جستجو در مقالات منتشر شده


۱۳ نتیجه برای انواع ادبی

مصطفی گرجی،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

یکی از نکات مهم در حوزه تطوّر انواع ادبی این است که غلبه یک گفتمان و جریان فرهنگی در دوره ای مشخص در پیدایش نوع ادبی خاص تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر برخی منتقدان ادبی بر مبنای نظریه داروین و با توجه به طبیعت موجودات نظریه انواع ادبی را مطرح کردند، می توان بر مبنای دیدگاه پل تیلیش با توجه به اضطراب های روحی انسان در سه ساحت اضطراب وجودی (مرگ)، اخلاقی (گناه) و معنوی (پوچی و بی معنایی) نظریه تطوّر انواع ادبی را تبیین و تفسیر کرد. بر اساس این، نویسنده مقاله ضمن بررسی دیدگاه پل تیلیش در حوزه مورد نظر، سعی می کند با توجه به غلبه یک گفتمان فکری و بروز سنخ روانی خاص (اضطراب) در دوره ای مشخص، کیفیت ظهور نوع ادبی متجانس با آن گفتمان را تحلیل کند.
قدرت قاسمی پور،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

وجه در برابر گونه؛ بحثی در قلمروی نظریه انواع ادبی دکتر قدرت قاسمی پور عضو هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز سابقه¬ی بحث در باب گونه¬های ادبی، برمی گردد به دستگاهِ ردگان¬شناسی و تقسیم¬بندی آثار ادبی از نظر ‏افلاطون و ارسطو که سه گونه¬ی اصلیِ حماسه، نمایش¬نامه و آثار غنایی را بر اساسِ «وجه» یا چگونگیِ ‏بازنماییِ سخن در کلامِ گوینده یا شاعر بررسی کرده¬اند. در نظریه¬ی انواعِ ادبیِ معاصر، از این اصطلاح برای ‏بیان جنبه¬های درون¬مایگانیِ گونه¬های ادبی استفاده می¬شود. به مددِ اصطلاح وجه، چرایی و چگونگیِ کاربرد ‏اصطلاحاتی وصفی همچون: «تراژیک، حماسی، غنایی، مرثیه¬ای، طنز¬آمیز» تشریح می¬شود که بر جنبه¬های ‏مفهومی و درون¬مایگانی دلالت دارند؛ مثلاً وقتی می¬گوییم این اثر «رمانی حماسی» است، بدین معناست که نوع ‏یا گونه¬ی آن رمان است، لیکن وجه معنایی آن حماسی است. تفاوت دیگر وجه با گونه در این است که یک ‏گونه¬¬ی خاص همچون حماسه یا تراژدی ممکن است از بین برود، ولی وجه تراژیک و حماسی آن ممکن تا ‏زمان¬ها باقی بماند. اصطلاحاتِ «وجه¬نما» ـ یعنی اصطلاحاتی همچون: «تراژیک، حماسی، غنایی، مرثیه¬ای، طنز¬‏آمیزـ وابسته به شکل و ساختار صوری آثار ادبی خاص نیستند، بلکه گویای جنبه¬های درون¬مایگانی آثار ادبی ‏هستند. همچنین، این مبحث ناظر است بر این که چگونه برخی از انواع ادبی¬ـ همچون تراژدی، حماسه و غزل¬ـ ‏آن¬قدر گسترش پیدا می¬کنند که ویژگی¬های درون¬مایگانیِ آن¬ها، برای توصیف ابعادِ درون¬مایه¬ای دیگر انواع ‏ادبی به کار می¬روند و در مقابل برخی انواع ادبی¬، همچون: رمان، داستان کوتاه، قصیده و مقامه از چنین ‏خصلتی برخوردارنیستند. ‏
میخائیل باختین، ترجمۀ قدرت قاسمی پور،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

