن روایی مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش نشان می دهد که داستان حماسی (اعم از مصور و زبان بنیاد) نیز مانند دیگر انواع داستان های زبان بنیاد دارای خط سیر داستان (شروع، حرکت داستان به سمت اوج، اوج، گره گشایی و نتیجۀ نهایی) است.
امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.

دوره ۲، شماره ۷ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده

در این مقاله، دو قهرمان همانند از دو دسته ادبی مختلف - رستم از ادبیات حماسی ایران با کوهولین از ادبیات نمایشی ایرلند - مقابله شده‌است. بررسی همانندی این دو قهرمان به منزله‌ ارزیابی امکان و توانایی نمایشی و روایت داستان رستم و سهراب شاهنامه‌ فردوسی است. از این رو و به همین ضرورت است که کردارهای رستم و کوهولین در جریان داستان مورد ارزیابی قرار گرفته؛ کردارهای قهرمانی اسطوره‌ای که فرجامشان فرزندکشی است.
در اینجا نسبت میان هر یک از قهرمانان (رستم – کوهولین) با وقایع،  تصمیم و اعمالشان ازآغاز تا پایان حادثه در مقایسه‌ای تطبیقی و محتوایی ارزیابی خواهد شد. در این روش مبنا، مقایسه هر جزء از طرح داستانها با هم و هر جزء از کردار قهرمانان با هم است. در این تحلیل توصیفی وتطبیقی، درخواهیم یافت که بین دو اسطوره، مشترکات فراوانی وجود دارد که می‌تواند بر هم خانوادگی و یگانگی در خاستگاه و منشأ آنها دلالت کند.
 
 

دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

انئید ویرژیل یکی از شاهکار¬های حماسه جهان و بدون شک گرانقدر¬ترین نمونه حماسه لاتین است، هر چند می¬توان این کتاب را حماسه مصنوع به حساب آورد اما در این مورد نیز حقیقت با مجاز در می¬آمیزد و اسطوره پردازی شاعر متاثر از وقایع تاریخی از یاد رفته است. نگارنده در مقاله حاضر بر آن است که با استفاده از متون حماسی شعرای لاتین پیش از انئید، که به طور عمده از سخنوری یونان متاثر بوده اند، ویژگی های بارز این کتاب را در حوزه معانی و بیان و بدیع نشان دهد. با توجه به ابیات معدود و انگشت شماری که از شاعران حماسه سرای لاتین پیش از ویرژیل بر جای¬مانده است، نمی¬توان در این باب به سبک شعرای مقدم و بنابراین تاثیرات بلاغی مجموعۀ آثار آنان در ویرژیل پرداخت بلکه در این مورد تنها راه ممکن اکتفا به ابیات اندک باقی مانده و بررسی بلاغی آنها است. از این¬رو، در این گفتار پس از بیان شرح حال مختصری از این شعرا، به ذکر موثرترین ویژگی سبکی سخن آنان با توجه به ابیات بر جای مانده در انئید پرداخته خواهد شد. شایان ذکر است که دستور زبان لاتین کلاسیک که ویرژیل بزرگترین نماینده آن در نظم و سیسرون نماد آن در نثر است، با تمایز آشکار از لاتین عامیانه و باستانی، در شکل گیری شیوه بیان و بلاغت انئید سهمی عمده دارد.

دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

این پژوهش، که به روش اسنادی- تحلیلی با مطالعۀ کتابخانه‌ای به انجام رسیده است،  درپی این آن است تا با بررسی رجزهای حماسی در شاهنامه (داستان رستم و اسفندیار) و شعر حماسی عمروبن کلثوم تغلبی به وجوه اشتراک و افتراق محتوایی و زبانی دو شاعر در زمینۀ رجز بپردازد. عمروبن کلثوم صاحب یکی از معلقات عصر جاهلی است؛ همان ﻣﻌﻠﻘﺎتی ﻛﻪ ﺑﺎﺯﮔﻮﻛﻨﻨﺪۀ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺳّﻨﻦ ﻛﻬﻦ ﻣﻠﻲ ﺍﻋﺮﺍﺏ و ﺁﻣﻴﺰﻩﺍﻱ است ﺍﺯ ﺣﻜﺎﻳﺖ، ﺗﺎﺭﻳﺦ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ. ﺩﺭ ﻣﻌﻠﻘﺎﺕ ﻋﻼﻭﻩﺑﺮ ﻭﺻﻒ، ﻓﺨﺮ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ، ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨگهاﻱ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻋﺮﺏ یافت که مبتنی بود بر جنگها و یورشهای قبیله­ای. مسئلۀ محوری پژوهش این است که از چه جهت یا جهاتی این دو شاعر در رجزگویی به هم نزدیکند؛ چه عنصر یا عناصری در رجزهای آن دو حضور دارد و بوم و اقلیم در کیفیت رجز آنها تا چه اندازه مؤثر است. پس از بررسی دریافتیم که زبان دو شاعر بویژه فردوسی در گزارش رجزهای رستم از جهت ادبی اُفت محسوسی دارد و جنبۀ بلاغی کمی در زبان او دیده می‌شود. از جهت بلاغی «کنایه» محور مشترک دو شاعر است؛ اما عناصر بومی و اقلیمی در کیفیت رجز آنان مؤثر بوده است؛ چنانکه چشم­انداز وسیع محیطی و جغرافیایی که از ویژگیهای ذاتی حماسه است در شعر عمروبن کلثوم دیده نمی‌شود. از یازده مورد اغراض رجزی که بررسی شد، دو شاعر در هفت موردِ برمنشی، بیان قدرت و شرح رفتار پهلوانی، نازش به نژاد و خاندان، دغدغۀ ننگ و نام، تحقیر و بیان کهتری رقیب، تضعیف روحیه و تهدید و ارعاب با هم مشترکند و در چهار موردِ پند و اندر، مرگ ناهراسی، سازش­ناپذیری و ستم‌ستیزی و تفاخر به خیل با هم اختلاف دارند.

دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

شاهنامه، اثری حماسی و حکمی، و متعلق به زمانی است که در کانون پربارترین زمانهای تلاقی فرهنگهای شرق و غرب در ایران قرار دارد. در این کتاب، حکمت و اساطیر و حماسه و تاریخ چنان در هم تنیده شده‌ که اثری جاودانی و تحسین‌برانگیز به وجود آمده است. حکمت فردوسی را هم از مضمونهای داستانهای شاهنامه می‌توان استنباط کرد و هم از آنجا که به صورت پند‌های حکیمانه آشکار در پایان داستانها تجلی می‌کند. برخی از این داستانها به جنگهای افراسیاب مربوط است. افراسیاب در شاهنامه از دیدگاه حکمت، نماینده دو نیروی بالقوه شرانگیز مفطور در سرشت انسان، خشم و شهوت است.
 سیمای افراسیاب در آثار اساطیری و تاریخی مقرون به شر‍ّ و بدی است. خواه به همین دلیل و خواه به دلیل اینکه فردوسی در گزارش شخصیت او در نمایش بدیها و شرانگیزیها مبالغه کرده باشد، نتیجه این است که او در شاهنامه شرانگیزترین شخصیت انیرانی است که گسترده‌ترین جنگ را علیه ایران به راه می‌اندازد. در این نوشته برای نشان دادن اینکه او نماینده دو نیروی خشم و شهوت است، سیمای او چنانکه در متون تاریخی و اساطیری انعکاس یافته با آنچه در شاهنامه آمده، مقایسه، و پندارها و گفتارها و کردارهای او، که همه در دشمنی با ایران و آمیخته با شر و فساد است در شاهنامه بررسی شده است.
 

دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

در این مقاله به معرفی حماسۀ «سونجاتا یا حماسه ماندینگ» و مقایسه جنبه‌های حماسی آن با نبرد رستم و اسفندیار در کتاب شاهنامه فردوسی پرداخته‌شده است. این دو داستان تفاوت و تشابهاتی باهم دارند که در حوزه مشترکات می‌توان به ناتوانی از شکست رقیب در نبرد آغازین و پی بردن به راز رویین‌تنی، خیانت عامل مشترک مرگ دو پهلوان، دل‌بستگی به قدرت و تخت و تاج ضدقهرمانان، رویین‌تن بودن آن‌ها، پیش‌بینی مرگ پهلوان رویین‌تن، انتخاب فرزندان برای ملاقات با رقیب و کشته شدن به‌وسیله تیری از جنس چوب، اشاره کرد. قوم ایرانی و آفریقای غربی، تفاوت فرهنگی و فاصلۀ جغرافیایی با هم دارند. مقایسه داستان رزمی رستم و اسفندیار با سونجاتا و سوماورو، ازلحاظ جنبه حماسی چه شباهت و تفاوت باهم دارند؟ روش تحقیق در این مقاله اسنادی و از نوع توصیفی-تحلیل محتواست.
 


دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده


خون، خون­ریزی، برخی­کردن و مضامین مربوط به آن ریشه­های دیرینه­ای دارد و پیوسته ذهن بشر را به خود مشغول کرده و در فرهنگ ایران و جهان تأثیرگذار و ماندگار بوده است. مضامین و باورهایی مانند قربانی و برخی کردن انسان و حیوان و آیین­ها و باورهای پیرامون آن، کشتن انسان­های مقدس و تأثیر پادافراه آن بر سرنوشت آدمی، شومی خون زن، پاشیدن خون بر سنگ برای رفع جادو، کشتن حیوان مقدس و نزول بلا، خون­خواری و مالیدن آن بر بدن، شومی خون سگ، حصار ساختن از خون دشمن، خون مظلوم و جوشش خون و انتقام­گیری از صاحب آن، روییدن گیاه از خون بی­گناه در داستان سیاوش، کشتن ایرج، سهراب و اسفندیار ازجمله باورهای عامیانه­ای است که در طومارهای نقالی و روایات شفاهی دربارۀ حماسۀ ملی، بازتاب یافته و ریشه­ای در اساطیر و شاخه­ای در باورهای عامیانه دوانده و گسترانده است. در این پژوهش با بهره­گیری از طومارهای نقالی و دیگر منابع، ابتدا باورهای عامیانۀ مرتبط با خون و بن­مایه­های آن در طومارهای نقالی بررسی و سپس به شیوۀ تحلیل محتوا به دسته­بندی و مقایسۀ نمونه­های مورد نظر پرداخته می­‌شود.
 

دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده

حمزه‌نامه نام یکی از داستان‌های عامیانۀ فارسی است که تحریرهای متنوعی از آن به نثر و نظم، در زبان‌های مختلف جهانِ اسلام موجود است. این جستار با گردآوری داده‌های تاریخی و مرور و نقد نظرهای موجود درباره خاستگاه این حماسه شفاهی، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی اسناد تاریخی موجود درباره خاستگاه آن پرداخته است. بررسی پیشینه حمزه‌نامه - به­عنوان یک گونه ادبی ـ در ادبیات فارسی و تحریرهای مختلف آن، در تطبیق با مستندات تاریخی نشان می‌دهد که ریشه‌های این داستان با وقایع ایرانِ زمان ساسانی مطابقت دارد. در این جستار، برای جست­وجوی خاستگاه حمزه‌نامه در عصر ساسانی، برای اولین­بار، ضمن تطبیق اثر با داستان حماسیِ« بهرام چوبین»، کوشیده است مشابهت میان این اثر با حماسۀ گمشده‌ای از ادبیات پهلوی به­نام کتاب بهرام چوبین را توصیف و برای تحلیل دلایل این شباهت، تمامی وقایع تاریخی را ـ که حمزه در آن‌ها حضور دارد ـ با روایت تاریخی بهرام چوبین مقایسه و همخوانی‌های فراوان این دو را استخراج کند. این بررسی ضمن طرح احتمال ریشه‌های ساسانی برای این داستان، این فرض را مطرح می‌کند که داستان حمزه، تحت تأثیر ترجمه یا برگردان آزادی از متن پهلوی داستان بهرام به زبان عربی (با واسطه‌های متعدد) تکوین یافته است یا لااقل در ادبیات عامیانه اعراب، افسانه پهلوانی‌های بهرام، در شکل گرفتن حماسه شفاهی حمزه تأثیر مستقیم داشته است؛ هرچند که اصل عامیانه اثر، به­تدریج، چهره‌ای عربی ـ اسلامی به خود گرفته است.
 

دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده

نظریه فرمول شفاهی که از پژوهش‌های پری و لرد در آثار هومر شکل گرفت، در زبان­های بسیاری به­کار گرفته شد. در زبان فارسی نیز پژوهش­هایی در این حوزه در متون منثور عامیانه انجام شده ‌است که تمام این پژوهش‌ها به مسئله گزاره‌های قالبیِ عمومیِ آثار پرداخته‌اند. پژوهشگران خارجی بر اساس این دستاورد‌ها متون منظوم حماسی فارسی به­ویژه شاهنامه را محصول نقالی و شفاهی بنیاد دانسته‌اند. این مقاله با نگاهی تازه به طومار‌های نقالی به­عنوان متون حماسۀ شفاهی، علاوه بر معرفی گزاره‌های عمومی آن­ها، نوع دیگری از گزاره‌ها را با عنوان گزاره‌های قالبی حماسی با تمرکز بر رزم کشتی، در سه بخش الف) گزاره‌های بیانگر ورود به کشتی ب) گزاره‌های بیانگر آغاز کشتی ج) گزاره‌های بیانگر پایان کشتی معرفی‌کرده ‌است و کارکرد هر دسته را نیز تشریح می­کند. در­پایان، اثبات می‌کند که نقالان و راویان طومار‌ها گنجینه‌ای از این گزاره‌ها را در ذهن داشته‌اند و در زمان توصیف رزم‌ به­گونه‌ای خودکار و بدون اندیشه از آن بهره می‌برده‌اند. بنابراین، با استفاد از این روش و استخراج گزاره‌های به­کار رفته در انواع رزم‌ها، می‌توان به ساختار روایی حماسۀ شفاهی فارسی دست یافت.

دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده

«شیر» یکی از نقش آفرینان است که در شاهنامه­ فردوسی بارها از آن نام برده شده و مضامین و بنمایه­هایی را به خود اختصاص داده­است. روشن است که همه­ مضامین مربوط به شیر از شاهنامه بر نمی­آید و استقصای تامّ دراین­باره بدون بررسی دیگر منظومه‏های حماسی، که پس از شاهنامه سروده شده­اند، ممکن نیست.
برای درک همه­ مضامین و اشارات مربوط به «شیر»، بررسی شاهنامه و ده منظومه‏ حماسی پس از آن (بانوگشسپ­نامه، برزونامه، بهمن­نامه، جهانگیرنامه، سامنامه، شهریارنامه، فرامرزنامه، کک کوهزاد، کوش­نامه و گرشاسپ­نامه) ضروری می­نمود که این مقاله پس از بررسی آنها مهمترین بنمایه­های اساطیری- حماسی و آیینی این جانور را استخراج، طبقه­بندی و تحلیل کرده­. این بنمایه­ها عبارت است از: شیر کپّی، شیر سپاهی، چرم شیر و رزم­افزار، توتم شیر، شیراوژنی، پیکرینگی شیر، آیین شیر­پرستی، نگه­بانی از دخمه و گنج، طلسم شیر، تعابیر نجومی شیر، کودک و شیر.  
 

