جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای تمثیل رؤیا

فاطمه فرهودی پور،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

تمثیل رؤیا(Allegory of Dream) به گونه ای از داستان های تمثیلی اطلاق می شود که عناصری چون رؤیاگونی، حضور راهنما، سفر به جهان ماوراء، بازگشت به جهان بیداری و بازگویی داستان سفر، به شکل قراردادی در آنها تکرار می شود. در این نوع داستان ها، «قهرمان» برانگیخته می شود تا با ورود به عالم رؤیاگونِ فراتر از بیداری، به حقیقت یا پاسخ پرسشی دست یابد و درحالی که رازآموخته شده است به عالم بیداری بازگردد. در این سفر رازآموزانه یا روحانی، «راهنما» وی را همراهی می کند. قهرمان پس از برخورد با ضدقهرمانان و از سر گذراندن آزمون های دشوار به حقیقتی دست می یابد، به جهان بیداری باز می گردد و داستانش را برای مخاطبان روایت می کند. در این نوشته برآنیم با بررسی ساختار و کارکردهای بیش از بیست روایت از سفرهای رؤیاگون در جهان مردگان، در گسترۀ زمان و مکان گوناگون کارکردهای این نوع روایت را استخراج و مقایسه و در نهایت نظریۀ «تمثیل رؤیا به مثابۀ نوعی ادبی» را ارائه کنیم.
فاطمه فرهودی پور،
دوره ۱۸، شماره ۶۹ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده

این مقاله تلاشی برای توصیف، بررسی و تحلیل چهرۀ زنان در نوع ادبی تمثیل رؤیا از منظر اسطوره‌شناسی و با تمرکز بر سیر تحول آن از دوران باستان تا دوران معاصر است. با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، بیش از پانزده روایت تمثیل‌های رؤیا از فرهنگ‌ها و دوره‌های زمانی مختلف (همچون: اسطورۀ ایشتر و گیل‌گمش؛ روایت‏های زردشتی چون معراج کرتیر و ارداویراف‏نامه؛ رساله الغفران، کمدی الهی و از متن‏های معاصری چون نمایشنامۀ کفن سیاه عشقی، «زن بدوی» سپهری، و فیلم‏هایی چون چه رؤیاهایی که می‏آیند و پویانمایی هرکول و...) بررسی و مقایسه شده است و با توجه به متن‏های پیکرۀ پژوهش، دریافتیم: در روایت‏های تمثیل رؤیا، زنان اغلب در قالب چهره‌هایی چون راهنما ـ قدیس، مادر، هدف سفر، شرور و، در مواردی نادر، زن سالک ظاهر می‌شوند. در این سیر تاریخی، چهرۀ زنان دستخوش تحول شده است و در روایت‌های دوران معاصر زنان راهنما بار دیگر با چهره‌هایی خردمند و ستوده دیده می‌شوند. تحلیل تمثیل‌های رؤیا نشان‌دهندۀ تحول در نقش زنان در طول تاریخ و تأثیر عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی بر آن است؛ چهرۀ زن از خدای ماده، زنان راهنما و درمانگر دوران اساطیر به زنان معذب به عذاب دوزخ نزول می‏کنند و در روایت‌های عارفانه فارسی عموماً چهرۀ زن راهنما، با چهرۀ پیری روحانی جایگزین می‏شود. در تمثیل رؤیاهای معاصر اندک اندک ردپایی از بازگشت راهنمای زن به روایت‏ها دیده می‏شود. مسیر سفر قهرمانانۀ زنان با سفر قهرمانانۀ مردان نیز تفاوت دارد و الگوی «مارپیچ» موریان مورداک در توصیف سفر قهرمان زنان نسبت به الگوی جوزف کمبل در «سفر قهرمان» مناسب‏تر به نظر می‏رسد؛ الگویی که در آن بر اهمیت خودآگاهی و هم‌آوایی زنان با آگاهی درونی‌شان تأکید می‌کند.
 


صفحه ۱ از ۱