جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای امر سیاسی
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسیِ ظهور پدیدهای نو در عرصۀ سیاست و مناسبات قدرت در ایران است. این پدیدۀ نو همانا ظهورِ نوعی از سیاست ورزی است که بنیادِ مشروعیتِ دعاوی و مطالبات خود را برمبنای «مردم» و خواست و ارادۀ آنان بنا می نهد. با واکاویِ تاریخ تحولات سیاسیِ ایران معاصر براساس آرای ارنستو لاکلائو در باب «امر سیاسی» و «سیاست مبتنیبر مردم» و به روش تحلیل گفتمان، به این نتیجه رسیدیم که به رغم تعدد جنبش ها، شورش ها و مقاومت ها در شهرها و روستاها در برابر حاکمان محلی و قدرت مرکزی، در «جنبش تنباکو» است که ما با نوعِ جدیدی از کردارِ سیاسی مواجه می شویم که خواست ها و مطالبات خود را بهنام «مردم» و به نمایندگی از «مردم» طرح می کند.
هما رفیعی مقدم کاسانی، رحمان مشتاق مهر، ناصر علیزاده خیاط،
دوره ۱۵، شماره ۵۹ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
ادبیات غنایی و بهتبع آن شعر عاشقانه، مجموعهای از احساسات و عواطف و بازنمایی روابط انسانی است که بهشکل گستردهای در ادوار و گفتمانهای متفاوت، نمودها و کارکردهای گوناگون و حتی متضاد داشته است. شعر عاشقانه معمولاً خود را از شعر سیاسی دور میکند و به جای ادبیات سیاسی از سیاست ادبیات میگوید، اما شعر مدرن ایران که پیوند عمیقی با ادبیات اعتراضی و امر سیاسی دارد، نسبت دیگرگونهای بین شعر عاشقانه و شعر سیاسی برقرار کرد. شاملو یکی از برجستهترین شاعران شعر سیاسی است که تخاصم و جدال سیاسی در عاشقانههای او، منشأ استعارهها و ساختهاست. این مقاله با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان و با تأکید بر مفهوم «تخاصم» که از کلیدیترین مفاهیم امر سیاسی است نشان میدهد که امرسیاسی از دو جهت با عاشقانههای شاملو پیوند دارد: اولاً، این عاشقانهها نوعی تجربۀ تازه از بازنمایی روابط انسانی است و ثانیاً، در مقابل تجربههای سنت ادبی است، زیرا شاملو با تغییر رتوریک شعر عاشقانه نوعی ادبیات خلق کرد که در روساخت، عاشقانه و در ژرفساخت ادبیات مقاومت است.
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
در این مقاله همرأیی در فرآیند تصمیمسازی برنامهریزی و چرایی شکستِ برخی راهبردهای برنامهریزی در این زمینه، مورد بررسی قرار گرفته است. در چارچوب اندیشههای فلسفی و اجتماعی هابرماس، برنامهریزی ارتباطی پایههای اصلی شکلگیری همرأیی عقلانی است. همزمان با مطرح شدن انگاشت «امر واقعِ» لکان و «امر سیاسی» موف، روایت هابرماس از سیاست و برنامهریزی که روایتی مبتنی بر عقلانیت ارتباطی است، مورد پرسش جدی قرار گرفته است. در این ارتباط انگاشتهایی همچون «تعارض» و «آگونیسم» از آن جهت که به شکل کارآمدتری میتوانند بازیهای قدرت و تضاد منافعِ درونی فرآیندهای تصمیمسازی برنامهریزی را آشکار سارند، دارای اهمیت است. وابستگی فکری هابرماس به مکتب فرانکفورت و متأثر بودن نظریهپردازی او در زمینهیِ کنش ارتباطی از روانشناسی رشدِ شناختی، چرخش روانکاوانه را برای پیمودن مسیر پژوهش ضروری ساخته و بهرهگیری از آرای مطرح شده از سوی لکان برای آسیبشناسی نقادانهیِ همرأیی نیز بر مبنای این ضرورت است. در انتها با اشاره به کاستیهای نظریهیِ همرأیی عقلانی و برنامهریزی ارتباطی، محیط تصمیمسازی در برنامهریزی محیطی بسیار پیچیده، نامعلوم و همراه با تعارض معرفی شده که تبیین آن نیازمند رهیافتهای نوین همچون چارچوب لکانی است تا بتوان تعارضهای موجود در فرآیند تصمیمسازی برنامهریزی را شناسایی کرد و درک واقعبینانهتری نسبت به کاربست برنامهریزی به دست آورد.