جستجو در مقالات منتشر شده


۷۹ نتیجه برای تفسیر


دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده

«هرمنوتیک» علمی است که مسئله «فهم»، به‌ویژه فهم متون و چگونگی روند آن را بررسی می‌کند. «تأویل» اصطلاحی است که بیشترین کاربرد را به عنوان معادل عربی آن دارد. از آنجا‌که امروزه هرمنوتیک در حوزه‌‌های مختلف و به‌ویژه به عنوان یک روش نقدی از اهمیت به‌سزایی برخوردار است، بررسی ریشه‌‌ها و بیان جایگاه آن در زبان و ادبیات عربی به‌طور مستقل و بدون وابستگی کامل به دستاوردهای غرب در این زمینه، ضروری به‌نظر می‌رسد. این جستار، بررسی تاریخچه کاربرد تأویل در زبان و ادبیات عرب و رویکردهای مختلف آن را به‌دنبال دارد و با بیان اینکه هر نقد، خود نوعی تأویل است، به اهمیت این پدیده در نقد معاصر عرب و معرفی نمونه‌هایی از انواع تأویل‌‌های ادبی با گرایش‌‌های مختلف پرداخته است. روش و منهج این جستار توصیفی است و با شیوه مطالعه کتابخانه‌ای انجام گرفته است.
محمدرضا بهشتی، زهرا داوری،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، به ویژه نظریه های معطوف به خواننده پیوندی ضروری وجود دارد. این پیوند در رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی و تبار پدیدارشناسانه این نظریه ها ریشه دارد. از این منظر، هرمنوتیک فلسفی، درواقع فلسفه ای هستی شناسانه در باب تفسیر متن است. وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی در «وجودی بودن» آن است و وجودی که گادامر و ریکور از آن می گویند، وجودی تفسیرشده است؛ به این اعتبار، تفسیر متن (حلقه رابط میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی) در محور اندیشه هرمنوتیکی گادامر و ریکور قرار دارد. تفاوت در رویکردهای دو نمایند ه هرمنوتیک فلسفی به متن و تفسیر، تابعی است از تفاوت در دو راهی که هر یک از آن ها برای رسیدن به وجود در پیش گرفته اند. مهم ترین وجه تمایز، توجه ریکور به جنبه معرفت شناسانه و تأکید گادامر بر هستی شناسی ای مستقیم در روند تفسیر است. این تفاوت اصلی منشأ چهار تفاوت جزئی تر است: «زمانمندی»، «زبانمندی»، «ویژگی دیالکتیکی» و «عینیت گرایی». در این مقاله، پس از بحث در نحوه رابطه هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، آرای گادامر و ریکور در باب متن بررسی می شود. ابتدا مفهوم متن در نظر هر یک جست وجو می شود، سپس با تمرکز بر چهار محور تفاوت ذکرشده، رویکرد تفسیری آن ها به متن با یکدیگر مقایسه، و در پایان، مباحث جمع بندی می شود.

دوره ۲، شماره ۷ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده

در افغانستان پس از نظام جمهوری (۱۳۵۲- ۱۳۵۷ش) رژیم کمونیستی روی کار آمد. این نظام بر همه روابط سیاسی و اجتماعی از جمله فرهنگ و ادب تأثیر گذاشت. یکی از تأثیرات منفی این رژیم ، رویارویی با مقدسات دینی بود. از دیگر تأثیرات این رژیم،  استفاده افراطی از «رنگ سرخ» در جهت تبیین اهداف کمونیستی و ورود واژه «سرخ» در متون ادبی بویژه شعر و داستان بود.
ورود آثار نویسندگان روسی مثل پوشکین، داستایوفسکی و ...نیز از دیگر پیامدهای عملکرد فرهنگی این رژیم به حساب می آید.
از تأثیرات دیگر این دوره، رشد کمی و کیفی آثار فرهنگی در گستره مطبوعات کشور است. این پدیده نسبتاً مثبت فرهنگی در اواخر عمر رژیم کمونیستی بخصوص در دهه ۶۰ تا ۷۰ اتفاق افتاده است. از سوی دیگر در خارج از کشور نیز تحولاتی به وجود آمد که از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ به بیان دیگر می توان گفت نتیجه عملکردهای منفی و مثبت رژیم کمونیستی در افغانستان، آغاز تحول فرهنگی و ادبی جدیدی در خارج از کشور به شمار می‌رود که از آن با عنوان  «ادبیات مقاومت و مهاجرت» یاد می‌شود.


