۱۶ نتیجه برای تصوف
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۸۲ )
چکیده
خواجه ابوالحسن علی بن حسن سیرجانی از بزرگان صوفیه قرن پنجم هجری است. وی شیخ کرمان بوده و در آنجا داروخانه و اوقاف و مریدان بسیار داشته و مورد تکریم بزرگان صوفیه از قبیل ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری و هجویری قرار گرفته است. او که اهل سیر و سیاحت بوده در سیرجان در گذشته و آرامگاهش تا کنون باقی و زیارتگاه است. کتاب بیاض و سواد خواجه علی حسن، که تاکنون به صورت نسخه خطی مانده است، در واقع، طبقهبندی موضوعی اقوال مشاهیر صوفیه تا اواخر قرن چهارم است که در هفتاد و سه باب تنظیم شده است و بیش از سه هزار فقره از سخنان بزرگان قوم را در بردارد. یکی از مهمترین ابواب بیاض و سواد، «باب معرفه تاریخ مشایخ» است که در آن هفتاد و هشت تن از مشایخ صوفیه براساس منطقه جغرافیایی محل فعالیتشان تقسیم بندی و معرفی شدهاند.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
در این مقاله ضمن معرفی نیکالای گومیلیوف، «پدر آکمهایسم» روسیه کوشیده ایم، نحوۀ آشنایی او را با شرق و تأثیرپذیریش از آثار شرقی را بررسی کنیم. گومیلیوف با تأسی از شرق و الگو قرار دادن عناصر شرقی در اشعارش، آثار بینظیر و منحصربهفردی خلق کرده است که در این نوشتار با تجزیه و تحلیل برخی از آن ها سعی کرده ایم منابع الهام آن ها را مشخص کنیم. از مهم ترین و جالبترین اشعار او «درویش مست»، «تأسی از زبان فارسی»، «مینیاتور پارسی»، «زائر» و نمایشنامۀ منظوم «فرزند خدا» است که در آن ها به وضوح میتوان جهانبینی شرق گرایانه او را دید. گومیلیوف که در مکاتبات دوستانۀ خود نیز از تخلص «حافظ» استفاده میکرد، همواره در جست وجوی راهی برای غنی کردن فرهنگ سرزمین خود و نزدیک کردن آن به عناصر معنوی شرق بود؛ از همینروست که در آثار او سرچشمههای معنوی و روحانی شرق با صور و شمایل شاعرانه انعکاس یافته و جهانبینی او را تحتتأثیر خود قرار داده، بهطوریکه او را از سایر نویسندگان و شاعران عصر نقرهای روسیه متمایز کرده است. در این مقاله همچنین به موضوع چگونگی انعکاس عناصر شرقی، تعالیم عرفان اسلامی و تصوف، در آثار این شاعر اشاره خواهیم کرد.
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده
شعوانه ابلیه پارسا زن ایرانی از اهالی بصره است که تذکره نویسان ، سخنان عالی و احوالی
شگفت از وی روایت کرده اند . وقایع زندگی او و دیگر زنان ع ارف در لا به لای اوراق کتابهای
صوفیه گم شده، و اطلاعات ناچیزی از آن در دست است.
این مقاله به مطالعه دوره زندگی، شرح احوال و آثار وی پرداخته است . شعوانه در قرن
دوم هجری می زیسته است . او در میان دسته ای از زنان اهل بصره جای دارد که همگی طریق
زهد و ریاضت ر ا پیموده و در طریق فقر و تصوف سلوک کرده اند . از جمله ویژگیهای این
گروه بانوان عارف ، خوف و حزن دائم است . شعوانه نیز روزگار را به عبادت و حزن و گریه
دائم می گذراند . وی صدای خوشی داشت و در مجلس وی ، زنان و مردان حضور می یافتند و
وی اشعاری را برای ایشان می خواند و مستمعان با وی می گریستند . زندگی فقیرانه وی
نشاندهنده عدم وابستگی و تعلق مادی این زن به دنیا و مافیهاست . با فضیل عیاض ، صوفی
مشهور خراسانی دیدار داشته و او را پند داده است. مناجاتهایی هم از وی باقی مانده است.
