۸ نتیجه برای جمشید
دوره ۴، شماره ۸ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
یکی از افسانههایی که پیشینۀ تاریخی و فرهنگی کهنی در میان قوم کرد و نیز دیگر اقوام دارد، افسانۀ ملکجمشید است. در این مقاله به بررسی کارکردهای نمادین شخصیتها و قهرمانان این افسانه و نیز باورها، اعتقادات و آداب زندگی مردمان کرد پرداخته شده است. افزونبراین، تلاش شده است که با بهرهگیری از چارچوبهای ادبیات تطبیقی، تفاوتها و شباهتهای روایت افسانه در ادبیات شفاهی و مکتوب- براساس روایت علیاشرف درویشیان و رضا خندان - بررسی شود. یافتههای پژوهش نیز بیانگر آن است که فرهنگ عامه و شفاهی در تکامل و غنای فرهنگ ملی و جهانی- که در شمار اهداف بنیادین ادبیات تطبیقی قرار میگیرند- میتواند نقش مؤثری داشته باشد.
دوره ۵، شماره ۱۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است. جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت. ضحاک در دماوند به جمشید تاخت. فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود. ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است. منوچهر در دماوند زاده شد و آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد. دیو سپید در دماوند مسکن دارد و دخترش در صخرههای آن میزید و سرگرم نخریسی است. اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستم بر میخورد. چکاد هرا یا قلۀ البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود. در این جستار به بررسی و تحلیل جنبههای گوناگون اساطیری کوه دماوند و شخصیتهای مرتبط با آن میپردازیم.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
یکی از کارکردهای مهم کتابت و خط استفاده از آن برای ذخیرهسازی اطلاعات با ظرفیت نامحدود است که با حافظۀ انسان با ذخیرهسازی محدود، قابل مقایسه نیست. نخستین کتابت با لوحههای سومری، بهعنوان قدیمترین گلنوشتههای مربوط به نیمۀ هزارۀ چهارم ق.م، شروع شد. بعد از سومریان، بابلیان نیز بر لوحههای گلی مینگاشتند و در کتابخانههای منظم خود آنها را حفظ میکردند. حفاری باستانشناسی در تل مردیخ، در جنوبغربی شهر حلب در سوریه، از وجود یک کتابخانۀ مهم پرده برداشت. در رأس شمرا در نزدیکی لاذقیه سوریه نیز گنجینهای یافت شد و در میان اشیای آن، گلنوشتههای فراوانی بهدست آمد که بر آنها حروف میخی به زبان اوگاریتی نوشته شده بود. در کتابخانۀ اوگاریت بخش وسیعی از نوآوریهای هزارسالۀ خاورمیانه جمع شده بود. در کاوشهای شهر هاتوشاس، پایتخت هیتیتها، در آناتولی نیز هزاران گلنوشته بهدست آمد. ادارهکنندگان این مجموعه طی قرنها از مهارتهای فراوان دیگران در سایر کتابخانههای خاورمیانه بهره بردند و دریافتند که در میان هزاران گلنوشته چگونه به گلنوشتۀ مورد نظر دست یابند. بعدها کتابخانه آشور بانیپال در نزدیکی تپۀ کیونجیک در نزدیکی شهر موصل عراق کشف شد. دربارۀ کتابخانهها در مصر نیز باید گفت کهنترین آثار ادبی مصریان معمولاً برخاسته از معابد بوده و پایۀ دینی داشته است و همۀ اینها در کتابخانه یا مرکز اسناد معابد نگهداری میشدند. در ایران نیز یکی از کهنترین مرکز اسناد مکتوب هخامنشی از خزانۀ تخت جمشید بهدست آمده است.
دوره ۶، شماره ۱۹ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده
چکیده در این پژوهش صحّت انتساب متن زرّینملک به نقیبالممالک و ارتباط آن به دربار قاجاری مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. به این منظور گزارههای قالبی مشترک میان این متن و دو اثر دیگر نقیبالممالک؛ یعنی امیر ارسلان و ملکجمشید را استخراج و بررسی نموده ایم. هرچند گزارههای قالبی، تمهید مشترک روایی در متون کلاسیک است، اما با توجه به تمایز نحوه بکارگیری و تفاوت صور بلاغی، می تواند در تعیین سبک شخصی و شناخت خالق اثر نقش مهمی ایفا نماید. گزاره های قالبی مشترک سه متن در این پژوهش به هشت دستۀ گزارههای قالبی آغازگر، پایانی، توصیفی، میانمتنی، تشبیهی، سوگند، دشنام و دعا بخشبندی شده است. علاوه بر گزاره های قالبی، دیگر الگوهای همسانِ مشترک سه متن، در سه بخشِ ابیات، اسامی و طلسمهای مشترک بررسی شده اند. برپایۀ همسانی پربسامد این الگوها و گزارههای قالبی مشترک میتوان متن نسخه خطی زرّینملک را از نقیبالممالک، نقّال دربار ناصرالدین شاه قاجاری دانست.