 

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

با پذیرش تفاوت‌های سازمان‌های دانش بنیان به لحاظ فلسفه وجودی، ماهیت فعالیت‌ها و به ‌دنبال آن تمایز کارکنان آنان با دیگر سازمان‌ها، در این مقاله سعی بر آن است تا با مرور اجمالی مدل‌های ارائه شده در حوزه جبران خدمات، مدلی مناسب برای بکارگیری در نظام جبران خدماتِ سازمان‌های دانش بنیان ارائه شود. در این پژوهش پس از مطالعه مدل‌های موجود، فهرستی از عوامل تأثیرگذار در نظام‌های جبران خدمات، شناسایی و در دو گروه اصلی مالی و غیر مالی و چهار زیرگروه طبقه بندی شد. سپس از میان عوامل احصا شده، بر‌اساس نظر غالب خبرگان، هشت عامل مؤثر در نظام جبران خدمات این سازمان‌ها برگزیده و در نهایت با استفاده از اکثریت آرای همان صاحبنظران و به کمک روش مدل‌سازی ساختاری – تفسیری، مدل مترتب، بر‌اساس سطح‌بندی هشت عامل منتخب طراحی شد. در مدل طراحی شده عوامل غیرمالی اعم از عوامل مرتبط با شغل(کار چالشی و فرصت رشد) و عوامل مربوط به محیط و شرایط شغل (برخورداری از ساعت‌های کار شناور و شرایط مطلوب محیط کار) در سطوح بالاتر قرار گرفتند؛ به این معنا  که این عوامل در نظام جبران خدمات این سازمان‌ها از اهمیت و تأثیرگذاری بیشتری برخوردارند.    

دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

مقاله حاضر بر اساس قوم‌نگاری تفسیری انجام شده در یک سازمان دولتی («اداره») در تلاش است بخشی از هدف این مطالعه را- که توصیف نحوه ساخت اجتماعی «کارمند ایده‌آل» به‌وسیله گروه‌های مختلف ذینفع (مدیران و کارکنان) در «اداره» به منظور ماندن در اداره و «برخوردار شدن» است- از میان بررسی دو رویداد کلیدی «تغییرات مدیریت» و «تعدیل نیرو» محقق کرده و به رشته تحریر در آورد. بر این اساس نخست ویژگی‌های سازه کارمند ایده‌آل از منظر مدیران جدید بر‌اساس چارچوب اشنایدر و اینگرام و معنابخشی آن‌ها در این قالب به کارکنان خود و تلاش مدیران جدید برای حرکت به سمت تحقق کامل سازه کارمند ایده‌آل آنان بیان می‌شود. سپس بر مبنای فعالیت‌هایی که در فرآیند ساخت اجتماعی واقعیت به‌وسیله کارمندان صورت می‌گیرد، اقدامات کارکنان برای ماندن در اداره، اخراج نشدن و حتی ارتقاء یافتن - بر مبنای تغییر و اصلاح سازه کارمند ایده‌آل مدیر جدید- در قالب مانیفستی برای ماندن در «اداره» تشریح می‌شود.        

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده

امروزه مشتری به عنوان مهم‌ترین منبع دانش برای سازمان‏ها شناخته شده است. مزیت رقابتی پیش از این با نوآوری در محصول و ایجاد نام تجاری حاصل می‏شد، اما در قرن بیست‏ویکم که سازمان‌ها با تعاملات بیشتری هستند، ایجاد مزیت رقابتی بوسیله جمع‏آوری اطلاعات مشتری به دست می‏آید. در این مقاله با هدف تدوین یک مدل ساختاری با استفاده از روش مدل‌سازی ساختاری تفسیری، جمع‏آوری نظر خبرگان از راه پرسشنامه و تحلیل مقایسه‏ای داده‏ها، در‌مجموع ۲۵ عامل مهم و مؤثر بر فرآیند پیاده‏سازی مدیریت دانش مشتری در بانک شناسایی شد. تحلیل مدل ساختاری نشان داد که متغیرهای تعهد مدیریت ارشد، مجموعه مدیران میانی، فرهنگ سازمانی، منابع مالی و فناوری اطلاعات در دسته متغیرهای مستقل قرار می‏گیرند و دارای قدرت هدایت بالا ولی شدت وابستگی پایین هستند و همانند سنگ زیربنای مدل عمل می‏کنند و برای شروع کارکرد سیستم باید در مرحله اول روی آنها تأکید کرد. سایر متغیرها از نوع متغیرهای متصل هستند که دارای قدرت هدایت و وابستگی بالا هستند و هر نوع تغییر در آنان می‏تواند سیستم را تحت تأثیر قرار دهد. نتیجه نهایی از ارتباطات عوامل در مدل بیانگر این است که پیاده‏سازی فرآیند مدیریت دانش مشتری در رسیدن به عواملی مانند رضایت مشتری، افزایش کیفیت خدمات و نگه‌داشت مشتری به عنوان دارایی و در نهایت کسب مزیت رقابتی، مؤثر است.    