ترجمۀ مقاله¬ای که در پی می¬آید، تلخیص یکی از مهم¬ترین مقالات میخاییل باختین است در باب سرشت گونه¬های سخن. اصل مقاله۱ در کتابی با عنوان گونه-های سخن و دیگر مقالات متأخر۲، چاپ شده است. خلاصۀ این مقاله در کتابِ نظریۀ مدرن انواع ادبی،۳ تألیف دیوید داف، آمده است. ترجمۀ حاضر بر اساس این منبع¬ـ البته با حذف پاره¬ای بخش¬ها¬ـ و افزودن بخش¬هایی از متن اصلی مقاله صورت گرفته است. ذکر این نکته ضروری که است در قسمت پی¬نوشت¬ها، توضیحات ویراستار انگلیسی و مترجم فارسی داخل دوقلاب آمده¬اند. برای بازنماییِ بهتر مطلب، مقدمه¬ای۴ بر مقاله، آورده می¬شود.
فرانک جهانگرد،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

در بسیاری از انواع نثر دوره قاجار نوعی رویکرد انتقادی دیده می¬شود که سبب بروز دگرگونی¬هایی در انواع نثر این دوره شده است. رگه¬هایی از این رویکرد، که یک تفکر جهانی است، در نثرهای اوایل دوره قاجار دیده می¬شود، پس از آن به صورت پررنگ¬تر و قوی¬تری در انواع نثر این دوره برجسته می¬شود. این سیر به ویژه تا حوالی انقلاب مشروطه و اندکی پس از آن ادامه می¬یابد و در ادامه خصوصاً در نثرهای دوره بعد اندک اندک رنگ می¬بازد. سیر تحول بعضی از انواع نثر این دوره، در منابع پیشین آمده است. پاره¬ای دیگر در این مقاله بررسی شده است. نتیجه این مطالعات در کنار یکدیگر قرار گرفته است. با محوریت رویکرد انتقادی بعضی از انواع تغییرات شایان توجهی کرده¬اند. بعضی متروک و بعضی به کلی دگرگون شده، به گونه¬ای که پیوند آنها با صورت¬های پیشین کاملاً گسسته شده است. در پاره¬ای از انواع رگه¬هایی از این تفکر راه یافته و بعضی از انواع هم تحت تأثیر این تفکر شکل گرفته، بالیده و صورت¬های مستقلی یافته¬اند و پس از این دوره نیز با تغییرات اندکی برجای مانده¬اند. این مسأله نشان می¬دهد که رویکرد انتقادی محور تطور انواع نثر در این دوره است.

دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۶-۱۳۸۸ )
چکیده

تقسیم‌بندی انواع برای بسیاری از مباحث ادبی لازم است. نگارش تاریخ ادبی با رویکردها و روشهای نوین، بدون مشخص کردن انواع اصلی ممکن نیست؛ چنانکه در بسیاری از شاخه‌‌های نقد ادبی و تحلیل محتوا نیز موضوعیت دارد. موضوع اصلی مقاله دقیقاً‌ در همین نقطه شکل می‌گیرد: طراحی الگویی برای طبقه‌بندی انواع ادبی فارسی در دوره کلاسیک. مجموعه آثار در دو شاخه شعر و نثر جای گرفته است. «شاخه شعر» کلاسیک فارسی را می‌توان در سه نوع اصلی طبقه‌بندی کرد: حماسی، غنایی و تعلیمی- القایی. هر سه نوع در مقاله باز تعریف، و زیر شاخه‌های هر کدام نیز بر اساس مصادیق  ادبیات فارسی تعیین و تعریف شده است. «شاخه نوشتارهای منثور» فارسی شامل آثار ادبی، شبه ادبی و غیر ادبی می‌شود. آنچه برای ما موضوعیت دارد، نوشتارهای ادبی و شبه‌ادبی است. در مقاله پس از تعریف هر کدام از اینها،‌ نوشتارهای ادبی در قالب دو نوع («روایت مدار»‌و «نوشتارهای ادبی غیر روایی») گنجانده شده است. تعریف و تعیین مصداقهای هر کدام از اینها به همراه مجموعه زیرشاخه‌های آنها در دوره‌ کلاسیک، بخش دیگری از مطالب مقاله را تشکیل می‌دهد.

