۱۲ نتیجه برای تأویل
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده
«هرمنوتیک» علمی است که مسئله «فهم»، بهویژه فهم متون و چگونگی روند آن را بررسی میکند. «تأویل» اصطلاحی است که بیشترین کاربرد را به عنوان معادل عربی آن دارد. از آنجاکه امروزه هرمنوتیک در حوزههای مختلف و بهویژه به عنوان یک روش نقدی از اهمیت بهسزایی برخوردار است، بررسی ریشهها و بیان جایگاه آن در زبان و ادبیات عربی بهطور مستقل و بدون وابستگی کامل به دستاوردهای غرب در این زمینه، ضروری بهنظر میرسد.
این جستار، بررسی تاریخچه کاربرد تأویل در زبان و ادبیات عرب و رویکردهای مختلف آن را بهدنبال دارد و با بیان اینکه هر نقد، خود نوعی تأویل است، به اهمیت این پدیده در نقد معاصر عرب و معرفی نمونههایی از انواع تأویلهای ادبی با گرایشهای مختلف پرداخته است.
روش و منهج این جستار توصیفی است و با شیوه مطالعه کتابخانهای انجام گرفته است.
امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.
مهدی محبتی،
دوره ۲، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده
یکی از شخصیت های بزرگ ادبی – عرفانی که در حیطه نقد و نظریه ادبی نکته ها و گفته های قابل تأمل بسیاری گفته است ؛ عین القضات همدانی است . وی در چهار اثر ممتاز خود نگره های تازه و نادری را در باب نقد و تحلیل و تأویل متن و حقیقت آن مطرح کرده است که از میان آنها می توان به نحوۀ نسبت معنا و لفظ ، شکل اتصالی و انفصالی کلمات در ارتباط با مفهوم و محتوا، نسبت شعر و نثر با ذهنیت و زاویۀ دید خواننده ، بی خویش نویسی و به ویژه سه ساحت کودکی، عاقلی و عاشقی در تحلیل معنا و معنای معنا اشاره کرد که هنوز هم بسیار عمیق و گیراست . هدف این مقاله تحلیل نگره های ادبی عین القضات در پرتو تفسیری هماهنگ از آثار مسلم اوست .
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۱۲-۱۳۸۴ )
چکیده
کتاب شریف مثنوی معنوی، به علت اشتمال گسترده آن بر وحی و سخنان انبیا و اولیا و همچنین شرح و تأویل آنها برای همطبقات، به مجموعهای از معارف ناب و کمنظیر مبدل گشته است. این تأویل و تفسیرها که بیشتر جنبه اخلاقی – عرفانی دارند، مثنوی را رنگی معنوی بخشیده و آن را به کتابهای تفسیری عارفان از جمله حقایق التفسیر، کشفالاسرار، لطایف الاشارات و . . . مانند کرده است. با این حال، مولانا در مثنوی از مذمتکنندگان تأویل و اهل تأویل نیز به حساب میآید و شاید این تأویل ستیزی در ظاهر امر، چشمگیرتر و در عین حال عجیبتر به نظر آید؛ نویسنده برای تبیین این امر و حل این تناقض، کوشیده است ضمن دستهبندی تأویل از نظرگاه مولوی به تأویلات مذموم و تأویلات ممدوح، هر کدام را با نمونههایی در اشعار آن جناب مشخص کند. مقدم بر این مباحث نیز، به نکاتی کلی درباره تأویل در مثنوی اشاره شده و برخی تعریفات لغوی و اصطلاحی تأویل، از آثار لغوی و تفسیری، ذکر شده است. مخلص کلام آنکه با توجه به مطالب این گفتار، ثابت میشود که درستی و نادرستی تأویل، یا خوبی و بدی آن از دیدگاه مولانا نسبی است و به نوع تأویل، شخص تأویلگر و اهداف و انگیزههای او از تأویل متن بازمیگردد.