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
سهراب سپهری و میخائیل نعیمه، دو شاعر معاصر ایرانی و لبنانی، در اشعار خود لایههای نازکی از عرفان و تصوف دارند که توانستهاند با آنها، صرفنظر از خاستگاه شرقی یا اسلامیشان، میراث ادبیات صوفیانه و عرفانی را در دوره معاصر و در دو ادبیات فارسی و عربی احیا کنند و به خواستهها و دغدغههای انسان معاصر توجه کنند که در گرداب مسائل اجتماعی و سیاسی، خود را درمانده میبیند. در پژوهش حاضر، در پی شناساندن درونمایههایی از تصوف و عرفان در شعر این دو شاعر هستیم که شعرشان را به هم نزدیک کرده و آنها را بین شاعران معاصر دیگر متمایز ساختهاند. از درونمایههای صوفیانه در شعر این دو شاعر میتوانیم به مواردی چون تجلی خداوند بر پدیدههای عالم (وحدت شهود)، اتحاد نفس با عالم، عزلت و تنهایی صوفیانه، عشق و تقابل آن با عقل، طبیعتگرایی، خوشبینی عارفانه، تبیین نظام احسن، مرگدوستی عارفانه و دم را غنیمت شمردن اشاره کنیم. هدف از انجام این پژوهش، تبیین اندیشههای مشترک دو شاعر، نحوه برخورد آنها با عرفان در دوره معاصر و آبشخورهای عرفانی آنها است.
محمود فتوحی رودمعجنی،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
این مقاله سخن منثور صوفیانه را در دو گونۀ متقابل ردهبندی میکند: یکی سخن مغلوب و دیگری سخن متمکّن. دو اصطلاح مغلوب و متمکّن را برخی از صوفیان در آثارشان به کار بردهاند. بنیاد تفاوتهای این دو گروه از متنها عبارتاند از: خاستگاه معرفتی، منبع آگاهی، محتوای متن و نقش و کارکرد زبان در گفتمان نثر عرفانی. متنهای متمکّن حاوی مفاهیم اجتماعی و برآمده از آگاهی ایدئولوژیک و عقاید گروه صوفیاناند، آنها وضعیتی را سازماندهی و تثبیت میکنند و زبان در آنها نقش تنظیمکنندگی دارد. دسته دوم متنهای مغلوباند که مولود تجربههای شخصیاند و جهان متنی و تصویر تازهای میسازند. از لحاظ دلالی، متن مغلوب گشوده و تأویلپذیر است و قطب استعاری زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکّن در شمار متنهای بسته است. مقاله در پایان، سیر دگردیسی زبان نثر صوفیانه را از جانب کلام متمکّن به سوی کلام مغلوب بیان میکند.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
نجیب محفوظ- نویسنده مصری وبرنده جایزه نوبل ادبی ۱۹۸۸- از جمله نویسندگان عربی است که از ادب صوفیانه ایرانی تاثیر پذیرفته است. اگرچه ارزیابان ادبی وی را « صوفی ریالیست» نامیدهاند، اما به تاثیرپذیریاش از اندیشه و ادب صوفیانه ایرانی دقت نکردهاند. وی، داستان تخیلی «سفرنامه ابن فطومه» را با زبانی ادبی، رمزآلود و هنرمندانه و با درونمایهای صوفیانه نوشته، بهگونهای خواننده احساس میکند که زبان ادبی پررمز و راز آن را، از منظومه «منطق الطیر» عطّار الهام گرفته است. ابن فطومه، قهرمان این داستان، نماد « انسان سالک راه حق» میباشد و همچون دسته پرندگان منظومه منطقالطیر درپی «کشف شهودی حقیقت» به سفر میرود و «هفت سرزمینی» را که از آنها عبور میکند، با تعداد منازل، مقامات و یا هفت شهر عشق عطّار و «دارالجبل» هم با کوه قاف برابری میکند. اما محفوظ با تصرف هنری در زبان رمزی این داستان، این نمادها را متناسب با انسان سرگردان امروز بهکار میبرد که در آن، دست یابی قطعی به حقیقت آسان نمینماید وبا نقد گزنده شرایط سیاسی اجتماعی مسلمانان، دوری آنان را از اسلام واقعی نشان میدهد و پایانی مبهم و ناآشنا برای این سفر کشف شهودی حقیقت ترسیم مینماید.
