جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای ادبیت


دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

بنابه تعریف فرمالیستی، عناصر متن باید در خدمت «ادبیت» یعنی بیان غیرمستقیم و غیرهنجاری یا زیباشناختی زبان باشند؛ ازاین‌رو، زمان نیز باید به این شیوه، کارکرد زیباشناختی بیابد. به‌منظور تبیین این وجه از کارکرد زمان، در پژوهش حاضر دو رمان رئالیستی، یکی از نویسنده مصری نجیب محفوظ (کوچةمدق) و دیگری از نویسنده ایرانی احمد محمود (همسایه‌ها)، تحلیلِ روایی شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد وجوه روایی زمان در نظریه ژنت صرفاً نوعی دستور کاربرد زمان و وجوه روایی آن ‌است و نمی‌تواند وجه زیباشناختی و دلالت‌های ثانویه زمان را در راستای کارکرد ادبی آن توضیح دهد. در پژوهش حاضر، این کارکردها در چهار موردِ تعین‌بخش شناسایی شده است: «حادواقعی‌سازی» (بیش‌ازحد واقعی جلوه ‌دادن وقایع داستان)، «تعین‌بخشی به خوانش» (محدود کردن تفسیرهای ذهنی خواننده به مدلول‌های خاص)، «لنگرسازی» (ایجاد توهم تطبیق فضای داستان بر فضای واقعی و کنونی جامعه) و «تعین‌بخشی به کنش» (برانگیختن رفتارهای اجتماعی خاص در مخاطب). همچنین، بالاترین وجه زیباشناختی زمان در جاهایی نمود می‌یابد که زمان نه براساس نشانه‌های زمانی مستقیم (ذهنی)، بلکه برمبنای زمان غیرمستقیم (ابژکتیو) و با «تنیدگی زمان و مکان» بیان می‌شود که باعث آمیزش وجوه مختلف حسی- ادراکی و شکل‌گیری «عواطف همدلانه» می‌شود. در این وضعیت‌ها، چنانچه شتاب منفی در ابتدای روایت قرار گرفته باشد، تابع آن در قالب واکنش‌های هیجانی انفجاری نمود می‌یابد و برعکس؛ و این نشان می‌دهد ارزش معنایی در متن هرگز ازبین نمی‌رود؛ بلکه همواره از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌یابد.

دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

    ظهور مکتب فرمالیسم در سال­های آغازین قرن بیستم، تأثیر گسترده­ای بر شیوۀ تحلیل متون ادبی و هنری نهاد. فرمالیست­ها با مطرح کردن ادبیّت اثر به عنوان وجه تمایز اثر هنری از غیر هنری، ادبیّت را قابل تعمیم به سایر هنرها و مخصوصاً سینما می­دانستند. از این رو، بررسی ادبیّت در یک اثر سینمایی تنها محدود به واژگان نیست و جنبه­های زبانی، تصویری و محتوایی اثر را شامل می­شود. همان­گونه که در ادبیات استفاده از صناعات ادبی (معانی، بیان و بدیع) در واژگان و کلام موجب بلاغت متن می­شود، در سینما نیز این صناعات به شکلی دیگر و به یاری تصاویر، تدوین، میزانسن، نورپردازی و ... معانی بلیغی می­آفرینند. مقالۀ حاضر با تکیه بر نظرات فرمالیست­ها و نئوفرمالیست­ها، در صدد بررسی و تحلیل فیلم «مادر» علی حاتمی از منظر ادبیّت و تشریح جنبه­های زیبایی­شناسی و ادبی آن است. بدین منظور علاوه بر بررسی متن فیلمنامه، بلاغت موجود در نماها و تصاویر آن نیز مورد تحلیل قرار گرفته­اند. با توجه به تحلیل صورت گرفته، استفاده از آرایه­های ادبی فراوان در گفت­وگو میان شخصیت­های داستان و روش­ها و فنون انتقال مفاهیم توسط تصویر، اثر حاتمی را از نظر ادبی برجسته کرده است و به آن هویتی مستقل بخشیده که با هر بار مواجهۀ مخاطب آگاه با این اثر، بیش از پیش ظرفیت ادبی و تأثیرپذیری واژگانی و مفهومی آن از ادبیات کلاسیک فارسی آشکار می­شود.

