۸ نتیجه برای تصویرشناسی
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
«تصویرشناسی» یک نظریه ادبی است که در حوزه ادبیات تطبیقی قرار دارد. ژانماری کاره را باید نخستین تصویرگر در حوزه ادبیات تطبیقی دانست. بعد از او تصویرگرانی دیگر نظریه او را تکمیل کردند و مؤلفههای تصویرشناسی را در شش مورد کلیشه، الگوی قالبی، پیشداوری، تصویر، سمبل و افسانه معرفی کردند. در این مقاله تصویر بیگانگان در شاهنامة فردوسی از منظر کلیشهپردازی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. کلیشه (عقیده عمومی) مفهومی است که نخستینبار واتر لیپمن آمریکایی آن را برای بیان عقاید عمومی در میان یک قوم و یا فرهنگ به کار برد. با عنایت به اینکه شاهنامه اثری حماسی است و در دفاع از فرهنگ ملّی ایرانیان سروده شده است و همچنین در تعارض با فرهنگ بیگانگان است، به نظر میرسد نظریه تصویرشناسی در درک بهتر چگونگی رفتار ایرانیان با بیگانگان کمک شایانی کند. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که بازتاب بیگانگان در شاهنامه بهصورت کلیشهپردازی شامل ۱۳/۵۸% از کل ۴۳ مورد شخصیت بیگانهای که در این پژوهش بررسی شده است را شامل میشود. بر این اساس شخصیتهای بیگانه در شاهنامه با توجه به مبحث کلیشه در تصویرشناسی به سه دسته قابل تقسیم است: الف. شخصیتهای بیگانهای که با پیوند زناشویی با ایران ارتباط برقرارمیکنند؛ ب. شخصیتهایی که به قصد تحمیل قدرت و یا گرفتن باژ و ساو به ایران حمله میکنند؛ ج. استفاده از قدرت پهلوان ایرانی در کشور بیگانه که باز در این مرحله، بیشترین ارتباط از طریق برقراری پیوند زناشویی صورت میگیرد. فردوسی دلیل و پیامد این ارتباطات را بهصورتی ناخوشایند تصویر میکند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
دیدگاههای فردی و گروهی در تکوین روابط انسانی نقش بسیار مهمی دارند و بررسی این دیدگاهها از ابعاد مختلف، در حیطة تصویرشناسی است. تصویرشناسی در حوزههای مختلف علمی نمود دارد؛ اما در ادبیات تطبیقی به رویکرد نسبتاً جدیدی اطلاق میشود که به مطالعه تصویر «دیگریِ برونفرهنگی» در ادبیات ملی یا بررسی تصویر یک «من» در ادبیات «دیگری» میپردازد.
امین معلوف، نویسنده لبنانیتبار، در رمان سمرقند با محور قرار دادن زندگی خیام و ماجراهای وی با حسن صباح و خواجه نظامالملک، تاریخ ایران را در عصر سلجوقیان و عهد مشروطه بازنمایی کرده است. وی با تخیل سرشار و دانش فراوان تاریخی خویش، رمانی تاریخی نوشته که اغلب به واقعیت نزدیک و گاهی از آن دور است. این امر از یک سو، ناشی از درک خواندهها و یافتههای موجود درباب تاریخ ایران و ایرانی در «افق فرهنگی» معلوف است و از سوی دیگر، ناشی از قالب، محتوا و الزامات رمان و رماننویسی؛ با این حال، روح تسامح و تساهل بر این اثر غالب است. درمجموع، میتوان گفت ارتباط نویسنده با «دیگریِ ایرانی» غالباً واسطهای و غیرمستقیم (بینامتنی و بیناذهنی) بوده و خوانش او از این «دیگری» اغلب واقعگرایانه و در مواردی برخاسته از نگاهی غیربومیگراست و گاهی هم به استروتیپها و سادهانگاری نزدیک میشود.
