جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای اکبر رادی

محمدجعفر ی وسفیان کناری،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله قصد دارد تا با به کارگیری «اصل همیاری گِرایس»، سبک ارتباطیِ گفتگوهای نمایشنامه «مِلودی شهر بارانی» (اکبر رادی، ۱۳۷۸) را تحلیل کند. «اشارتگرهای مکالمه¬ای» در روند یک ارتباط کلامی معمولاً ناشی از این ضرورت¬اند که دو سوی رابطه ناگزیرند گفته های خود را منسجم، شفاف و مرتّب ادا کنند. کشف این مسئله که آیا اِعمال الگوهای کاربردی زبان¬شناسی می¬تواند در فرآیند تحلیل روابط نمایشیِ معنادار میان شخصیت¬های درام مفید باشد یا خیر، در اولویت پژوهشی مطالعه حاضر قرار دارد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با مورد مطالعاتیِ منتخب از مجموعه نمایشنامه¬های معاصر ایرانی انجام می شود. «ملودی شهر بارانی» از نظر نمایشی واجد ارجاعات و اشارات صریح یا ضمنی مکررّی به گفتمان¬های اجتماعی، سیاسی و جلوه¬های فرهنگی و بومی موقعیت¬های زبانیِ رخداد اصلی است. تقابل نمایشی اشخاص ماجرا غالباً با توسعه تدریجی الگوی منسجمی از گفتگوهای معنادار پی¬ریزی شده و سپس در کلیّت نقشۀ داستانی اثر تعمیم یافته است. از این لحاظ می توان گفت که بافت¬های کلامی چندگانه و متکثّری همزمان در فضای رخداد اصلی نمایشنامه شکل می¬گیرند که فارغ از خاص¬بودگیِ هویت زمان و مکان روایی، واجد ظرفیت های زبانی مشخصی برای تحلیل اند.
کاووس حسن لی، شهین حقیقی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

اکبر رادی از نمایشنامه¬نویسان نام¬آشنای ایرانی ا ست که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع¬گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه¬های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ¬ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می¬توانند نمونه ای برای تیپ¬های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تأویل های گوناگون می¬دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن¬ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه¬ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی¬امان و آشتی¬ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریانِ نوگراییِ بی¬ریشه به نمایش درآورد. در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه¬هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه¬سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزیِ آن با همان دغدغه¬های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می¬توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش¬آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پدیده ادب یکی از مقولاتی است که همواره مورد توجه پژوهشگران رشته‌های مختلف همچون روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی قرار گرفته ‌است. در حوزه مطالعات کاربردشناسی زبان نیز به مقوله ادب کلامی پرداخته‌‌ می‌شود. یکی از مفاهیمی که به دنبال ادب در زبان‌شناسی مطرح می‌شود بی‌ادبی کلامی است. افراد مختلفی همچون گافمن(۱۹۶۷)، براون ولوینسون (۱۹۸۷)، بوسفیلد (۲۰۰۸)، کالپپر (۱۹۹۶،۲۰۰۳،۲۰۱۱)، یوهانی رودانکو (۱۹۹۶) به بررسی مقوله ‌ادب/ بی‌ادبی کلامی پرداخته‌اند. علیرغم  مطالعات فراوانی که در زمینه الگوهای بی‌ادبی در فرهنگ غرب انجام شده است، این مفهوم در زبان فارسی چندان مورد کاوش قرار نگرفته است. در همین راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی کارکرد این پدیده در زبان فارسی از طریق توصیف آن در نمایش‌نامه «صیادان» برگرفته از مجموعه نمایش‌نامه روی صحنه آبی نوشته اکبر رادی است. علت انتخاب متون نمایشی نیز آن است که این متون بی‌شک بازتابی از زندگی روزمره مردم و محاورات‌ آن‌ها هستند. الگوی نظری‌ای که در بررسی داده‌های این پژوهش استفاده شد الگوی ارائه شده از سوی کالپپر (۱۹۹۶؛۲۰۰۳؛۲۰۱۱)  است؛ یعنی ترکیبی از الگوهای بی‌ادبی (۱۹۹۶؛۲۰۰۳) و عواملی همچون هنجارهای اجتماعی، بافت و احساسات (۲۰۱۱). پرسش‌های این پژوهش عبارتند از: ۱. کدام ‌یک از راهکارهای پیشنهاد شده از سوی کالپپر در نمایشنامه صیادان به کار رفته است؟ و  ۲.کدام راهکار بیش از بقیه از سوی تعامل کنندگان به کار گرفته شده است؟ نتیجه‌ آنکه پرکاربردترین راهکار در صیادان بی‌ادبی ایجابی و کم‌کاربردترین راهکار مربوط به کنایه نیش‌دار بود. راهکارهایی که مرکب از چند راهکار بودند در مرتبه دوم و بی‌ادبی سلبی در مرتبه چهارم قرار گرفت. ادب کنایه‌دار نیز در میان داده‌ها یافت نشد. علاوه بر این، موارد جدید نیز معرفی شدند.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