 
عباس واعظ زاده، ابوالقاسم قوام، عبدالله رادمرد، مریم صالحی نیا،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

گونه‌شناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدوداً دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبول‌ها و جرح و تعدیل‌های فراوانی بوده‌است. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرح‌شده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شده‌است. این مقاله بر آن‌ است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونه‌شناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواعِ انواعِ ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمان‌مندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نام‌دهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئی‌نگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.

دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۶-۱۳۸۹ )
چکیده

هدف این پژوهش، تحلیل و شناخت دقیق و علمی آثاری است که در تاریخ ادبیات فارسی به نام ده­نامه شناخته شده­اند. ما از آغاز با دو پرسش بنیادین روبه­رو بوده­ایم: نخست اینکه ده­نامه چیست؟ دوم اینکه سرچشمه­ آنها کجاست؟ برای شناخت، تعریف ده‌نامه‌ها و دریافتن اینکه امکان طبقه­بندی به مثابه یک نوع ادبی را دارند یا نه از عوامل روش­محور نقد ساختگرا بهره بردیم و مطالعۀ ریشه­شناختی این نوع را با بررسی تاریخ­محور منظومه­های فارسی دنبال کردیم؛ یعنی به نوعی تلفیق مطالعۀ همزمانی و درزمانی.
ده­نامه از دید این تحقیق، منظومه­ای است مستقل و روایی، که به لحاظ ساختار، دو قالب مثنوی و غزل را تلفیق کرده است. قهرمان یعنی عاشق، نامه‌هایی را با مضمون عاشقانه به معشوق می­نویسد و معشوق بدانها پاسخ می‌دهد. این نامه­ها را پیکی به گیرنده می­رساند. روایت از عاشق­شدن قهرمان آغاز می‌شود و با پشت سر گذاشتن کنشهای میانی به کنش پایانی (وصال) می­رسد.
از بُعد مطالعۀ اصل و خاستگاه می­توان گفت، عشاق­نامۀ عراقی سرآغاز ده‌نامه­سرایی به عنوان نوعی مستقل است، ولی سرچشمه­های آن را باید منظومه­های ویس و رامین و ورقه و گلشاه دانست. غیر از عراقی، همام، اوحدی، ابن نصوح، عبید زاکانی، رکن صاین سمنانی، شاه شجاع، ابن­عماد و حریری ده­نامه سروده­اند.
 
عباس واعظ زاده،
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

ارجاع نویسی و مستندسازی امروزه یکی از ملزومات اصلی و مسلّمات تحقیق محسوب می شود. از همین رو کتاب های روش تحقیق از یک سو و مجلات علمی- پژوهشی از سوی دیگر، تأکید و حساسیت فراوانی بر این امر دارند. در یکی از کتاب های روش تحقیق در این باره می خوانیم:
سیل مقاله ها در همایش ها و نشریات دانشگاهی و در پی آن تألیف مقالات همسان و همانند، کار دانشگاهیان را دشوار کرده است. برای پژوهشگر دانشگاهی، شناخت اطلاعات اصیل و استناد به صاحب اصلی اندیشه و منابع دست اول یک ضرورت مسلم است (فتوحی، ۱۳۹۳: ۲۱۹).
نگارنده در حین مطالعۀ مقالاتی در حوزۀ مطالعاتی خود (انواع ادبی)، متوجه مشابهت هایی بین مطالب یک مقالۀ علمی- پژوهشی با مقالۀ متقدّم بر آن شد؛ مطالب مشابهی که نشانه ای مبنی بر اقتباس مشروع و مستند آن ها از منبع متقدم وجود ندارد. نویسندۀ مقالۀ «طرحی برای طبقه بندی انواع ادبی در دورۀ کلاسیک» (۱۳۸۸) در «بخش اول» مقالۀ خود - که به طبقه بندی انواع شعر فارسی اختصاص دارد – نظرات و ایده هایی را در این خصوص مطرح کرده است که پیش از آن در مقالۀ «انواع ادبی در شعر فارسی» (پورنامداریان، ۱۳۸۶) مطرح شده است، اما هیچ اشاره و ارجاعی به آن نداشته است.
علی اکبر احمدی دارانی،
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