روش پژوهش، تاریخی و جامعهشناختی است. نگارندگان با تکیه بر اسناد و مدارک تاریخی و اجتماعی و تحلیل آنها، بازنمایی ایران و ایرانیان را در رمان سمرقند مطالعه کردهاند.
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
فرهنگ عامه به شناخت عادات، رسوم، حکایتها، باورها، سرودها، مثلها و گفتار شفاهی مردم میپردازد و امروزه در حوزههای مختلف علوم انسانی، ازجمله جامعهشناسی و
شاخههای آن، تاریخ، روانشناسی، ادبیات، هنر و حتی ادیان بررسی میشود. ادبیات در مفهوم خاص و در شاخههای مختلف، سرشار از عناصر فولکلور است و توجه ویژه به آن در حوزه مطالعات میانرشتهای، نگرشی نو است.
سفرنامه نوعی گزارش است که سفرنامهنویس در آن اوضاع شهرها و سرزمینهایی را که بدانجا سفر کرده است، از زاویه دید خود و در نتیجه ارتباط مستقیم به تصویر میکشد. سفرنامهها دربردارندۀ اطلاعات مفیدی هستند که از طریق آن میتوان به واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دورههای مختلف تاریخ ملتها پی برد. همچنین یکی از
راههای مهم شناخت ملتها و مقایسه آنها با یکدیگر و بهترین روش برای شناخت پدیدههای گوناگون مرتبط با فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی است که حتی منابع تاریخی دربارۀ آنها سکوت کردهاند.
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی سفرنامة ابنبطوطه عناصر فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان (ادبیات فولکلور ایران) را بررسی میکند و به معرفی رفتارهای مبتنی بر فرهنگ عمومی از نگاه سفرنامهنویس مغربی- که در دوره مغول به نقاط و شهرهای مختلف ایران سفر کرده است- میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که عناصر فولکلور در سفرنامة ابنبطوطه در بخش ایران جایگاه خوبی دارد و نمود این عناصر، بیشتر در زمینه عادات غذایی و وصف خوردنیهاست.
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
از رهگذر تصویرشناسی یا بازنمایی بیگانه این فرصت فراهم میشود تا ملتها چهرۀ «خود» را در آیینۀ «دیگری» ببینند، گفتوگوها آغاز شود و با شناخت «غیر» و دیگری به شناخت «من» برسند. دیگربودگی و ضرورت شناخت غیر برای رسیدن به آگاهی از خود اهمیت دارد. سفرنامهها از نمونۀ اسنادی هستند که با مطالعۀ لایههای مختلف آن با توجه به کلیدواژههای تصویرشناسی مانند من، غیر، دیگری، نگاه طبقهبندیشده، قضاوت و تفکر کلیشهای میتوان به معنای زیرین متن نزدیک شد. این لایهها در چهار مرحله در شرح سفر عبدالله مستوفی (۱۲۵۷ ــ ۱۳۲۹) به روسیه در کتابش به نام شرح زندگانی من خوانش میشوند. در لایۀ نخست با توجه به تفاوت بین من، غیر و دیگری به تأثیرپذیری من از «غیرها و دیگرهایی» که در زندگی نویسنده وجود دارد خوانش انجام میشود. در لایۀ دوم نگاه طبقهبندیشدۀ من (مستوفی) به دیگری بررسی میشود. در لایۀ سوم برشهای مستوفی از واقعیت روسیه و تأثیر کلیشهها و انگارههای ذهنی او بر آنها مطرح میشود. در لایۀ چهارم ساختار زبانی و توصیفهای وی است. در نهایت، سفر مستوفی به روسیه از نگاه و ذهنیت وی متأثر است و گزارشی از واقعیت تام و قطعی نیست. با روشن ساختن نحوۀ تفکر و زندگانی وی، دورۀ زمانی و نوع روابط سیاسی و فرهنگی دو کشور ایران و روسیه، به همراه پیشفرضها و انگارههای ذهنی وی به شناخت نسبی تصویر ارائهشدۀ او از روسیه میرسیم
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشهای ادبیات تطبیقی
دورۀ ۱۰، شمارۀ ۴ زمستان ۱۴۰۱، صص۱۳۱-۱۵۵
|
سفرنامهها از جمله منابع انواع سبک ادبی هستند که به یاری تصاویری که سفرنامهنویس در آنها به ثبت رسانده است اطلاعات مهمی را دربارۀ پیشینۀ تاریخی، فرهنگی، هنری، مردمشناسی و ... یک کشور در اختیار پژوهشگران قرار دهند؛ بنابراین در بازسازی تاریخی ـ اجتماعی یک کشور سهمی بسزا دارند. تعریف ساده و کلیشهای تصویرشناسی یا ایماگولوژی، که در ادبیات تطبیقی رویکردی میانرشتهای دارد، عبارت از بررسی تصویر دیگری در متون ادبی خودی و برعکس آن، یعنی مطالعۀ تصویر خودی در متون ادبی دیگری است.
