جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای بهرام بیضایی
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
رند در زبان پارسی از دیرباز بهکار رفته و حامل معانی مثبت و منفی بیشماری در آثار کهن بوده است. حافظ، برخلاف اکثر پیشینیان خود، نگرشی سطحی و منفی به رندان ندارد و برعکس آنها را ریاستیز، عصیانی و حقیقتجو معرفی میکند که در راهی دشوار و عوامگریز، مولِد انقلابهای فردی و اجتماعی مختلفی بودهاند؛ به طوری که حافظپژوهان بسیاری این مفهوم را مهمترین دستاورد فکری حافظ دانستهاند. از برآیند این خصایص نیز میتوان به کُنشگری رندان بهمثابه شخصیت نمایشی اشاره کرد. بهرام بیضایی (نمایشنامهنویسی که توجه بیشائبه او به آثار کهن انکارناشدنی است) گزینه مناسبی برای پیگیری این مفهوم است؛ چه بسا که روحیه قهرمانی و انقلابی موجود در آثار او در پیوند با اسطوره و کهنالگوها بر جنبهها و خصلتهای رازآمیز، عصیانی و شوریدگی شخصیتهایش صحه میگذارد. نگارندگان برای اثبات هویت وجودی شخصیت رند (که بهواسطه ویژگیهایش نمایشی است) برآن هستند تا با نگاهی نو، دستاورد شعری حافظ را مورد پژوهش قرار داده و با توجه به اهمیت شخصیتپردازی در ادبیات نمایشی در راستای ادبیات تطبیقی، به بسط شخصیت رند در شعر و نمایش بپردازند. بنابراین ضمن برشمردن ویژگیهای رندی و رندگونگی در غزلیات حافظ و پی بردن به اصل این مفهوم، انواع تقسیمبندی شخصیت دراماتیک نشان داده و پس از آن به تطبیق خصایص رند حافظ با ویژگیهای یک شخصیت نمایشی پرداخته شده و از حاصل این رهیافت سه نمایشنامه عروسکی بیضایی مورد تحلیل قرار گرفته است.
ابراهیم محمدی، مریم افشار،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
سینمای بهرام بیضایی را میتوان نوعی «ترجمان تصویری اسطوره» دانست؛ این البته ازجهتی، خود یکی از مشخصههای اصلی روایت و ادبیات (اینجا ادبیات نمایشی) مدرنیستی و پسامدرنیستی است. بیضایی در امروزی کردن اسطورهها و برداشتی نو از آنها، و گاه اسطورهسازی و اسطورهشکنی و نیز نزدیک کردن ساختار روایی آثارش به اسطوره اهتمام ویژهای دارد. البته، کشف و تبیین جنبههای گوناگون شکلی و ساختاری اسطورهمانندی آثار سینمایی بیضایی بدون مراجعه به آرا و نظریههای اسطورهشناسان ساختارگرایی، مانند کلود لوی استروس ممکن نیست. در این نوشتار، با تکیه بر دیدگاه روایتشناسان و اسطورهشناسان ساختارگرا (ازجمله پراپ، برمون، تودوروف، بارت و استروس)، شکل و ساختار پرداخت زمان در چهار اثر سینمایی بیضایی: «چریکه تارا» (۱۳۵۷)، «مرگ یزدگرد» (۱۳۶۰)، «شاید وقتی دیگر» (۱۳۶۶) و «مسافران» (۱۳۷۰) با الگوی اسطورهای آن سنجیده و نشان داده شده است که در روایتگری سینمایی او، زمان به ساختار اسطورهایاش نزدیک و به بیان روشنتر، رویدادمحور، بیپایان، سنجهناپذیر، ایستا، شکسته، مقدس و آیینی میشود.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقالۀ حاضر میکوشد بر اساسِ ایدۀ فراتاریخنگاری، به تحلیل عملکرد ظرفیتهای زبان از منظرِ آیرونی کلامی در بازنماییِ رویدادهای تاریخی در دو نمایشنامۀ جنگنامۀ غلامان و فتحنامۀ کلات بپردازد. بر این اساس، ابتدا میکوشیم تعریفی از فراتاریخنگاری و اهمیت آیرونی بهعنوان یک مؤلفۀ مهم در فراتاریخنگاری ارائه دهیم و سپس انواع آیرونی کلامی و عملکرد آن در متن نمایشی را شرح و بسط داده و به تحلیلِ مؤلفهها در نمونههای مطالعه بپردازیم. بنابراین، چارچوب بحث تلفیقی از مطالعاتِ زبانشناسی و سبکشناسیِ «دیردر ویلسون» و «هایدن وایت» است. روش انجام این پژوهش، توصیفی و تحلیلی بوده و با نمونهکاوی، امکان تحلیلِ مؤلفهها فراهم شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد در دو نمایشنامۀ بهرام بیضایی، آیرونی کلامی بهمثابۀ تمهیدی زبانی در جهتِ بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوۀ زبان و ابزاری در جهتِ دلالتگریهای تاریخی است. این ظرفیتِ زبانی گاه خود را در گزارههای پارودیک و کلامی و گاه در بافتِ تفسیری و تحلیلیِ متن آشکار میسازد، با درنظر گرفتن این نکته که سازوکارِ ایجاد آیرونی و معنا در متن نمایشنامه بدونِ درنظر گرفتنِ فرامتنِ تاریخ ممکن نیست.
دوره ۱۹، شماره ۷۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
در این پژوهش، که بخشی از یک تحقیق کلانتر دربارۀ فیلمها و فیلمنامههای بهرام بیضایی است، فیلم «باشو غریبه کوچک» با این پیشفرض، که مؤلفههای هویت را در گفتمانِ روایی خود بازنمایی کرده با رویکرد روایت شناسی بررسی شده است. روش تحقیق، توصیفی، و چارچوب نظری، یافتههای رولان بارت در زمینۀ ساختار روایت است. بارت برای ساختار روایت، سه سطحِ کارکرد، کنش و روایت را تعریف میکند که سطح نخست جایگاهی تعیین کننده دارد. بررسی و تحلیل کارکردها با فهم دلالت رمزگانهای پنجگانۀ تأویلی، کنشی، معنابُنی، نمادین و فرهنگی میسر است. در بازخوانی روایت شناسانۀ فیلم «باشو غریبه کوچک» به منظور درک معانی مرتبط با «هویت»، این نتیجه به دست آمد که رمزگانهای معنابُنی و رمزگانهای نمادین، بیشترین دلالتمندی را دارد و دلالت تکرار شونده و کانونی فیلم، اتحاد هویتهای خرد و میانه در پرتو هویتهای کلان اجتماعی است.