جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای بوردیو
وحید رویانی، منصور حاتمی نژاد،
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
پیر بوردیو شیوه نوینی برای تحلیل متن در جامعه شناسی ادبیات دارد. به نظر اوهر فرد در طول زندگی خود با میدان¬های متفاوت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی درگیر است و حرکت¬هایی که در درون این میدان¬ها رخ می¬دهد، آگاهانه و ناآگاهانه بر زندگی او تأثیر می¬گذارند.یکی از این میدان¬ها، میدان ادبی است. بر اساس اصول بوردیو اثر ادبی هرچند متأثر از میدان¬های گوناگونی است که نویسنده و خواننده به عنوان تولیدکنندگان معنا با آن درگیرند، اما یک متن زمانی ارزش ادبی می¬یابد که بیشترین وابستگی را به میدان تولید ادبی داشته باشد و چون درونی¬ترین مسأله در میدان ادبی فرم آن است، به میزانی که یک اثر فرم مدارتر باشد و با سایر میدان¬ها ارتباط کمتری داشته باشد از ارزش بیشتری برخوردار است.حماسه آرش کمانگیر سیاوش کسرایی نخستین و معروفترین بازآفرینی¬ این اسطوره در میدان ادبی ایران است، تحلیل این منظومه به شیوه بوردیو نشان می¬دهد چون این منظومه از اصل بی¬غرضی تبعیت نمی¬کند، در بسیاری بخش¬ها به سمت سایر میدان¬ها لغزیده و از ارزش ادبی آن کاسته شده است. در این بخش¬ها کلمات و مضامینی وارد شده که بیش از آنکه توانایی ایجاد یک فضای جدید را داشته باشند همچون عنصری زاید در شعر ظاهر شده و اثر را از ناب بودن محروم کرده¬اند، کلماتی چون خلق و توده و مضامینی چون ستایش کار و زندگی در کنار حذف عناصر متافیزیکی و قوم پرستانه نشان¬دهنده تأثیر میدان مارکسیستی در این اثر می¬باشد.
صدف گلمرادی،
دوره ۸، شماره ۲۹ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
رمان تنها حوزهی آفرینش ادبی است که نه همچون علوم اجتماعی و فلسفه آلودۀ تعقل شده است و نه مانند شعر و افسانه یکسره حیاتی مستقل از زندگی عملی روزمرۀ انسان دارد و براین اساس دارای بیشترین ظرفیت برای بازنمایی زندگی انسان معاصر است. مقالهی حاضر به دنبال نقد جامعهشناسانه ی سرمایههای شخصیتهای زن در رمان دل فولاد نوشتهی منیرو روانیپور است. رهیافت نظری این مقاله ایدهی انواع سرمایهی پیر بوردیو جامعه شناس، مردم شناس و فیلسوف فرانسوی است. بوردیو بر این باور است.وی علاوه بر ایدهی مارکسیستی سرمایهی اقتصادی انواع دیگری از سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و نمادین را نیز بر میشمرد. بنابراین در این مقاله در پرتو نظریه فوق انواع سرمایههای زنان، تولید، بازتولید و تبدیل آنها بررسی میگردد و با توجه به حجم و ترکیبی که زنان از این سرمایهها در اختیار دارند فرادستی یا فرودستی آنان در فضای اجتماعی نشان داده میشود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که سرمایهی اقتصادی زنان سیری منفی را سپری میکند، آنان درتولید و بازتولید سرمایهی نمادین با بحران ناباروری مواجهاند، سرمایهی اجتماعیشان نیز زخمخوردهی انواع کنترلهای اجتماعی و اشکال متفاوت خشونت است، تنها سرمایههای فرهنگی زنان است که در سطحی محدود ومنحصر روندی پویا را در دو سوی افقی و عمودی نشان میدهد.
