جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای ایهام
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
ایهام یا توریه، در اصطلاح بلاغت نوعی چند معنایی است که یک لفظ، دست کم محتمل دو معنی باشد؛ یکی معنی نزدیک و دیگری دور یا غریب؛ یعنی گوینده، معنی دور را اراده کند اما شنونده گمان کند معنی نزدیک، مورد نظر است.
برای ایهام انواع گوناگونی را برشمرده اند ازجمله: ایهام مجرد؛ مرشح؛ مبین؛ تناسب؛ تضاد؛ مرکب؛ توکید؛ توالد ضدین؛ ترجمه؛ تبادر و... که هریک جنبه ای خاص از زیبایی ادبی و پردازش معنا را در بر می گیرد.
اما آیا ایهام در توسعه و افزایش معنای سخن و تفسیر و تأویل کلام، نقش مؤثر و مهمی دارد و آیا می توان میان «ایهام» و «ابهام» رابطه ساختاری متصور شد؟ در این مقاله می کوشیم با توجه به اهمیت این مسئله، فرایند تولید ایهام و کارکردی که در حیطه معنی سازی دارد را مورد مطالعه قرار داده و ضمن بررسی ارتباط آن با هنر ابهام، تفاوت هایی که در گوناگونی آن از نگاه بلاغت فارسی و عربی وجود دارد را بررسی کنیم.
واژگان کلیدی: ایهام، توریه، ابهام، بلاغت فارسی و عربی.
[۱] - Equivoque
ایهام یا توریه[۱]، در اصطلاح بلاغت نوعی چند معنایی است که یک لفظ، دست کم محتمل دو معنی باشد؛ یکی معنی نزدیک و دیگری دور یا غریب؛ یعنی گوینده، معنی دور را اراده کند اما شنونده گمان کند معنی نزدیک، مورد نظر است.
برای ایهام انواع گوناگونی را برشمرده اند ازجمله: ایهام مجرد؛ مرشح؛ مبین؛ تناسب؛ تضاد؛ مرکب؛ توکید؛ توالد ضدین؛ ترجمه؛ تبادر و... که هریک جنبه ای خاص از زیبایی ادبی و پردازش معنا را در بر می گیرد.
اما آیا ایهام در توسعه و افزایش معنای سخن و تفسیر و تأویل کلام، نقش مؤثر و مهمی دارد و آیا می توان میان «ایهام» و «ابهام» رابطه ساختاری متصور شد؟ در این مقاله می کوشیم با توجه به اهمیت این مسئله، فرایند تولید ایهام و کارکردی که در حیطه معنی سازی دارد را مورد مطالعه قرار داده و ضمن بررسی ارتباط آن با هنر ابهام، تفاوت هایی که در گوناگونی آن از نگاه بلاغت فارسی و عربی وجود دارد را بررسی کنیم.
واژگان کلیدی: ایهام، توریه، ابهام، بلاغت فارسی و عربی.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
در این مقاله، عدمتجانس به منزله یکی از سازکارهای زبانی شوخطبعی بررسی میشود. پرسش اصلی این است که عوامل سرگرمکنندگی و خنده در شوخطبعی کدامند؟ به نظر میآید عوامل بسیاری، مانند رویکردهای روانی، ادبی و زبانی در ایجاد خنده مؤثرند. در این مقاله، عدمتجانس در سطوح ساختاری و کارکردی از جمله عوامل سرگرمکنندگی معرفی میشود. پس از اشاره به پیشینه مرتبط با بحث و واژگان مرتبط با شوخطبعی، نظریه عدمتجانس زبانی در دو سطح ساختاری و کارکردی را با نگاهی به برخی از لطایف رساله دلگشای عبید زاکانی مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم. در سطح ساختاری به جناس و بازیهای کلامی از جمله همنامی، همآوایی، همجنسی و همشکلی و نیز انواع تجنیس در زبان فارسی اشاره میشود. در سطح کارکردی به ابهام/ ایهام و کارکرد آن در سطح معنایی اشاره میشود. نتایج بررسی نشان میدهند که عدمتجانس زبانی از رهگذر برخی مؤلفههای سطوح ساختاری مانند تجنیس و سطوح کارکردی مانند ابهام/ ایهام، از جمله علل اصلی سرگرمکنندگی متون مطایبهآمیز به شمار میآیند. البته این مقاله زمینه را برای پرداختن به سایر نظریههای شوخطبعی نیز هموار میکند.
