جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای امیرخانی
سحر غفاری،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
شگردهای چاپی و نوآوری در شیوه روایت، رمان بیوتن را به یک فراداستان شبیه کرده است: فراداستان، یکی از شایع ترین انواع داستانهای پسامدرن، داستانی است خود-ارجاع که با فنون گوناگون، نظیر اتصال کوتاه، بینامتنیت، فرجام های چندگانه، افشای صنعت، و غرابت در حروف چینی نحوه برساخته شدن خود را افشا می کند. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که بیوتن نیز یک فراداستان است؛ بدین معنا که نویسنده سعی کرده با بازیگوشی های چاپی ورود به داستان ارائه ی چند فرجام برای داستان چاپ علامت های مختلف در حاشیه ی متن داستان را به تقلید از رمان های پسامدرن غرب وارد حیطه ی پسامدرنیسم کند ولی با تحلیل متنی شگردهای به کاررفته در این داستان و با استفاده از آرای برایان مک هیل و پتریشیا وُ، دو نظریه پرداز مطرح پسامدرنیسم، معلوم می شود که این رمان نتوانسته وارد حیطه پسامدرنیسم شود.زیرا شرط اول و اساسی ورود به پسامدرنیسم فقدان یک نظریه یا ایدئولوژی آوانگارد است اصلی که به تمامی در بیوتن نقض شده.
سهیلا فرهنگی، معصومه باستانی خشک بیجاری،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
نشانهشناسی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی و تحلیل نشانهها و درک معانی نهفته در آنها میپردازد. در این مقاله نگارندگان کوشیدهاند نشانههای اجتماعی در رمان بیوتن، یکی از رمانهای معاصر، را بررسی کنند. بیوتن، نوشته رضا امیرخانی، از داستانهایی است که میتوان جلوههایی از هویت، فرهنگ، و آداب و رسوم اجتماعی را در آن بهوضوح مشاهده کرد. این رمان مانند رمانهای پسانوگرا ترکیبی از تخیل و واقعیت را بهنمایش میگذارد. بخش زیادی از وقایع بیوتن در خارج از ایران میگذرد و تقابل فرهنگ و آداب اسلامی و ایرانی با فرهنگ غربی، و تقابل انسانها با خود، با یکدیگر و با محیط زندگی در آن کاملاً مشهود است. ازاینرو، نشانههای مربوط به هویت، ازقبیل دین، خوراک، پوشاک، شغل و غیره، و همچنین نشانههای آداب معاشرت در رمان بیوتن ردیابی و تجزیه و تحلیل شده است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و بیانگر تنوع نشانهها و توجه ویژه نویسنده به درونمایه اجتماعی، فرهنگ و اعتقادات است. تقابل فرهنگی میان شخصیتها، توجه به جنبههای اعتقادی زندگی، بازتاب مسائل اجتماعی و بهرهگیری از شیوههای گوناگون ارتباط کلامی و غیرکلامی در شخصیتپردازیهای این رمان کاملاً نمایان است. نقش محوری دین، کاربرد فراوان آیات قرآنی، بحران هویت، و تمایز طبقات اجتماعی در پوشاک، خوراک، شغل و مسکن از مباحثی است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
در رمان معاصر، به کار بردن یک سری قواعد و الزامات دغدغه برخی از رمان نویسان است؛ چرا که به نظر می رسد رمان برخلاف شعر از قواعد خاصی پیروی نمی کند. در ادبیات فرانسه، گروه ادبی موسوم به اولیپو
[۱] با ابداع الزامات
[۲] و قواعدی که در انواع ادبی علی الخصوص رمان به کار می رود توانسته است آثار ادبی منحصر به فردی خلق نماید. در این میان، نکته قابل توجه آن است که برخی از نویسندگان غیر اولیپینی سبک نوشتاری شان قابل مقایسه با سبک این گروه ادبی است. رضا امیرخانی از جمله نویسندگان ایرانی است که توانست با نگارش رمان
بیوتن که ساختار مشخص دارد، رمانی مشابه رمان اولیپینی خلق کند. مطالعه حاضر نشان می دهد که رضا امیرخانی در این رمان توانسته است بی آنکه با این گروه آشنایی داشته باشد با تلفیق ادبیات و علم ریاضیات، با به چالش کشیدن خواننده از طریق بازی های مختلف زبانی و ادبی و مهم تر از همه، با رعایت اصل اول ژاک روبو
[۳] نمونه ای از یک رمان اولیپین در زبان فارسی خلق نماید.
[۱] OuLiPo : Ouvroir de Littérature Potentielle: اولیپو یا کارگاه ادبیات بالقوه
[۳] Jacques Roubaud: یکی از نویسندگان معاصر اولیپو است. لازم به ذکر است که در بخشی از مقاله به اصل اول روبو خواهیم پرداخت که ملاک و شاخص مهم نوشتار اولیپینی به شمار می رود.
دوره ۱۰، شماره ۴۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
«بیوتن» نوشته رضا امیرخانی یکی از رمانهای مدرنیستی و شبهپسامدرن فارسی است که در آن نویسنده در پی بازنمایی هویت انسان مدرن در دوره معاصر ایران است. نظر به ماهیت و تمرکز انسانشناختی رمان و عواملی برجسته چون نوع نگارش، شخصیتپردازی، نوجویی مضمونی و همچنین گفتمانسازی در جریانهای داستانی معاصر و اقبال خاص و عام به آن، این جستار بر آن است تا با روشی توصیفی– تحلیلی و تکیه بر چارچوب نظری تحلیل کیفیت بیداری قهرمان درون مطابق نظریه پیرسون- کیمار به تحلیل روانشناختی شخصیتهای اصلی رمان بیوتن بپردازد. از نتایج تحقیق برمیآید که شخصیت ارمیا بیشتر در قالب کهنالگویی «جستجوگر» قرار دارد که با ماهیت انسان متردد در میانه سنت و تجدد و هویتباخته مدرن نیز همخوانی دارد؛ شخصیتی که در روند تردیدزدایی یا تلاش برای کشف خویشتن خویش، گاه با کهنالگوی «یتیم» و «حامی» همراهی میکند؛ اما آرمیتا نمودار کهنالگوی «معصوم» است که در واکنشی طبیعی همواره متکی به دیگران بویژه اقتدار مردانه است تا بدین طریق ناتوانی خویش را در بازتعریف هویتی خود بپوشاند. از میان شخصیتهای فرعی کاتالیزور، «سوزی» در رده کهنالگوی «یتیم» ناکام و تکاملنایافتهای قرار دارد که بیاعتمادی و یأسزدگی و نبودن حامی برای دفع احساس تنهایی و کهتری، وی را به حرکت جبرانی- قهری انتحار کشانده است؛ کسی که باید عامل بیداری درونی «ارمیا» به شمار آید.