جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای بکت
محمدرضا صالحی مازندرانی، نسرین گبانچی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
این مقاله قصد دارد به میزان تأثیرگذاری جلوه های ادبی و نمایشی تئاتر پوچی (اَبزورد) بر سبک نمایشنامه نویسی ایران بپردازد. غلامحسین ساعدی یکی از نمایشنامه نویسان شناخته شده ایرانی است که برخی از مهم ترین تمهیدات تئاتر نو را در سبک نویسندگی خود به کار گرفته است. نگارنده در این پژوهش درپی آن است که چگونگی بازتاب مفهوم پوچی را در نمایشنامه های نوگرای غلامحسین ساعدی نشان دهد؛ نویسنده¬ای که مستقیم و غیرمستقیم از این نوع تئاتر تأثیر پذیرفته است. ضمن اینکه با توجه به مهم ترین شاخص های تئاتر پوچی، از میزان و نحوه تأثیرپذیری نمایشنامه¬های ساعدی از این¬گونه تئاتر و نمایشنامه نویسان سنتی و مدرن تحلیلی ارائه خواهد کرد. تأثیرپذیری ساعدی از نمایشنامه نویسان مدرن بیش از سنت گرایان بوده که نشان دهنده همگامی ساعدی با آنان در بیان مسائل روزمره و مطرح جهان در تئاتر است.
مرضیه لطفی، فردوس آقا گل زاده، بهرام مدرسی، حیات عامری،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
عنوان آثار پوچنما عناصری ازقبیل بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار، ترکیبات بیربط و حتی عبارات ابتکاری را بهدنبال دارد که از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً در تراژدیکمدی اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهاند. آخر بازی و در انتظار گودو دو نمایشنامه پوچنمای ساموئل بکت است که مسئله محوری آنها، تواناییها و ناتوانیهای زبانی است. در این دو اثر، زبان هرگز بهعنوان ابزاری برای ارتباط مستقیم بهکار نمیرود یا همچون پردهای درنظر گرفته نمیشود که فرد بتواند حرکات تاریک ذهنی شخص را بر آن مشاهده کند؛ بلکه تمامی قابلیتهای نحوی، دستوری، و بهویژه قابلیتهای بینامتنیِ زبان بهکار گرفته میشود تا خواننده بداند که وابستگی ما به زبان تا چه حد است و به چه میزان به مراقبت دربرابر قواعد تحمیلی زبان نیازمندیم. در نمایشنامه اتاق، هارولد پینتر با بهکارگیری اغراق، کلیشه، تکرار، مکث و سکوت در کنار دیالوگهای معمولی، مکتب فکری پوچنمایی را به خواننده منتقل میکند. ویرخیلیو پینیرا نیز در نمایشنامه هوای سرد با استفاده از المانهای پوچنمایی،درماندگی، افسردگی و سرگشتگی را درنهایت به پوچی ختم میشود، بهتصویر درآورده است. درنهایت صادق هدایت در رمان بوف کور، مانند دیگر نویسندگان نامبرده، پوچنمایی را ارائه کرده است. تحقیق حاضر از آن جهت که به تحلیل آثار پوچنما از نگاه روایتشناختی میپردازد، حائز اهمیت است. بسیاری از پژوهشهای انجامشده در این زمینه بُعد روایتشناختی و زبانشناختی را در تحلیل اینگونه آثار لحاظ نکرده و بیشتر به جنبههای دیگر ازجمله فلسفی پرداختهاند. نگارندگان در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی، ساختار روایتشناختی این پنج اثر پوچنما را بررسی و تحلیل کردهاند تا عملگرهای روایتشناختی را در این آثار شناسایی کنند. ضرورت تحقیق نیز ارائه عملگرهای روایی برای شناسایی آثار پوچنماست. نویسندگان با مقایسه و بررسی عملگرهای گِرِمس (۱۹۶۶)، کنشگرهای روایتشناختی را برای شناخت آثار پوچنما ارائه دادهاند. گِرِمس شش عملگر در روایتشناسی آثار ساختگرا پیشنهاد داده و نگارندگان با تحلیل مقایسهای عملگرهای وی در الگوی پیشنهادیاش، الگویی درباره شناختن عملگرهای پوچنمایی ارائه کرده و به این نتیجه رسیدهاند که فاعل که یکی از عملگرهای پیشنهادی گِرِمس است، همواره دارد رنج میکشد؛ از این رو مفهوم فاعل گِرِمس با مفهوم فاعل اثر پوچنما منطبق نیست. هدف در آثار پوچنما محقق نمیشود و شخصیتها با ناکامی مواجهاند. از یاریگر به مفهومی که گِرِمس بیان کرده، اثری نیست و شخصیتها بهناچار از تکرار جهت گذران وقت کمک میگیرند و اَبَریاریگری که با قدرت مافوق طبیعی به یاری شخصیتها بشتابد، هرگز در آثار پوچنما ظاهر نمیشود. در این آثار، شخصیتها از هیچ چیزی نفع نمیبرند؛ بلکه همواره درد مشترک دارند و آن، تنهایی و انزواست. المانهای تکرار، قدرت، درد مشترک و ناکامی، مکمل دیگر عملگرهای پیشنهادی در آثار پوچنماست.