شاعران به مناسبت پیروزی سلاطین و امیران بر دشمنان و در تهنیت فتح و ظفر، «شعر فتح» می‌سروده‌اند. این نوع شعر که در قالب قصیده رواج داشته است، در دیوان‌های شعر و گاهی متون منثور، از آغاز تا دوران معاصر قابل ردیابی‌ است. با آنکه ترکیب «شعرِ فتح» در متون منثور و منظوم به کار رفته است و نشانه‌هایی برای تشخیص آن، از دیگر اشعار وجود دارد؛ اما تاکنون پژوهشی درباره این نوع شعر، منتشر نشده است و در فرهنگ‌های لغت، دانشنامه‌ها و دایرهالمعارف‌ها نیز از «شعر فتح»، نمونه‌ها و ویژگی‌های آن، سخنی در میان نیست. در این مقاله نمونه‌های فراوانی از شعر فتح، سروده معروف‌ترین شاعران زبان فارسی،گردآوری و به ترتیب تاریخی، تنظیم شده است تا به این پرسش‌ها، پاسخ داده شود که ویژگی‌های این نوع شعر چیست؟ در چه قالب و ساختاری نمود پیدا کرده، چه محتوایی را در بر داشته است و مناسبات آن با نوع‌های دیگر چون فتحنامه، ظفرنامه و جنگنامه و تأثیر و تأثّر شاعران، در این نوع شعر از یکدیگر چه و چگونه بوده است.
مسعود آلگونه جونقانی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

نورتروپ فرای (۱۹۱۲ ـ ۱۹۹۱م)، پژوهشگر کانادایی و منتقد شهیر قرن بیستم، عموماً به‌واسطۀ تحلیل‌های اسطوره‌شناختی خود نام برآورده است. با این همه، فرای علاوه بر نقد اسطوره‌ای، اعم از نقد آرکی‌تایپی و نقد میتوسی، به انواع ادبی و رده‌بندی سمبول‌ها نیز اشتغال خاطر داشت. کوشش وی در جهت تبیین ساختارگرایانۀ گونه‌های ادبی، مانند کمدی، رمانس، تراژدی و طنز، بیانگر گرایش وی به بررسی انواع ادبی است. اما به‌نظر می‌رسد رده‌بندی سمبول‌ها نزد فرای اهمیت ویژه‌ای در استقرار نظریۀ ساختارگرایانه‌اش دارد. با این همه، در پژوهش‌هایی که به زبان فارسی دربارۀ فرای صورت گرفته، این موضوع اساساً مغفول مانده است. به همین سبب پژوهش حاضر ضمن بازطرح مبانی نظری فرای درباب رده‌بندی سمبول‌ها می‌کوشد منابعی را که وی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از آن‌ها متأثر است، آشکار کند. در همین راستا پژوهش حاضر نه‌فقط اهمیت واحد ساختاریِ متمایزی به‌نام سمبول را در سطوح چندگانۀ ادبی متذکر می‌شود، بلکه می‌کوشد اَشکال و صور ظهورِ سمبول را در این سطوح بررسی کند.

دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

ادبیات پاستورال چنان­که باید، در تحقیقات دانشگاهی ایران معرفی نشده است. سابقۀ این نوع ادبی به قرن سوم پیش از میلاد و اشعار تئوکریتوس بازمی‌گردد و مضمون اصلی آن، ستایش آرامش و زندگی بی‌آلایش روستایی است که طبیعت نیز در آن جایگاه مرکزی دارد. البته با مؤلفه‌های دیگری نیز تحدید شده که در مطالعات دانشگاهی ایران چندان به آن توجه نشده است. اغلب پژوهشگران ضمن تکرار مطالب نویسندگان حوزۀ ادبیات داستانی نتوانسته‌اند در جهت معرفی بهتر این گونۀ ادبی گامی بردارند و آن را در داستان و رمان خلاصه کرده‌اند؛ حال آن­که شعر شبانی نیز ویژگی‌هایی دارد که اگرچه تا حدود زیادی با داستان شبانی مشترک است، اما به دلیل زبان ویژۀ شعر، واجد بررسی‌های جداگانه است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، کوشیده­ایم با استفاده از منابعی که در غرب به این گونۀ ادبی پرداخته­اند، ضمن آسیب‌شناسی تحقیقاتی که در ایران دربارۀ ادبیات روستایی انجام شده، مهم‌ترین مؤلفه‌های نوع ادبی پاستورال را معرفی و پیشنهادهایی در زمینۀ همگون‌سازی این مؤلفه‌ها با توجه به ویژگی‌های بومی و فرهنگی ایران ارائه کنیم. همچنین، با توجه به ویژگی‌های فرهنگی‌، اجتماعی و بومی ایران برای ادبیات بومی، اقلیمی، روستایی و شبانی حدود و ثغوری را تعیین و آن‌ها را بازتعریف کرده‌، و تقابل‌های بنیادینی که در خلق مضامین ادبیات شبانی دخیل هستند، متناسب با فرهنگ و اقلیم ایران تحلیل نموده­ایم.  
 

دوره ۱۵، شماره ۶۲ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده

این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی در پی تبیین، توضیح و مقایسه تطبیقی نظریه ژانرهای ادبی مکاتب کلاسیسم و رمانتیسم بر مبنای اصول و مبانی فکری فلسفی و اجتماعی است که در شکل گیری این نظریه مهمترین نقش را دارند و تغییر در آنها زمینه‌ساز تحول نظریه انواع ادبی است. مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسشها است  که علل تمایز نظریه انواع ادبی در این دو مکتب چیست و عوامل اساسی که به ایجاد نظریه انواع ادبی در این مکاتب مذکور منجر شده، کدم‌است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد نظریه ذاتگرایی و برداشتهای مختلف ازنظریه محاکات، مبنای شکل‌گیری اصول کلی نظریه انواع ادبی کلاسیسم شامل اعتقاد به وجود قوانین ثابت و تغییرناپذیر در انواع ادبی، خلوص انواع ادبی، هم‌چنین اعتقاد به وجود سلسله‌مراتب بین انواع ادبی و برتر دانستن انواع روایی همچون تراژدی و حماسه شده است. در مقابل عواملی همچون تاریخگرایی، توجه به نبوغ شاعر در خلق اثر ادبی و گرایش به فردیت به شکل‌گیری نظریه‌ جدید ژانر در مکتب رمانتیسم انجامیده است که بر طرد قواعد و قوانین حاکم بر انواع ادبی، ترکیب انواع ادبی موجود، توجه به انواع ادبی دیگر بویژه ادبیات غنائی و رمان و خلق انواع جدید مبتنی است.

دوره ۱۶، شماره ۶۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده

مسأله‌ اصلی این مقاله، ارائه تعریف دقیق حکایتهای ادبیات فارسی بر مبنای کاررفت ویژه‌ عناصر آن به شکل عنصر غالب است؛ زیرا یکی از مواردی که قالبهای ادبیات داستانی را از یکدیگر متمایز می‌کند، نحوه‌ کاربرد عناصر داستانی است. این مقاله با شیوه تحلیل مقایسه‌ای و با بررسی تفاوتهای این دو نوع، سعی می‌کند نوع ادبی حکایت را باز تعریف کند و تفاوتهای آن را با قصه نشان دهد. بررسیها نشان داد کاررفت ویژه‌ عناصر روایی، ویژگیهای خاص ارجاع به واقعیت، آموزشی بودن و عدم‌انسجام، نوع ادبی حکایت را از دیگر انواع داستانی، بویژه قصه، متمایز می‌کند. در نهایت این مباحث مقدمه‌ای است برای مباحثی از قبیل زمینه‌های پیدایی انواع داستانی سنتی در فرهنگ ایرانی و دلایل افول آنها در روزگار معاصر.

صفحه ۱ از ۱