جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای ادبیات عامیانه
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
چلسرو۱ یا چهلسرود ازجمله فالهای بسیار متداول مردم لرستان است که آن را به صورت دستهجمعی اجرا میکنند. در هر تفأل، چهل بیت مد نظر است که بیت چهلم، فال نیتشده را تفسیر میکند. در این مقاله بر اساس منابع کتابخانهای، کارکرد زیباییشناختی پانصد بیت از چهلسرودهها که به روش میدانی گردآوری شده، در دو بخش روساختِ «آواها، واژگان، موسیقی و صورخیال» و ژرفساختِ «عاطفه، اندیشه و معنی» تجزیه و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش نشان میدهد در بخش روساخت «آواها»، حرکت توأم با موسیقی را گاه با آرامش و گاه با خشونت در ابیات میآفرینند. همنشینی واژگان در تداعی عواطف و معنی شعر نقشی مؤثر دارد. در پارهای از ابیات، وزن و قافیه ایراد دارد که قابل اغماض است. موسیقی درونی ابیات به ترتیب، مرهون آرایههای واج آرایی، واژهآرایی و جناس است و موسیقی معنوی نیز بهترتیب فراوانی، ناشی از مراعات نظیر، حسن تعلیل، اغراق و ... است. کنایه و سپس تشبیه در آفرینش صور خیال نقشی بسزا دارند. در بخش ژرفساخت، از نظر عاطفی در فالهای خوب، شور و هیجان توأم با شادی، ملموس است که در فالهای بد، به یأس میانجامد. از نظر معنی، به ترتیب فراوانی، موضوعات عشق و دوستی؛ منابع طبیعی مانند کوه و درخت و...؛ اعتقادات مذهبی؛ و علائقی همچون شکار، دامپروری، کشاورزی و.. در ابیات مشهود است.
عبدالله حسن زاده میرعلی، حسن اکبری بیرق، هادی یاوری، محمد صادقی،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (۱۹۶۸) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً مشتی عبارات دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیست. پرمیاکوف از منظر زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها» میتوان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نمودهایم.