دوره ۵، شماره ۱۵ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده:
بسیاری از باورها و اعتقادات کهن ترکمنها را میتوان در قالب بازنماییها و رفتارهای آیینی آنها بازجست. آیینهایی همچون پرخوانی یا ذکر خنجر نمادی از تصورات و باورهای کهن آنها هستند، بسیاری از اعتقادات راه یافته از جوامع همجوار یا ادیان پیش از اسلام و اعتقادات اسلامی را بازتاب میدهند. در این پژوهش ضمن بازگویی اطلاعات گردآمده از میدان تحقیق تلاش شده با بهرهگیری از منابع پژوهشی معتبر تحلیلی همسونگر از پدیدار شناسی نمادهای دینی- قبیلهای و آیینهای ترکمنهای ترکمن صحرا ارائه شود. مشخص کردن سهم و نقش اعتقادات ایرانی و اسلامی در تجلی آیینهای ترکمنی هدف دیگری در این مقاله می باشد که همسو با مضمون اصلی است. بررسی انسانشناختی شمنیسم به عنوان اصلیترین قالب دینی در میان ترکمنها و تلفیق عناصر ایرانی و تصوف اسلامی با آن بخش قابل توجهی از این پژوهش است که در مجموع نظام اعتقادی ترکمنها را به تصویر میکشد. نظام اعتقادی در هر جامعهای از منطق والگوی نخبگان و توده مردم تبعیت میکند که جریان دین فولکلوریک یا غیررسمی را همسو با جریان موجه و مقتدرانه دین رسمی به تصویر میکشد. این پدیده اصطلاحاً «دین عامیانه» نامیده میشود که ترکیبی است از باورها و تصورات ابتدایی، اسطورهها، افسانهها و دینهای کهن اولیه و مسلکهای فرعی و قبیلهای به همراه تصویری دستکاری، مجعول و متعادل شده نسبت به دین رسمی. دین عامیانه موضوع بسیار جذابی برای فلکلوریستها، انسانشناسان و قومشناسان است تا از خلال محتوای آن بسیاری از عناصر تشکیل دهنده و مقوم جهان-بینی و خلقیات و روحیات هستیشناختی آنها را بازشناسی کنند.
زهره هاشمی،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
از قرن دوم هجری صوفیه با وارد کردن مفهوم «محبت» در سخنان خود، نسبت جدیدی میان خود و خداوند تعریف کردند، این تعریف اگرچه در ابتدا با مخالفت های از جانب فقها و متکلمین روبرو شد اما به تدریج جای خود را در گفتمان صوفیه پیدا کرد، تا این که در نهایت در آغاز قرن ششم مفهوم «عشق» نیز به طور رسمی وارد اقوال و آثار ایشان شد. تلاش صوفیه در این چهارقرن برای تعریف و توضیح این مفهوم، تصوف را وارد مرحله جدیدی ساخت که شاهد شکوفایی آن در قرن های ششم تا هشتم هجری می باشیم. نگارنده در این جستار به دنبال بررسی دیدگاه های هستی شناسانه صوفیه درباره این مفهوم بوده است از این رو از طریق تحلیل و بررسی استعاره های مفهومیِ هستی شناختی در «نظریه استعاره مفهومی» به جستجوی دیدگاه های صوفیه در این باره پرداخته و در نهایت ثابت کرده که استعاره پردازی های صوفیان از همان ابتدا بیانگر دو دیدگاه که در واقع برخاسته از دو استعاره اصلیِ خداوند سلطان است و خداوند محبوب است می باشد
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۶-۱۳۸۹ )
چکیده
قرن هشتم دوره نزدیکی و هماهنگی بیشتر تصوّف و تشیّع است. تمایلات شیعی در میان عارفان موجب گسترش مبارزات عدالتخواهانه شده، و به تشکیل نهضتهای اجتماعی از قبیل سربداران منجر میشود. سؤال پژوهش این است که خانقاه و خانقاهنشینی در اوضاع اجتماعی قرن هشتم چه تأثیراتی دارد.
این مقاله به بررسی نقش اجتماعی خانقاه در قرن هشتم و پیدایش سلسلههای تصوف و نهضتهای اجتماعی برخاسته از آن میپردازد.
روش تحقیق، توصیفی و بر مطالعات کتابخانهای مبتنی است.