دوره ۴، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از مبانی مهم زمخشری در تفسیر کشاف، استفاده از احادیث نبوی برای واکاوی مسائلی نظیر علوم ادبی، علوم قرآنی و... در جهت فهم معنای آیه است؛ در این میان، وی در ۲۰ مورد، از احادیث نبوی برای کاربست معنای واژگان استفاده نموده است. در این راستا پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد انتقادی، چهار کاربستِ چالش­زا، از حیث معنای واژه را با تحلیل دیدگاه زمخشری و روایت مربوطه، مورد ارزیابی قرار داده، سپس نتیجه بررسی صورت­گرفته از معنای واژه را در ترجمه­های فارسی معاصر بازتاب داده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که از یک­سو زمخشری در اکثر موارد، کاربست روایات را به‌درستی اشاره ننموده است و از سوی دیگر، ترجمه­های فارسی نیز در برگردان واژگان مورد بررسی، به این موضوع توجه کامل، مبذول نداشته­اند. در هر حال مرحوم  مشکینی از سایر مترجمان مورد بحث، دقیق­تر عمل نموده است.

دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۲-۱۳۸۵ )
چکیده

قرآن کریم از آن هنگام که از طرف حضرت باری بر قلب رسول خویش نازل گردید، به دلیل ساخت زبانی، بافت معنایی و ویژگیهای بلاغی بی‌مانندش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت؛ به گونه‌ای که حتی سؤالات متعددی را برای اصحاب پیامبر اکرم (ص) به وجود می‌آورد و آن حضرت به فراخور درک و آگاهیشان به رموز معنایی پاره‌ای از آیات اشاره می‌کردند. بنابراین، می‌توان گفت تفسیر قرآن از بدو نزول آیات آغاز گردید و با گسترش اسلام و افزایش تعداد مخاطبان و رشد آگاهیهای دینی پیروان آن، وسعت و عمق بیشتری یافت. به طوری که رویکردهای متفاوتی در تفسیر قرآن اعم از بررسی اختلاف قرائتها، تفسیر لغوی و نحوی، تاریخی، کلامی، سیاسی و عرفانی در میان مسلمانان به وجود آمد و مفسران اسلامی در هر یک از حوزه‌ها، آثار پرشمار و ارزشمندی خلق کردند. تفسیرهای عارفانه نیز در کنار سایر تفاسیر از قرون اولیه مورد اهتمام قرار گرفت و آثار مدونی در این زمنیه نگاشته شد. اما عارفانی بودند که به صورت پراکنده و در لابه‌لای آثار خویش بعضی از آیات قرآن را تفسیر یا تأویل می‌نمودند. جستجو، یافتن و تحلیل این تفسیرها کمک شایانی به تبیین سنت تفسیرنویسی عارفانه خواهد نمود. شمس‌الدین محمد تبریزی در تنها اثر خویش؛ یعنی «مقالات» نظریه‌های جالب تفسیری و تأویلات بدیعی از پاره‌ای از آیات قرآن دارد و خود ادعا می‌کند از هیچ مفسر پیش از خود تأثیر نپذیرفته است. در این مقاله ضمن تشریح نظریه و رویکردهای وی به علم تفسیر، نمونه‌هایی از تفسیرهای او را آورده و با تفسیرهای عرفانی پیش از وی مقایسه کرده‌ایم. شمس تبریزی در تفسیرهای معدود خویش، تفسیر واژگانی، تاریخی و کلامی را نادیده می‌گیرد و به تفسیر تخیلی متکی بر اسطوره­های مذهبی نیز توجهی نمی‌کند. بلکه براساس «تجربه­ عارفانه­شخصی» خویش، آیات را تفسیر و تأویل می‌کند.با مقایسه تفسیرهای وی با آثار پیشینیان، به این نتیجه رسیدیم که شمس، هرچند نتوانسته است خود را یکسره از سیطره سنت تفسیرنویسی عرفانی قبل از خود خارج کند، در تفسیرهای معدود خود رهیافتهای کاملاً‌بدیع و تازه‌ای دارد و به دلیل اصالت دریافت و تأویلات وی، نمی‌توان در سنت تفسیرنویسی عرفانی آنها را نادیده گرفت.  
 
