۱۱ نتیجه برای تخیل
مریم دانشگر،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
رمانتیک ها با فراهم آوردن چشم اندازی نو در مطالعات ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان بیش از دو سده است که در مرکز توجه جهانیان هستند. رمانتیسیزم به عنوان مکتبی زنده و در قید حیات، بیش از اینکه پدیده ناب قرن نوزدهمی باشد، جزء اساسی فرهنگ مدرن است و پیش از اینکه گرایش ناب ادبی باشد، نگرشی نو در مطالعات جهانی به شمار می آید. برجسته ترین اصل این مکتب، فردیت؛ کمال فردی و نامحدودیت فرد با تأکید بر نقش تخیل است و در بعد ادبی، نوعی ارزیابی مجدد و هستی شناسانه از طریق شعر «تخیل» در زیبایی شناسی مکتب رمانتیسیزم از جایگاه مهمی برخوردار است و بی¬تردید باید برجسته¬ترین ویژگی این مکتب و وجه ممیّزه آن را نسبت به سایر مکاتب، رویکرد ویژه آن به تخیل دانست. هنر و ادبیات مدرن امروز ایران، محصول آشنایی با تفکر غرب است و این واقعیت، نیازمند فهم و درک فرهنگ و فلسفه غرب است. به طور قطع، آشنایی با ریشه های مختلف این تفکر برای درک بهتر آن، اهمیتی بسزا خواهد داشت. آنچه این مقاله قصد دارد به آن بپردازد، بررسی یکی از ویژگی های زیبا شناختی رمانتیسیزم، یعنی «تخیل» و چگونگی بروز آن در شعر فارسی عصر مشروطه ـ به عنوان دوران آغازین این تحول سبکی ـ است. برای این منظور، نمونه هایی از اشعار میرزاده عشقی برگزیده شد؛ عشقی فرد اکمل مدرنیسم دوران مشروطه است که بیشترین گسستگی فکری از سنّت و رویکرد به تجدد را می¬توان در شعر و اندیشه او سراغ گرفت.
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
از آنجا که زبان ادبی چارچوبهای عادی را مختل میسازد، رابطه میان تخیل و واقعیت مورد توجه قرار میگیرد. غنای بازنمودهای تخیلی نیز در پرتو بازنمایی ادبی عناصراتفاق میافتد. به عنوان مثال، نمایش ادبی مکانی، مکان دیگری در ذهن ایجاد کرده، فعالسازی مجازهای غیر قابل مشاهده از این مکان اتفاق میافتد و مکان ملموس تبدیل به فضایی میشود که باید احساس و ادراک شود. آرایههای ادبی از جمله عناصری هستند که ویژگی ادبیت فضای معماری را نمودار ساخته، رابطه دیالکتیک میان فضای واقعی و تخیلی را به منصه ظهور مینشانند. لذا واژگان احساسات و همچنین تجربهی "من" چند نویسندهی فرانسوی که از قرن هیجده به بعد گزینش شدهاند، در رویارویی با فضاهای معماری ایران مورد مطالعه مقاله حاضراست. زیرا از خلال ادراکهای متفاوت سوژهها، این فضاها در جهان ادبی بسط یافته، مالک هویت جدیدی میگردند. همچنین، ورود زمان به دنیای گفتمان، آمیختگی آن با مکان و در نتیجه تولید معنا را سبب میگردد. تصریح ارتباط فضای معماری با سوژه، مستلزم بررسی فضا-زمان معماری در آثار نویسندگان انتخابی است. بدینسان، نیاز به تلاش در حفظ زیباییهای فضایی پیشین برجسته شده، طرح بازسازی برخی فضاهای معماری، از ورای این خوانش دریافت میگردد. این مطالعه به سوی ساخت شبکهی نمادینی از فضای معماری ایران سوق داده میشود. کشف آن سوی این فضاهای معماری سمبلیک، اسطوره شخصی این نویسندگان را آشکار ساخته، به جهان اثر و فضاهای معماریای که در آن جریان دارند، هویت تازهای میبخشد. چنین مطالعهای تکیه بر نقد جغرافیایی و روش اسنادی وکتابخانهای با پردازش توصیفی–تحلیلی را لازم میداند.
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۳-۱۳۸۷ )
چکیده
چکیده
دیری نیست پژوهشگران دریافتهاند که پیوند هنر و روان هنرمند، دو سویه است و میتوان از رمزگشایی اثر هنری به کالبد و درون هنرمند راه یافت.