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده
یکی از حکایات دویست و شصت گانه مثنوی، قصه کوتاه و فاقد عنوان و مأخذ است که در دفتر سوم و ذیل داستان قوم سبا آمده و هیچ یک از شارحان و مفسران - جزء در حد اشاره- بدان نپرداختهاند. نگاه و تبیین این مفسران نیز در حد تأویل سمبلها و تفسیر واژگانی گزارهها بوده که البته خود مولانا در ادامه داستان بدان پرداخته است. به نظر نگارنده، هیچ یک از محققان و مفسران، حکایت را بدون توجه به تأویل خود مولانا و به صورت ساختاری و به عنوان یک داستان مستقل بررسی و تحلیل نکردهاند که در این جستار سعی می شود با لحاظ این نکته، خوانش دیگری از داستان ارائه شود. نگارنده بر این باور است که تمامِ اجزای داستان باید به صورت یک کل در یک بافت و زنجیره معنایی در پیوند با داستانهای قبل تفسیر و تبیین شود. بر این اساس ضمن تحلیل ساختاری داستان و بررسی عناصر آن، قرائت دیگری با توجه به مسائل و مشکلات انسان معاصر از آن ارائه شده که در هیچ یک از منابع متقدم بدان توجه نشده است. قصه تمثیلی یاد شده از نظر نوع پردازش و کیفیت تصویرگری، ساخته و پرداخته ذهن و تخیل مولوی است که با توجه به جریان سیال ذهنی شاعر و با بهره گیری از اسطوره های دینی - چون داستان یوسف و رؤیای عزیز مصر، داستان ابراهیم و چهار مرغ - و با کمک تصاویر رؤیاگون و سوررئال پدید آمده است. این داستان به نسبت کوتاه، حاوی نکات و پیامهای عمیقِ جهانی برای انسان رها و تنها در عصرجدید است که مولانا ضمن توصیف برجسته ترین آفات و بیماریهای بالقوه بشری به تبیین، تحلیل و سرانجام، ارائه راهکارهای رهایی انسان از این آفات اهتمام ورزیده است.
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده
این مقاله به بررسی هدف مولانا از بیان داستانهای حیوانات می پردازد و تأویلهای خاص او را در این داستانها نشان میدهد. بیش از ۵۰ حکایت در مثنوی با بهره گیری از حیوانات شکل گرفته و مولوی تقریبا از۳۸ نوع حیوان برای تأویل افکار و اندیشه هایش استفاده کرده است. این حیوانات شامل پرندگان، حیوانات وحشی، اهلی، دریایی و حشرات و... هستند. خر در ۷ و باز،شیر، گاو وسگ هرکدام در ۵ داستان بیشترین بسامد را دارند. درمیان ۳۸ شخصیت حیوانی مذکور،۵/۳۱ درصد پرندگان،۵/۳۹ درصد حیوانات وحشی و صحرایی،۱۶درصد حیوانات اهلی و خانگی،۵درصد حشرات و ۸درصد حیوانات دریایی وجود دارند.
از نمادگشایی این داستانها حدود ۷۶ تأویل- که اغلب مربوط به خداوند، انسان کامل، انسان زمینی و اوصاف ذمیمه اوست- به دست میآید. عمده این تأویلها به مفاهیم ارزشمندی پایان می پذیرد؛ مانند داستان روح انسان، مرگ و معاد و رستاخیز، داستان حضرت حق و اولیا و انبیا و مخالفان آنها، برتری حواس باطن بر حواس مادی و ظاهری، نگه داشتن خداوند بندگان شایسته خود را، آداب دعا کردن، مقایسه عارفان و ظاهربینان و دهها مفهوم ارجمند دیگر. مولانا در تأویلات خود از این داستانها مفاهیم عمیق عرفانی و معانی پیچیدهحکمت بشری را طرح می کند. در بسیاری از مواقع این مفاهیم و تأویلات بر داستان غلبه پیدا میکند و مولانا پس از بیان آنها دوباره به داستان برمیگردد و بارها بیان میکند که این قصهها و تمثیلها نمیتواند آن مفاهیم عمیق را برتابد و خود از عجز تمثیل و داستان مطرح شده در بیان آن معانی اظهار شرمساری میکند.
در این پژوهش حیوانات و تأویلات مولوی از آنها دسته بندی شده، بسامد و تکرار آنها معلوم گردیده، سپس با ارائه نمودار و جدولهایی، نتایج تحقیق عینی و ملموستر نشان داده شده است.
