جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای حسرت


دوره ۸، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

شعر عامۀ بختیاری، از نظر گونه­­شناسی، تنوع و بسامد بالایی دارد. گونه­های مختلفی مانند سُرو، دوالالی، صیادی، شَوخین، بَلال و برزگری از آن جمله است. گونۀ برزگری که با نام­های بَوِرو، باوِرو، بیداد و بَرزِیَری نیز شناخته می­شود، روایتگر دلتنگی­، عشق، اندوه، آرزوها، و دغدغه­های دروگرانی است که فصل بهار، در گرمسیر بختیاری، دور از خانواده و ایل، به درو و برداشت محصولات کشاورزی مشغول بودند. آنان احساسات و عواطف خود را در قالب شعر با آواز بیان می­کردند. یکی از مضامین اصلی این اشعار، حس نوستالژی برزگر دورافتاده از خانواده است. در پژوهش حاضر عوامل و وجوه مختلف نوستالژی در اشعار برزگری بررسی شده است. این نوستالژی به دو گونۀ زنانه و مردانه تقسیم می­شود. از وجوه برجستۀ نوستالژی مردانه در شعر برزگری می­توان به دلتنگی برای زادگاه، یادآوری خاطرات وصال با معشوق، حسرت برای وارگه­ها و چشمه­های سردسیر، دلتنگی برای طبیعت به­ویژه گیاهان سردسیر، غم غربت و تنهایی اشاره کرد. نوستالژی زنانه، حالات روحی زنان چون انتظار و فراق را نشان می­دهد.

امیرحسین صادقی،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
مفهوم «بنیاد­گرایی» اصالتاً متعلق به حوزه تحقیقات دین و به‌ویژه دین مسیحیت بوده؛ اما به‌تدریج آن را وارد سایر دین­ها نیز کرده‌اند. پژوهشگران این حوزه در تلاش بوده­اند ضمن بررسی تاریخ ظهور این پدیده، دلایل شکل­گیری و وجوه مشترک آن در دین­های مختلف را بکاوند. اما به‌دنبال چند واقعه  تاریخی، ازجمله انقلاب ایران، قضیه سلمان رشدی و به‌ویژه اتفاق­های ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲، واژه «بنیاد­گرایی» در عرصه عمومیِ غرب توسط رسانه­ها مصادره شد و با استحاله کامل، به یک دال با دلالت­های سیاسی و غیر­دینی بدل گردید. در این فرایند که در چارچوب کلان­روایت نو­شرق‌شناسی تحقق یافت، دو راهبرد نشانه­شناسی پیگیری شده است. ابتدا تلاش می­شود مدلول­های چند­گانه «بنیادگرایی» در دین­های مختلف به یک مدلول واحد و متعیّن، یعنی دین اسلام، تقلیل یابد و در گام بعد مدلول­های گسترده دین اسلام (و به بیان بهتر مسلمانی) به یک مدلول بسیار کوچک یعنی «افراطی­های مسلمان» فرو­کاسته ­شود. محسن حمید در رمان جریان­ساز خود بر­آن بوده است تا ضمن باز­نویسی این روایت/ فرایند، ضمن کمک به تکثیر دلالت­های بنیاد­گرایی، دلالت­های اصیل دینی آن را احیا نماید، از تحدید مدلول­های آن جلو­گیری کند و راه را بر دو­قطبی‌سازی مورد پسند گفتمان نوشرق­شناسی یعنی همان دوقطبی شرق ـ غرب یا اسلام ـ لیبرالیسم ببندد. در مقاله حاضر با تکیه بر آرای نظریه­پردازان حوزه «بنیادگرایی» و مقایسه آن با چگونگی بازنمایی آن در رمان بنیادگرای مردد، نشان داده شده که چگونه اثر ادبی می­تواند ضمن تأیید بخشی از نظریه­ها، بینش­های جدیدی در این حوزه ارائه دهد و کمک کند تا پیچیدگی­های این موضوع در دنیای جدید واکاوی شود. این جستار درصدد است تا استدلال کند که چگونه رمان بنیادگرای مردد برداشت­های رسانه­ای و حتی نخبگانی در دنیای غرب از «بنیادگرایی» را به‌چالش می­کشد و به باز­تعریف و باز­مصادره آن دست می­زند.
 

صفحه ۱ از ۱