نتیجه تحقیق به اختصار این است که در قرن هشتم، مبارزه مستقیم با حاکمان و ادّعای تشکیل حکومتهای مردمی در میان صوفیان رشد چشمگیری دارد. سلسلههای شیعی چون سربداران، موفق به تشکیل حکومت میشوند و پیروان صفیالدین اردبیلی و شاه نعمتالله ولی در صحنههای اجتماعی حضور پُررنگتری مییابند و از خشونت و وحشیگری حاکمان قدری میکاهند و برای کاهش آلام مردم تلاش میکنند.
در این قرن دروغ و تزویر و ریا در همه طبقات اجتماعی رواج دارد. صوفیان و خانقاه آنان نیز از این مفاسد در امان نیست.
دوره ۹، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
از میان تمامی نمایشهای آیینی در ایران، شبیهخوانی تکاملیافتهترین آنهاست؛ عصارهای از هر آنچه در گونههای دیگر نمایشها و آیینهای کهن در ایران سراغ داریم و گاه دربردارندۀ پارههایی از دیگر هنرها همچون نقاشی و معماری و از همه مهمتر، موسیقی و شعر. ازسویی، کمتر میتوان تردید داشت که برجستهترین و کلانترین جریان در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران، تصوف و آثار صوفیانه است. مضمونها و فضاهای صوفیانه و جهانبینی عرفانی، بر اغلب آثار طراز اول ادبیات فارسی، چه نثر و چه نظم، سایه افکنده است و این حضور قاطع را میتوان جدا از متون ادبی، در شاخههای دیگر هنر و حتی گاه فرهنگ روزمرۀ ایرانی بهروشنی نشان داد. ما در این مقاله کوشیدهایم که برخی از تأثیرهای نگاه صوفیانه و بینش عرفانی را در نمایش شبیهخوانی بررسی کنیم. آنچه از این کوشش برمیآید این است که در شبیهخوانی، بیش از آنکه با واقعیتی تاریخی سروکار داشته باشیم، با نوعی تأویل و برداشت مردمی آمیخته با گفتمانهایی نظیر تصوف مواجهیم. در این زمینه با مطالعۀ موردی مجلسِ شهادت امام، مهمترین گونۀ این تأویلها و برداشتها را نشان دادهایم.
داوود پورمظفری،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله ابتدا نشان دادهایم که در مقاماتهای صوفیان، کلانساختاری وجود دارد که در این ژانر همواره تکرار میشود. آنگاه نقش ایدئولوژیک هر یک از عناصر این کلانساختار را تشریح نموده و به نقش آن در روابط قدرت نیز پرداختهایم. کلانساختاری که شاکله مقاماتهای صوفیان است از ذکر اصلونَسَب مشایخ آغاز میشود و با بیان پیشگوییهای دیگران درباره درخشش معنوی آنها، ریاضتهای طاقتفرسا و کرامتها ادامه مییابد و با مرگ شگفتانگیز آنها به پایان میرسد. در این ساختار، کرامت نقشی برجسته دارد و کل ساختار را تحت تأثیر قرار میدهد. اصلونسبسازیها و پیشگوییها و ریاضتها همگی در حکم «تمهیداتی» برای ظهور کرامت عمل میکنند و مرگ-های شگفت و تنازعهای گفتمانی در حکم «امتداد» نیروی کرامتاند. نقش عمدۀ این کلانساختار در مقاماتهای صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف؛ یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن سازد. این کارکرد ویژه موجب میشود تا در مفصلبندی گفتمان تصوف تغییراتی پدید آید و خُردهگفتمانی جدید به نام «گفتمان اهل کرامت» شکل بگیرد. همین گفتمان راه را برای ورود گفتمان تصوف در مناسبات سیاسی و اجتماعی هموار میسازد.