سینا جهان دیده کودهی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
تأویل و فهم هر اثر ادبی بر پایۀ نظریه های جامعهشناختی، نوعی تلفیق روش ها و ترکیب نگرش هاست؛ چنان که هم زاویه های تاریک اثر ادبی را روشن می کند و هم نظریه ها را به آزمون می گذارد. این مقاله رهیافتی است ساختاری و نشانهشناختی و تأویلی بر داستان کوتاه «گیاهی در قرنطینة» بیژن نجدی از مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند که بر اساس نظریه ایدئولوژی و گفتمان قدرت نوشته شده است. ابتدا، نگارنده نشانه های فرامتنی و متنی داستان را به تفکیک توصیف و تبیین کرده، سپس همه این نشانه ها را در شبکه ای از دلالت های متنی تأویل نموده و سرانجام کنش های معناساز و معناآفرین متن را با نظریه ایدئولوژی (مارکس، آلتوسر و ژیژک) و گفتمان قدرت (فوکو) همساز کرده است. هدف این مقاله، جدا از شناسایی ابعاد بینامتنی، ساخت های روایی، رمزگشایی نشانه های متنی و دریافت ساختار پنهان متن داستان «گیاهی در قرنطینه»، کوششی برای دست یابی به استعاره کلانی است که می تواند هسته مشترک مضامین داستانیِ یوزپلنگانی که با من دویده اند باشد؛ استعارهای که سلطۀ ایدئولوژی و توهمِ هویت، مستعارٌله آن است.
دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
این مقاله با هدف تبیین شیوه تفسیری میبدی و با تمرکز بر داستان زندگی موسی(ع) در قرآن و کشفالاسرار به تقسیمبندی نوبت ثالثه تفسیر عرفانی او به دو بخش تأویلگونهها و نکات و لطایف عرفانی میپردازد و سعی دارد با تکیه بر تحلیل شیوه میبدی در تفسیر و تأویل قرآن، دریچهای را بهسوی فهمی عمیق از تفاسیر عرفانی بویژه کشفالاسرار بگشاید. تفسیری که گونهای ناقص از تأویل به میزانی محدود در آن موجود است. از سوی دیگر حجمی قابل توجه از لطایف و نکات عرفانی را مؤلف به شیوههای گوناگون بویژه با تکیه بر دو مفهوم محبت و عنایت کشف و بیان میکند و در غالب موارد، لطیفهگویی را به اثبات فضیلت محمد (ص) و امتش میکشاند.
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده
سنایی در آثار خویش به اقتضای سخن آیاتی از کلام الله مجید را تفسیر کرده است. در این تفاسیر او نیز مانند عارفان دیگر بیش پیش از اینکه در پی تفسیر آیه باشد در صدد بیان دیدگاه خویش است و در عین حال در برخی موارد تفسیر او با تفاسیر دیگران تفاوت دارد و از نکتهسنجیهای دقیق و تصویرسازیهای بدیع برخورداراست که ارزش عرفانی و ادبی خاصی به آن میبخشد.
در این مقاله ابتدا دیدگاههای تفسیری سنایی بر اساس نوع آنها طبقهبندی، و سپس به نقد و تحلیل آنها پرداخته شده است به گونه ای که نخست، نظر سنایی درباره آیات توحیدی و موارد مرتبط با آن بیان شده، و سپس تفسیر آیات مربوط به پیامبران و بویژه پیامبر اکرم(ص)، تحلیل گردیده است. بعد از آن تفسیر آیات مربوط به مسائل دیگری از قبیل آفرینشِ انسان، کرامت، امانت، توبه، قضا و قدر، بررسی گردیده ودر همه موارد، نظر وی با نظر عارفان دیگر، مقایسه و تحلیل شده است.
