جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای استبداد

سعید پورعظیمی، مصطفی قهرمانی،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

چکیده از آن¬جا که امثال، برخاسته از تجربه¬های حیات قومی¬اند با مطالعه¬ی آن¬ها می¬توان ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر قوم را بازشناخت. ساختار سیاسی ایران تا دوره¬ی مشروطیت، با استبداد شناخته می¬شود که در آن، پادشاه پیوسته در رأس قدرت بود و مردم همگی رمه¬ی او به شمار می¬رفتند. حاکمیت استبداد، رواج اندیشه¬ی جبرباوری، فقدان زمینه¬های عقلانی و فلسفی در جامعه، سرسپردگی و نفی فردیت از جمله عواملی هستند که در طول تاریخ ایران سبب شکل¬گیری سخنان و امثالی شده¬اند که بنیان هرگونه تعقل، حرکت اجتماعی و پیشرفت را سست کرده¬اند. امثال و حکم به عنوان نمایان¬ترین تجلی¬گاه اندیشه و مهمترین دستورالعمل زندگی عامه¬ی مردم، بخش درخوری از فرهنگ و زبان ایرانیان را تشکیل می¬دهد و ازین¬رو برای شناخت و تحلیل فرهنگ ایرانی بسیار کارآمد است. در این مقاله به بررسی چند مورد اساسی از پیش¬زمینه¬هایی پرداخته¬ایم که پذیرش و پرورش استبداد را در میان مردم موجب شده و در امثال و حکم نمود یافته¬اند. نتیجه آن¬که استبدادپذیری پیش و بیش از آن¬که ناشی از اعمال قدرت باشد، دارای زمینه¬هایی فرهنگی است و قرون متمادی ذهن و زبان مردم را شکل داده است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

حوزۀ عمومی مکانی برای گفت‌وگو و نقد قدرت است که اولین بار آن‌ را هابرماس به‌صورت نظری مطرح کرد و پیشینه‌اش ‌‌را به سالن‌‌ها، قهوه‌خانه‌‌ها و دربار اروپایی ‌‌رساند. این تصور که شکل‌گیر‌‌ی حوزۀ عمومی مختص غرب است، درست به‌نظر نمی‌رسد؛ زیرا در دورانی از تاریخ ایران نیز هم‌زمان با غرب، وجوهی از شکل‌های حوزۀ عمومی دیده می‌شود که در دوره صفویه به‌وجود آمده بود؛ اما مسیر تداوم و سیر آن در ایران و غرب به‌دلیل اوضاع تاریخی، سیاسی و اجتماعی متفاوت بوده است. این مقاله با روی‌کرد جامعه‌شناسی تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی، در‌صدد اثبات این است که در غرب حوزۀ عمومی، یعنی نقد قدرت، از دربار آغاز شد و سپس به جامعه راه یافت؛ ولی در ایران بر‌عکس، نقد قدرت و گفت‌وگو دربارۀ مسائل عمومی در جامعه و به‌ویژه قهوه‌خانه‌‌ها شکل گرفت و بعد به حوزۀ دربار انتقال پیدا کرد. هم‌زمان با تسلط قدرت حاکمه، نهاد مذهب (مذهب تشیع) توانست از راه‌های مختلف مانند یافتن عنوان مذهب رسمی کشور و گسترش مناسک شیعی، به قالب حوزۀ عمومی، یعنی جایی که در آن گفت‌وگو و نقد صورت می‌‌پذیرد، درآید. به ‌این ترتیب، حوزۀ عمومی در ایران عصر صفوی تا پهلوی، در قالب حوزۀ عمومی مذهبی جلوه کرد و از دهۀ ۱۳۴۰ آمیختگی میان حوزۀ عمومی سیاسی و مذهبی رخنمون می‌شود.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

