۱۲ نتیجه برای بدیع
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
کتاب مقامات حمیدی، نمونه خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات خویش متولد شده و به فضایی با ابعاد بسیار متنوع تبدیل شده است که در آن انواع نوشتار با هم آمیخته اند و این متن را محل تجمع چندین گونه کرده اند. هدف اصلی در این پژوهش کشف و شناخت انواع روابط متون در مقامات حمیدی است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریه ترامتنیت ژرار ژنت، ۲۳ مقامه موجود در مقامات حمیدی را تحلیل و بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کتاب، نمونه کاملی از متون دارای ترامتنیت است که حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای آن و استفاده از اصطلاحات و عبارات و اشعار معروف زبان و ادبیات عربی و تأثیرپذیری از اسلوب مقامه نویسی بدیع الزمان همدانی و حریری، نشانگر مجموعه ای از روابط بینامتنی و صداهای متکثر معنایی موجود در این کتاب است که روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این متن، شامل تمامی روابط متون در نظریه ترامتنیت ژرار ژنت است.
داوود عمارتیمقدم،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
این مقاله در پی ارائه تصویری از سیر تحول صناعات بدیعی در سنت بلاغی غرب در عصرکلاسیک (قرن چهارم ق. م تا قرن چهارم م.) است. برای این منظور، رده بندی های متفاوت صناعات بدیعی در دو حوزه فن خطابه و دستور زبان -که تا پیش از رنسانس اساس پژوهش های زبانی و سبک شناختی بود- بررسی شده است. در بخش نخست که به فن خطابه اختصاص دارد، جایگاه صناعات بدیعی و رده بندی آن در آثار خطیبان یونان و روم باستان بحث شده است. در بخش دوم، پس از اشاره به برخی هم پوشی های فن خطابه و دستور زبان، صناعات بدیعی از دیدگاه دستوریان عصر کلاسیک بررسی و به تفاوت های رده بندی و کارکرد صناعات در این دو حوزه پرداخته شده است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
مقامه های فارسی و عربی با وجود فراوانی و تنوع ظاهری، بنیانی همبسته دارند که حاصل ساختار روایی مشترک آن ها است. هدف اصلی این پژوهش، کشف و شناخت این ساختار روایی مشترک است. بدین منظور بر پایه «نظریه ریختشناسی ولادیمیر پراپ» به ارزیابی ۱۲۴ مقامه موجود در کتاب های مقامات بدیع الزمان همدانی، مقامات حریری و مقامات حمیدی پرداختیم و دریافتیم که ساختار روایات مقامه های فارسی و عربی از نظر انواع قهرمان و عملکرد آنان همانند هستند و در ۳۱ «خویشکاری» و هفت حوزه عمل با نظریه ریختشناسی ولادیمیر پراپ قابل تطبیق هستند. چنین رویکردی سبب شد، طرح ۱۲۴ مقامه را در چارچوب الگویی واحد خلاصه کنیم و به این نتیجه برسیم که ساختار روایی این مقامه ها، در واقع اشکال مختلف از یک طرح اولیه بنیادین است که در خلق و ایجاد گونه مقامه مؤثر بوده است.