مجتبی حسین نیا کلور، فرزان سجودی،
دوره ۴، شماره ۱۳ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
در این مقاله از منظر نشانهشناسی به بررسی امکان شکلگیری ایهام بر صحنهی تئاتر پرداخته شده است. در راستای نیل به این مقصود ابتدا به تعاریف موجود از ابهام و ایهام در بلاغت ادبی مراجعه شد. با مراجعه به این تعاریف مشخص گردید، سرچشمه وقوع ابهام و ایهام در ادبیات، کلمات چند معنی هستند و نظرات غالب در زمینهی تمایز بین ابهام و ایهام، بر موضع و قصد تاکید دارند. باارائهی مثالی در این وجه تمایز تشکیک حاصل آمد و در نهایت همبافت به عنوان مرجع قضاوت در ابهام یا ایهام بودنِ کاربردِ کلمهی چندمعنایی برگزیده شده و تعریفی که مقاله بر آن مبتنی است، بهدست آمد. در انطباق تعریف بهدست آمده با نشانهشناسی، مفهوم دلالت چندگانه به عنوان معادلِ کاربردِ کلمات چندمعنایی گرفته شد و دوامِ ابهام معنایی حاصل از دلالت چندگانه، شرط اساسی اطلاق ایهام بر کاربرد نشانهی بالقوه دارای امکان دلالت چندگانه معرفی شد. در جستجوی امکان ظهور ایهام در اجرا و بر روی صحنه، عوامل زیر به عنوان محدودکنندهی این امکان،شناسایی شدند. از بین رفتن بافتهای موقعیتی که مدلولهای نشانهی دارای دلالت چندگانه در آنها بر مدلولهای متفاوت دلالت میکنند به جهت لزوم ارتباط آن بافتها با آن چه بر اساس ذات بازنمودی نمایش، میتواند بر صحنه حاضر شود؛ تراکم نظامهای نشانهای در تئاتر به جهت آنکه ممکن است مدلولهای متفاوت نشانهی دارای دلالت چندگانه در یکی از این نظامها نفی شوند و زندهبودن اجرای نمایش که مانع از جمع مدلولهای متفاوت نشانهی دارای دلالت چندگانه در ذهن تماشاگر در طول تماشای نمایش میشود.
مهدی فیروزیان حاجی،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
این مطلب نقد مقاله است و طبق روش مجله نیاز به چکیده ندارد. چکیده مقاله «هالههای موسیقیایی در معنای دو واژه در شعر حافظ۱» بهتر از بخش «چکیده» در بخش «نتیجة« آن آمده است. متن نتیجهگیری را که همچون خود مقاله (دربردارنده حدود سه هزار واژه) کوتاه است در اینجا میآوریم: «با اینکه درباره موسیقی در شعر حافظ، بسیار نوشته شده؛ اما باز هم میتوان ناگفتههایی در این زمینه یافت. در این مقاله دو واژه «حزین» و «کار» (کارعمل) که معنای موسیقیایی آنها از نظر پژوهندگان دور مانده است، مورد بررسی قرار گرفت و شواهد مربوط به آنها از شعر حافظ ارائه شد. توجه به معنای موسیقیایی این واژهها میتواند خواننده را به ایهام تناسب ایجادشده به وسیله واژههای مذکور با دیگر واژههای بیت رهنمون سازد۲ و بر لذت هنری وی بیفزاید» (اخیانی و بیرانوند، ۱۳۹۲: ۱۲۴). پیش از هر چیز این پرسش پیش میآید که یافتن دو واژه سازنده ایهام تناسب در دیوان یک شاعر را میتوان پژوهشی در اندازه مقالة علمی-پژوهشی دانست؟ پرسش دیگر این است که اگر معنی غایب و سازنده ایهام تناسب (در اینجا: معنی موسیقایی) یکی از دو واژه در شعر حافظ را حافظپژوهان در بررسی شعر او آورده باشند و ایهام تناسب واژه دیگر را نیز دیگر پژوهشگران با آوردنِ نمونهها و گستردگی بیشتر، پیشتر آشکار ساخته باشند (چنان که در نقد پیش رو نشان خواهیم داد) آن نوشته کوتاه که با نثری گاه ناشیوا و لغزشهای کوچک و بزرگ دیگر نگاشته شده چه ارزشی خواهد داشت؟
دوره ۱۷، شماره ۶۸ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
تأثیر موسیقی بر روح انسان، شاعران و نویسندگان را بر آن داشته تا این عنصر مهم را برای بیان مفاهیم و احوالات مختلف به کار گیرند و با بهرهگیری از واژهها و اصطلاحات موسیقی به تقویت جنبههای زیبایی شناختی و تصویری شعرخود بپردازند، یکی از این شاعران، قاآنی سخنورِ صاحب سبک دورۀ بازگشت ادبی است؛ قاآنیِ موسیقیدان، شاعر عهد قاجار (دورۀ احیای موسیقی کلاسیک و آغاز تأثیر موسیقی غربی بر موسیقی ایرانی) است او در سخنِ خود از موسیقیدانهایی چون «رامتین»، «باربد» و «نکیسا» نام بردهاست، از «مقامها»، «آوازهها» و «شعبهها»ی موسیقی آگاه بودهاست و ابزارهای موسیقی بسیار و متنوّعی در اشعار خود آورده است، این حکیمِ شیرازی در عین حال که اطلاعات بسیاری از فرهنگ موسیقایی کهن خود داشته و از واژهها و اصطلاحات این موسیقی حتی کم کاربردترین اصطلاحات آن در شعر خود بهره برده است، از فرهنگ موسیقایی زمانۀ خود نیز تاثیر پذیرفته و از سازهای تازهای چون «تار» و «سنتور» نام برده است و این هر دو موسیقی را زمینه ساز آفرینش ایهام تناسب کرده است. این نوشتار در پی آن است که توجه قاآنی را به ایهام موسیقایی به ویژه ایهام تناسب موسیقایی نشان دهد، واژهها و اصطلاحات موسیقی مورد توجه قاآنی در خلق ایهام تناسب موسیقایی را مشخص کند، گرایش بیشتر او را در ایننوع ایهام تناسب به اصطلاحات موسیقی (نه سازها و ابزار موسیقی) نشان دهد و همچنین تأثیرپذیری قاآنی از فرهنگ موسیقایی عصر خودش را مشخص کند. سعی نویسندگان بر این بودهاست که چون قاآنی شاعر دورۀ بازگشت است در توضیح واژهها و اصطلاحاتِ موسیقی، علاوه بر توجه به تاریخ موسیقی، و استفاده از کتابهایی چون موسیقی کبیر، مفاتیح العلوم، رسالۀ موسیقی نیشابوری و کنزالتحف، به موسیقی دوران قاجار که نقطۀ عطفی در تاریخ موسیقی کلاسیک بود نیز توجه شود (مثلا توضیحات «تار») و رسالات دورههای صفوی و قاجار (رسالۀ دوره بیگ کرامی، رسالۀ کوکبی بخارایی، بهجتالروح، کلیات یوسفی، وضوح الارقام، بحورالالحان، مجمع الادوار و ...) مدّ نظر قرارگیرد، دیگر این که پاسخگوی این پرسش باشند که قاآنی از موسیقی زمانۀ خود تأثیر پذیرفتهاست یا نه؟