نرجس السادات سنگی، محمدجواد مهدوی، سمیرا بامشکی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده
خلق «شخصیت نافرمان» خصیصهای است که در اکثر فراداستانهای ایرانی بهوضوح دیده میشود و از ویژگیهای غالب فراداستان فارسی است. موضوع این پژوهش بررسی ارتباط میان غلبه این ویژگی در فراداستان فارسی ـ با توجه به پراکندگی ویژگیهای فراداستان در آثار خارجی ـ با گفتمان و نوع ساختار قدرت در جامعۀ ایران است. در ایران حدود سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷، چند گروه و اندیشه سیاسی وجود داشت؛ اما پس از انقلاب و بعد از غیریتسازی برای هویتیابی، فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی بهتدریج محدود شد و از میان گروههای سیاسی مختلف فقط گفتمان بنیادگرای اسلامی هژمونیک شد. این گفتمان دالهایی همچون قداست سنتها، مالکیت، خانواده و نگرشهای پدرسالارانه دارد. تأثیر این وضعیت در فراداستان فارسی دیده میشود که در این مقاله با استفاده از آرای بوردیو به بررسی آن خواهیم پرداخت. با نظر به آرای بوردیو میتوان وضعیت سیاسی کشور را «موقعیت» درنظر گرفت و شخصیت نافرمان را «کنش». طی بررسی کنش، ویژگیهایی رخ نمود که بوردیو آنها را «منش» مینامد و بر این باور است که منشها با موقعیتها ارتباط دارند. در این مقاله، چند منش را در شخصیت نافرمان بهمثابه کنش یافتهایم که با موقعیت در ارتباطاند. این منشها عبارتاند از: تأکید بر فردگرایی و اعلام حضور، مطالبه کردن صدا و اعتراض به راوی بهعنوان قدرت تام.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
پییـر بوردیو جامعهشناس فـرانسوی معتقد است، سلیقهها، قضاوتها و استعدادهای افراد اموری اجتماعی هستند که در نتیجه فرایند اجتماعی شدن شخص در طول زندگی کسب میشوند. او سلیقه هنرمند را مخلوق ذوق حاکم بر جامعه، یعنی سلیقه طبقه دارای سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و نمادین میداند. این مقاله با هدف بررسی مقایسهای نشانههای تغییرخواهی در آثار کمالالملک و ژاکلوییداوید، براساس نظرات بوردیو نگارش شدهاست. هر یک از این دو نقاش در نقاط عطف تاریخ کشور خود به خلق اثر پرداختهاند. در این پژوهش تلاش شدهاست با روش توصیفی – تحلیلی و تاریخی علاوه بر یافتن علت گزینش سبک مخصوص هر یک از این دو نقاش، چرایی وجود یا عدم وجود نشانههای تغییرخواهی در آثار داوید و کمالالملک با استفاده از نظرات بوردیو تبیین شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد، انتخاب سبکهای طبیعتگرا و نئوکلاسیک توسط این دو هنرمند تحت تاثیر نظام آموزشی، سرمایههای فرهنگی و موضع این دو در ارتباط با میدان قدرت صورت گرفتهاست. در ارتباط با نشانههای تغییرخواهی نیز، با توجه به قرار گرفتن کمالالملک در دسته هنرمندان مستقل میدان تولید نقاشی، نمیتوان نشانی از تغییرخواهی را در آثار او دید؛ در حالی که در آثار داوید، به دلیل قرارگیری وی در موضع وابسته به مخالفین طبقه حاکم، نشان تغییرخواهی را میتوان مشاهده کرد.
دوره ۱۲، شماره ۵۰ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله پس از تبیین جامعه شناسی رمان به بازنمایی انواع سرمایه زنان در داستان کوتاه کنیزو اثر منیرو روانی پور پرداخته می شود و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و روایت شناسی، این نتیجه به دست می آید که این داستان، بازتولید جایگاه فرودستی زنان را در میدانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی آشکار می کند؛ به بازنمایی شیوه های گوناگون سرمایه های منفی و ضعف انواع سرمایه های زنان می پردازد؛ سوژه منفعل اقتصادی بودن زنان را نشان می دهد؛ سرمایه فرهنگی ناچیز آنان را بر ملا می کند؛ از روابط محدود و غیر مولد آنان به عنوان سرمایه اجتماعی ناکارآمد پرده برمی دارد و فقر سرمایه نمادین زنان را عیان می کند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
در نیمۀ دوم سدۀ دهم هجری/شانزدهم میلادی، با رویگردانی شاه تهماسب صفوی از میدان هنر، حمایت درباری از هنر و هنرمندان به حداقل خود رسید و حوادث سیاسیِ پس از مرگ شاه تهماسب نیز بر پیچیده گی اوضاع افزود. شرایط پیش آمده صادقی بیگ افشار، نقاش، شاعر و کتابدار کتابخانۀ سلطنتی صفویان را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان فرهنگ، استراتژی مناسبی را درپیش گیرد. این استراتژی روی آوردن به منش شخصی و اتّکا به فردیت خویش بود. پژوهش حاضر ضمن توجه به زمینۀ تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در هنر صفوی نیمۀ دوم سدۀ دهم/شانزدهم، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصۀ فرهنگ، انگیزه های احتمالیِ شخصیِ هنرمند، و یا تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ وی تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطۀ میان عملکرد هنرمند (در اینجا صادقی بیگ) و نیروهای مؤثر در صحنۀ هنر نیمۀ دوم سدۀ دهم/شانزدهم است. درنتیجه، عملکرد خاص هنرمند در رابطه با گفتمان حاکم بررسی و بازشناسی شده است. برای تقویت مفاهیم مذکور به عملکرد هنرمندانِ هم عصر صادقی چون آقارضا و علیرضا عباسی نیز مختصراً پرداخته شده است. برای یافتن این رابطه و ترسیم مختصات آن، منابع و اسناد تاریخیِ درجه اول تحلیل و تفسیر شده اند. لذا ماهیت این پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش توصیفی ـ تبیینی، به تحلیل عملکرد ویژه و نمادین صادقی بیگ در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است. رویکرد تحلیلی مورد استفاده در تفسیر متن ها، گزارش ها و عملکردها در این مقاله مبحث جامعه شناسی رابطه گرایانۀ پییر بوردیو است. این رویکرد سبب شد تا دریابیم روابط موجود در میدان هنر و فرهنگ صفوی در نیمۀ دوم سدۀ دهم/ شانزدهم به گونه ای بود که کنشگران حاضر در آن را وادار میکرد تا براساس منش (عادت وارۀ) شخصیشان و میزان سرمایۀ نمادینی که در اختیار داشتند، دست به انتخاب استراتژی مناسب با مقتضیات میدان بزنند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان سیاست و قدرت نیز تبعیت می کردند.