این گزارشمیکوشد دریابد چگونه روان نویسنده به دیدگاه او و سپس نگاشتن یک تصویر میانجامد و چگونه هر تصویر گزینش شده، آشکار کننده گوشهای از درون پر راز و ماز نویسنده میتواند باشد و آیا میتوان گستره ادب را از روان هنرمند دور دانست.
داستانهای بیژن نجدی - نویسنده معاصر- که تصویرهای ناب او زیباست با این پندار مورد کند و کاو قرارمیگیرد: نجدی چگونه رخدادها را میبیند و چهچیز در درون او سبب میشود تصاویر، اینگونه بازتاب یابد؟
روش کار، گردآوری و کندوکاو اطلاعات است. دادهها در پنج شاخه پایهای، جستار را پوشش میدهد و آن پنج شاخه عبارت است از: تخیل و تصویر، نماد و کهن الگو، تصاویرسیاه، همذات پنداری با اشیا، نگاه کودکانه در ترسیم تصاویر و در پایان دستاورد گزارش پیش داشته میگردد.
عبدالله آلبوغبیش،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
بینامتنیت نظریه تطوریافته چندآوایی میخائیل باختین است که براساس آن، متون ادبی گذشته و حال، با همدیگر در گفتوگو هستند و هیچ متنی خودبسنده و تهی از متنهای پیش از خود نیست. ویژگی میانمتنی در آثار هنری و متون ادبی باعث میشود تا استقلال این آثار به چالش گرفته شود و در مراتب بعد، مرزهای استقلال یافتگیشان از میان برداشته شود. پژوهش حاضر با تکیه بر این اندیشه، داستان کوتاه «میرزا یونس» از مجموعه داستان «آینه و سه داستان دیگر» سیروس شمیسا را کاویده است. نگارنده بر آن است که تزلزل و تعلیق مرزها میان متون ادبی، افزون بر آنکه نمودی از ویژگی دوران پسامدرنیستی است، هدفمند هم هست و در ساحت داستانی، میتواند عنصری تحکیمبخش برای سویه هستیشناسانه فضای تخیلی باشد و از رهگذر آن، متنوارگی تاریخ / واقعیت تحقق میپذیرد. براین اساس، بینامتنهای متعدد در یک متن میتوانند بستری فراهم آورند که تجربههای زیسته و نازیسته بهگونهای درهم تنیده شوند که اساسا تشخیص حدود و ثغور آنها امری دشوار گردد. نگارنده پژوهش همچنین بر آن است که متون ادبی صرفا با متونی مکتوب در گفتوگو نیستند بلکه قلمرو معنایی واژه «متن» گستردگی بیشتری مییابد و سویههای جدیدی را دربرمیگیرد. کمااینکه در سایه ورود دانشهای گوناگون و ژانرهای مختلف به ساحت داستانی، اکنون باید از مفهوم «میانْژانر» سخن به میان آورد و داستان را زیرشاخه این مفهوم قرار داد.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این نوشتار تحلیل برخی از آثار نویسندگان نوگرا – از جمله آخوندزاده – بر اساس یک رویکرد تصویرشناختی است. پرسش اینجاست که چگونه و با چه سبک نوشتاری، نوگرایان ایرانی تمایز فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ایران و غرب را به تصویر کشیدهاند و موجب سوق دادن خواننده ایرانی به پذیرش غیریت و دگرگشتگی فرهنگی شده اند. به نظر میرسد که آخوندزاده و برخی از پیروان سبک نوشتاری او، شیفتگی خود به فرهنگ غرب را با درهمآمیختن ادبیات و نقد اجتماعی به خواننده منتقل کردهاند و در این راستا گونههای جدید ادبی را بکار گرفتهاند که به خوبی با اهداف اجتماعیشان سازگار افتاده، به گونهای که جامعه نقد بیشتر از آنکه جذب نوآوریها و جنبههای ادبی آثار آنان شود، به محتوی و گفتمان آنان پرداخته است. در این مقاله، تلاش داریم تا با تکیه بر نظریات صاحبنظران در حوزه ادبیات تطبیقی و با الهام گرفتن از دیدگاههای متخصصین تصویرشناسی، سبک و ساختار موجود در کتاب مکتوبات آخوندزاده، و کتابچه سیاحی گوید، را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم. بر این باوریم که تبیین کارکرد نقد و تصویر در آثار نخستین روشنفکران ایرانی پایان قرن نوزدهم میلادی و توضیح دلایل موفقیت آنها در انتقال تاثیرگذار پیام خود، علیرغم ضعف آَشکار گفتمان انتقادی و ایدولوژیکشان، میتواند نتیجه مطلوب این پژوهش باشد.