 

دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده

تمثیل درآثار مولانا-  بوی‍ژه در مثنوی- علاوه بر شیوه بیان، نمایانگر نوعی اندیشه و جهان نگری است. در«فلسفه تمثیلی» مولانا آنچه استفاده ازاین شیوه را- به عنوان اصلی ترین سبک روایی حکایات- الزامی می کند، لازمه صدور معقول در محسوس است که مفاهیم مجرد و فرامادی را صورتی ملموس و قابل دریافت می بخشد. مولوی بنیادهای نظری این اندیشه را در یکی از مقالات فیه مافیه بیان کرده و در مثنوی به طور عملی این اندیشه را به تصویر کشیده است.
این فلسفه تمثیلی که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری - مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و ادبی و دیگری نقش ممثل روحی و فلسفی را برعهده دارد و در سبک روایی نویسنده، سلب اولویت از برخی ضروریات داستان چون «تعلیق» را به دنبال دارد. در داستانهای مثنوی می بینیم که این دو وجه ساختاری (ممثل و ممثل به) در خط روایی داستان با شکلی که از آن تحت عنوان «مثل گذاری» یاد می‌کنیم در کنار هم قرار گرفته اند. علاوه بر این، یکی دیگر ازجلوه های تمثیل درآثار مولانا، «تفسیر تمثیلی» است که در توصیف بنمایه های رمزی و مضامین پوشیده داستانی به کار می رود و مهمترین کارکرد آن در هر یک از اشکالش، «تعلیم» است.
 

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده

امروزه بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌ها با رقابت بسیار زیاد و محیط نامطمئنی مواجه هستند که به‌واسطه نوآوری‌های فناوری و نیازهای در حال تغییر مشتریان شدت پیدا کرده است. از این رو تمرکز بر مهندسی ارزش و استفاده بهینه از منابع به شدت رو به افزایش می‌باشد. در چنین محیطی رویکردهای تک‌بعدی گذشته در زنجیره تأمین دیگر قابلیت و توانایی خود را از دست داده‌اند. یکی از راه‌های مقابله با چنین چالش‌هایی استفاده از تلفیق دو پارادایم نابی و چابکی است. از این رو با هدف تدوین مدل‌های نابی- چابکی زنجیره تأمین، بررسی گسترده‌ای در ادبیات موضوع صورت گرفته است. در نتیجه این کار و مصاحبه با آگاهان ۱۵ عامل اصلی موفقیت زنجیره تأمین ناب- چابک شناسایی شدند. سپس این فاکتورها وارد پرسشنامه‌ای شده و در اختیار آگاهان زنجیره تأمین چهار شرکت مطرح گرماساز ایران قرار گرفت. نتایج به دست آمده با رویکرد مقایسه تطبیقی از دو تکنیک مدل‌سازی ساختاری – تفسیری و دیمتل به دست آمدند که در نتیجه آن دو نقشه استراتژی جداگانه برای نابی- چابکی زنجیره تأمین ارائه شدند. ارتباطات به دست آمده در مدل‌سازی ساختاری – تفسیری و دیمتل نشان داد که استفاده از IT، مدیریت، آموزش و توسعه کارکنان، طراحی شبکه تأمین و استانداردسازی فرآیندها پایه و اساس نابی – چابکی را تشکیل می‌دهند و در پی بینشی که نقشه استراتژیک دیمتل و مدل‌سازی ساختاری - تفسیری به مدیران ارائه می‌کند، می‌تواند به آنها در برنامه‌ریزی استراتژیک برای بهبود نابی- چابکی زنجیره تأمین کمک کند.

دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

اخلاق از مهم‌ترین مباحث دینی است. برای ساختن یک جامعه بر‌اساس ارزش‌های اخلاقی و اسلامی، ضروری است که آموزه‌های اخلاقی به همه ارکان آن جامعه نفوذ نماید. همچنین یکی از مهم‌ترین موضوعات در عصر جدید مدیریت سازمان‌ها، نهادینه‌سازی اخلاق در سازمان‌ها می‌باشد. این تحقیق با هدف شناسایی عوامل سازمانی مؤثر بر نهادینه‌سازی اخلاق در سازمان‌های دولتی انجام شده است. به این منظور از روش کتابخانه‌ای و بررسی ادبیات موجود برای شناسایی عوامل مؤثر بر نهادینه‌سازی اخلاق در سازمان‌ها استفاده شد و در مرحله بعد با استفاده از مدلسازی ساختاری تفسیری ISM، روابط بین شاخص‌های مؤثر بر نهادینه‌سازی اخلاق در سازمان تعریف شده است. برای تعریف این روابط از نظرات ۱۶نفر خبره در زمینه مدیریت و علوم اسلامی با سابقه بیش از ۵ سال مدیریت در سازمان‌های دولتی کمک گرفته شد. این افراد بر‌اساس روش نمونه‌گیری گلوله برفی شناسایی شدند. نتیجه تحقیق نشان می‌دهد که مدل به‌دست آمده شامل ۷ عامل فرهنگ سازمانی، نظام ارزیابی عملکرد، نظام گزینشی، نظام آموزشی، حمایت مدیریت، توجه به قرارداد روانشناختی و منشور اخلاقی می‌باشد که در این میان ایجاد منشور اخلاقی به دلیل توان نفوذ بالا و وابستگی کم در سازمان نقش بنیادین دارد و بعد از آن، نظام گزینشی، نظام آموزشی، حمایت مدیریت و توجه به قرارداد روانشناختی افراد بیش‌ترین قدرت نفوذ و توان پیشران را در دیگر عوامل دارند و همچنین وابستگی کمتری به دیگر عوامل دارند. از این رو  لازم است برای نهادینه‌سازی اخلاق در سازمان بیشترین توجه به آنها مبذول شود. همچنین نظام ارزیابی عملکرد در سطح سوم مدل جای گرفته و در‌نهایت فرهنگ سازمانی در سطح چهارم با کمترین توان نفوذ و بیشترین وابستگی قرار می‌گیرد.

دوره ۵، شماره ۹ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

«ریشه­یابی» و «اصالت» واژگان به‌عنوان دو محور مهم برای معادل­یابی صحیح در فرآیند ترجمه و تفسیر قرآن تلقی می­شوند. در این راستا این مطالعه سعی دارد تا به کاربست آن­ها در ماده قرآنی «صلی» بپردازد. این ریشه ۲۵ بار در قرآن‌کریم در ساختارهای مختلفی به‌کار رفته و معانی متفاوتی برای آن ذکر شده که در میان آن­ها معنای «داخل شدن» بیش‌تر از همه به چشم می­خورد. همچنین به دلیل شباهت این ریشه و ریشه «صلو»، معمولاً توجه چندانی به آن نشده و حتی برخی، متوجه تمایز این دو ریشه نشده­اند. با توجه به مبهم بودن معنای این ریشه و کاربردهای آن در قرآن، این تحقیق به‌دنبال آن است تا با تکیه بر کتب لغت دست اول و برخی تفاسیر متقدم و نیز لغت­نامه­های زبان­های سامی و آفروآسیایی در حوزه مطالعات معناشناسی، با روشی توصیفی-تحلیلی و مراجعه به منابع کتابخانه­ای، معنای شفاف­تری از این ریشه نسبت به آنچه در بیش‌تر ترجمه­های فارسی قرآن‌کریم و برخی تفاسیر آمده، ارائه دهد. بنابر مطالعات صورت گرفته، این ریشه در اصل به معنای «لزوم» و «ارتباط» بوده و پس از آن در سایر معانی خود هم­چون «دریافت حرارت آتش»، «بریان شدن» و «داخل شدن» به‌کار رفته است.



دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله با هدف تبیین شیوه تفسیری میبدی و با تمرکز بر داستان زندگی موسی(ع) در قرآن و کشف‌الاسرار به تقسیم‌بندی نوبت ثالثه تفسیر عرفانی او به دو بخش تأویل‌گونه‌ها و نکات و لطایف عرفانی می‌پردازد و سعی دارد با تکیه بر تحلیل شیوه میبدی در تفسیر و تأویل قرآن، دریچه‌ای را به‌سوی فهمی عمیق از تفاسیر عرفانی بویژه کشف‌الاسرار بگشاید. تفسیری که گونه‌ای ناقص از تأویل به میزانی محدود در آن موجود است. از سوی دیگر حجمی قابل توجه از لطایف و نکات عرفانی را مؤلف به شیوه‌های گوناگون بویژه با تکیه بر دو مفهوم محبت و عنایت کشف و بیان می‌کند و در غالب موارد، لطیفه‌گویی را به اثبات فضیلت محمد (ص) و امتش می‌کشاند.
 