داوود پورمظفری،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
بخش بسیاری از مناقبنامههای صوفیان به بیان کرامتهای پیران تصوف اختصاص دارد. هدف این مقاله آن است که از منظر دیرینهشناسی، نظامهای حقیقت و گزارههای معنابخش به امر خارق عادت را در مناقبنامههای صوفیان، مناقبنامههای شیعی، سیرههای نبوی، عهد جدید و عهد عتیق بهدست دهد. نگارنده در پژوهش حاضر فقط با تمرکز بر یکی از کرامات صوفیان با عنوان «طعام اندک و اِطعام بسیار»، امر خارق عادت را در گفتمانهای مختلف، از عهد عتیق تا متون صوفیانۀ قرن هشتم هجری، مطالعه کرده و کوشیده است تا گزارههای معنابخش به امر خارق عادت را معرفی کند. نویسنده هرچند کانون توجه خود را بر یکی از کرامتهای صوفیان قرار داده، از مطالعۀ کلاننگرانۀ امر خارق عادت غافل نبوده است. از نظرگاه دیرینهشناسی، «تأیید آسمانیِ» پیران تصوف اندیشۀ نهفتهای است که در پشت اَعمال خارق عادت جای گرفته است. امر خارق عادت در مناقبنامههای شیعی بهمثابه «ولایت و تداوم جانشینی پیامبر اسلام»، در سیرتنامههای نبوی بهمنزلۀ «برتری پیامبر اسلام و دین او» بر سایر انبیا و ادیان و در عَهدَین بهعنوان نشانۀ «مؤیِد نبوت» پدیدار میگردد. این مقاله نشان میدهد که امر خارق عادت در گذر زمان پدیدهای یکپارچه و ثابت نبوده و همواره در فضای حاکم بر گفتمانهای مختلف معانی تازهای به آن افزوده شده است؛ دیگر اینکه کرامات صوفیان بیش از آنکه نتیجۀ دخلوتصرف در امر واقع و عینی باشد، مولود روابط بینامتنی است.
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۳۱ )
چکیده
القناع وسیله فنیه لجأ إلیها الشعراء فی الشعر العربی المعاصر منذ ستینیات القرن العشرین. الشاعر المعاصر من خلال أقنعه الشخصیات الدینیه والتاریخیه والصوفیه والأسطوریه و... یتکلم عن نفسه وبیئته على لسان تلک الشخصیات المختلفة.
من الشخصیات الفارسیه التی تقنع به الشعراء العرب المعاصرون، منصور الحلاج الذی صلب بتهمه الزندقة.
إن الحلاج فی دواوین الشعراء المختلفه هو رمزالحریه والکفاح والشهید من أجل الکلمة. فالکثیرمن الشعراء العرب المعاصرین تقنعوا بالحلاج فی دواوینهم. وعلى الرغم من تضاد الآراء التاریخیه حوله نلاحظ أن له منزله رفیعه عند الشعراء العرب کلهم وخاصه عند صلاح عبد الصبور وعبد الوهاب البیاتی اللذین تقنعا به فی قصیدتیهما "مأساه الحلاج"و"عذاب الحلاج". إذاً قمنا فی هذا المقال-إضافه إلی دراسه مفهوم القناع وملامحه فی الشعر العربی المعاصر- بالمقارنه بین الشاعرین الأخیرین واستخرجنا بعض وجوه التشابه والتمایز بینهما بالإعتماد علی المنهج التوصیفی- التحلیلی.
سعید مهری،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
شخصیت ابومسلم خراسانی، به صورتهای گوناگونی در متون بازتاب یافته است. در منابع حدیثی، غالباً ابومسلم بهعنوان کسی که مخالف امامانِ شیعه بوده و امامان وی را طرد کرده بودند، معرفی شده است. در متون جدلیـکلامی، ابومسلم منتقم آل علی و براندازندۀ سبّ امامان و نابودکنندۀ اُمویان معرفی شده است، اما در داستانهای عامیانه و بهخصوص روایتهایی که امروزه با نام ابومسلمنامه میشناسیم، ابومسلم نهتنها شخصی شیعی، بلکه از شیعیان خاص است که تعالیم معنوی ائمه را هم دریافت کرده و خود اهل طریقت است و صاحب کرامات. همین تصویر از ابومسلم، از طریق سُنّت قصهخوانی در محافل صوفیانه نیز وارد شد و بعدها جزو ارکان مهم دعوتِ خانقاهِ صفوی قرار گرفت. پس از به قدرت رسیدنِ صفویان، صوفیان صفوی با ترویج قصههای ابومسلم در میانِ مردم، هم اهداف قیام صفویان را زنده نگه میداشتند و هم بر مریدان خود میافزودند. فقیهان دربار صفوی، در تلاش برای کاستن از قدرت صوفیان، نخست متوجه این امر شدند و به تحریم قصهخوانی و تخریب شخصیت ابومسلم خراسانی پرداختند. در این مقاله نشان داده شده که تحریم قصه و قصهخوانی و مخدوش کردنِ چهرۀ ابومسلم، یکی از گامهای اساسی فقیهان برای مقابله با گسترش تصوف در دورۀ صفوی بوده است.
