جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای بیهقی


دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

تاریخ بیهقی از جمله متون کمیابی است که با استفاده از شگرد‌های ادبی، هم به تاریخی به ظاهر مستند و هم به متنی خلاق بدل شده است. یکی از این شگرد‌ها بهره‌گیری از فضای داستانی و از آن میان نیز، شخصیت‌پردازی ویژه در این اثر است. این مقاله در‌صدد است با بررسی شخصیت در این متن، ثابت کند نه‌تنها ارائه شخصیت در این اثر از رویکرد توصیفی که ویژه تاریخ است گذر می‌کند، بلکه حتی از شخصیت‌پردازی داستانی نیز فراتر می‌رود و با شگرد‌های برجسته‌سازی نمایشی، از ویژگی‌های شخصیت‌های نمایشیِ متون دراماتیک برخوردار می‌شود. در تاریخ بیهقی گرچه شخصیت‌ها برگرفته از واقعیت‌های تاریخ‌اند، اما در متن دوباره خلق می‌شوند. شخصیت‌پردازی در این اثر نزدیک به بسیاری از رمان‌های امروزی است که در آن علاوه بر اشاره مستقیم به ویژگی‌های ظاهری شخصیت‌ها، گفتار و رفتار آن‌‌ها و احساسات و درونیاتشان، با ارتباطی منطقی و حساب‌شده برای مخاطب به نمایش گذاشته می‌شود و شخصیت‌های قابل درک، باورپذیر، قابل تجسم، زنده و پویا برای مخاطب ترسیم می‌شود. در این اثر نویسنده می‌کوشد شخصیت‌ها، به شیوه‌‌های گوناگون همچون گفت‌وگو، کنش و در کشاکش ارتباط با دیگر شخصیت‌ها و موضع‌گیری‌ در مسائل و موضوعات مختلف، خود را به مخاطب معرفی کنند و با این روش، موفق به خلق شخصیت‌های نمایشی می‌شود. مبانی این پژوهش را نظریه‌‌های شخصیت‌پردازی تشکیل می‌دهد و تحلیل ویژگی‌های شخصیت‌پردازی سینمایی به منزله روش‌شناسی پیشنهادی آن تنظیم می‌شود.

دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده

معمولا در طول تاریخ نام بعضی از شهرها و مکانهای جغرافیایی تغییر می کند و به تدریج از یادها فراموش می شود، به گونه­ای که محققان را در تعیین جایگاه اصلی آنها با دشواری مواجه می‌سازد، و سبب می‌شود مصححان متون کهن، از جمله متون تاریخی و ادبی، گاهی در تصحیح متون دچار لغزشها و اشتباهاتی بشوند؛‌ همین سردرگمی‌ها و اشتباهات نیز، خود خطاهای تحقیقی و تحلیلی دیگری را در پی می­آورد که بعضاً به استدلالها و استنتاجهای نادرستی می‌انجامد. در این مقاله به پاره‌ای از این گونه اشتباهات که در خصوص نامهای تاریخی منطقهبلخ در تاریخ بیهقی روی داده، اشاره شده و با استناد به کتب مهم ادبی و تاریخی، و مشاهدات محلی اصلاحاتی برای آنها پیشنهاد شده است. این اصلاحات مربوط است به پیروز(و)نخچیر، منجوران (میخواران)، دستگرد (دشت کتر- دشت کرد) راون (پروان) و رباط کرزوان (کروان).
 

دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله نتیجه پژوهشی است که براساس نظریه «زمان در روایت» به شیوه استقرایی به بررسی زمان در تاریخ بیهقی پرداخته است. منظور اصلی نظریه «زمان در روایت» بحث در زمانبندی روایت است این مقاله براساس نظریه ژرار ژنت به آن می‌پردازد ، که در سه محور نظم، تداوم و بسامد شکل می‌گیرد. اگرچه نظریه‌پردازی درباره شگردها و روشهای زمان در روایتهای تاریخی و ادبی به قرن بیستم مربوط است، تجزیه و تحلیل اطلاعات، حاکی است که بیهقی با تسلط هنرمندانه به طور ناخودآگاه از این فنون بهره برده و اثری پدید آورده است که جنبه‌های داستانی آن از جنبه تاریخیش کمتر نیست. بنابر نتیجه تحقیق، فشردگی، گسترش دادن، گذشته‌نگری، آینده‌نگری و تناوب از مهمترین شگردهای زمانی است که نویسنده به منظور نزدیک کردن تاریخ به ساحت ادبیات از آن بهره برده است.
 