 

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

در مقاله حاضر بعد تصمیم‌گیری مشارکتی در مشروطیت ازلحاظ نوع کنش و روابط، مورد توجه قرار گرفته است. براساس این، پژوهش بر احزاب مجلس دوم متمرکز شده است که حتی در نخستین گام تصمیم‌گیری، یعنی «حل‌ اختلاف» به‌سوی مذاکرات سازنده پیش نمی‌رفتند. از‌این‌رو، «کشمکش خلع سلاح مجاهدین» یا «پارک اتابک» انتخاب و این مسئله مطرح شده که چگونه و با چه شیوه‌هایی طرفین در هر مرحله به منازعات موجود واکنش نشان دادند؛ به‌گونه‌ای ‌که منازعه‌ای کلامی و قانونی به درگیری‌ای نظامی تبدیل شد. در‌ جست‌وجوی پاسخ، در چارچوب جامعه‌شناسی تاریخی تفسیری، منابع تاریخی مرتبط براساس مدل پلکان منافع/ حقوق/ قدرت فیشر و بنا‌بر «روش تحلیل فازی» بازخوانی شده است. پس از کدگذاری منابع تاریخی و تخمین نمره‌های عضویت مجموعه ‌فازی، «عاملان متکی‌بر شیوه‌های حل‌ اختلاف به‌شدت‌ هزینه‌بر» مشخص شد که طرفین به‌تدریج از پنج نوع شیوه، شامل ۴/۰، ۶/۰، ۹/۰، ۹/۰ و ۱ فرایند به‌شدت هزینه‌بر استفاده کردند. چند ضعف اساسی تصمیم‌گیری مانند فقدان نگاه کل‌گرا و اطلاعات کافی، نبود راه‌حل‌های جای‌گزین و منصفانه، و اعتماد نابجا به این فاجعه منجر شد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده

تحول اجتماعی و ویرایش متن جوامع، بدون داشتن اهداف خاص آن هم در سپهری معنایی که اصطلاحا بدان پارادایم گفته می‌شود امکان پذیر نمی‌نماید ولی اجرای هر پارادایمی مستلزم شکل گیری زیر نظام‌هایی است تا حصول هدف‌های آن در چهارچوبی مدیریت شود. پارادایم "پیشرفت" که حاصل تامل ایرانیان در مواجه با پارادیم "توسعه" و تلاش محققان ایران در یک قرن اخیر است، رفته رفته به درجه‌ای از بلوغ میل کرده که زمان فراهم آوردن زمینه‌های اجرای آن را طلب می‌کند. بدون تردید هر پارادایمی دارای ریشه‌های معرفتی، خاستگاه، دکترین و اهداف خاصی است و تحقق آن محتاج شکل گیری سه نظام حکمرانی، علمی، فلسفی و فرهنگی است. پارادایم "پیشرفت" را باید زبان ناملموس رفتاری انقلاب جامعه ایرانیان تفسیر و تدوین این زبان رفتاری را به سندی راهبردی، حاصل کار محققان ایران در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دانست. نتایح حاصل از فرایند طی شده در اندیشکده آمایش بنیادین که براساس روش تحلیل ژانت صورت گرفته نشان می‌دهد که:
* پارادایم پیشرفت تلاشی در تدوین آرمان‌های انقلاب ایران در قالب سندی راهبردی است.
* پارادایم پیشرفت در اجرا مستلزم ایجاد سه زیر "نظام علمی فلسفی"، "حکمرانی" و "نظام فرهنگی" است.
*پارادایم پیشرفت براساس پنج اصل یعنی تعادل فضایی، راستی و درستی، زیست پذیری و تاب آوری سرزمینی، هویت مکانی و جمهور به دنبال دستیابی به فراورش مدنی است.
*محققان ایرانی در تالیف و تدوین شاخص‌ها واستاندارهای هر یک از این اصول باید همتی جدی مبذول دارند تا به‌توان میزان تحقق هریک از اهداف را درمقاطع زمانی ارزیابی نمود.
 