تقی پورنامداریان،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

این مقاله مسئلۀ معنا در متن ادبی را به بحث می‌گذارد. نخست «معنی زبان‌شناختی» گزاره را تعریف می‌کند و تفاوت گزاره‌های زبان با ادبیات را مطرح می‌کند. در زبان هیچ گزاره‌ای نیست که معنی زبان‌شناختی نداشته باشد؛ اما در ادبیات گزاره‌های فراوان تولید می‌شود که یا مصداق ندارند یا مصداق آن‌ها پذیرفتنی نیست. سه عامل سبب می‌شود که معنیِ زبان‌شناختی یک متن پذیرفتنی نباشد: ۱.‌ عامل ناهُشیاری: اگر در متن نشانه‌ای وجود داشته باشد که گزاره‌ها در حالتی از ناآگاهی به وجود آمده‌اند. ۲.‌ عامل مصداق‌ستیزی: آنگاه که معنی زبان‌شناختی متن به سبب دلالت بر مصادیقی مُغایر با عادت‌های تجربی ما انکار می‌شود. ۳.‌ ناسازگاری معنی گزاره با شخصیت گوینده: آنگاه که معنی زبان‌شناختی گزاره‌ها با شناختی که از گوینده داریم سازگار نمی‌نماید. مقاله در نهایت گزاره‌های فراهم‌آورندۀ یک متن را به سه نوع تقسیم کرده است: الف. گزاره‎هایی که معنیِ زبان‎شناختی آن‎ها پذیرفتنی است و به مصداقی تجربی دلالت دارند. ب. گزاره‎هایی که اگرچه در نظام نخستین زبان، معنی زبان‎شناختی آن‎ها پذیرفتنی نیست اما دریافتِ معنی ثانوی آن‎ها که منظور نظر اولیۀ گوینده بوده است و در این معنی دارای مصداق تجربی نیز هستند به‌آسانی میسر است. ج. گزاره‎هایی که علی‎رغم اختلاف علت در پدید آمدن آن‌ها معنی زبان‎شناختی آن‎ها قابل قبول نیست و به مصداقی سازگار با عادت‎های تجربی ما دلالت ندارند و صرف‎نظر از آنکه چه عامل بافتی و چه علتی سبب نهفته شدن معنایی در آن‎ها شده باشد، این معنی به‌آسانی قابل دریافت نیست.    
مریم شیبانیان،
دوره ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

نظریۀ معناسبک­شناسی یکی از متأخرترین رویکردهای نظریۀ دریافت است که تاکنون در ایران ناشناخته باقی مانده است. ژرژ مولینیه (۱۹۴۴ ـ ۲۰۱۴م)  در سال ۱۹۹۳م برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد. در این مقاله، به‌منظور شناخت جایگاه این رویکرد در نظریۀ ادبی به مطالعۀ مفهوم ادبیت، بنیادی­ترین مفهوم تشکیل­دهندۀ آن، می­پردازیم. ابتدا سیر تحولی نگرش‌های گوناگون به این مفهوم را ازنظر می‌گذرانیم و از این رهگذر، برخی تفاوت‌های اساسی این رویکرد با سایر رویکردهای معطوف به ادبیت را بیان می­کنیم؛ سپس عناصر پایه­ای نظریۀ معناسبک­شناسی را توضیح می‌دهیم و در ادامه می‌کوشیم به این سؤالات پاسخ دهیم: از دیدگاه این نظریه، چه متنی ادبی به‌شمار می­رود و معیارهای ادبیت متن کدام‌اند؟ چه عاملی باعث می­شود در میان متون ادبی، اثری فاخر و اثری نازل شمرده شود؟
 

دوره ۱۶، شماره ۶۶ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده

نگارندگان این مقاله کوشیده‌اند تا با روش تحلیل محتوا (رویکرد تحلیلی توصیفی) و با رویکردی انتقادی، ظرفیتهای شعری خاقانی را از دیدگاه بلاغت سیاسی و با تاکید بر نظریه قدرت نرم (به‌عنوان وجه دوم قدرت در مقابل قدرت سخت) جوزف نای مورد بررسی دقیق قرار دهند و از این رهگذر به‌تبیین نقش و کارکرد فرهنگ و زبان در حوزه معادلات قدرت بپردازند. بر این اساس بهره­گیری هوشمندانه خاقانی از برخی شگردها و شیوه‌های بلاغی؛ همچون «ماساژ پیام»، «برچسب‌زدن»، «طنز»، «خشونت نمادین»، «مبالغه و اغراق»، «حذف»، «تکرار و تأکید»، به‌اندازه­ وجه سخت­تر قدرت و چه بسا تأثیرگذارتر از آن، کارکرد خود را در تعامل و تقابل با نهاد قدرت بخوبی آشکار می­سازد.

دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۳۳ )
چکیده

تمثّل المفارقة  إحدی المقوّمات الأدبیه والسمات الأسلوبیه للخطاب القرآنی؛ إذ تُخرِج اللغةَ المألوفه إلی المستوی الأدبی بالانزیاح الدلالی، فتعطیها زخماً دلالیاً، ودفقاً جمالیاً، وبُعداً إیحائیاً؛ إذ إنّ المفارقه أسلوب یعبّر عن معنیً ما بشکل یخالف ظاهره السطحیّ ذلک المعنی؛ فالقارئ یجد التباین والخلاف بین السطح والعمق. بعباره أخری  یوجد فی التعبیر الواحد مستویان للمعنی:  مستوی سطحی، ومستوی کامن، والقارئ بإدراک التعارض بینهما یتوصّل إلی  المعنی المنشود. هذه المقاله تستجلی بمنهج وصفی تحلیلی الملامح الجمالیه للمفارقات القرآنیّه التی تصوّر الکفّار فی مواقفهم المختلفة. وتفادیاً لأیّ إساءه فهم، أو سوء تفاهم، نلفت بادئ ذی بدء، انتباه القارئ الکریم إلی أنّنا نرید المفارقه بوصفها إحدی روافد أدبیه الخطاب، وأدوات التصویر الفنّی. تؤدّی المفارقه دورها فی جمالیّه القرآن بمؤثّرات جمالیّة، هی: التغریب، والإیجاز، وإبراز اللفظ والمعنی فی ضدهما، والصدق، والتهویل، والتهکّم.

صفحه ۱ از ۱