ناصرقلی سارلی، فاطمه سعادت رخشان،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
«دوره» در مطالعات تاریخی مفهومی نظام بخش است و مورّخان علوم و هنرها را در طبقه بندی اطّلاعات تاریخی یاری می کند. در اغلب کتب تاریخ ادبیات، «دوره بندی» اساسی ترین پایۀ بخش بندی و فصل بندی است. دوره بندی در علوم ادبی مانند بلاغت نیز روایی و کاربرد یافته است. ازجمله شوقی ضیف، تاریخ بلاغت عربی- اسلامی را به ادواری تقسیم کرده است. در این مقاله طرحی برای دوره بندی تاریخ بلاغت فارسی پیشنهاد شده است. نظام بلاغت نظری فارسی دراصل از زبان عربی گرفته شده اما کیفیّت و کمیّت اقتباس در ادوار زمانی مختلف یکسان نبوده است. بلاغیون فارسی نویس خود نیز گاه نوآوری هایی داشته اند و گاه از نظام بلاغت نظری سایر تمدّن های مجاور ازجمله بلاغت هندی در بررسی زیبایی های سخن فارسی بهره گرفته اند. برمبنای عصر زندگی نویسندگان کتب بلاغت فارسی و شباهت و یکسانی رویکرد هایی که در نگارش کتب و رسالات بلاغی در پیش گرفته اند در این نوشته چهار دوره متفاوت را بازشناخته ایم: ۱. دورۀ بومی سازی (از قرن پنجم تا هفتم ) که دورۀ آغازین بلاغت فارسی است و سه کتاب مهمّ ترجمان البلاغه، حدائق السحر فی دقایق الشعر و المعجم فی معاییر اشعار العجم را دربرمی گیرد. ۲. دورۀ شرح و تقلید (از قرن هشتم تا پیش از دورۀ معاصر) که عصر شرح نویسی بر کتب دوره بومی سازی است. ۳. دورۀ هندی مآبی (مقارن با رواج سبک هندی) که در آن فارسی نویسان هند و سبک هندی می کوشند سخن فارسی را به میزان نظام بلاغیِ برگرفته از هندی برسنجند. ۴. دورۀ بلاغت مدرسی (دورۀ معاصر) که دوره متأخّرتر محسوب می شود و کتب درسی بلاغت فارسی را شامل است. کلیدواژه ها: بلاغت فارسی، دوره بندی، تاریخ بلاغت، بیان، بدیع.
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
نظریه مایکل هلیدی تحت عنوان «زبانشناسی سیستمی- نقشی» از مهمترین نظریات زبانشناسی است که در چارچوب نقشگرایی به شکلی سازمانیافته و منظّم به تحلیل متون مختلف ادبی میپردازد. او در بخشی از این نظریه از مؤلفههایی سخن میگوید که یک متن منسجم بایستی از آنها برخودار باشد. سپس رقیّه حسن در یک نظریه جداگانه تکمیل کننده نظریه همسرش مایکل هلیدی با عنوان نظریه هماهنگی انسجامی بهشمار میرود. برخی منتقدان - همچون زکی مبارک، موسی سلیمان و ابن طقطقی- بر این باورند که مقامات به عنوان یکی از کهنترین انواع روایی از انسجام لازم برخوردار نیست. گرچه این نظر تاحدودی صحیح است و هدف آموزش زبان از سوی مقامه نویسان تا حدودی باعث شده که به انسجام و پیوستگی متنی و معنایی چندان وقعی ننهند؛ اما در میان انبوه مقامات برخیها از چنان انسجامی برخوردارند که با آثار روایی منسجم و در هم تنیده معاصر برابری میکنند. از آن جمله است مقامه مضیریه بدیعالزمان همدانی که در این نوشتار میکوشیم در پرتو نظریه هلیدی و نظریه تکمیلی رقیه حسن عوامل انسجام و هماهنگی انسجامی را در آن مورد بررسی قرار دهیم. برآیند این پژوهش نشان میدهد که مجموعه عوامل انسجام از قبیل دستوری، واژگانی و پیوندی به همراه سایر ویژگیهای هماهنگی انسجامی مانند زنجیرهها و تعامل بین زنجیرهها باعث انسجام اجزای این مقامه شدهاند.
علیرضا فولادی،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
مراعاتالنظیر تا قرن پنجم هجری در کتابهای بلاغی اسم و رسم مستقلی ندارد و برپایۀ اسناد و مدارک موجود، نخست رادویانی از این آرایه نام برد، سپس بلاغیان دیگر آن را بیشتر مورد بحث قرار دادند و کمکم جایگاه این آرایه میان مباحث علم بدیع تعیین و تبیین شد. پیشتر، ضمن مباحثی مانند «ائتلاف»، «تقسیم» و «مقابله»، طرح کمرنگی از مبحث مراعاتالنظیر را ملاحظه میکنیم که چندان گویا نیست. در ادامه، به پیشینه بحث اشاره میکنیم. در مقالۀ حاضر، پس از بررسی پیشینۀ بحث مراعاتالنظیر، تعریف این آرایه را «تشکیل رابطۀ معنایی تناظر میان اجزای کلام برای ایجاد مضمون ادبی» دانستهایم و همین رابطه باعنوان «علاقه» بنیاد مجاز را نیز میسازد. مطالعۀ دقیق آمیغهای مراعاتالنظیر و کارکردهای تصویرآفرینی، مضمونپردازی، فضاسازی، مبنادهی و انسجامبخشی این آرایه، و معیارهای صحت، ابداع، وضوح و اعتدال برای ارزیابی آن، از دیگر دستاوردهای این مقاله است. این بحثها در بلاغت اسلامی معمولاً راجعبه مباحثی مانند مجاز، تشبیه و استعاره هم سابقه دارد.
