جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای ترکیبپذیری
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
مطالعه ویژگی های صرفی، نحوی، آوایی و معنایی اسامی مرکب همواره مورد توجه زبان شناسان بوده است. شفافیت و تیرگی معنایی اسامی مرکب از موضوعاتی است که در حوزه معنا شناسی محل مطالعات مختلف است. در پژوهش های انجام شده انواع اسامی مرکب به لحاظ دارا بودن یا نبودن هسته معنایی، شناسایی و توصیف شده اند و با استناد به معیار وجود یا نبود هسته، اسامی مرکب به دو گروه اصلی درون مرکز و برون مرکز تقسیم شده اند. گروه اول دارای هسته و به لحاظ معنایی شفاف اند و گروه دوم فاقد هسته اند و معنای تیره دارند. تا جایی که نگارنده آگاهی دارد، پژوهش های انجام شده درباره این واژه ها مبتنی بر توصیف صرفی و نحوی و ایجاد تمایز معنایی بین اسامی مرکب است و علت شفافیت و تیرگی این نوع واژه ها به روشنی تبیین نشده است. در این مقاله، با رویکردی شناختی به تبیین شفافیت و تیرگی معنایی اسامی مرکب پرداخته می شود. دستاوردهای نظریه کارین (۱۹۹۷ و ۲۰۰۱) در روان شناسی زبان- که اهداف دیگری را در زمینه تولید و پردازش اسامی مرکب در ذهن گویشوران دنبال می کند- به طور غیر مستقیم برای تبیین شفافیت و تیرگی معنای اسامی مرکب راهگشاست. این مقاله کوششی است نوآورانه برای رسیدن به این تبیین.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
در تعدادی از پژوهشهای زبانشناختیِ متمرکز بر واژههای مرکب این مسئله اذعان شده است که واژههای مرکب درونمرکز بهدلیل وجود عنصر هسته ترکیبپذیرند و شفافیت معنایی دارند. با مفروض قرار دادن ادعای فوق، پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر بُعد معنایی واژههای مرکب درونمرکز زبان فارسی نشان دهد که چگونه در برخی از واژههای مرکب درونمرکز وجود عنصر هسته الزاماً به معنی ترکیبپذیری معنایی و سادگی ساختار مفهومی این واژهها نیست و واژههای مرکبی که طبق تعریف درونمرکز تلقی میشود، بهلحاظ پیچیدگی ساختار مفهومی تفاوتهایی با یکدیگر دارند. به این منظور، با استناد به ادعای برخی زبانشناسان شناختی مبنی بر قابلیت نظریۀ آمیختگی مفهومی در تبیین ساخت معنای واژههای مرکب، از ابزارها و مفاهیم این نظریه بهره گرفته شد و فرایند مفهومپروری در تعدادی اسم مرکب درونمرکزِ اسم ـ اسم زبان فارسی تحلیل گردید. تحلیلها نشان میدهد که هرچند برخی واژههای مرکب درونمرکز نمونههای بارز ترکیبپذیری معنایی هستند و شبکههای انضمامی ساده را فعال میسازند، واژههای مرکب درونمرکزی نیز وجود دارند که به لحاظ معنایی شفاف و ترکیبپذیر نیستند. در این واژهها علیرغم وجود عنصر هسته، متأثر از عملکرد مجاز یا استعاره تصویری بر روی جزء توصیفکننده، فرایند ساخت معنا شبکهای تکساحتی را برمیانگیزاند که هرچند به پیچیدگی شبکههای انضمامی دوساحتی نیست، سادگی و ترکیبپذیری معنایی شبکههای ساده را نیز نشان نمیدهد. این نتیجه تلویحاً مؤید آن است که تمام واژههایی که بر مبنای تعریف، درونمرکز تشخیص داده میشوند، ساختار مفهومی یکسانی ندارند.
فرزانه قاسمی، اسماعیل بنی اردلان،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
شکلگیری زبان روایت خیرالنساء مبتنی بر ویژگی یکّۀ زبان فارسی، یعنی ذات روایی آن، از طریق قابلیت ترکیبی و ترکیبپذیری و همچنین سازوکار مؤلفههایی است که در این زمینۀ زبانی، منطق حاکم بر رویدادهای آن را میسازند. این نوشتار بر این اساس و با توجه به پرسش از چگونگی شکلگیری زبان خیرالنساء با توجه به منطق روایی آن و با هدف دستیابی به درکی از سازوکار مؤلفههای سازندۀ زبان روایت و اهمیت و جایگاه این زبان در ادبیات و فرهنگ معاصر شکل گرفته است. در این مسیر، با توجه به جوهرۀ مکاشفهای اثر، مؤلفههای سازندۀ زبان آن بهعنوان چارچوب نظری تعیین و سپس به بررسی سازوکار آنها در شکلگیری زبان روایت پرداخته شده است. ساختار بحث در این پژوهش که از نوع کیفی و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، در چهار بخش به جنبههای چهارگانۀ کیفیت ترکیبی، زمانمندی، مکانمندی و شخصیت در زبان اثر و با بررسی بخشهایی از آن تنظیم شده است. ماحصل تحقیق بیان میکند توجه به اصل ترکیبپذیری زبان فارسی و قابلیت آن در مادی و ملموس کردن داستان، زمینۀ اصلی موجودیتبخش به زبان روایی خیرالنساء بوده که باورپذیری روایت و تسهیل فرایند منطقیسازی را موجب شده است. علاوهبر این، تحقق اثر در این زمینه مستلزم برقراری روابط منطقی میان رویدادهای متوالی از طریق مؤلفههای زمان، مکان و شخصیت خیرالنساء در هماهنگی و انسجام است که در خیرالنساء با توجه به ذات مکاشفهای و سنت داستاننویسی ایرانی انجام یافته است. همچنین زبان روایت از این طریق آشکارکنندۀ فرهنگ ایرانی و نشان از روایت مکتوب معاصری است که ریشه در سنت خود دارد و بنابراین موجب وحدت حسی میان اهالی آن است.