جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای اپوخه
علی نوری، کیانوش دانیاری، علی حیدری، محمدرضا روزبه،
دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیشفرض و پیشداوری باشد، به گونهای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دورانساز باشد، در نامهها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبتیافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. میتوان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژهای را برای سرودن شعر ضروری میداند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه میکنیم.
داوود عمارتی مقدم، داوود عمارتی مقدم،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
مقاله حاضر بر آن است تا با بررسی پژوهشهای مبتنی بر رویکردهای پدیدارشناختی در حوزه زبان فارسی، کاستیهای بنیادین این دسته از پژوهشها را روشن کند. برای این منظور، مقالات پژوهشیِ حدود یک دهه اخیر که در نشریات دانشگاهی کشور منتشر شده و مدعیِ کاربستِ روش پدیدارشناختی بودهاند، گردآوری شده و شیوه استفاده آنان از روش پدیدارشناسی با آنچه سردمداران این مکتب بهخصوص ادموند هوسرل (۱۸۵۹-۱۹۳۸م) درنظر داشتهاند، مقایسه شده است. مقالات مورد بررسی (هجده مقاله) بهلحاظ نحوه بهکارگیری روش پدیدارشناختی، به سه دسته تقسیم میشوند: ۱. مقالاتی که با استفاده از یکی از رویکردهای پدیدارشناختی همچون رویکرد هوسرلی یا رویکرد نقد مضمونیِ ژرژ پوله، به تفسیر و خوانش یک اثر یا تعدادی از آثار ادبی پرداختهاند. ۲. مقالاتی که رویکرد پدیدارشناختی را با مضامین شعری یا دیدگاههای نظریِ یک شاعر قابل مقایسه دانستهاند.
۳. مقالاتی که کاربرد اصطلاح پدیدارشناسی در عنوان یا متن آنها کاملاً «تزیینی» است و دستاوردهای مقاله عمدتاً بر اساس بهکارگیری رویکردهای دیگری حاصل شده است. در پایان نشان داده شده است که بهدلایلی ازجمله بدفهمیِ مبانیِ نظری و روششناختیِ رویکرد پدیدارشناختی، بسنده کردن به شباهتهای ظاهری میان اصطلاحات خاص این رویکرد و مضامین موجود در اشعار شاعران و نیز آرای نظریِ آنها، کاربرد نادرست رویکرد پدیدارشناختی در خوانش و تفسیر آثار ادبی، کاربرد سهلانگارانه اصطلاح «پدیدارشناسی» در عنوان و متن مقاله، و مهمتر از همه نبودِ درک صحیح از مفهوم «چارچوب نظری پژوهش»، این دسته از پژوهشها کاستیها و بدفهمیهای بنیادینی را بهبار آوردهاند که دستکم با آنچه بنیانگذاران این رویکرد در پی دستیابی به آن بودند، همچنان فاصله بسیار زیادی دارد.