جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای تاریخگرایی نو
امجد فاضل اسدی، یاسر ذوالفقاری،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
در بین نمایشنامه نویسان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان معاصر دنیا و به خصوص آمریکا، نام دیوید مَمِت بی تردید در زمرهء بهترین و مشهورترین آنان قرار می گیرد. این مقاله به تحلیل و بررسی نمایشنامهء گلنگری گلن راس، معروفترین اثر مَمِت و برندهء جایزهء پولیتزر می پردازد. اسلوب و رویکرد ادبی به کار گرفته شده در این مقاله، تاریخ گرایی نوین و تمرکز بر تئوریها و نظریات میشل فوکو می باشد. در تحلیل مباحث درونی نمایشنامه، به بررسی ردپای نظام سرمایه داری آمریکا و چگونگی اعمال قدرت این نظام بر اقشار مختلف جامعه خواهیم پرداخت. همچنین نقش قدرت و گفتمان غالبی که در اختیار صاحبان قدرت در هر نهاد قرار دارد را مورد مداقه قرار می دهیم. از طرف دیگر، جایگاه جنسیت و ریشه یابی مفهوم آن و گفتمان رایج مربوط به اعتقاد و گرایش دیوید مَمِت در این رابطه تشریح می گردد. بعلاوه بررسی دلایل عدم حضور زن در این نمایشنامه به عنوان یک کاراکتر مؤثر و پررنگ، تحلیل ارتباط مستقیم قدرت و جنسیت و چگونگی آشکار شدن این ارتباط در درگیریها و کنش و واکنش های اجتماعی و شغلی هدف دیگر این مقاله می باشد. و در آخر، به تشریح کاربرد و نحوهء استفادهء دیوید مَمِت از زبان به عنوان ابزاری جهت بسط و نمایش هنرمندانهء موارد مذکور خواهیم پرداخت
فاطمه محمودی تازه کند،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
این مقاله با بررسی گفتمان، قدرت و زبان در داستان های «الدوز و کلاغ ها» و «الدوز و عروسک سخنگو»ی بهرنگی از دیدگاه تاریخ گرایی نوین ِفوکو، نشان می دهد گفتمان های چندگانه در این آثار متأثر از گفتمان های انقلابی، سیاسی، ادبی و فرهنگی عصر بهرنگی است؛ همچنین تبیین می کند چگونه بهرنگی با قصه های کودکانه، از زبان بی زبان ها، کلاغ ها و عروسک ها رابطه متقابل زبان و قدرت را به تصویر کشیده است. چرا که هرجا زبان تهدیدی برای قدرت (زن بابا) به شمار می آید، بی درنگ به سکوت و خاموشی محکوم می شود.
بهنام میرزابابازاده فومشی، آدینه خجسته پور،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
تاریخ گرایی نو به عنوان رویکردی که به ادبیات و تاریخ از منظری نو نگریسته و به رابطۀ متقابل تاریخ و ادبیات توجّه می کند تاکنون مورد استقبال گسترده ای قرار گرفته است، هرچند این استقبال با ابهامات و گاه کج فهمی هایی نسبت به اصول این رویکرد نیز همراه بوده است. از زمان پیدایش این رویکرد در دهۀ هشتاد میلادی تا به امروز برداشت های گوناگون و گاه متناقضی از این رویکرد عرضه شده و به نوعی می توان گفت هرکسی از ظنّ خود یار این رویکرد شده است. بخشی از این برداشت های متناقض به ماهیّت چارچوب گریز این رویکرد و خلاصه نشدن آن در قالب یک روش و اسلوب علمی مشخّص برمی گردد. مشکلات یاد شده که از ماهیّت این رویکرد ناشی می شود به علاوۀ کمبود منابع نظری فارسی، شناخت درست این رویکرد را در کشور ما با دشواری دو چندانی روبه رو ساخته است. با وجود گذشت سه دهه از پیدایش این رویکرد، تنها چند سال است که در ایران شاهد پژوهش های جدّی در این حوزه هستیم. نگاهی به این پژوهش ها، که غالباً کاربردی هستند، ضعف هایی جدّی را آشکار می سازد که از عدم درک صحیح رویکرد ناشی شده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی این ضعف ها، به ارائۀ راهکارهایی در جهت شناخت دقیق تر این رویکرد می پردازد.
دوره ۹، شماره ۳۹ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
برساخته شدن قصه های عامه از جهتی برآمده از تاریخی است که عامۀ مردم سعی دارند تا تلخی ها و گزندهایش را پس زنند و در دل قصه ها آن را به صورتی دلخواه مبدل کنند و خود را تسکین دهند. درپی چنین کشش و کوششی است که روایتی پدید می آید که دارای عناصری از گفتمانهای تاریخی و فراتاریخی/ آرمانی است. چنین مطالعه ای در عرصۀ متنیتپژوهی قصه ها را می توان با نظریات مطرح نقد ادبی و در اینجا با کاربست نظریۀ تاریخ گرایی نو تقویت کرد. تاریخ گرایان نو با مجموعه ای از کاربست ها گفتمان های مختلف ازجمله قدرت در عرصۀ سیاسی، گفتمانهای خاموش و مغلوب یا گفتمان های فرهنگی و غیره را بررسی می کنند. در اینجا قصۀ «شاهاسماعیل و عرب زنگی» براساس رویکرد تاریخگرایی نو و با روش تبیین تاریخی مطالعه شده است. این متن افزون بر سویه های مختلف گفتمان قدرت سیاسی تاریخ ایران که در عصر صفویه در پیوند با گفتمان ایدئولوژیک مذهبی قرار دارد و با نماد ذوالفقار رخ نموده است، از گفتمانِ اقلیت کرد در آن روزگار و دیگر گفتمان های اجتماعی و فرهنگی در زیست عامه ــ در آن مقطع و ورای آن زمان ــ نیز سخن میگوید.
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
نقد تاریخگرایی نو در تقابل با تاریخگرایی سنتی شکل گرفته است. وارونه تاریخگرایی سنتی که از تأثیر یکسویه تاریخ بر ادبیات سخن میگوید، تاریخگرایی نو به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. داستان بهرام و گلاندام از منظومههای قابل توجه در ادبیات کُردی است که از آنها با عنوان «بیت» نام برده میشود. بیتها داستانهایی عامیانه با وزن هجایی هستند که به وسیلۀ بیتخوانها خوانده میشوند. میتوان گفت میان داستان بهرام و گلاندام و زال و رودابه از برخی جهات شباهتهایی وجود دارد. از همین رو قابلیت سنجش این دو داستان با یکدیگر هست. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی و با رویکردی تحلیلی ـ تطبیقی کوشیدهایم خوانشی از دو داستان مورد نظر برپایه انگارههای تاریخگرایی نو به دست بدهیم. یافتهها نشان میدهد که هر دو داستان اگرچه ظاهراً عاشقانه هستند وکشمکشها بر سر عشق و ازدواج است؛ اما در باطن داستان، قدرت و منافع گفتمانی مسأله بنیادین است. هرگفتمانی میکوشد تا منافع سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کند.