 
لیلا سیدقاسم،
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

مطالعه آرایش واژگانی چه در دانش سنتی «معانی النحو» و چه در زبان شناسی معاصر اهمیت اساسی دارد؛ اما در زبان فارسی تاکنون تحقیق مستقلی بر آرایش واژگانی متون ادبی و تاثیر بلاغی آن انجام نشده است. این مقاله ابتدا جایگاه آرایش واژگانی در دستور و بلاغت را بررسی می کند و به نقد پیشینه تحقیقات معطوف به آن می پردازد. سپس کارکرد بلاغی آرایش واژگانی در تاریخ بیهقی را ذیل دو سرفصل پیش آیی و پس آیی عناصر اصلی و فرعی جمله بازمی نماید و با استناد به نمونه های آرایش واژگانی و رجوعِ همزمان به بافت موقعیتی و اقتضای حال، هنر بیهقی را در استفاده بلاغی از این هنرسازه نشان می دهد. برای تبیینی روشن تر از تاثیر این هنرسازه در تاریخ بیهقی، از متن سلجوقنامه ظهیری نیشابوری برای مقایسه استفاده می شود. بیهقی را می توان نقطه عطف بلاغت آرایش واژگانی به شمار آورد. او از آرایش واژگانی آزاد حداکثر بهره را برده است. انواع آرایش های نشان دار را می توان از تاریخ بیهقی استخراج کرد که غالباً کارکرد بلاغی دارند. برای مثال بیهقی همه عناصر جمله را بنا بر دلایلی که تنها با رجوع به بافت بیرونی متن آشکار می شود برای برجسته سازی در آغاز جمله قرار می دهد. برخلاف پیش آیی که بیشتر بر بافت موقعیتی اثر متکی است، پس آیی، غالبا با هدف تسهیل در پردازش جمله، تنظیم هارمونی خبری و نیز خلق ریتم رخ می دهد.

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

یکی از موضوعات مهمی که دربارۀ تاریخ بیهقی می‌توان بررسی کرد، بررسی زیبایی‌ها و ویژگی‌های زبانی است که سبب شده است، تاریخ بیهقی علاوه بر جنبه‌های تاریخی از نظر مسائل زبانی نیز دارای اهمیت باشد. با مطالعۀ تاریخ بیهقی از این منظر شاهد شاخصه‌های زبانی پربسامدی هستیم که در ایجاد ادبیت این کتاب نقش مهمی دارند و برجستگی زبانی پدید می‌آورند. منظور از برجسته‌سازی، برهم زدن قواعد مرسوم زبان است که به آشنایی­زدایی منجر می‌شود و یکی از عوامل ایجاد متن ادبی است. زبان‌شناسان دو عامل هنجارگریزی (قاعده‌کاهی) و قاعده‌افزایی را سبب برجسته‌‌سازی زبان می‌دانند. در این مقاله بر اساس نظریۀ جفری لیچ، برجستگی‌های زبانی تاریخ بیهقی در هفت حوزۀ واژگانی، نحوی، سبکی، معنایی، زمانی، آوایی و گویشی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که هنجارگریزی‌های نحوی در گسترده‌ترین شکل ممکن، ساخت ترکیبات جدید، استفاده از ساخت‌های کهن افعال، تصویرپردازی و استفاده از صور خیال، کاربرد شواهد قرآنی و ادبی و استفاده از انواع توازن،‌ سبب برجسته‌سازی زبانی در تاریخ بیهقی شده و این متن را به نثری ادبی تبدیل کرده است.
 