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
مورخین یونانی مانند هردودت آغاز حکومتهای وابسته قلمرو هخامنشی، ساتراپیها را از دوره حاکمیت داریوش اول میدانند، در صورتی که اصطلاح ساتراپ از دوره کوروش و کمبوجیه نیز رواج داشته است؛ بنابراین اگر آغاز حیات امپراتوری هخامنشی را از سال ۵۵۹ ق.م، سال به قدرت رسیدن کوروش دوم، و پایان آن را سال ۳۳۲ ق.م، فتح ایران توسط اسکندر مقدونی، بدانیم در این ۲۲۷ سال توسعه قدرت سیاسی و نظامی امپراتوری هخامنشی تعدادی از کشورها و ملل زیر سلطه این امپراتوری بهعنوان ساتراپنشین هخامنشی تحت فرمان قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران قرار گرفته بودند. براساس یافتههای مکتوب باستانشناسی در ایران و سایر سرزمینهای ملل تابع، تعداد این ساتراپیها در زمانهای مختلف حاکمیت امپراتوری هخامنشی متفاوت بوده است. برای نمونه تعداد این ساتراپیها براساس کتیبه بیستون و کتیبه تخت جمشید ۲۳ ساتراپی، کتیبه مقبره داریوش در نقش رستم ۳۰، و کتیبه داریوش کشفشده از شوش ۲۷ ساتراپی است، حال آنکه تعداد ساتراپیها براساس مدارک مکتوب مصری دوره هخامنشیان مانند مجسمه داریوش و سنگ یادبودهای کانال سوئز ۲۴ ساتراپی بوده است. براساس مطالعه متون تاریخی و بررسی یافتههای جدید باستانشناسی، حاکمیت هخامنشیان در طول ظهور و سقوط امپراتوری در محدوده سرزمین آناتولی تعداد ۷ ساتراپی: ساتراپی لیدی یا سارد در شمالغرب ترکیه، ساتراپی کیلیکیه در جنوبغرب ترکیه، ساتراپی ایونیه در شمال غرب، ساتراپی کاریه در غرب آناتولی، ساتراپی فریگیه هلسپونت به مرکزیت داسکیلیون در شمالغرب آسیای صغیر، ساتراپی اسکودرا یا مقدونیه در شمالغرب، و ساتراپی کاپادوکیه در شرق قابل اثبات است.
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
موتوس (mythos) یا افسانه مضمون تراژیک از نگاه ارسطو اجزایی دارد که در این مقاله با ابزار اسنادپژوهی مبتنی بر روش تحلیل محتوا بررسی و مؤلفههای آن در داستان جمشید و نمایشنامه اودیپوس شهریار تحلیل و تطبیق شده است. مهمترین نتایج: اجزای سهگانه موتوس داستان – دگرگونی، بازشناخت و کاتاستروفی – از نوع وصفی یعنی متکی بر وصف سیرت قهرمان است و در نمایشنامه در دو نوع مختلط – مبتنی بر وجود دگرگونی و بازشناخت – و دردانگیز – بر مبنای نوع کاتاستروفی – میباشد. پیچیدگی موتوس که مبتنی بر وحدت کردار و رابطه آن با دگرگونی و بازشناخت است، در داستان موتوسی ساده – به دلیل گسستگی کردارها و فقدان بازشناخت – و در نمایشنامه موتوسی مرکب – متکی بر وحدت کردار با تسلسل کردارهای تابع به همراه دگرگونی و بازشناخت – دارد. داستان چون بر مبنای قبل از خود و پیشگفتاری برای بعد از خود یعنی سلطنت ضحّاک است، موتوس تام ندارد ولی نمایشنامه تام است. داستان به عکس نمایشنامه چون حماسه است و روایت میشود، از جهت مخاطبمحوری مطابق بوطیقا که نمایشیبودن را شرط موتوس میداند نمیباشد. هر دو اثر شروط اعجاب موتوس را دارند که بر اساس آن حوادث نباید قابل پیشبینی و غیرمنطقی باشد. مطابق بوطیقا فرجام هر دو اثر به شیوه عالی یعنی نتیجه حوادث خود است. افسانه مرجع آن دو که مطابق بوطیقا درباره طبقه بالای اجتماعی است، بکر نمیباشد ولی چون خوب تألیف یافتهاند سرمشق آثار بعدی شدهاند. در کل، نمایشنامه نسبت به داستان مطابقت بیشتری با بوطیقا دارد.
