جستجو در مقالات منتشر شده


۱ نتیجه برای اقتدارستیزی

حامد توکلی دارستانی،
دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

نقد و نظریه ادبی، به‌واسطه رویکرد بینارشته‏ای خود، غالباً منطوی بر مفاهیم ادبی، فلسفی، اجتماعی، تاریخی و... است. همین امر موجب پیچیدگی و سخت‏فهمی نظریه‏ها، و کاربرد و کاربست آن‏ها در متون ادبی می‏شود. کتاب نگاهی تازه به نظریه ادبی (۱۴۰۰) نوشته عیسی امن‏خانی، پژوهشی اصیل و انتقادی است که با رویکردی نو و با لسانی ساده، قصد دارد تا به تبیین و تنقیح نظریه‏های ادبی، سرچشمه‏های آن و همچنین کاربست این نظریه‏ها در متون ادبی، اهتمام جوید. مهم‏ترین اصل و فرض کتاب این است که نظریه‏های ادبی به‌واسطه «اقتدارستیزی خود‏بنیاد» پدید آمده‏اند و ظهور و پیدایش هر «نظریه» ناشی از «موازی‏کاری» و «تقابل» آن با نظریه‏(های) رقیب است. لذا فرض بنیادین کتاب مبتنی بر پیدایش «اقتدارستیزانه» نظریه‏هاست و بر همین اساس مؤلف محترم کل نظریه‏های ادبی را به سه رویکرد نظریه‏های مؤلف/سوژه‏محور؛ نظریه‏های مؤلف/سوژه‏ستیز و نظریه‏های ساختار‏ستیز، تقسیم می‏کند و براساس «عنصر غالب» و «شباهت خانوادگیِ» هر نظریه، آن را در یکی از سه رویکرد مذکور طبقه‏بندی می‏کند. رویکرد نوبنیاد کتاب، ضمن ارزشمندی و اصالت، که برخاسته از ذهن نو جو، نقّاد و متفطن نویسنده است، با این حال در فرایند کتابت، دچار ساده‏سازی و تقلیل‏گرایی‏های مکرر، اعمال محدودیت، و درنهایت «تناقض‏های بنیادین» شده است که در ادامه مقاله به‌طور مبسوط به تبیین وجوه متفاوت آن خواهیم پرداخت. مقاله حاضر ضمن خوانش و بررسی دقیق کتاب مذکور، پیشنهاد و نشان می‏دهد که نویسنده محترم، در چاپ‏های بعدی حتی‏ا‏لامکان به نکاتی چون درسنامه بودن کتاب، انعطاف‏پذیری بیشتر در مرزبندی میان نظریه‏ها، اجتناب از اعمال محدودیت در مقولات، جامع‏نگری و پرهیز از ساده‏سازی و تقلیل‏گرایی توجه داشته باشد. 
 


صفحه ۱ از ۱