سیده مریم عاملی رضایی،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
نقد اخلاقی رویکردی به ادبیات است که امروزه با نگاهی تازه طرح شده است. بسیاری از اخلاقگرایان و نویسندگان معاصر دیگر به جزمیتهای سابق (مورالیزم و اتونامیزم) اعتقاد ندارند و مسئله اصلی را در چگونگی بهرهبرداری هنر و اخلاق از یکدیگر میدانند. نظریهپردازان اخلاق با تکیه بر نقش عواطف و احساسات در شناخت و تأکید بر همدلی و تخیل در شناخت اخلاقی، ادبیات و بهویژه متون روایی را جایگاهی مناسب برای تجربۀ شناخت محسوس، جزئی و شهودی از عواطف میدانند. در گذشته، اخلاق نه برمبنای عواطف و احساسات، بلکه براساس قوۀ ناطقه تعریف میشد. در این دیدگاه، ادبیات در خدمت اخلاق معنا مییافت. شیوههای بیان مطالب اخلاقی در متون اندرزی گذشتگان معمولاً مستقیم و با تکیه بر جملات خبری یا انشائی یا ارجاع به سخنان بزرگان بود. اساس این تفکر برمبنای تقابل دوتایی میان خیر و شر و درک آنان از زیباییشناسی و اخلاق بوده است. با ظهور رویکردهای احساسگرا و توجه به نقش تخیل در ایجاد همدلی، ارتباط میان ادبیات و اخلاق تغییر یافت. امروزه اخلاق فقط مجموعهای از گزارههای انشائی نیست که در ادبیات بازتاب یابد و هدف ادبیات نیز ترویج اخلاق نیست. ادبیات و متون روایی و داستانی از طریق شناخت جزئی و بیان مستقیم تجربیات و عواطف انسانی و کاوش در درون آدمی، شناخت و آگاهی ما به دیگران را ارتقا میبخشد و این کار از طریق شبیهسازی ما با دیگری از طریق قوۀ تخیل امکانپذیر است. در این پژوهش، با بررسی بیست داستان کوتاه فارسی، شیوههای بیان اخلاقی در آنها تحلیل شده است. توجه به شکلهای مختلف تقابلهای اخلاقی، توصیف جزئیات، استفاده از زاویۀ دید عینی و بیرونی، و بهکارگیری استعاره، نماد، تمثیل و موقعیتهای آیرونیک از مهمترین شگردهای داستاننویسی در القای پیام اخلاقی به مخاطب است. این شیوهها برای درک و دریافت مخاطب احترام قائل است و با تکیه بر بیان تجربههای عمیق روحی و فردی و درک موقعیت، به شناخت شهودی و جزئی از احساسات، عواطف و درنهایت کنشهای اخلاقی انسان میانجامد.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۸۳ )
چکیده
بحث از اسامی تهی، در حال حاضر از مهمترین موضوعات در فلسفه زبان و متافیزیک میباشد. مسائلی از قبیل «آیا اسامی تخیلی بر اشیایی دلالت دارند؟»، «آیا شخصیتهای تخیلی (داستانی) موجودند؟» موجب توسعه چشمگیری در مباحث فلسفی شده است. در این مقاله دو هدف را دنبال میکنیم. اول، به توضیح دیدگاه سه فیلسوف بزرگ معاصر میپردازیم که معتقدند اسامی تخیلی از زمره نامهایی هستند که واقعاً به شخصیتهای تخیلی موجود اشاره دارند. دوم، نظریههای دو فیلسوف (پیتر ون اینواگن و سائول کریپکی) را در این زمینه نقادی کرده نهایتاً از نظریه فیلسوف سوم یعنی نی تن سمن دفاع میکنیم. در کل مباحث، نظریه دلالت مستقیم در مورد معناداری اسامی خاص بهعنوان پیش فرض فراروی ماست.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
لودویگ ویتگنشتاین متأخر اعتقاد دارد که بازیهای زبانی سببساز شکلگیری معناست. او زبان را دارای منطقی میداند که در گرامر اولیۀ آن کامل میشود. اما تناقضهای موقعیتی، شرایطی را بهبار میآورد که در قالب آن میتوان به تصوری دیگر از همان موقعیت رسید. تصوری که در یک بازی زبانی جدید تبلور مییابد و میتوان به آن عنوان تخیل داد. بنابراین میشود، این تصور را از امری ذهنی به مقولهای زبانی بدل کرد. یکی از بسترهایی که میتوان این بازیهای زبانی را با شاهد مثال دنبال کرد، عرصۀ متون نمایشی است. ویتگنشتاین ماهیت پژوهش را در توصیف میداند و با تحلیل و تبیین مخالف است و ادعا دارد، که فلسفۀ زبان با توصیف بازیهای زبانی به وظیفۀ خود عمل کرده است. هدف اصلی این مقاله این است که تخیل در زبان چگونه شکل میگیرد، و بر همین اساس، فیلمنامۀ دربارۀ الی اثر اصغر فرهادی برای پژوهش برگزیده شده است. فرهادی برای رسیدن به این مقصود چگونه بازی زبانی خود را سامان میدهد؟ بهنظر میرسد که وی از عنصر غیاب برای این بازی زبانی استفاده کرده است. این پژوهش که از منظر هدف کاربردی، براساس روش کیفی و براساس جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است، به این نتیجه دست یازیده که غیاب سببساز شکلگیری موقعیتهای متناقض و متزلزل زبانی میشود و کمک میکند رویههای مختلف زبان در برخورد با یکدیگر شکل گیرد.
سعید حسام پور، فهیمه حیدری جامعبزرگی،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
رستم در قرن بیستودوم نوشته صنعتیزاده کرمانی نخستین رمان علمیتخیلی ایران است. از آنجا که ژانر علمیتخیلی در ایران بیشتر متعلق به ادبیات کودک و نوجوان شمرده میشود، نگارندگان برآن شدند تا جایگاه این رمان را در ژانر مذکور مشخص کنند و مخاطب اولین متن علمیتخیلی ایران را بازشناسند. بدین منظور، مؤلفههای اصلی ژانر علمیتخیلی یعنی علم، تخیل، مادهگرایی، نُووم، پیشگویی و نوستالوژی از میان کتب و مقالات استخراج شد و با افزودن سه مؤلفه دیگر، یعنی تابوشکنی، امیدبخشی و توانمندسازی که حاصل پژوهش نگارندگان است، به بررسی متن پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان داد این رمان بهدلیل پرداختن به مباحثی همچون جستوجوی خوشبختی در مدرنیته، اثبات توانایی و قدرت انسان مدرن و حتی زنده کردن مردگان بهمنظور قیاس بین سنت و مدرنیته که بیشتر ذهن انسان بزرگسال را هدف گرفته، در زمان انتشار متن، یعنی قرن بیستم، برای مخاطب بزرگسال نگاشته شده؛ ولی در قرن بیستویکم که زندگی مخاطب نوجوان با تکنولوژی عجین است و حتی گاه به قیاس رفاه حاصل از تکنولوژی زمان خود با سنتهای زندگی پدران خویش میاندیشد، برای مخاطب نوجوان نیز مناسب است. از سوی دیگر با پرداختن به وجه علمی و تخیلی اثر مشخص شد گرچه این رمان توجیه علمی مشخصی برای امر ممکنالوقوع ندارد و از روش علمی بهرهمند نیست، از آنجا که تخیل خود را به یکی از دشوارترین حوزههای خارج از توان و قدرت بشر برده، نُوومی خلق کرده که مخاطب را بهنوعی از بیگانگی و شناخت رسانده است؛ بنابراین نمیتوان آن را از حیطه علمیتخیلی خارج دانست.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده
ساموئل تیلر کولریج نمادین ترین شاعر رمانتیک است. او با قدرت تخیل خلاقی که دارداز ایماژها وانگارههای آشفته چیزی نوین و نمادهایی را خلق میکند که دربرگیرنده عقاید فلسفی اوست. همین قوه تخیل است که به شاعر رمانتیک کمک میکند تا هر آنچه را که دیده و احساس کرده به خوانندهاش انتقال دهد و با برگشت به مرحله حرکت و پویایی تنش درونی را حل کرده و ایستاییاش را پایان ببخشد. در شعر "دریانورد کهن" تاکید بر "رومانتی سیزم منفی" است: زمانی که شاعر به "دوره شک و تردید" پا نهاده، به نیکخواهی جهانی شک میکند و قادر به درک حقیقت و زیبایی آفریدههای خداوند نیست. در تنهایی و با کمک قوه تخیل، شاعر توانایی درک حقیقت را پیدا میکند. در این مقاله سعی بر این است که شخصیت دریانورد کهن بررسی شده و مشخص گردد که او تا چه حد نماینده رمانتیسیزم بر اساس تعریف مورس پکام است. مراحل مختلفی که دریانورد کهن با آنها مواجه میشود و تغییرات روحی- روانی او از یک شاعر رمانتیک منفی گرا به مثبتگرا و تغییراتی که در دید او به جهان صورت میگیرد مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. علاوه بر این بررسی، تأثیرات شخصیتی کولریج بهعنوان یک شاعر رمانتیک بر آفریده ذهنیاش به شناسایی شخصیت دریانورد کهن بیشتر کمک خواهد کرد.