هر قدر نگاه نویسندۀ سفرنامه دقیقتر باشد، گزارش جامعتری در سفرنامۀ خود ارائه میدهد و اعتبار آن را بیشتر میکند. انتقال درست این اطلاعات نیز به میزان درستی سفرنامه کمک میکند. اگر نویسندهای در هر یک از این مراحل دقت لازم را نداشته باشد، آگاهانه یا ناآگاهانه، در ثبت دقیق گزارشها به خطا میرود و حقیقت یا بخشی از آن مغفول میماند. از سوی دیگر، نمیتوان تأثیر کلیشهها (استروتایپ) و رسوبات ذهنی نویسنده را بر آنچه به نگارش درمیآورد نادیده گرفت. به همین دلایل، چندان از متون ادبی انتظار تجلی واقعیت و حقایق وجود ندارد و از این لحاظ نمیتوان اثر ادبی را با حقایق و پژوهشهای علمی مقایسه کرد. سفرنامۀ پولاک؛ ایران و ایرانیان شامل شرح تصاویری است که پولاک، پزشک اتریشی، در ایران دیده و نوشته است. این مشاهدات، که به اواخر دورۀ قاجار در زمان سلطنت ناصرالدینشاه برمیگردد، به دو بخش کلی تقسیم میشود: بخش اول شامل تعداد نفوس، جغرافیا، آداب و عادات غذایی، پوشاک و ... ؛ و بخش دوم شامل نظام حکومتی، دربار، مناسبتهای درباری، بیماریها، روشهای طبابت و مداوا، داروها و ... است. ادعای پولاک در این است که مطالب مندرج در سفرنامۀ خود را دقیق و بدون غرضورزی یا اشتباه مکتوب کرده است، در صورتی که با مطالعۀ این مقاله و شواهدی که ذکر خوهد شد درمییابیم که چنین ادعایی صحت چندانی ندارد.