فضای گفتمان از‌جمله کلیدی‌ترین عناصر موجود در انتقال مفاهیم در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعاره‌ها چگونه می‌توانند زمینۀ گفتمان دربارۀ مسائل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه به‌منزلۀ یک فُرم زبانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان داده‌ایم که چگونه استعاره‌ها، که ریشه در زبان ‌و فرهنگ دارند، به شکل‌گیری فضای گفتمان کمک می‌کنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، می‌دانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میانِ ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربه‌ها و انتزاع‌هایِ جسمی و ذهنی هر دو روبه‌رو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایش‌نامه شکل می‌گیرد و بافتی که در آن نمایش‌نامه فهم می‌شود عنصری اساسی است. نتایج به‌دست آمده در این مقاله نشان می‌دهد که اکبر رادی با استفاده از استعاره‌ها و زمینه‌های فرهنگی و تاریخیِ متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامۀ افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعاره‌هایِ زبانی روبه‌رو هستیم که در ساختار متن (دیالوگ‌ها، اتمسفر و شخصیت‌پردازی) عمل می‌کنند و در سطحِ بالاتر با استعاره‌های مفهومی روبه‌رو هستیم که از طریقِ برقراری روابط میانِ عینیتِ نمایش‌نامه و تجربه‌های مخاطب عمل می‌کند و فضایِ گفتمان متن را در فضایِ ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمانِ تازه‌ای را پدید می‌آورد

دوره ۱۵، شماره ۶۱ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

این مقاله در صدد آنست که «نمایشنامۀ افول» اثر اکبر رادی را بر مبنای نقد جامعه‌شناختی بررسی کند. پرسشهایی که با آن مواجه­ایم این است که نخست، ساختار زیبایی‌شناختی نمایشنامۀ افول به عنوان یک اثر واقعگرا تا چه میزان با ساختار جامعۀ دهۀ چهل رابطۀ متقابل برقرار کرده است و دوم اینکه نویسنده به عنوان فردی از طبقۀ روشنفکر چگونه ایدئولوژی و آگاهی ممکن این طبقه را در اثر خود بازتاب داده است؟ نگارنده با روش تحلیلی ـ توصیفی به این نتیجه رسیده است که کلیت ساختار نمایشنامۀ افول با نشان دادن طبقات مختلف جامعه و شکاف موجود میان آنها به عدم کامیابی جنبشهای اجتماعی در دهۀ چهل و آسیب‌شناسی آن دلالت دارد و نویسنده اگرچه ایدئولوژی و آگاهی ممکن طبقۀ روشنفکر را در اثر خود منعکس می‌کند، اما با دوری از تحمیل ایدئولوژی خود به جهان اثر، به سبک رئالیسم پایبند و وفادار می‌ماند.

دوره ۲۱، شماره ۸۴ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

«منجی در صبح نمناک»، داستان نویسندۀ روشنفکری­ ست که خود را نجاتبخش جامعه می­ داند؛ ولی سرانجام شکست می­ خورد. این پژوهش در پی یافتن رابطۀ منجی در عنوان نمایشنامه و روشنفکری که شخصیت اصلی نمایشنامه است از اسطوره­ کاوی ژیلبر دوران استفاده کرده است تا مشخص سازد منجی کیست؛ چه رابطه­ ای با اوضاع جامعه ­ای دارد که اثر در آن شکل گرفته و چه چیز باعث شکستش شده ­است. برای تحلیل نمایشنامه، بعد از ارائۀ پیرنگ، عناصر بینامتنی اثر مطالعه و مشخص می ­شود منجی که در ارتباط با مسیح است در شخصیت روشنفکر نمایشنامه تجلی یافته ­است. ولی از دید جامعه­ شناسی، روشنفکر تنها در صورتی می­ تواند در جامعه ­اش تأثیرگذار باشد که از دل آن جامعه و برای آن جامعه باشد و هر جایی که ارتباط روشنفکر و جامعه­ اش قطع شود، او معنایش را از دست می­ دهد و درست به همین دلیل است که منجی معناباخته در این نمایشنامه، شکست می­ خورد. این پژوهش، توصیفی-تحلیلی، و از روشهای کتابخانه­ ای و اینترنتی گردآوری شده ­است.

 

صفحه ۱ از ۱