دوره ۶، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده

دو ماده قرآنی «عسر» و «یسر» از مفاهیم نیازمند بازنگری در ترجمه‌ها و تفاسیر است. بیش‌تر لغویان، مترجمان و مفسران، معادل «سهولت و آسانی» را برای ماده «یسر»؛ و «سختی» را برای ماده «عسر» اخذ کرده‌اند. مهم‌ترین اشکالی که در صورت پذیرفتن این مفهوم در آیات پنجم و ششم سوره «شرح» نمود می‌یابد، عدم تطابق پیام آیات با واقعیت است. بر همین اساس، بیش‌تر مترجمان و مفسران، واژه «مَعَ» در این دو آیه را حاکی از نزدیکی حصول یسر در پی عسر دانسته و در ترجمه آن، کلماتی از قبیل «بعد از» را به‌عنوان معادل در نظر گرفته‌اند و تحت تأثیر یک قاعده نحویِ قابل نقد و روایتی ضعیف، معتقد شده‌اند که آیه ششم، تکرار و تأکید آیه پنجم است و پیام دو آیه این است که با هر عسر، دو یسر است. جستار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بازیابی مفهوم «عسر و «یسر» و نیزتبیین  نوع الف و لام «عسر» و تنوین «یسر»  در آیات مذکور  پرداخته و بر این نکته تصریح نماید که توجه به قرینه سیاقی آیاتِ نخستین سوره، بیانگر یک سنت الهی در آیه پنجم و بیان نمونه عینیِ قابل تحقق این سنت درباره رسول خدا (ص) در آیه ششم است. به این مفهوم که: قطعاً با هر عسری (ضیق و سختی هدفمندی)، یسری (سعه وجودی) عظیم است و در این عسر تو ای پیامبر (سختی و سنگینی بار رسالت)، نیز یسر (سعه وجودی) عظیمی خواهد بود. براین اساس، وجه تکرار آیات، تأکید و مبالغـه و مانند آن نیست؛ بلکه هریک از دو آیه دربردارنده پیامی مستقل است که در این مقاله واکاوی شده است.

 



دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده

سنایی در آثار خویش به اقتضای سخن آیاتی از کلام الله مجید را  تفسیر کرده است. در این تفاسیر او نیز مانند عارفان دیگر بیش پیش از اینکه در پی تفسیر آیه باشد در صدد بیان دیدگاه خویش است و در عین حال در برخی موارد تفسیر او با تفاسیر دیگران تفاوت دارد و از نکته‌سنجیهای دقیق و تصویرسازیهای بدیع برخورداراست که ارزش عرفانی و ادبی خاصی به آن می‌بخشد.
در این مقاله ابتدا دیدگاه‌های تفسیری سنایی بر اساس نوع آنها طبقه‌بندی، و سپس به نقد و تحلیل آنها پرداخته شده است به گونه ای که نخست، نظر سنایی درباره آیات توحیدی و موارد مرتبط با آن بیان شده، و سپس تفسیر آیات مربوط به پیامبران و بویژه پیامبر اکرم(ص)، تحلیل گردیده است. بعد از آن تفسیر آیات مربوط به مسائل دیگری از قبیل آفرینشِ انسان، کرامت، امانت، توبه، قضا و قدر، بررسی گردیده ودر همه موارد، نظر وی با نظر عارفان دیگر، مقایسه و تحلیل شده است.
 
 

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۸۲ )
چکیده

 سید مرتضی قاسم زاده دانشیار دانشکده علوم قضایی و خدمات اداری  گرچه، مفهوم تفسیر و تعدیل روشن است و هر یک باید در جای خود اجرا شود، ولی ممکن است دادرس در پوشش تعدیل، دست به تفسیر بزند. پیام این مقاله آن است که مفاهیم مذکور استقلال دارند و بطور طبیعی باید هر یک در جای خود اعمال گردد و هر گاه تفسیر در پوشش تعدیل باشد مجاز و عکس آن ممنوع است. هدف اصلی در تفسیر، روشن ساختن مفاد قرارداد و رفع ابهام از آن است و تمام تلاش مفسر آن است که با استفاده از قواعد تفسیری حجابها را بر طرف سازد و به قصد مشترک طرفین برسد. در تفسیر، قاضی نمی تواند از خواسته مشترک دو طرف عدول و در مفاد قرارداد تجدید نظر کند یا خواسته خویش را، گرچه آن را نزدیک به عدالت یا موافق آن می یابد، بر طرفین تحمیل کند، زیرا عدالت را باید در سایه تراضی طرفین که در کمال آزادی به دست آمده، جسنجو کرد، اما در تعدیل (قضایی و قانونی) از قصد مشترک دو طرف عدول می شود و مفاد قرارداد با شرایط جدید هماهنگ و سازگار می گردد. با وجود این، بر طبق یک تحلیل، تعدیل قضایی که با دخالت دادرس محقق می شود نیز به تفسیر قرارداد می انجامد و بازگشت آن از حیث مبنا به تعدیل قراردادی است و ریشه در توافق طرفین دارد، زیرا این تحلیل با استفاده از نوعی شرط ارتکازی ضمنی توجیه می گردد و در نتیجه در پوشش تعدیل تفسیر رخ می دهد. این مقاله در دو بخش دوگانگی تفسیر و تعدیل (بخش نخست) و مقتضای اصل حاکمیت اراده، مصداقهای تعدیل و نمونه های مشتبه در فقه و حقوق موضوعه (بخش دوم) تهیه و تدوین گردیده است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده

گرایش زیاد سازمان‌های ایرانی در استقرار مدیریت کیفیت جامع موجب شده است که دانشگاهیان و محققان کشور نیز در سال‌های اخیر تحقیقات قابل‌توجهی در این زمینه انجام دهند. اما عدم توجه به موانع و چالش‌های اساسی موجود در بکارگیری موفقیت‌آمیز سیستم‌های مدیریت کیفیت در سازمان‌های ایرانی موجب شده است که زمینه‌های لازم برای تحقق کامل این سیستم فراهم نشود. شناسایی موانع بکارگیری TQM در سازمان‌ها، می‌تواند اولین گام در پیاده‌سازی این سیستم محسوب شود؛ زیرا تا زمانی‌که مدیران و کارکنان سازمان، اقداماتی در خصوص رفع این موانع نداشته باشند، شکست چنین پروژه‌ای حتمی به‌نظر می‌رسد. در این پژوهش پس از شناسایی موانع کلیدی بکارگیری موفق TQM در صنعت گاز از طریق مرور ادبیات و مصاحبه با خبرگان، ۵ مانع اصلی شناسایی شد. سپس ارتباط و توالی این موانع با مدلسازی ساختاری تفسیری فازی مشخص گردید. با توجه به اینکه شدت (میزان تأثیرگذاری یا تأثیرپذیری) روابط میان برخی موانع در FISM مشخص نبود، در ادامه با استفاده از روش دیمتل فازی شدت روابط میان موانع تعیین شد. نتایج نشان داد که موانع مرتبط با نیروی انسانی و مفهومی، تاثیرگذارترین موانع می‌باشند که باید توجه زیادی بدان‌ها شود. با عنایت به مدل پیشنهادی، یک برنامه‌ی عملی برای مقابله با موانع بکارگیری موفقیت‌آمیز TQM در صنعت گاز فراهم خواهد شد.

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

سمی شدن سازمان ها به پدیده ای فراگیر در زندگی سازمانی تبدیل شده و از این رو، نگاه نظریه پردازان و پژوهش گران را برای بررسی و شناخت چیستی و چگونگی آن به سمت خود جلب کرده است. در همین راستا، پژوهش حاضر نیز با هدف شناسایی رهاوردهای سازمان سمی با استفاده از طراحی مدل ساختاری تفسیری انجام شده است. به این منظور، پس از مطالعه ادبیات پژوهش و شناسایی رهاوردهای سازمان سمی و گنجاندن آنها در پرسشنامه نیمه بسته ای مبتنی بر طیف لیکرت، پرسشنامه میان ۲۶ نفر از خبرگان سازمان های اجرایی شهر رفسنجان توزیع شد. خبرگان یاد شده با استفاده از نمونه گیری های مفهوم و گلوله برفی شناسایی شده بودند. در ادامه، با استفاده از تحلیل فازی، گویه ها غربال و پس از مقوله بندی برای کشف مدل در سنجه ای مربوط به مدل یابی ساختاری تفسیری واقع شدند. طبق نتایج به دست آمده از تحلیل داده های سنجه اخیر، در مجموع ۶ متغیر در ۳ سطح به عنوان رهاوردهای سازمان سمی شناسایی شدند. سطح اول شامل رهاوردهای فردیِ شناختی، روانشناختی- نگرشی و رفتاری و نیز رهاوردهای گروهی می شد. سطح دوم، رهاوردهای درون سازمانی و سطح سوم، رهاوردهای برون سازمانی را در بر می گرفتند.

صفحه ۱ از ۴    
اولین
قبلی
۱