دوره ۹، شماره ۱۷ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
«مشاکله» از آرایه های تأثیرگذار ولی کمترشناختهشده در بین آرایههای بدیعی است که در پژوهشهای قرآنی- ادبی مورد واکاوی و بررسی قرار گرفته است. در رابطه با کتاب شریف نهجالبلاغه اما، عنایت ویژهای به این محسّن ادبی صورت نگرفته و مصادیق ذکرشده در کتب مرتبط نیز بسیار محدود است. از آنجا که آرایه مشاکله سبب بهکارگیری لفظ مشاکِل در معنای مجازی میگردد، توجه به برگردان معنای مقصود برای دفع هرگونه ابهام و یا شبهه، امری بایسته است. پژوهش حاضر با بهره گیری ازروش توصیفی- تحلیلی، پس از احصاء کاربردهای مشاکله در نهجالبلاغه، به تقسیمبندی ششگانه مصادیق آن پرداخته و سپس، عملکرد ۲۵ ترجمه فارسی را در برگردان این عبارات که از ظرافت معنایی قابل ملاحظهای برخوردار هستند، مورد بررسی قرار داده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بهترین عملکرد مربوط به فیضالاسلام با ۵۳,۸۴ درصد صحت است که در بیشتر موارد پس از ذکر معنای لفظی، معنای مقصود را در پرانتز ذکر میکند. رتبه دوم با ۴۶,۱۵ درصد صحت مختص به ارفع، شریعتی و فقیهی است و در رتبه سوم حجتی و استادولی با ۳۸.۴ درصد صحت قرار میگیرد. نامناسبترین عملکرد مربوط به مترجم قرن ششم با ۷,۶۹ و شیروانی با صفر درصد صحت است که در رابطه با مترجم قرن ششم این امر معلول بهکارگیری روش ترجمه تحتاللفظی در برگردان این آرایه است که روشی مخل در انتقال معنای مقصود است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۲۷ )
چکیده
تسعی هذه الدراسه الی الموازنه بین المقامات المشترکه لدی الأدیبین الفاضلین بدیع الزمان الهمذانی والحریری . من المعروف أن بدیع الزمان هو الذی ابتکر فن المقامه فی الأدب العربی ثم ظهر الحریری علی ساحه الأدب وألف مقاماته المشهوره فی معارضه مقامات البدیع حیث سمی ثمانی مقاماته بأسماء مقامات البدیع وتحاول هذه الدراسه أن تجیب عن هذاالسؤال : هل هذا الاشتراک ینحصر فی الاسم . أم یتعداه الی الشکل والمضمون أیضاً؟
تنقسم الدراسه الی قسمین : قسم یعالج المقامات المشترکه من ناحیه الفکره و المضمون موازناً بین الأدیبین و یصل الی أن الفکره تکاد تکون واحده فی سته منها وهی المقامات الساسانیه والکوفیه والدیناریه والشعریه والشیرازیه والبصریه . لکنها فی المقامتین الحلوانیه والبغدادیه تختلف ، والوجه المشترک الوحید بینهما هو الاسم .
والقسم الثانی من الدراسه یتناول هذه المقامات من ناحیه الخصائص الفنیه و ما فیها من البحوث والدراسات المتعلقه بالکلمه والتراکیب منتقلا منها الی الاطار القصصی والدراسات البیانیه والمحسنات البدیعیه ثم الی ازدواجیه الشعر والنثر والاقتباس والتضمین و... و یبین أن بین الأدبیین فی هذه المقامات وجوهاً مشترکه کثیره والبدیع هو الذی ألهم الحریری تألیف هذه المقامات وبنی الحریری فکرته علی أساس فکره البدیع الهمدانی.