. Stéréotype استروتایپ تفکر، تصویر یا باوری دربارۀ یک شخص، یک مکان یا یک فرهنگ است که از پیش تعیین شده و، فارغ از درستی یا نادرستی، گروهی آن را پذیرفتهاند.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این نوشتار تحلیل برخی از آثار نویسندگان نوگرا – از جمله آخوندزاده – بر اساس یک رویکرد تصویرشناختی است. پرسش اینجاست که چگونه و با چه سبک نوشتاری، نوگرایان ایرانی تمایز فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ایران و غرب را به تصویر کشیدهاند و موجب سوق دادن خواننده ایرانی به پذیرش غیریت و دگرگشتگی فرهنگی شده اند. به نظر میرسد که آخوندزاده و برخی از پیروان سبک نوشتاری او، شیفتگی خود به فرهنگ غرب را با درهمآمیختن ادبیات و نقد اجتماعی به خواننده منتقل کردهاند و در این راستا گونههای جدید ادبی را بکار گرفتهاند که به خوبی با اهداف اجتماعیشان سازگار افتاده، به گونهای که جامعه نقد بیشتر از آنکه جذب نوآوریها و جنبههای ادبی آثار آنان شود، به محتوی و گفتمان آنان پرداخته است. در این مقاله، تلاش داریم تا با تکیه بر نظریات صاحبنظران در حوزه ادبیات تطبیقی و با الهام گرفتن از دیدگاههای متخصصین تصویرشناسی، سبک و ساختار موجود در کتاب مکتوبات آخوندزاده، و کتابچه سیاحی گوید، را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم. بر این باوریم که تبیین کارکرد نقد و تصویر در آثار نخستین روشنفکران ایرانی پایان قرن نوزدهم میلادی و توضیح دلایل موفقیت آنها در انتقال تاثیرگذار پیام خود، علیرغم ضعف آَشکار گفتمان انتقادی و ایدولوژیکشان، میتواند نتیجه مطلوب این پژوهش باشد.
محمدرضا حاجی آقابابایی، نرگس صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در روابط انسانی تصویری است که انسانها از یکدیگر در ذهن خود میسازند و بر اساس آن، دیگران را درک و قضاوت میکنند. در پژوهش حاضر، داستان «سفر بزرگ امینه»، از مجموعهداستان جایی دیگر، از منظر تصویرشناسی بررسی شده است. مکانهای موجود در این داستان عمدتاً دلالتمند هستند و در شکلگیری و جهتدهی به تصاویر ارائهشده در آن اهمیت دارند. تصاویری که در تهران از امینه نشان داده شده، تصاویری بستهاند؛ زیرا اغلب حاصل تصاویر گذشتگان درباره زنان بنگالی است. در بخش دوم که امینه در پاریس است، تصاویر از حالت بسته به باز تبدیل میشوند و او دیگر بر اساس ظاهر توصیف نمیشود؛ بلکه بیشتر به تغییرات رفتاری او پرداخته شده است. راوی در پاریس درمییابد که خودش «دیگریِ» منفی است؛ یعنی مردم اروپا خوانشی منفی از او بهعنوان فردی جهانسومی دارند. خوانش راوی از امینه پس از سفر او به اروپا، از خوانشی تا حدی منفی به خوانشی مثبت تغییر میکند. در پاریس، راوی و امینه هر دو بهعنوان «دیگری» در مقابل «منِ» فرانسوی قرار میگیرند و امینه به دیگریِ درونفرهنگی تبدیل میشود و جهانسوم بهمنزله دیگریِ کلان، در مقابل اروپا بهمنزله منِ کلان قرار میگیرد.
بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
بخشی از مطالعات ادبی بینارشتهای شامل بررسی ارتباط میان ادبیات و تصویر میشود. در این زمینه ارتباط میان ادبیات و سینما شناختهشدهترین حوزۀ پژوهشی است که تعداد چشمگیری اثر پژوهشی، اعم از رساله و مقاله، در این حوزه نگاشته شده است. در همین زمینه میتوان به ارتباط میان ادبیات و نقاشی اشاره کرد که در سالهای اخیر شاهد تعداد انگشتشماری اثر تحقیقی در این حوزه بودهایم. اما بررسی ارتباط میان ادبیات و عکاسی و همچنین ارتباط میان ادبیات و گرافیک از حوزههای پژوهشی کمتر شناختهشده در زمینۀ ارتباط میان ادبیات و هنرهای تصویری است. پژوهش حاضر با تمرکز بر طرح روی جلد دو کتاب از ترجمۀ اشعار والت ویتمن که در سالهای اخیر در ایران منتشر شده، به این دو حوزۀ کمتر شناختهشده میپردازد و قدمی است کوچک برای آشنایی بیشتر پژوهشگران ادبی با این حوزههای پژوهشی بینارشتهای.