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۷-۱۴۳۳ )
چکیده
تبحث المقاله عن المقومات المؤثره فی السلوک والرؤیه التاریخیه ـ السیاسیه لشیوخ أردبیل قبل نشأه الصفویة، ومدی تأثرها بالحرکات المعاصره لهم. ففی أواسط القرن الثامن نشاهد نموّ الإتجاه الدینی فی الطریقه الصفویه بسبب الفراغ السیاسی. العقائدی إثر غزو المغول من ناحیه وانهیار الخلافه من ناحیه أخری. ثم مابین القرن السابع حتی العاشر برز دور شیوخ طریقه أردبیل فی الساحه السیاسیه لثلاثه أسباب: أولاً. القرابه السببیه مع طائفه «آق قویونلو» وهی طائفه أریستوقراطیه طالبه للسلطة؛ ثانیاً. استغلال مفهوم الجهاد فی نهضتهم السیاسیة؛ ثالثاً: اعتناق فکره الغلو فی الساحه الدینیة. فهذه الأسباب الثلاثه عوامل تفوّق طریقه أردبیل.
إن غزو المغول ساعد علی نموّ النزعه إلی التصوف کنقطه ثقل روحیه بین جماهیر الشعب، کما هیأ المجال لتکوین الحکومه الصفویه السیاسیه فی القرن العاشر. وفی الوقت نفسه، جعل مسار طریقه أردبیل مساراً متجهاً نحو الحصول علی السلطه والتناسق مع الحرکات الصوفیه الأخری فی القرنین الثامن والتاسع.
وهذه المقاله هذه والتی تم جمع بیاناتها بطریقه مکتبیه ضمن المنهج التاریخی والوصفی تحاول أن تجیب علی سؤالین هما: أین کانت الفکره الدینیه فی طریقه أردبیل الصوفیه قبل قیام الدوله الصفویة؟ وأی العوامل کان لها تأثیر فی نشوء اتجاه الشیوخ الصفویین؟ فمع أن الفرق الصوفیه والغالیه تحولت تحولاً ذاتیاً إثر الغزو المغولی وتعزیز مکانه التصوف، لکن النقطه الهامه أن الصفویه التی نجحت فی تأسیس حکومه شامله تعدّ أبرز عامل لبروز الحرکات الصوفیه فی الفتره المعاصره لها.
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( ۸-۱۴۴۱ )
چکیده
یمثّل الأدب الصوفی لوناً من ألوان الأدب الرفیع یحمل فی طیّاته أسمی المعانی وخصائص السموّ الروحی. وقد نهل محمود حسن إسماعیل من معین التجربه الصوفیه خاصه فی دیوانه "صوت من الله" الذی یمثل مرحلهً متمیزهً من مراحل التطور الشعری عنده، حیث تحوّلت قصائده إلی مناجاه یستلطف فیها الذات الظمأی بالذات الإلهیه. هذه الدراسه تعرض بمنهجها الوصفی والتحلیلی مکونات الخطاب الصوفی فی شعر محمود حسن إسماعیل وتدرس إشراقاتها ورؤاها من خلال مجموعته "صوت من الله". وأهمّ النتائج التی توصّلت إلیها الدراسه هی أنّ الشاعر وظّف فی دیوان "صوت من الله" بعض أفکار الصوفیه منها وحده الوجود، والفناء فی الذات الإلهیه، وانعکست هذه الرؤی فی بناء قصائدها وتراکیبها، فحوّلتها إلی قصیده رؤیا صوفیه حلّق الروح فیها فی عوالم جدیده وتخلص الجسد من مادیته. ومن جانب آخر، یشکّل حبّ الذات المطلقه المبدأ الأساس فی دیوان "صوت من الله" إذ أعتق روحه من قیود الجسد فرحل إلی أقاصی الوجود وسما به نحو الاتّحاد مع الذات الإلهیه والفناء فیه. ومن الناحیه اللغویه، تمیّزت اللغه الصوفیه لدی محمود حسن إسماعیل بتوظیف بعض الرموز الصوفیه التی لها دلالات ظاهره وخفیه، منها النای، النور والخمر التی تکثر فی شعره مقارنه بالرموز الأخری، وذلک بأسلوب زاد المعنی جمالاً وروعهً.