شکوه السادات تابش، سعید شفیعیون،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
رویکرد نشانهشناسی فرهنگی با آشکارسازی فرایند شکلگیری معنا و مشخص کردن ارزشها و هنجارها در متن توسط لوتمان (۱۹۲۲ـ۱۹۹۳م) پایهگذاری شد. این رویکرد با تمرکز بر نحوۀ تعامل سپهرهای نشانهای مختلف، امکان جدیدی را در بررسی رخدادهای فرهنگی فراهم کرد تا نحوِۀ تولید متن در یک سپهر نشانهای روشن شود. متون اسطورهای ـ دینی بهعنوان یکی از منابع برجستۀ فرهنگی، بستری مناسب برای بهکارگیری نظریۀ نشانهشناسی فرهنگی است. در پژوهش حاضر، از این الگو در متن اسطورهای ـ دینی اوستا استفاده شده تا با انتخاب شخصیت جمشید، به نحوۀ مشروعیتزدایی از آیین مهرپرستی و مشروعیتزایی و چگونگی تولید معنا در آیین زرتشتی پرداخته شود. در این دیدگاه، جمشید در دوگانه تقابلی (خود و دیگری)، تکوینیافتۀ ایزدشاه آیین مهری است که با کمرنگ شدن اندیشههای ودایی و توسعۀ سپهر نشانهای زرتشتی، شخصیت گناهکاری گرفته است. در این مقاله، گناهکاری جمشید از طریقِ بررسی ورود وی به سپهر نشانهای جدید، با سازوکار جذب و طرد فرهنگ دیگری و تولید متن و تثبیت فرهنگ خودی (زرتشتی) تحلیل شده است.
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۵-۱۴۴۳ )
چکیده
لاغرو فی أنّ الختم من أهم النتائج التی تمّ الحصول علیها فی علم الآثار بالنقوش المخلتفه والأداءات المتفاوته علی مرّ الأیام وتوالیها وله أهمیه بالغه منذ القدم. إنّ دراسه هذه الأختام یمکن أن تفتح أمامنا نوافذ وزوایا مختلفه عن حیاه البشر. نلاحظ فی العهد الإخمینی استخدام الأختام بالنقوش المختلفه. إنّ دراسه هذا الموضوع، یضفی لنا الکثیر من المعلومات الهامه حول الهیکل والأسلوب الثقافی والفنی المتواجد فی تخت جمشید آنذاک. تسعی هذه الدراسه إلیتسلیط الضوء والتنقیب علی تلک المجموعه من الأختام التی یوجد فیها الرسوم البطولیه أو البهلوانیه والحیوانات المرکّبه وکذلک تمّ البحث عن سبب استخدام هذه المضامین والنقوش فی هذه الدارسه وتبیین وتقییم مدی تأثرها من الفن الوطنی الإیرانی أو فنون الأمم الأخری خاصه حضاره بین النهرین. یعتبر هذا البحث من الدراسات والبحوث الوصفیه- التحلیلیه وبانظر الی الجوانب التاریخیهوطریقه جمع المعلومات تمّ بواسطه الدراسات المکتبه. کما یعدّ هذا البحث منهجیّاً عند دراسه وفحص هذه المجموعه من الأختام التی رسم علیها تخت جمشید، نری تشابهاً ملفتاً للنظر وتکیفاً وانطباقاً بالغاً مع الأختام الموجوده فی بین النهرین وخاصه الأختام الآشوریه ویمکننا القول إنها تلقت التأثیر الأکبر من جانب المضمون والبنیه والهیکل وعلی الرغم من أن هناک اختلافات ملحوظه بین الأختام الآشوریه وأختام الأمم الأخری من جانب الحیویه والنشاط والمعتقد وبین المیزات والسمات الأخری للأختام الأخمینیه. بحیث یمکننا القول بأن التدریج الخاص للمساحات الذی أضفی علیهن میزه فریده من نوعها تتمیّز من مجموعه الأختام الخاصه بالأمم الأخری. مقارنه نقوش هذه الأختام مع فن القاطنین المحلیین فی الهضبه الإیرانیه یبین لنا مدی تأثرهم من الفن المانوی وحتی الحیوانات الهجینه الموجوده علی الأختام بصوره حصن تخت جمشید أیضاً لها علاقه وقرابه أکثر من جانب الإطار والهیکل مع رسوم الآثار المکتشفه فی حسنلو، وزیویه وقالایجی أکثر من الأختام المتوفره من الحضاره الآشوریه.