علیرضا محمدی کله سر،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله تلاش شده است تا با تأکید بر تأویل بهعنوان ویژگیای بنیادین در زبان عرفان، یکی از پرکاربردترین الگوهای روایی در حکایات عرفانی معرفی شود. این الگو نیز، همسو با بسیاری از حکایات تعلیمی حاصل خطا و مجازات است، با این تفاوت که خطای آشکار رخ داده از سوی یک کنشگر، با تبدیل شدن به کنشی قانونی، به مجازات مورد انتظار نمیرسد بلکه در لایهای دیگر با تعریف خطایی نو مجازاتی نو نیز رخ میدهد. در این الگوی روایی، تأکید بر خطای دوم، محصول حرکتی تأویلی و باطنگرایانه است به همین دلیل خطای نخست نیز دیگر خطا محسوب نمیشود. از این رو میتوان گفت این الگو توصیفی روایی از کارکرد تأویل در متون عرفانی ارائه میدهد. با این نگاه، برجسته شدن برخی خطاها در حکایات عرفانی و چشمپوشی از برخی دیگر، میتواند نقش قوانین حاکم بر سنت عرفانی در شکلگیری این حکایات را نیز آشکار کند. این روش و الگوی برآمده از آن اگرچه بر ویژگیهای ساختاری و روایی متون عرفانی مبتنی است، پیوندی آشکار با عناصر زبانی و فکری سنت عرفانی دارد. این مقاله تلاشی است محدود در جهت سبکشناسی روایت در حکایات کهن.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۲۹ )
چکیده
استحوذ ادراک المعانی الباطنیه للقران الکریم الى جانب المعانی الظاهریه، او بتعبیر آخر النزوع نحو التأویل مشفوعاً بالتفسیر، استحوذ على اهتمام المعنیین منذ القدم، وفی هذا الخضم یُعدّ الفیض الکاشانی من جمله المفسرین الذین اتجهوا اتجاهاً باطنیاً نحو تفسیر آیات الذکر الحکیم منطلقاً فی ذلک من خلفیاته العرفانیه وروایات ائمه أهل البیت (ع)، معتقداً ان التأویل أبعد من مدلول اللفظ وهو یتجلى فی المعانی الحقیقیه وروح الالفاظ وباطنها، ولایتسنى معرفه ذلک الا بالرجوع الى عالم المعنى وفتح أبواب الملکوت.
ویمکن أن نلاحظ تأثیر هذه النظره على بعض المفسرین أمثال العلامه الطباطبائی الذی شیّد صرحاً شامخاً لمااختاره الفیض من حقیقه التأویل.
وکان هذا المفسر الکبیر یعتقد - من خلال رؤیته التاویلیه واحاطته بالآیات التی نزلت فی حق أهل البیت (ع) وایمانه بقاعده الجری والتطبیق - أن أحکام آیات الذکر الحکیم لاتختص بزمان دون زمان بل تعم الأزمنه کافه وسائر الموارد المشابهه التی تتفق مع شأن النزول .
ان تقییم ومناقشه هذا التأویل رهن بفک رموزه ومناقشه الاصول التی اعتمد علیها الفیض الکاشانی ونقدها.
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده
این مقاله با هدف چگونگی بیان مولوی در مواجهه با آیات قرآنی و روایات و کیفیت استفاده از شگردهای بلاغی در تبیین مفاهیم ذهنی و اصطلاحات عرفانی به رشته تحریر درآمده است. نگارندگان ابتدا با خوانش مثنوی مولوی با بررسی ابیاتی ازدفاتر ششگانه بهطور تصادفی، به تحلیل استعارههای تأویلی بر پایۀ نظریۀ معناشناسی شناختی پرداختهاند؛ بعد از بیان نظریّۀ معناشناسی شناختی و استعارۀ مفهومی طبق این نظریه، ازبین شکلهای استعاره مفهومی، استعاره هستیشناختی بررسی شد و شواهد استعارههای تأویلی در سه شاخۀ استعاره با تأویل آیات قرآنی و احادیث، با تأویل تمثیلها و اصطلاحات عرفانی و درنهایت استعاره با تأویل حکایات مثنوی، تحلیل شده است. در این بررسی، به شیوۀ کتابخانهای وتحلیل محتوا، بیشترین بسامد در تأویل اصطلاحات و تمثیلهای عرفانی بود و این نشانگر آن است که مولوی برای عینیّت بخشیدن به مفاهیم ذهنی و تجربههای عرفانیاش بعد از تأویل، آنها را با نامنگاشتهای عینی برای اقناع مخاطب و بیان عواطف عرفانی خود توصیف کرده است. دراین فرایند، در بعضی تأویلات گاهی یک امر ذهنی را با امر ذهنی دیگر و یا پدیدهای عینی را با امر عینی دیگر توصیف کرده است.