منوچهر تشکری، سید محسن زکی نژادیان،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
حُسن تعلیل، یکی از آرایههای بدیع معنوی، همواره مورد توجه اهل بلاغت قرار گرفته و اغلب آنان در آثار خویش، به تعریفی کوتاه و ذکر چند شاهدمثال از آن بسنده کردهاند. در این پژوهش، ضمن تحلیل و نقد تعاریف مذکور و اشاره به برخی از نارساییهای آنها، دو تقسیمبندی تازه از این آرایه ارائه شده که برمبنای آن، این ظرفیت هنری شامل دو رکن اساسی و یک رکن غیراساسی است. در تقسیمبندی معنوی، این ارکان ممکن است به چهار حالت مختلف ظاهر شود. در تقسیمبندی لفظی، براساس وجود چند رکن در هر سوی حُسن تعلیل، به سه حالت پدیدار میشود که البته هریک از اینها ارزش بلاغی و هنری متفاوتی دارد. در این پژوهش، آشکار میشود که برخلاف نظر بلاغیان، حُسن تعلیل پیوندی خاص با علم معانی دارد؛ زیرا ساخت آن برمبنای جملات پرسشی و خبری است که هدف گوینده معانی ثانوی نهفته در آن جملات است. بهعلاوه به مهمترین اهداف بهکارگیری حُسن تعلیل با ذکر شواهد پرداخته شده که شامل کارکردهایی همچون «مدح، توصیف، صحنهآرایی، حُسن تعلیل برای حُسن طلب و...» است. در بخش پایانی نیز، به پیوند حُسن تعلیل با دیگر آرایههای بلاغی اشاره و تأکید شده که این آرایه بدون حضور عناصر بلاغی دیگر موجودیت ندارد و درواقع کاربرد این آرایهها در قالب جملات پرسشی و خبری به شکلگیری حُسن تعلیل میانجامد.
حسن رحمانی، قاسم مختاری، محمد جرفی، ابراهیم اناری بزچلویی، محمود شهبازی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
اراده گرایشی درونی است که آدمی را به انجام کاری برمیانگیزد. مراد از این مفهوم در دانشهای زبانی، تحقق اراده متکلم هنگام ایراد کلام است؛ بدین معنا که متکلم کلام خود را آگاهانه ایراد کند و در حالتهایی همچون خواب، مستی و جنون نباشد. ظاهر برخی سخنان بلاغیون محتمل معنای غیرارادی بودن فنون بدیعی است. پژوهش حاضر برآن است تا با رویکردی کاربردشناختی و تکیه بر روشی توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین جایگاه و کارکرد مفهوم اراده در برخی فنون بدیعی بپردازد و اهمیت آن را در فرایند پیدایش این فنون روشن کند. از این رهگذر، سعی شده هم سخنان بزرگان بلاغت بهطور صحیح تبیین شود و هم با تفکیک و تجزیه فنون بدیعی برمبنای مفهوم اراده، تصویر کاملتر و روشنتری از روند آفرینش این فنون، از مرحله پیدایش در نزد متکلم تا مرحله دریافت و خوانش توسط مخاطب، فراهم آید. نتایج بررسی نمونهای شش فن بدیعی مشاکله، مدح شبیه به ذم و ذم شبیه به مدح، اسلوب حکیم، توجیه، مذهب کلامی و مبالغه حاکی از آن است که مفهوم اراده در آفرینش فنون مذکور نقشی اساسی داشته؛ چنانکه عدم نظرداشت این مفهوم در فنون مذکور، ارزش و ماهیتشان را ازاساس مخدوش میکند. همچنین حمل سخنان بلاغیون بر غیرارادی بودن فنون بدیعی امری غیرموجه بوده و «قصد» در اینگونه سخنان نه همسنگ با مفهوم «اراده»، بلکه ذیل مفهوم «تصنع و تکلف» و دربرابر «طبع» بهکار رفته است.