 

دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

یکی از مهم­ترین بخش­های هر فرهنگ، ادبیات عامه است که شامل ابعاد مختلفی است. در مطالعۀ پیش­­رو با تمرکز بر فرهنگ و ادبیات عامۀ قوم بلوچ، قصد داریم دریابیم زنان بلوچ در حماسه­های این قوم عمدتاً در چه ابعادی به­ تصویر در آمده­اند و در اجتماع و خانواده دارای چه موقعیتی هستند. به ­این ­ترتیب، هدف اصلی پژوهش، شناسایی و تفسیر سازوکاری است که در فرهنگ و ادبیات عامۀ قوم بلوچ و به­طور اخص حماسه­های این قوم در­نهایت، موجد موقعیت و جایگاهی خاص در ارتباط با زنان بلوچ می­شود. به ­همین ­دلیل، برای دستیابی به این منظور، از روش کیفی مردم­نگاری و نیز روش اسنادی بهره ­برده­ایم. برای تفسیر بهتر داده­های به­دست آمده نیز برخی نظریات فمنیستی همچون فمینیسم رادیکال، فمینیسم سوسیال و نیز فمینیسم لیبرال را استفادۀ انتقادی می­کنیم تا از این طریق دریابیم آیا مسائلی که از بطن داده­ها استخراج می­شود، در چارچوب­های یاد­شده قابل بررسی یا به ­نحوی دیگر قابل تفسیر است. یافته­های حاصل از کاربست روش­های مذکور نشان می­دهد که تصویری که از زنان ارائه شده است، بر برخی ابعاد و تصاویر خاص دلالت دارد، ازجمله: بر­هم­زنندۀ صلح و روابط پایدار سران قدرت؛ قدرتمند، ثروتمند و دارای جاه و مقام؛ زیرک، باهوش و باتدبیر؛ دلیر، شجاع و ستیزه­جو؛ تیماردار و تسکین­دهندۀ آلام و برهم­زنندۀ روابط خانوادگی با انجام قضاوت­های نادرست. درمجموع، با تمامی مضامین به­دست ­آمده به این نتیجه دست ­یافتیم که زنانی که در حماسه­های بلوچی از آن­ها سخن گفته شده است، دارای ارزش­ها، موقعیت­ها و امتیازات به­نسبت یکسان با مردان هستند.
 

دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

   اسب یکی از رازآمیزترین بن­مایه­ها در ادب حماسی است که همواره در کنار قهرمان
نقش­آفرینی کرده و گاه حتی با قهرمانان یکی پنداشته شده است و در گذر زمان،
خویشکاری­های متنوعی را به خود گرفته است. در این جستار بر اساس روش تحلیل محتوایی، آثاری چون شاهنامۀ فردوسی، طومارهای نقالی، زرین­قبانامه، اسکندرنامه، داراب­نامه، فیروزشاه­نامه، حمزه­نامه و ابومسلم­نامه بررسی شد تا روشن شود که اسب چه خویشکاری­های خاصی در این متون دارد. پس از واکاوی متون یاد­شده روشن شد که اسب علاوه بر پیوند با پهلوان و باد و آب که در پژوهش­های پیشین به آن اشاره شده، ارتباطی معنادار با پری و باروری، دیو و جادو و مرگ دارد؛ به این ترتیب که گاه اسب در هیئتی پری­وار، با باروری پیوند می­یابد، گاه سویه­ای منفی به خود می­گیرد و با دیو و جادو این­همانی پیدا می­کند و گاه به­شکلی رازآلود، نماد مرگ واقع می­شود.

دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

سهم قابل­توجهی از اشعار فارسی را گونه ادبی حماسه دربر میگیرد. دامنۀ این گونه تا قلمرو ادبیات شفاهی نیز کشیده شده است. جنگ­نامه­های محلی منظومه­هایی هستند با حال و هوای حماسی که مشخصاً به تأثیر و تقلید از شاهنامه سروده شدهاند. این شعرها در قالب مثنوی و بحر متقارب و گاه در بحر هزج هستند که با روایتی داستانی و توصیف­ مبالغه­آمیز، دلاوری­های فرد یا افرادی تاریخی از یک منطقۀ جغرافیایی را شرح می­دهند و  تا مدتها پس از سرودهشدن، میان مردمان آن منطقه مقبولیت دارند، و در اختلافات محلی و طایفهای، کارکردهای تبلیغی دارند. جنگ­نامهها بسته­به موضوع خود، گاه به جنگ میان سران طوایف و خوانین منطقه و در مواردی به نزاع یک گروه با حکومت مرکزی پرداخته و گاه نبرد گروهی از مردمان منطقهای را با نیروهای بیگانه روایت کردهاند. عنصر «جنگ» و بزرگداشت یا خوارداشت شخصیتها و حوادث محلی و منطقهای، پایه و مایه اصلی این شعرها بهشمار میرود. در این مقاله سه جنگ­نامه محلی جنوب ایران، یعنی جنگ­نامه رئیسعلی دلواری، جنگ­نامه حیاتداود و شبانکاره و جنگ­نامه بر تابناک لیراوی از جهت سبکی و گونهشناختی بررسی شده­اند. این منظومه­ها با آنکه از سبک زبانی و ادبی شاهنامه و دیگر متون حماسی و همچنین لحن و گفت­وگوی آن­ها تأثیر فراوانی پذیرفتهاند، اما تفاوتهای اساسی نیز با گونۀ حماسه دارند؛ مؤلفههایی همچون زمینه اسطورهای، داستانی، پهلوانی، صبغه ملی و خرق­عادت در این
سروده
ها نیست. رنگ ملی ندارند؛ چراکه اهداف آن­ها در راستای آرمانهای یک ملت نیست و قهرمانانشان اغلب بهدنبال رسیدن به آرمان­ها و اهداف شخصیاند؛ بنابرین به باور ما، از منظر گونهشناسی این سرودهها را باید «شبهحماسه» نامید. با این همه جنگ­نامه­ها ازمنظر تأثیر شاهنامه بر فرهنگها و خردهفرهنگهای قلمرو زبان فارسی و نیز از لحاظ ثبت وقایع و حوادث محلی و به­کارگیری برخی واژگان و اصطلاحات بومی در شعر شایسته توجه و درخور بررسیاند.

دوره ۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

در  این مقاله که به شیوه تحلیلی - تطبیقی و با هدف شناخت تابوها و کارکرد آن­ها ، نگاشته شده است، خوانندگان را با اندیشه­های همسان و ناهمسانِ سه قومِ سومری، هندی و ایرانی، در سه مقطع‌تاریخی آشنا خواهیم ساخت. در این راستا با خوانش سه اثر بر گزیده:گیل گمش،رامایانا و گرشاسپ­نامه،همراه با شناخت تابوهای موجود در این آثار، به تحلیل و توصیف این  مقوله خواهیم پرداخت. تابو، به مثابه­ باورداشت به وجود نیرویی ماورایی و حرمت بخش در شماری از اشیاء، گیاهان، جانوران و آدمیان، با برخورداری از دو ویژگی «تقدس»  و «حرمت»، مقوله-مفهومی برجسته در عرصه مطالعات ادبی و مردم شناختی است. نگارندگان با شناخت و  تحلیل تابوهای موجود در سه اثر یادشده، نشان خواهند داد که باورها و قوانین تابویی، با کارکردهای ویژه خویش، نقشی برجسته در این آثار، ایفا می­کنند و به کنش- واکنش­های شخصیت­های حماسی- اساطیری، سمت و سویی خاص می­بخشند؛ ویژگی­ای که گویای همگونی نوع کارکرد ذهن آدمی، در دوره­های گوناگون پیشاتاریخی- تاریخی، در عرصه­های متفاوت جغرافیایی­است.