 
نجم‌الدّین جبّاری،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

بیهقی، دبیر نامدار دربار غزنوی، با فردوسی هم‌عصر بود. او در تاریخی که پس از ۳۷ سال دبیری نوشت و در آن بسیاری از جزئیات رفتارها و اندیشه‌های درباریان غزنوی را آشکار کرد، هیچ نشانی از فردوسی و تعاملش با دربار محمود را به‌دست نمی‌دهد. از سوی دیگر او برای اثرگذاری بیشتر کلام بر خواننده، در تاریخش به شعرهای شاعران استناد می‌کند؛ اما در شواهد شعری او، یادی از شاهنامه نیست و باوجود سازگاری تام ابیاتی از شاهنامه با پایان‌بندی رویدادهای تاریخ بیهقی، از استناد به آن می‌پرهیزد. این موضوع در تحلیل‌های پژوهشگران با طرد فردوسی از دربار محمود مرتبط دانسته شده و گمانه‌زنی‌هایی را موجب شده که تکیۀ بیشتر آن تحلیل‌ها به‌شیوۀ برون‌متنی بر بازخوانی زندگی فردوسی (هرکسی از زاویه‌ای) متمرکز بوده و نگاه درون‌متنی بر شاهنامه را فروگذاشته‌اند. نقد و ارزیابی آن تحلیل‌ها نشان می‌دهد پژوهشگران خواست‌های درونی خود را بر تحلیل‌ها تحمیل کرده‌اند و همین هم ضعف بزرگ آن پژوهش‌ها را آشکار می‌کند. بررسی نگاه افسانه‌ستیزانه‌ای که ادیبان و نویسندگان زمانۀ بیهقی داشتند، نگاه تازه‌ای را پیش می‌کشد که نویسنده این جستار به‌شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی آن را موضوع پژوهش خود قرار داده و به این نتیجه دست یافته که بیهقی در منظومۀ فکری خود، ژانر افسانه را خِردآشوب و غیرجدی می‌پنداشته و شاهنامه را هم از این قاعده جدا نمی‌دانست؛ به همین دلیل یاد آن را در تاریخ خود فروگذاشته است.
 

قدسیه رضوانیان، جعفر رضاپور،
دوره ۱۶، شماره ۶۲ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

اگر زبان را نه آینۀ منعکس‏کنندۀ مبارزه‏ها، بلکه موضوع مبارزه‏ها و ابزار مبارزه‏ تلقی کنیم، دیگر به جای آن باید از دال گفتمان استفاده کرد که مفاهیم قدرت و زبان را در یک درهم‌تنیدگی مداوم و تفکیک‌ناپذیر مفهومی، قابل فهم می‏سازد. درهمین راستا این مقاله بر آن است تا با روشی گفتمانی و با اتخاذ دیدی انتقادی متن تاریخ بیهقی را به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین متون کلاسیک ادبیات فارسی بفهمد و بخواند. به عبارت دیگر با قرار دادن این متن در بافت گفتمانی‏اش و رابطۀ‏ دیالکتیکش با قدرت و فهمیدن این متن به‌عنوان میدان مبارزۀ‏ قدرت‏ها و گفتمان‏های متضاد و متخاصم جامعه بتوان به فهمی نو از آن دست پیدا کرد. برای رسیدن به این هدف از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف برای انجام تحلیل‏های خرد متنی، و از نظریۀ گفتمان لاکلاو و موف برای انجام تحلیل‏های کلان گفتمانی عصر بیهقی، به‌طور هم‌زمان و ترکیبی بهره می‏گیرد تا بتوان به نوعی تحلیل گفتمانی خرد و کلان رضایت‌بخش از متن و عصر تاریخ بیهقی دست پیدا کرد. متن تاریخ بیهقی چنان که نشان داده می‏شود، نه منعکس‌کنندۀ‏‏ راستین مبارزات بلکه خود بخشی از فرایند مبارزه است. این متن تحت تأثیر زنجیرۀ گفتمان‏های حاکم است و علیه گفتمان‏های پیرامونی به‌کار گرفته می‏شود. تاریخ بیهقی، تحت تأثیر گفتمان که ذهن دوقطبی متن را به یک بازنمایی جهت‏دار از جریان امور و واقعیت‏ها می‏کشاند، گفتمان‏های حاکم را برجسته مس‌سازد و گفتمان‏های پیرامونی را به حاشیه می‏راند.


صفحه ۱ از ۱