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۳۲ )
چکیده
إنّ إستحسان کلّ من اللفظ و المعنی و تفضیل أحدهما علی الآخر منذ القدیم، جعل البلاغیین فی إختلاف و قسّمهم ذلک إلی أربعه أقسام. فنهجت کلّ جهه منهجها الخاص، حتّی أدّی هذا الإختلاف إلی الإعتناء ببعض العلوم البلاغیه و الإستخفاف بالبعض الآخر. فهذا علم البدیع الذی کان یطلق علی المحسّنات المعنویه و اللفظیه قد نال الحظّ الأدنی من القیم الفنّیه بالنسبه إلی الآخرین، حیث حصر البلاغیون البلاغه فی علمی البیان و المعانی. لعلّ ذلک لأنّهم لم یکونوا یعدّون الجمال الذی تنطوی علیه المحسنات البدیعیه جمالاً ذاتیاً، بل کلّ ما یرونه هو محاوله کان یقوم بها الأدیب لیضفی مسحةً ظاهریةً من الجمال علی کلامه لیدلّ علی إقتداره علی التفنّن فی إستخدام المحسّنات، بینما أنّ الکثیر من هذه المحسّنات ذات صله بأقسام البیان من ضمنها التشبیه. إنّ الإنصیاع لهذا الرأی و الإعتراف بهذه الصله ینتقل بنا إلی أفق أرحب، حیث تتحکّم فیه الروابط الدلالیة، و تظهر لنا عناصر و قیماً جدیدةً للجمال الفنّی؛ مثل الإستدلال، المبالغة، الإیهام، المفاجأة، الإستطراد، التقارن و دعوی الإتحاد و غیر ذلک. هذا المقال یحاول أن یدرس المحسّنات المبتنیه علی التشبیه لیکشف فیها من عناصر الجمال الفنّی الملتفّ فی طیاتها. هذه المحسنات تشمل: حسن التعلیل، التفریع، تجاهل العارف، الجمع، التفریق، الجمع مع التفریق و التجرید.
دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
تأمّل در فرهنگ بومی، سبب آشنایی با فرهنگ جامعه و شناخت هویت جمعی میشود و این مهم را در آثار ادبی هر ملّت به عنوان آیینه تمام نمای فرهنگ آن ملّت میتوان جستوجو کرد.
در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات کتابخانهای، بنیادهای عامیانه در مثنوی بدیعالزّماننامه بررسی شده است. بدیعالزّماننامه منظومهای تقریباً ناشناخته سروده شاعری ناشناس از متون نماینده عصر صفوی در ۳۲۸۷ بیت و بحر متقارب است. این مثنوی، عاشقانهای رزمی را در شرح ماجراجوییهای بدیعالزّمان، شاهزاده ایرانی برای رسیدن به وصال قمرچهر، دختر خاقان چین، روایت میکند. این مضمون در ذیل دو شاخه اصلی اثرپذیری از سنّت نقل و آثار پیشین و بنمایههای قصّههای عامیانه نمود مییابد. روایت بدیعالزّماننامه تحت تأثیر متون کهن و عامهپسند فارسی مانند شاهنامه، اسکندرنامه نقالی و قصّه حمزه است که با طرح مدوّر روایت، کاربرد واژگان و عبارات عامیانه، اشاره به آداب و رسوم و آیینها، مضمون دینی و مذهبی، شخصیّتپردازی مشابه قصّههای عامیانه، خرق عادت، شگفتآوری، کاربرد اعداد خاص، سرانجام خوش و ناتمام ماندن روایت، حاکی از شکلگیری این مثنوی بر
بنیادهای عامیانه کهن است.
بنابراین از دلایل اهمّیّت و جایگاه متون فارسی در تاریخ ادبیات، هویّت برآمده از فرهنگ ایرانی این نوع آثار است که میتوان این مهم را از رهگذر بررسی گستره بنیادهای عامیانه در دیگر آثار ادب فارسی نیز مطالعه کرد و بدین وسیله به جریان تحوّل فرهنگی جامعه و مخاطب شناسی آثار دست یافت.