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۱- )
چکیده
"تخیل در درجه¬ی نخست، مانند شیشه تاریک است که مانع از ورود انوار به دل
می¬شود و لیکن چون تربیت گردد، شیشه روشن شده و هادی نور می¬گردد."
«غزالی، مشکاﺓ الانوار:۷۳»
غزالی فیلسوف و مربی ایرانی (۵۰۵-۴۵۰ ه.ق.) مؤلف بیش از هفتاد کتاب و رساله در زمینه¬ی فلسفه، تعلیم و تربیت، عرفان، اخلاق، فقه و کلام اسلامی است .وی از میان ابزارهای کسب معرفت (قوای حسی پنجگانه، قوه¬ی تخیل و قو¬ه¬ی عقل)، تخیل را به دلیل داشتن قابلیت¬هایی چون بازخوانی، تجزیه و تحلیل، و ترکیب مسبوقات ( صور، مفاهیم و معانی) و خلق مصادیق بکر و تازه از آنها، در مرتبتی عالی قرار داده است. به دلیل همین نگاه نو و ویژه¬ی غزالی به تخیل (برخلاف فیلسوفان ماقبل و حتی مابعد وی که عقل را برتر و مقدم بر تخیل می¬گماشتند) و تآثیر عمیق و گسترده¬ی تفکر تخیلی وی بر فلسفه¬ی اسلامی آن دوران بوده که بعضی از منتقدان معاصر اظهار داشتند: " اسلام در قرن ۱۲ میلادی کمر به قتل علم بسته بود." این مقاله در دو بخش تنظیم شده که در بخش نخست آن و از دیدگاه غزالی به تبیین جایگاه قوه¬ی تخیل در میان قوای بیرونی (قوای حسی پنجگانه)، قوای درونی (حس مشترک، خیال، حافظه، ذاکره)، و عقل پرداخته شده که تخیل خود جزو قوای درونی بوده و در عین تعامل مستمر و گسترده با دیگر قوای درونی چه در خواب و چه در بیداری، حلقه¬ی اتصال عالم حواس و عالم عقل است. سپس در حین تعریف تخیل، وظایف و درجات آن، و تشریح تقدم و برتری آن بر عقل، به کیفیتِ (۱) رابطه¬ی حواس با تخیل و (۲) رابطه¬ی تخیل با عقل پرداخته شده است. در بخش بعدی، دلالت¬های عملی این تفکر تخیلی را، در رویکرد تدریس غزالی شناسایی می کنیم. برای تحقق این امر و با توجه به علاقه¬ی مشترک غزالی و ایگن (صاحبنظر برجسته تعلیم و تربیت از کانادا) به تعلیم و تربیت کودکان، از میان پنج نوع فهم نظریه¬ی ایگن، فهم اسطوره¬ای را که متناسب سطح یادگیری کودکان است برگزیدیم و عناصر آن را در آثار غزالی ردیابی کردیم. در بررسی این عناصر بدین نتیجه رسیدیم که علیرغم تفاوت¬هایی چند، غزالی نیز همچون ایگن به عناصر بازی، قصه، استعاره، تصاویر، مفاهیم متضاد دوتایی، ریتم، کلمات موزون، راز و رمز توجه داشته است. در آثار و اندیشه¬های غزالی، اثر مشخصی از عناصر مزاح و شوخ¬طبعی به چشم نمی¬خورد.