از زمان پیدایش دولت مدرن در ایران توسط رضاشاه تاکنون، روی‌کردهای مختلفی دربارۀ چگونگی شکل‌‌گیری یا ماهیت آن مطرح شده است. اما از میان آن‌ها، دو روی‌کرد برجسته‌تر ‌‌و مهم‌تر ‌‌است که به‌نوعی در‌مقابل هم قرار می‌‌گیرند: یکی روی‌کرد «سلطانیسم» است که مدافعان آن به پیروی از ماکس وبر، دولت رضاشاه را حالت خاص و افراطی از پاتریمونیالیسم (پدرسالاری) می‌‌دانند و نگاهی نخبه‌‌گرایانه (کارگزارمحور) دارند؛ دیگری روی‌کرد «دولت مطلقه» است که اغلب بر عوامل ساختاری تأکید و نقش ساختارها را در شکل‌‌گیری دولت رضاشاه برجسته می‌‌کند و نقش چندانی برای کارگزار (رضاشاه) قائل نمی‌‌شود. در این مقاله سعی شده است با استفاده از نظریۀ «ساختاریابی» گیدنز، به نقش متقابل ساختار و کارگزار در شکل‌گیری دولت استبدادی رضاشاه پرداخته شود. در‌واقع، ساختاریایی روشی است که به نقش کارگزار در بستر (ساختار) و ارتباط متعامل و متقابل ساختار و کارگزار توجه می‌‌کند. از‌این‌رو، با کاربرد این نظریه در چگونگی پیدایش دولت رضاشاه، این نتیجه به‌دست می‌آید که هیچ‌یک از این دو دیدگاه نمی‌توانند بیانگر تمام واقعیت باشند؛ بلکه تلفیقی از آن دو بهتر می‌تواند شکل‌گیری دولت رضاشاه را تحلیل کند.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

در آثار و منابع نظری موجود، نظام سیاسی حاکم بر تاریخ ایران در شکل‌های مختلفی مانند پادشاهی «عادل و دیندار، دولت خودکامه و استبدادی» از نوع استبداد شرقی و «فئودال» بیان شده است. دیدگاه نخست را دبیران ایرانی در مقام کارگزاران و حاملان اصلی سنت پادشاهی ایرانی و نخبگان فکری و سیاسی متعلق به اندیشۀ سیاسی ایران‌شهری مطرح کرده‌اند و دو دیدگاه دیگر به جریان‌های فکری مغرب‌زمین و گفتمان‌های شرق‌شناسی تعلق دارد. در گفتمان شرق‌شناسی اروپایی، عموماً از دولت در تاریخ ایران به‌ مصداقی از «استبداد شرقی» و «پاتریمونیال» متکی بر دیوان‌سالاری سلطه‌گر یاد شده است؛ در‌حالی ‌که اندیشمندان مارکسیست- لنینیست متعلق به شرق‌شناسی روسی، دولت در تاریخ ایران را ساختار فئودالی و حافظ منافع طبقات فئودال معرفی کرده‌اند. با توجه به ایدئولوژیک و ارزشی بودن دیدگاه‌های یادشده دربارۀ کارکرد دولت در تاریخ ایران، هدف این پژوهش ترسیم اصول و فضای گفتمانی و تحلیل انتقادی مبانی معرفتی جریان‌های فکری مذکور دربارۀ شناخت پدیدۀ دولت در تاریخ ایران است. 

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
در این مقاله شرح کوتاهی از نظریه حکومت استبدادی و جامعه کوتاه مدت که نویسنده از پنجاه و شش سال پیش ساخته و پرداخته ارائه شده است. شرح و تحلیل دقیق و مفصل آن‌ها در کتاب‌های ایرانیان: دوران باستان تا دوره معاصر؛ تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران؛ دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی؛ ایران: جامعه کوتاه مدت؛ نه مقاله در جامعه‌شناسی تاریخی ایران: نفت و توسعه اقتصادی؛ مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران؛ اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی عرضه شده است. در نوشتار حاضر مساله اصلی نویسنده مطرح و سپس فرایند تدوین نظریات استبداد و جامعه کوتاه مدت مشروح افتاده است.
 
 

 


دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

 توسعه به‌عنوان یک ایده از دورانی به زبان فارسی راه یافت که فرهیختگان ایرانی به موضوع عقب‌ماندگی ایران پس از رابطه با جوامع اروپایی پی‌ بردند و تعداد محدودی از نخبگان هیئت حاکمه، به فکر تغییر وضع موجود افتادند. هدف این افراد رسیدن به مرحله‌ای بود که دولت‌های پیشرفته غربی در آن قرار داشتند، بدین منظور در عصر قاجار با توجه به عقب‌ماندگی اقتصادی و عدم پیدایش گروه‌های نوساز نیرومند، نخبگان حاکم راه اصلاحات از بالا را در پیش گرفتند، موضوعی که بعدها در دوره پهلوی نیز ادامه یافت. مقاله حاضر پژوهشی است پیرامون راهبردهایی که درزمینه توسعه فرهنگی در دوره پهلوی اول از سوی هیئت حاکمه و نخبگان حاکم برای رسیدن به توسعه فرهنگی در پیش‌گرفته شد. رویﮑـﺮد ﭘـﮋوﻫشی کار، عبارت از توصیف نظری و روش تحقیق انتخاب‌شده، ناظر بر روش ﺑﺮرﺳﯽ تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای است. در این پژوهش از نظریه عقلانیت وبر به‌عنوان چارچوب نظری بهره برده‌ایم و حاصل بررسی، حکایت از این نکته دارد که راهبردهای توسعه فرهنگی در دوره رضاشاه ناظر بر توسعه عقلانیت ابزاری بوده و پیامدهای آن را در سه مورد می‌توان خلاصه کرد: ۱) استبداد و اقتدارگرایی (۲) ناسیونالیسم سرکوبگرا و ۳) سکولاریسم ستیزه‌گر.


دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۰ )
چکیده

تأثیر سیر تکامل علوم گوناگون بر نظریه سازمان، اهمیت مشروعیت بیرونی را همراستا با اهمیت ‏کارایی درونی مدنظر قرار داد. اگر مدیریت در سویه عقلانیت ابزاری مشغول است، جامعه‏شناسی به ‏سویه عقلانیت فرهنگی متمایل می‏شود؛ در ایران این زمینه فرهنگی از کنش‏های ساختاری و رفتاری ‏مدیریت آب بسیار تأثیر پذیرفته است. از این رو آب‏سالاری به مثابه واژه‏ای بسیار رسا، تبیین‏گر ‏ماهیت کنش اداری در ایران مدنظر قرار می‏گیرد؛ کنشی که در متن ادبیات هم در ساختار بوروکراسی ‏سنتی و هم در ساختار دموکراسی نمایشی، بسیار جلوه‏گری می‏کند و در سایه نوعی زبان‏سالاری، ‏نوعی سلطه زبان‏شناختی را دامن می‏زند.‏

دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۳۶ )
چکیده

کان ابن المقفع المفکر الأریب والمصلح الایرانی یعیش فی عصر یرزح الناس فیه تحت وطأه الاستبداد .فهو ببصیرته النافذه أدرک بأن بؤره الرزیه فی مشاکل الشعب ترجع إلی نظام الحکم ؛ لأنه کان ممن یعتقد بأن صلاح العامه لایستقیم إلا بصلاح الخاصه وصلاح الخاصه لا یمکن إلا بصلاح إمامها. لقد کانت ظروف المجتمع آنذاک فی حاجه ماسه إلی مصلح متسلح بالوعی والمعرفه لإزاله الزیف واکتشاف المنهج السلیم فی واقع الحیاه. فابن المقفع بما بنی علیه شخصیته من مدامیک الثقافه الفارسیه الإسلامیه، انتهج فی سیاسیاته منهجاً واقعیاً لاحظ فیه مشاکل الناس ووجّه فیها وجهه نقدیه إصلاحیه نحو الحکام کی یأخذوا الناس بالعدل والرحمه . فعمد فی سیاسیاته هذه إلی النقد وتوسل به کوسیله للإصلاح وکان یهدف من وراء ذلک إلی سعاده المجتمع وأخذه بالمثل العلیا فی دروب الحیاه. وکان من الطبیعی أن تثیر آراؤه الإصلاحیه الطبقه الحاکمه فسعی من اجل التخلص منها ولهذا دفع ابن المقفع حیاته ثمناً لآرائه الإصلاحیه والتزاماً بقضایا مجتمعه والأخذ بالموقف المنحاز إلی صلاح الناس. فإن أصاب الفشل ناحیه من نواحی الإصلاح الذی ینشده فی شخص السلطان، فإنّ النجاح البطیئ کان نصیب النواحی الأخری فی الإصلاح الذی أراده هذا العقل العظیم؛ لأن السلاطین رأوا أنفسهم مضطرین إلی العمل بأقواله وإن لم یصرحوا بأنهم یعملون برأیه ومشورته.  

صفحه ۱ از ۱