دوره ۹، شماره ۴۱ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده

داستان «فرجام رستم» در شاهنامه و غررالسیر ثعالبی متفاوت با همه منابع دیگر است. در منابع، چهار شکل کشتن به دست بهمن، مرگ طبیعی، مرگ هر دو حریف در پایان جنگ با اسفندیار، و کشتن به دست شغاد دیده می‌شود. نقد منابع نشان می‌دهد این داستان در خدای‌نامه نبوده، از طریق کتاب مستقل رستم و اسفندیار و دو کتاب سیکسران و پیکار، در عصر نهضت ترجمه وارد منابع اسلامی شده است. تفاوت راوی داستان (آزادسرو) با راویان شاهنامه ابومنصوری و گمنامی «شغاد» در منابع، خاستگاه داستان را مبهم کرده ‌است. این جستار با توجه به تداوم محتویات کهن در منابع عامیانه، در کنار نقد منابع رسمی، نقش بهمن در قتل رستم در طومارهای نقالی و حماسه‌های گفتاری و درنهایت، روایت خوسفی در خاوران‌نامه در سده نهم هجری را که محتوی افکندن رستم در چاه‌های بهمن بوده، تحلیل و ثابت کرده‌ است که کشنده رستم در کهن‌ترین منابع کسی جز بهمن نبوده، برای کاستن از تحقیر کشته شدن وی به‌دست شاه کیانی، گناهش در سیمای یک برادر ناتنی فرافکنی شده ‌است.

دوره ۱۱، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده

پوششی که در اجرای مراسم آیینی استفاده می‌‏شود مکمل یک آیین باستانی یا داستان اساطیری از دوران کهن است. لباس‌‏ها، تزیینات و اشیای مورد استفاده در اجرای مراسم آیینی همگی نمادین هستند. افراد با این نمادها آشنایی دارند و به تقلید از پیشینیان خود آن‌ها را به‌کار می‏‌برند، حتی اگر از جنبۀ نمادین آن اطلاع دقیقی نداشته باشند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی پوشش در اسطوره و حماسه و تأثیر آن در مراسم آیینی با تأکید بر پوشش زرتشتیان است. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی و استفاده از اسناد کتابخانه‌‏ای کاربرد پوشش در مراسم آیینی بررسی شود. در این پژوهش مشخص شد که رنگ و نوع لباس نشان‌دهندۀ باورها واعتقادات مردم است و کاربرد آن در مراسم آیینی جنبۀ اسطوره‏‌شناختی دارد. اقوام مختلف برای فرایند گذار از زندگی بدوی و ورود به زندگی متمدن روایت‌‏های اساطیری درمورد پوشاک دارند. این روایت‌‏ها را که به تولید و استفاده از پوشاک اشاره دارد، در حماسه به شخصیت‌‏ها و قهرمانان حماسی نسبت داده‌‏اند.
 

دوره ۱۲، شماره ۵۹ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده

فرهنگ و تاریخ عرب پس از ظهور اسلام همواره مورد توجه مسلمانان در جای‏جای گیتی بوده است و مسلمانان با فراگیری علوم اسلامی، با فرهنگ و تاریخ عرب نیز آشنا شده‏‌اند. یکی از وجوه تاریخی عرب، جنگ‏‌های قبیله‌‏ای فرسایشی همچون جنگ «بسوس» و «داحس و غبراء» بوده که اکثراً کنشی به زندگی سخت و صحرانشینی آنان بوده است. «رند و لاشار» نیز از حماسه‏‌های عامۀ بلوچسستان است که شباهت‏‌های انکارناپذیری با جنگ‏ بسوس در دوران جاهلی دارد. این پژوهش با رویکرد تطبیقی تاریخی و به شیوۀ تحلیل محتوا به بیان مشابهت‏‌های تاریخی این دو حماسه‏ و جنگ‏ می‌‏پردازد. فرضیۀ پژوهش بر این اصل استوار است که حماسه رند و لاشار در مواردی متأثر از جنگ‏ بسوس میان دو قبیله بکر و تغلب در دوره جاهلی است و اقلیم مشابه و ساختار اجتماعی و خصوصیات اخلاقی یکسان، راه را برای این تأثیرپذیری هموار کرده است. نتیجه تحقیق با اثبات این فرضیه نشان می‌‏دهد که آتش جنگ بسوس و حماسه رند و لاشار با کشتن شترهای «بسوس» و «گوهر» شعله‌‏ور می‌‏شوند و این دو زن، شخصیت‏‌های محوری این جنگ‏‌ها بوده‏‌اند. وجه دیگر این تأثیرپذیری در علل این جنگ‏‌هاست که انتقام‏‌خواهی و حمایت از مهمان، انگیزه اصلی هر دو جنگ به‌شمار می‏‌روند.
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